| امروز پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

به مناسبت روز امور تربیتی و تربیت اسلامی؛


مبانی نظام تربیتی علی صفائی حائری(عین صاد)

تصویری که با استفاده از منابع دینی از انسان به دست داده می شود در نگاه تربیتی استاد علی صفائی اهمیتی بسیار و اثری گسترده و عمیق دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، حجت الاسلام والمسلمین دکتر امیر غنوی دانشیار و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، از شاگردان استاد علی صفائی حائری و مدیر اندیشکده فرهنگ و تربیت مؤسسه لیله‌القدر (مؤسسه تنظیم و نشر آثار علی صفائی حائری) مقاله مبانی نظام تربیتی استاد علی صفائی حائری ملقب به عین صاد را به نگارش درآورده است.

بخش اول این مقاله در ادامه آمده است:

مقدمه

واکاوی شرائط عصری که در آن کتاب مسؤولیت و سازندگی به رشته تحریر درآمد ما را با این واقعیت آشنا می­ کند که این کتاب پاسخ به نیازی بود که در سال­های قبل از انقلاب ذهن بسیاری از متفکرین را به خود مشغول کرده بود. گروه­های مذهبی با شکل ­های متنوعی به کار تربیتی و فرهنگی می­ پرداختند و در طرح کار خود گاه متأثر از دیدگاه­های گروه­ های چپ بودند و گاه متکی بر آموزه­ های برخی نحله­ های عرفانی و گاهی نیز طرح­ها و حرف­های شان برآمده از ذهن برخی متفکرین مسلمان و برداشت های خاص ایشان از مقوله تعلیم و تربیت بود.

استاد در نوشته مسؤولیت و سازندگی تلاش می­ کند تا با استفاده از قرآن و روایات به طرحی مستند در زمینه تعلیم و تربیت دست یافته و متناسب با مشکلات و سؤالات نظام تربیت اسلامی را ترسیم کند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تجربیات گذشته و مشکلات پیشاروی نظام آموزشی و تربیتی کشور پرداخت دوباره به این موضوع را موجب شد و در گردهمایی که به همین منظور در تالار وحدت شکل گرفت اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت طرح­ها و راهکارهای خود را ارائه کردند که کتاب انسان در دو فصل بیان مکتوب سخنرانی مرحوم صفایی در این هم اندیشی است.

اکنون با گذشت نزدیک به سه دهه هنوز اندیشه­ های تربیتی استاد مورد توجه کافی قرار نگرفته و تحلیل و نقدی در خور را شاهد نبوده است. امروزه نیاز به دستیابی به طرح نظام تربیتی اسلام بیش از پیش احساس می ­شود؛ نیازی که با توجه به عدم توفیق تجربه­ های آموزش و پرورش و آموزش عالی در اسلامی یا اسلامی­ تر کردن مراکز آموزشی و ناکامیابی نسل ما در ایجاد خط انتقال معارف و اعتقادات دینی به نسل نوپیدا به زخمی کهنه و رنجی مزمن بدل گشته است.

در بازخوانی و بازگویی اندیشه­ های استاد باید به قالب­های تازه اندیشید تا عمق محتوا در میان روزآمد نبودن قالب مهجور نگردد. از این رو در نوشته برآنیم تا در قالب مرسوم و آکادمیک به بررسی اندیشه ­های تربیتی استاد صفایی بپردازیم و اولین گام را با ترسیم اجمالی مبانی اندیشه تربیتی استاد در سه حوزه جهان شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی برداریم.

امید آنکه این نوشته آغازی باشد بر بازخوانی اندیشه­های تربیتی استاد و ارائه مسؤولیت و سازندگی در قالبی نو. 

