| امروز سه شنبه, ۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از مهدی جمشیدی؛


«مطهری تهران» به روایت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای

در واقع انقلاب تمام نشده است و همچنان امتداد دارد و باید ایدئولوژی انقلابی را در استمرار بخشید. از این‌رو، امروز بیش از گذشته به «مطهری تهران» نیاز است؛ بدین جهت، باید اوصاف و خصایص «مطهری تهران» را شناخت و تلاش کرد تا این نمونه و الگوی مثالی، تکرار و بازتولید شود.

به گزارش خبرنگار ئایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی یادداشتی نگاشته است که در ادامه از منظرتان عبور می کند:

آیت‌الله علامه مرتضی مطهری از برجسته‌ترین نیروهای فکری و سیاسی در انقلاب اسلامی بود که هم از لحاظ معرفتی و علمی، نقشی ممتاز و بی‌نظیر در روند شکل‌گیری و تحقق انقلاب ایفا کرد و هم در ابعاد سیاسی و عملیاتی، از نزدیک با امام خمینی(ره) تعامل داشت و بر تصمیم‌سازی‌های اساسی انقلاب، تأثیر خاص و تعیین‌کننده نهاد.

آیت‌الله خامنه‌ای – دامت برکاته – به دلیل این‌که‌ خود جزء فاعلان و عاملان عمده انقلاب اسلامی بوده و با مطهری نیز، ارتباطات دیرینه و صمیمی داشته‌، برداشت‌ها و تحلیل‌های متعمقانه و دقیقی از تلاش‌ها و فعالیت‌های وی عرضه کرده که درخور بازخوانی‌ست.
از آنجاکه مطهری، عظمت‌ها و فضیلت‌های متعددی را در خود جمع کرده و مجموع این عظمتها و فضیلتها، متفکری استثنایی و بسیار خاص از وی ساخته بود، آیت‌الله خامنه‌ای معتقد است که مطهری، از افراد «نادر» و «کم نظیر» در زمان ما(آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای؛ استاد در کلام رهبر؛ تهران: صدرا، ۱۳۹۰، ص ۲۵ و ص۸۰) و یک «انسان استثنایی»(همان، ص ۵۶) و شخصیتی «زبده» و «برجسته» بود(همان، ص ۱۳۹)، که هیچ قصدی جز ترویج حق و مبارزه با باطل نداشت.
در او، اخلاص وجود داشت و فکر را برای رضای خدا و اعتلای اسلام مطرح می کرد(همان، ص ۴۶). مطهری، دارای توان فکری و

قابلیت نظری بسیار وسیعی بود که مایه اصلی و عمده کامیابی‌های او را فراهم کرده بود.
آنچه که در وی به‌عنوان «جوهر اصلی» وجود داشت، عبارت بود از «استعداد فکری بسیار زیاد» که او را به یک «مغز بزرگ» تبدیل کرده بود(همان، ص ۱۰۷).

بدین جهت، مطهری، انسانی «قوی الفکر» و «متفکری حقیقی» بود(همان، ص ۴۶). نقش مطهری در اندیشه اسلامی، یک نقش بارز و «کم نظیر» و شاید «بی نظیر» بود؛ چنان‌که «بهترین کتاب‌ها» را در حجم بسیار زیاد، او نوشته است، و هیچ‌یک از متفکران زمان ما، فرآوردهای همچون او  ندارند(همان، ص ۷۹).

اندیشه‌های مطهری، حامل «بینش وسیع» و (همان، ص ۴۰) و «بینش عمیق»(همان، ص ۵۵) است. همچنین خصوصیت «اتقان» که در فهم و تبیین مطهری از معارف اسلامی وجود دارد، بدون شک، «بی‌همتا» است(همان، ص ۵۳).

از متن همین قوت و نیرومندی طبیعی در حوزه فکر و اندیشه، منطق و استدلالی برمی آمد که دیوارهای قلعه ایدئولوژی‌های مخالف و معارض را در‌هم‌می شکست و او را به گونه‌ای خیره‌کننده و اعجاب‌آور، بر همه آنها، چیره و غالب می‌ساخت.

مطهری، یک «جامعه دانشگاهی» را در مقابل خود، به «قبول» و «اذعان» و «تسلیم» وا‌می داشت(همان، ص ۴۳). آیت‌الله خامنه‌ای در تصویرسازی از عظمت فکری مطهری تا آنجا پیش میرود که می‌گوید من خودم را «شاگرد» مطهری میدانم؛ چون او یکی از عناصری بود که نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش، «بنیه اصلی فکر اسلامی» من را پایه گذاری کرد(همان، ص ۱۰۱).

در این میان، آیت‌الله خامنه‌ای به ضلع و برشی از شخصیت مطهری اشاره کرده که بسیار خاص و متمایز و ناظر به کوشش‌ها و فعالیت‌های مطهری در تهران است. به این سبب، آیت‌الله خامنه‌ای به کسانی‌که در جامعه پساانقلاب، در امتداد همان راهی حرکت می‌کنند که مطهری بدان وفادار بود، توصیه کرده‌اند که هر چه بیشتر، خود را به خصوصیات «مطهری تهران» نزدیک کنند.

مطهری، در قم آموزش دید و در این شهر، بنیه و زیرساخت معرفتی‌اش شکل گرفت، اما هنگامی‌که به تهران وارد شد و با اقتضائات و شرایط و امکان‌های نوپدید، آشنا گردید و پرسش‌ها و مسئله‌ها و دغدغه‌های دیگری نیز در او به‌وجود آمد که او را سخت برانگیخت و به تکاپوها و تلاش‌های خاصی واداشت.

به این ترتیب، مطهری قم، در عین این‌که اصالت‌ها و ریشه‌های عمیق خود را به‌طور کامل، حفظ کرد و دچار کمترین اعوجاج و انحرافی نشد، با واقعیت‌های جهان معرفتی و اجتماعی نوظهور، آشنا شد و به‌عنوان یکی از نظریه‌پردازان طراز اول جریان مجدد، در صف نخست رویارویی با تجدد قرار گرفت.

هر چند دوره تاریخی ایدئولوژی مارکسیستی به‌سرآمد، اما ایدئولوژی لیبرالیستی که شاخه دیگری از جریان تجدد است، رجزخوانی می‌کند و قصد مصادره و استحاله ایدئولوژی اسلامی را دارد.

از سوی دیگر، انقلاب نیز تمام نشده است و همچنان امتداد دارد و باید ایدئولوژی انقلابی را در استمرار بخشید. از این‌رو، امروز بیش از گذشته به «مطهری تهران» نیاز است. بدین جهت، باید اوصاف و خصایص «مطهری تهران» را شناخت و تلاش کرد تا این نمونه و الگوی مثالی، تکرار و بازتولید شود.

  1. فهم و رفع «نیازهای فکری نوپدید»؛ تفکر برای حل مسأله‌های «اکنون»

مطهری، همواره دغدغه برآوردن خلاءهای و نیازهای فکری جامعه را داشت؛ به این معنی که تحقیقات و مطالعات او، معطوف به واقعیت‌های جامعه بود، نه علایق و سلایق شخصی. او به‌خوبی و بادقت، جامعه را رصد میکرد و پرسشها و معضلات فکری آن را شناسایی می‌نمود و سپس خود را برای پاسخگویی و رویارویی، آماده می کرد.
مطهری، هم «تسلط کامل بر فضای فکری» جامعه داشت(آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای؛ استاد در کلام رهبر؛ ص ۵۵) و هم در «فهم نیاز زمانه از لحاظ فکری»، تبرز و تبحر داشت(همان، ص ۵۳). او به عرصه «ذهنیت جامعه» نگاه کرد و عمده ترین سئوالات طبقه «روشنفکران» و «جوانان دانشگاهی» را بیرون کشید و پاسخ آنها را بر اساس تفکر اسلامی، ساخته‌و‌پرداخته کرد.
مطهری، نمونه «روحانی متناسب با زمان» بود(همان، ص ۷۳ -۷۲). اگر تلاش‌های آن شهید برای «رفع نیازهای نوپدید فکری اقشار مختلف» نبود، اکنون جامعه اسلامی، وضع دیگری داشت(همان، ص ۳۳). به این ترتیب، مبنا و منطق مسأله یابی او، متناسب با نیازهای کنونی جامعه بود و از واقعیت‌های جاری و عینی برمی‌خاست.