در بحث­های آکادمیک از تربیت گفتگو در خصوص مبانی انسان­ شناسانه، ­هستی شناسانه و معرفت­­ شناسانه یک مکتب و دیدگاه تربیتی مقدم بر بحث از روش­ های تربیتی و ویژگی­ های مربی است. با تبیین مبانی نوبت به توضیح اهداف تربیت می­ رسد؛ اهدافی که بر اساس همان مبانی مطرح می­ شود. با درک این دو یعنی مبانی و اهداف در یک دیدگاه تربیتی بحث­های دیگر استدلال و منطق بهتری می­ یابند و در سایه درک مبانی و اهداف می­ توان به طرح عمیق­تر سخنان استاد در باب انواع روحیه­ ها، زمینه ­های تربیت پرداخت و از مراحل و شیوه­ ها و آفات آن و همچنین از ویژگی­ های مربی سخن گفت.  

 اگر چه تبویب استاد کاربردی­تر است و ما را مستقیم بر سر اصل مطلب می­ برد اما نشان دادن انسجام این اندیشه و استحکام آن، این رویکرد تازه را توجیه می­ کند. بسیاری از این مباحث در فصول اولیه و مقدماتی کتب ایشان ذکر شده است و تلاش ما صرفاً ارائه تازه­ای از همان مباحث است.

مبانی هستی شناسانه در تفکر تربیتی استاد

تربیت را چه ایجاد زمینه و فراهم کردن مقدمات تغییر بدانیم و چه آن را رساندن و تغییر دادن متربی تفسیر کنیم به هر حال تلاشی است برای تحقق همۀ ظرفیت­ ها و قابلیت­ ها و رسیدن به همۀ آنچه می تواند حاصل شود. مبانی جهان شناسانه تربیت نکاتی را در هستی را مورد توجه قرار می­دهد که در مسیر این تلاش قرار گرفته و بر آن اثر می­ گذارند. در جهان بینی اسلامی نکات بسیاری از این دست را می­ توان مشاهده کرد.

۱. هستی عرصه تربیت

تمامی بازی خلقت برای تربیت به راه افتاده است و همگان تحت تربیت اویند و همه هستی عرصه تربیت است. او رب ­العالمین است و ما نیز به گونه­ ای آفریده شده­ایم که تا به جایی برسیم که جز با پای او نرویم. همۀ هستی بر اساس نظم تعریف شدۀ او سامان یافته و فقط این انسان است که می­ تواند از همراهی سایرین سرباز زند و می­ تواند همانند دیگران حامد باشد آن هم در سطحی که حَمْداً یَمْلَأُ مَا خَلَقْتَ وَ یَبْلُغُ مَا أَرَدْتَ حَمْداً.۱

۲. همه در طرح تربیت اویند حتی ابلیس

در طرح رب العالمین همۀ امور در این جهت تدبیر شده و همگان در خدمت این فرایند هستند نه فقط ملائک بلکه حتی آنها که سر به عصیان برداشته و سنگ راه شده­ اند. در طرح او، شیطان عاصی نیز کارکرد خود را داشته و زمینه ساز توکل انسان و شناخت ضعف­ هایش و افزایش سرعتش خواهد بود. در تدبیر پروردگار نه فقط مدبرات امر او بلکه حتی آنچه بد- مانند ابلیس و سایر شیاطین- است یا می­ تواند بد باشد – مانند غرائز و یا دنیا و جلوه­ های آن و یا فضای روابط اجتماعی و کشش­ ها و غفلت­ هایی که در آن زاده می­ شود – به گونه­ ای آفریده شده که در مسیر تربیت قابل استفاده باشد.

۳٫ حجت ­های حاضر

او در تکمیل هدایت خویش و برای اتمام حجت، فرستادگانی را به سوی مردم می­ فرستد تا از یک سو عذری باقی نماند و از سوی دیگر هر آنچه برای حرکت و اوج گیری انسان مورد نیاز اوست در دسترسش قرار بگیرد.