  1. عرضه «فهم نوآورانه و تازه» از اسلام؛ «تجدید بنا»ی فکر اسلامی

بعضی از ابعاد شخصیت و هویت علمی مطهری، یا «اختصاصی» است و یا «بسیار برجسته»، از جمله این خصوصیت در درجه اول اهمیت قرار دارد که او موفق به عرضه «تعبیر نو و فهم تازه از معارف اسلامی» شد، در حالی‌که پیش از او، هیچ‌کس این کار را نکرده بود(آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای؛ استاد در کلام رهبر؛ ص ۵۳ – ۵۲).
او قادر به «بدیعگویی/ نوآوری/ عرضه سخن و فکر تازه» بود(همان، ص ۵۸) و اندیشه‌هایش، در موارد بسیار، حامل «بینش نو» بود(همان، ص ۴۰). مطهری درباره عرضه فهم نوآورانه و تازه از اسلام، «بیشترین نقش» را داشت، به‌طوری‌که باید او را جزء یکی از «پرچم‌داران بینش نوین اسلامی و طرح دوباره اسلام در فضای فرهنگی جدید»(همان، ص ۱۳۸- ۱۳۷) و یکی از «متفکران پرچمدار احیای تفکر اسلامی» به‌شمار آورد(همان، ص ۱۳۹)

یکی از خصوصیت‌های مهم مطهری که به برنامه معرفتی ای باز میگشت که وی در طول عمر شریفش، همواره درصدد محقق‌ساختن آن بود، «احیای تفکر اسلامی» است.
او به درستی احساس میکرد که از یک‌سو، ذهنیت و رفتار دینی جامعه اسلامی، از تعالیم و معارف اسلام، فاصله گرفته و میان اسلام و مسلمانان، شکاف عمیقی پدیده آمده است و از سوی دیگر، دریافته بود که در طول دو قرن اخیر، جامعه اسلامی، دستخوش تهاجم فرهنگی و فکری عالم غربی گردیده است.

از این‌رو، مطهری به بازخوانی تفکر اسلامی و ستیز نظری با ایدئولوژی‌های سکولار و وارداتی برخاست. این تلاش و دغدغه ای بود که او را از دیگران، متمایز میساخت.

  1. چالش‌گری با «ایدئولوژی‌های غربی»؛ سنگربندی در برابر «تفکرات ترجمه‌ای»

او با «اندیشه قوی و صائب» خود، وارد میدان‌هایی از معارف اسلامی شد که تا آن زمان، هیچ‌کس نشده بود. او در مقابل «تفکرات وارداتی و ترجمه‌ای غربی» که میرفت رایج شود، وارد یک «چالش علمی عمیق و وسیع» کرد.
او هم در جبهه مقابله با نیروهای مارکسیست، به یک «جهاد بسیار هوشمندانه» دست زد و هم در جبهه مقابله با نیروهای لیبرال. این نقش، «بسیار مهم» است؛ چون ایفای آن، هم محتاج «جرئت» و «اعتماد‌به‌نفس» است، هم «قدرت فکر و اجتهاد در زمینه‌های گوناگون» را لازم دارد، هم «یقین» و «ایمان قاطع» میخواهد.
این مرد بزرگ، همه این شرایط و اوصاف را با هم داشت(آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای؛ استاد در کلام رهبر؛ ص ۶۴). از این‌رو، اندیشه‌های او در آن دوره تاریخی، برای جوان های طالب و عاشق فکر اسلامی که در زیر «حملات شدید تفکرات بیگانه» قرار داشتند، همچون یک «سنگر» و «مأمن» بود که می‌توانستند زیر سایه این «تفکر عمیق و مستحکم»، هم دین خود را حفظ کنند، و هم بتوانند دفاع کنند و حرف نو داشته باشند(همان، ص ۶۶)

  1. نابگرایی» در فهم اسلام؛ ایفای نقش اول در نبرد با «التقاط»

هر جا در عرصه فکر، هجمه ای را به اسلام مشاهده می کرد، مطهری به مقابله میشتافت و سدی مثل کوه در مقابل اشکالات ایجاد می‌کرد(آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای؛ استاد در کلام رهبر؛ ص ۵۵). مطهری به جبهه مخالفان و منتقدان می‌نگریست و حملات فکری آنان را به ایدئولوژی اسلامی را بی پاسخ نمیگذاشت.
در هر زمان که احساس می کرد فرد یا جریانی، به‌دنبال در پی ستیزه‌جویی با اسلام است، بی‌درنگ به عرصه تقابل فکری و معرفتی وارد می شد و اشکالات و چالش های نظری را پاسخ میگفت.

مطهری، «یک‌تنه» در میانه دو حرکت تعصبآمیز، ایستاد و شجاعانه، مقاومت کرد: از یک‌سو، سطحی‌اندیشانی که هر نوع «فهم جدید اسلامی» را که با اندوخته های ذهنی آنان منطبق نبود، به‌عنوان «بدعت» و «انحراف»، به‌شدت سرکوب می‌کردند، تا آنجاکه حتی تحمل نظر مخالف در یک مسأله فقهی – مانند حجاب – را هم نداشتند؛ و از سوی دیگر، مدعیانی که به‌نام اسلام و انقلاب، هر گونه «تأویل و تفسیر نابه‌جا در معارف اسلامی» را روا می‌شمردند.

مطهری، «آماج حمله این دو جریان فکری» بود. البته به جز اینها، همه کسانی‌که سخن متین و منطقی و قانع کننده اسلام را به زیان جهت‌گیری فکری و داعیه های گوناگون خود می دانستند نیز، با او مبارزه می‌کرند(همان، ص ۲۹)

در مقام فهم و تفسیر دین، او به هیچ‌رو اجازه نمیداد انگاره ها و آموزه های برخاسته از ایدئولوژیهای غربی و سکولاریستی، ذهنیت علمی او را به تسخیر و تصرف درآورند و او را به ورطه «التقاط» افکنند. پس یکی از خطوط فکری مطهری، «نابگرایی در فهم اسلام» بود. در برهه ای از زمان که بخش عظیمی از قلمرو ایمان اسلامی، «اسیر و محصور تفکرات بیگانه از اسلام»، از قبیل علمگرایی یا مادی‌اندیشی بود، اندیشه ای بزرگ و زبانی گویا و دانشی وسیع، همراه با بصیرتی محیط بر همه جریان های فکری موجود در جامعه لازم بود تا بتواند از لابه‌لای ناسره هایی که به اسم اسلام ارائه میشد، «اسلام ناب» را استنباط کند و از هیچ یک از خطوط التقاط و انحراف، رنگ نپذیرد.
مطهری، همان کسی بود که می توانست به چنین مهمی بپردازد، و پرداخت و در مدت بیست‌وپنج سال، «استوارترین مجموعه از معارف اسلام» را طی سخنرانی ها و درس ها و نوشته‌هایش ارائه داد و «تفکر اسلامی ناب» را به‌عنوان مبنای نظام اجتماعی اسلامی، پایه گذاری کرد(همان، ص۲۸).
خط فکری مطهری، حرکت در راستای «اسلام ناب و بدون التقاط» و حساسیت نسبت به «صیانت از معرفت اسلامی در برابر انحراف» بود(همان، ص ۳۱). او تا مدتها، تنها کسی بود که به «خط التقاط»، توجه می کرد.
در حالی‌که تا سالهای ۵۲ و ۵۳، بسیاری از علما و فضلا، به خط التقاط توجه نمی کردند؛ به‌طوری‌که انحراف‌های نوشته‌های سازمان مجاهدین خلق و غربگرایان را میفهمیدند، اما به «دیده اغماض»، می‌نگریستند، اما مطهری، تنها کسی بود در این میان، «به‌هیچ‌رو»، اغماض نمی کرد و «سخت‌گیرانه»، انحرافات را بیرون میکشید.
او در مبارزه با التقاط، «نقش اول» را برعهده گرفته بود(همان، ص ۱۳۲ – ۱۳۱). او در زمینه «حراست از مرزهای ایدئولوژیک در مقابل ایدئولوژی‌های غربی» و به‌خصوص، «التقاط زدایی از اندیشه اسلامی»، «بی نظیر» بود؛ به‌طوری‌که هیچکس «در حد او» و حتی «کمتر از او»، دغدغه‌مند و فعال نبود. او «اولین» کسی بود که نسبت به خط التقاط، حساس شد.
او یک «خط قاطع ضدالحادی و ضدالتقاطی» بود و «تنها» یا دست کم، «برجسته ترین» کسی بود که در این زمینه، کوشش کرد(همان، ص ۱۱۰- ۱۰۹).