این اتمام حجت، پس از رسول با امامان و اوصیاء ادامه می­ یابد و زمین هرگز از حجتی که محور هدایت باشد خالی نمی­ ماند تا حجت­ های خدا و راه­ های او از دست نروند. اینان محورهای هدایتند چه آشکار و شناخته شده باشند و چه پنهان و در پرده.

۴٫ نشانه ها و راه ­ها 

در هستی برای همه و برای هر سطحی از درک و شهود نشانه ­ها و راه­ هایی گذارده­ اند؛ از تضادهایی که حکمت خلقت یعنی حرکت را به انسان گوشزد می­ کند تا ساخت خاص انسان که جز با طرح وحی هماهنگ نبوده و جز با دین به قرار نمی­ رسد. این­ها چیزی بیش از علامت را در خود دارد که آدمی را به اشهاد بر خویش و شهادت حاکمیت او می­ رساند و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم قالوا الست بربکم قالوا بلی۲ و تا درک ضرورت وجود پاداش و عقاب می­ رساند.۳

۵٫ نظام آفرینش صحنه تشویق و تنبیه

آفرینش به گونه ­ای است که آنکه هماهنگ با نظام است بهره­ ­بردار است و همۀ نظام با او همراهی می­ کند و در خدمت او خواهد بود و آنکه سر ناسازگاری دارد صدمه می ­خورد و نتایج این ناهماهنگی را می­ چشد تا شاید باز گردد.۴

۶٫ تغییر چهره هستی به تفاوت عملکرد ما :

برخوردهای نظام هستی به تفاوت عملکردهای ما تغییر می ­کند. آنها که راه افتاده ­اند با شکر خویش به زیادتی می­ رسند و از امکانات تازه­ای برخوردار می­ شوند. اما چشم پوش­ ها به رنج و عذاب دچار شده و صدمه می­ خورند و امکاناتشان را از کف می ­دهند. این­ها از نتایج کارشان می­ چشند تا شاید ادب شوند و دست از ظلم بردارند و با تضرع­ ها از قساوت فاصله بگیرند.

۷٫ هدایت به میزان سطح سلوک و نیاز سالک

در هر سطحی از سلوک از حدی از نعمت هدایت برخوردار می­ شویم. آنکه سرعت بیشتری دارد و حرکتی گسترده ­تر را دنبال می­ کند نیاز بیشتری به راهنمایی و هدایت دارد. همین است که هدایت­ها با بالاتر رفتن سطح سلوک افزایش یافته و پاسخگوی نیازهای وسیع او خواهد بود.

۸٫ شیوه­ های گوناگون تأمین رزق در هستی

در هستی به تناسب نیازها شیوه­های گوناگونی برای تأمین رزق­ های فکری، قلبی، عقلی و روحی تعبیه شده است.آیه­ ها، موعظه­ ها، ذکرها و هدایت ­های گوناگونی به تناسب مقام، حالت، رفتار آدم­ها متفاوت می­ شوند و هر کس به اندازه تلاشش بهره مند می­ شود. تا آنجا که با جوشش درونی حکمت از درون به آن گویا شده و راه را بر دیگران نیز می­ نمایانند و تا آنجا که در درون و عمق عقل­ های شان با ایشان سخن گفته شده و راه را برایشان می­ گشایند.

۹٫ انسان در میانه راهی بی ­انتهاء

در تصویر قرآنی انسان در میانه راهی بی­ انتهاست. منزلگاهی را گذرانده و منزل گاه­های دیگری او را انتظار می­ کشند. این تصویر تمامی بحث تربیت را تحت تأثیر خود قرار می­دهد؛ زیرا در این نگاه، تربیت باید آدمی را برای پیمودن همۀ این راه و سیر در تمامی عوالم پیشاروی آماده کند و به این محدودۀ دنیایی محدود نماند. 