وی به‌صورتی عمیق، متأثر از فکر اسلامی بود؛ چنان‌که هر جا، «اندک لغزشی» از آن مشاهده می‌کرد، چون فردی «صریح» و «متکی به فکر خودش» بود، «قاطعانه» در مقابل آن میایستاد.
طبیعی است که وقتی کسی این اندازه بر «تفکر اسلامی ناب»، تکیه کند، جریان‌های فکری دیگر که خلوص‌اندیش نیستند، از حساسیت‌های نظری او ناخوشایند باشند و به او بد بگویند(همان، ص ۱۲۱). مطهری به دلیل حساسیت شدیدش نسبت به التقاط، یک خطر بزرگ برای جریان‌های التقاطی محسوب می‌شد. او کسی بود که از همه جوانب، یک مانع بزرگ در مقابل این جریان‌ها بود(همان، ص ۱۴۸).

در واقع، گروه‌های التقاطی و جریانهای پنهان تحریک‌کننده و هدایتگر آنها، به خوبی به نقش مطهری در پاسداری از ایدئولوژی اسلامی و حفظ اصالت انقلاب پی برده و این حقیقت را کشف کردند که تا وقتی وی در کنار امام خمینی(ره) حضور دارد و بر تصمیم‌های اثر جدی می‌گذارد، راه بر التقاط فکری از یک سو، و نفوذ به درون حاکمیت سیاسی و مهره‌چینی در آن از سوی دیگر، مسدود است.
حذف فیزیکی مطهری در اواسط اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۸، یعنی حدود دو ماه پس از پیروزی انقلاب، نشان داد که فقدان او چه از جهت فکری و چه از جهت سیاسی، چه مصیبت بزرگی‌ست و چه ضربه ها و لطمه هایی را برای ایدئولوژی اسلامی و اساس انقلاب در پی دارد.

تردیدی نیست که چنانچه این مغز متفکر انقلابی، همچنان در سالهای بعد نیز در کنار امام خمینی حضور میداشت، رویدادها و تحولات، به‌صورت چشمگیری تفاوت میکردند و انقلاب، تجربه های دیگری را پشت سر می نهاد.

(۵) مبناپردازی فکری برای انقلاب و نظام؛ قویترین نظریه‌پرداز

مطهری از کسانی بود که هوشمندانه، «شکل کلی انقلاب» در ذهنش منعکس شده بود(آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای؛ استاد در کلام رهبر؛ ص ۳۲). از این‌رو، ایدئولوژی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، برخاسته از معارفی است که او در طول سالها، تولید کرد. او «یکی از بزرگ‌ترین معماران بنای فکری نظام اسلامی» بود(همان، ص ۲۸) و جریان فکری اسلامی «انقلاب» و «نظام اسلامی»، در «بخش عمده»ای، متکی به تفکرات او بود است؛ یعنی اندیشه‌های او، «پایه‌ها» و «مایه ها»یی بود که ما در فکر اسلامی، از آنها بهره بردیم و این روند به شکل‌گیری نظام اسلامی انجامید(همان، ص ۶۶).
به این ترتیب، «مبنای فکری انقلاب و نظام جمهوری اسلامی»، تفکرات مطهری است(همان، ص ۸۰). آری، کسانی بودند به مقدمات شکل‌گیری این انقلاب، کمک‌های زیادی کردند، اما اندیشه‌های آنها در ساخت سیاسی، نقش آنچنانی نداشت، حال آن‌‌که اندیشه‌های مطهری، به «مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی» تبدیل شد(همان، ص ۲۴).
مدخلیت بی بدیل مطهری در شکلگیری ایدئولوژی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، از این واقعیت ناشی می شود که باید او را از نظر فکری و معرفتی، برجسته ترین و عالیترین نیروی انقلابی، یا به تعبیر دیگر، «قویترین ایدئولوگ انقلاب»(همان، ص ۱۲۳) به‌شمار آورد.