۱۰. جدایی از وابستگی­ های طبیعی، آغاز انسانیت

انسان در دل دنیا زاده شده و همیشه نیازهای خود را در میان نعمت­های آن دیده است، به همین جهت وابستگی و علاقۀ او به دنیا امری طبیعی بوده و جایی برای ملامت ندارد. اما انسانیت انسان از جایی آغاز می­ شود که تلاش می­ کند تا در سطح طبیعت نماند و خود را از سطح غرائز برتر بکشد. او با همین تلاش است که می­ تواند همین وابستگی­ های طبیعی را به کشش­ هایی متعالی تبدیل کند.۵

مبانی انسان شناسانه نگاه تربیتی استاد

تصویری که با استفاده از منابع دینی از انسان به دست داده می­شود در نگاه تربیتی استاد اهمیتی بسیار و اثری گسترده و عمیق دارد.

۱٫ فطرت و فطری بودن دین

اولین نکته در بحثی است که استاد در مفهوم فطرت و معنای فطری بودن دین عرضه می­ کند. در نگاه استاد فطرت یعنی ساخت خاص انسان و در این ساخت همۀ عناصر جزئی از این ترکیب خاص هستند و بخشی از این خلقت خاص به شمار می­ روند. در یک مرکب آنچه او را مشخص و از دیگران ممتاز می ­کند نه فقط اجزاء خاصش بلکه ترکیب وِیژۀ اوست. در این ترکیب حتی اجزائی که میان او و دیگران مشترک است بخشی از ساختار خاص او را تشکیل داده و جزئی از فطرت به حساب می­ آیند.

در این تحلیل آنچه در انسان اصل به شمار می­رود ترکیب خاص اوست و در این ترکیب خاص است که انسان با همۀ ویژگی­ هایش شکل گرفته است. این خلقت خاص را نه فقط در اجزاء درونی انسان بلکه حتی در نوع نسبتی که با هستی دارد باید جستجو کرد. انسان به   گونه ­ای آفریده شده که تعاملی خاص با هستی دارد و بازتاب عملش را در هستی دریافت  می­ کند. نسبت و رابطۀ خاصی که در این خلقت میان انسان و هستی برقرار شده بخشی از خلقت خاص یا فطرت آدمی است.

در نگاه رایج در خصوص فطرت، وجه امتیاز انسان از حیوان را فطرت می ­گویند همان گونه که تفاوت حیوان و نبات را غریزه و تفاوت نبات و جماد را طبیعت می ­دانند. این دیدگاه فطرت را در دو حوزه شناخت­ ها و گرایش ­ها جستجو کرده و تفاوت­ هایی را میان نوع شناخت­ها و گرایش ­های انسان و حیوان به عنوان فطریات ترسیم می­ کند.۶ در این دیدگاه فطری بودن دین به فطری بودن شناخت خدا و گرایش به او تفسیر شده و بر این مسئله مستنداتی نیز اقامه می­ شود.

اما مشکل اساسی در این دیدگاه عدم توجه به چگونگی مقایسه میان دو مرکب است. آنچه یک مرکب را از دیگری ممتاز می ­کند نه فقط اجزاء آن بلکه چگونگی ترکیب این اجزاء با یکدیگر است. در ترکیب است که همان اجزاء مشترک معنا و کارکرد متفاوتی می­ یابند و جزیی از ترکیب تازه به شمار می­ آیند.

فطرتی که در قرآن از آن یاد شده است به اقتضای معنای لغوی فطرت و همچنین با توجه به بیان فطرۀ الله التی فطر الناس علیها۷ چگونگی و کیفیت خاصی است که در خلقت انسان مشاهده می­ شود. در یک مرکب آنچه تعیین کننده ماهیت و آثار است نه فقط اجزاء بلکه کیفیت چینش و ترکیب اجزاء با یکدیگر است. تفکیک برخی از توانمندی­ ها و به عنوان فطرت به حساب نیاوردن آنها دلیلی ندارد و نشان دهنده غفلت از چگونگی تحلیل و تمییز در مرکبات می­ باشد.