(۶) بینش سیاسی عمیق؛ متفکر بصیر

چنین نبود که مطهری، فعالیت خود را به قلمرو فکر و معرفت منحصر سازد و از سیاست و مبارزه سیاسی و حوادث انقلاب، برکنار باشد.
 آنچه در این زمینه، بسیار برجسته و نمایان بود، ژرف‌نگری و بصیرت سیاسی او بود. مطهری، «بینش سیاسی عمیق» داشت و «عمق فکری» او، در میدان سیاسی هم آشکار می‌شد(آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای؛ استاد در کلام رهبر؛ ص ۱۵۵). او «تیزبین» و «بصیر» و «نافذالبصیره» بود، نه یک آدم معمولی(همان، ص ۴۱). حداقل یکی از دلایل این‌که امام خمینی به ایشان در معرفی و شناسایی افراد، بیش از همه اطمینان میکرد، همین «عمق» و «امانت» وی بود(همان، ص ۱۵۵). در میان اعضای شورای انقلاب، امام خمینی «بیشتر از همه»، به او «اطمینان» داشت؛ چنان‌که اگر معلوم میشد که مسألهای مورد تائید مطهری است، امام خمینی «خیلی راحت»، آن را قبول میکرد، در حالیکه نسبت به دیگران، به این راحتی ممکن بود قبول نکند(همان، ص ۱۳۳). او در شورای انقلاب، امکان تخطی از اسلام را از بین برده بود، و در زمینه گزینش اشخاص نیز، «حساسیت زیاد» داشت(همان، ص ۱۲۳).
مطهری از سوی دو جبهه فکری، همواره تخریب و تهدید می‌شد یکی متحجران قشری که با هرگونه نواندیشی و نوآوری مخالفت می‌کردند و دیگری، متجددان التقاطی که در لفافه نواندیشی و نوآوری، دست تصرف به طرف حقایق اسلامی دراز می‌کردند.
او را باید عمدهترین و فعالترین دشمن التقاطورزی در ساحت تفکر اسلامی دانست که به هیچرو، سازش و مدارا نمیکرد و اجازه نمیداد در سایه سکوت و انفعال و یا توجیهات سیاسی و مبارزاتی، خط التقاط به مصادره حقایق و جوهره ایدئولوژی اسلامی به‌نفع ایدئولوژی‌های سکولار بپردازد.
او هر جا احساس میکرد که فردی یا جریانی با تکیه بر «التقاط»، درصدد مخدوش کردن اصالت و هویت خالص ایدئولوژی اسلامی است و اسلام را بر اساس اصول و مبانی ایدئولوژی‌های بیگانه، تحلیل و تفسیر میکند؛ بی‌پروا و قاطعانه، وارد عرصه نزاع نظری میشد و اجازه نمیداد حقایق و معارف اسلامی، دست‌مایه التقاط و کجاندیشی و غربزدگی جریان روشنفکری قرار گیرد.
این در حالی بود که اغلب کسانی‌که در جریان و جبهه ایدئولوژی اسلامی بودند، یا از درک التقاط، عاجز بودند و یا زمینه را برای مخالفت، مناسب نمیدیدند و یا اینکه چندان قائل به قدرت براندازی معرفتی خط التقاط نسبت به تفکر اسلامی نبودند.
به این ترتیب، به‌راحتی میتوان دریافت که گروه ها و جریان های التقاطی و الحادی، چه اندازه از حضور تعیین کننده و ممتاز مطهری، احساس خطر می‌کردند و از وی نفرت داشتند.

انتهای پیام/

کد خبر : 71336
تاريخ ثبت خبر : 17 تیر 1397
ساعت بارگزاری خبر : 09:29
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)