آنچه انسان را صاحب استعداد بسیار کرده و به کودک ناتوان انسان قدرت تسخیر و تسلط بر همگان را عرضه داشته این تقویم نیکوتر است. لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم۸ و همین تقویم برتر امکان صعود انسان را از پائین­ ترین جایگاه­ها به بالاترین مقامات داده است؛ ثم رددناه اسفل سافلین.۹

این تحلیل با فطری بودن دین نیز بهتر سازگار است. فطری بودن دین یعنی اینکه این ترکیب فقط با طرح دین سازگار است و صرفاً طرح دین است که اینجا جواب می ­دهد. در این توضیح دین به عنوان یک مجموعه و یک طرح کلی فطری محسوب می­ شود در حالی که در تحلیل رایج فطری بودن دین به فطری بودن خداشناسی یا برخی معارف دینی تفسیر می­ شود که این نه با ظاهر معنای دین سازگار است و نه این نوع اعتقادات اختصاصی به اسلام دارد.

 با تفسیر رایج از فطرت نمی­توان صرفاً اسلام را فطری دانست و باید هر نوع دینی که اعتقاد به خدا و حداکثر برخی امور مانند معاد را در خود جای داده فطری محسوب کرد.

 2. نیازهای انسان

در نوشته ­های تعلیم و تربیت و در مباحث روانشناسی توجهی خاص به مسئلۀ نیازهای انسان به چشم می­ خورد و در این نوشته­ ها از گذشته تا امروز می­ توان شاهد تلاش اندیشمندان در ترسیم هر چه دقیق­تر نیازهای انسان بود که شاید آخرین این تلاش­ها را در نوشته­ های کسانی مانند آبراهام مازلو و مباحث مربوط به خودشکوفایی می ­توان دید.

در نوشته­ های استاد نیز به ترسیم نیازهای انسان توجهی ویژه هست و در موارد متعددی به آن پرداخته شده است. استاد در ترسیم نیازها انسان آنها را به نیازهای فردی و نیازهای در جمع تقسیم کرده است. نیازهای انسان در جمع در قانون و رهبری خلاصه شده اما در تنهایی انسان نیازهای متنوعی به لحاظ جسم خود و به لحاظ روح خود دارد.

 در تمامی این موارد تفاوت­ های مهمی میان تحلیل ­های استاد و توضیحات دیگران هست که تدقیق در آنها را به اهل دقت وا می­گذاریم. اما در میان این نیازها استاد از دسته­ای به عنوان نیازهای عالی نام می­ برد که از مهم­ترین امتیازات فکری استاد حکایت دارد. نیاز به شناخت و قدرت و تحرک سه نیازی است که استاد به عنوان نیازهای عالی ترسیم می­ کند.

نیازهای عالی اگر چه در کنار سایر نیازها قرار ­می­ گیرند اما تفاوتی اساسی میان این نیازها و نیازهای دیگر است. این نیازها هم در خدمت تأمین نیازهای دیگر قرار می­ گیرند و هم خود مستقلاً ما را به حرکت وادار می ­کنند. افزون بر این سه نیاز فوق منجر به پیدایش بهتر طلبی و بیشتر طلبی و تنوع طلبی در انسان می­ شوند که در کنار هر یک از نیازهای جسمی و روحی نیز می­ توانند خودنمایی کنند.

به این سه نیاز به شکل دیگری نیز می توان پرداخت. از میان این سه نیاز حرکت نیاز اصلی ماست که انجام از یک سو ما را ناچار از داشتن شناخت و آگاهی کرده و از سوی دیگر قدرت و توانایی را ضروری می ­کند.

نشانۀ وجود نیاز به حرکت در ما میل به تفنن و تغییر ذائقه است. همچنین تنوع طلبی و   بی­قراری ما به هنگام وصل به مطلوب­ های سابق و احساس نیاز به تجربۀ تازه از وجود چنین نیاز اصیلی در ما حکایت دارد که در این شکل­ها خود را نمایان کرده است.

نیاز به حرکت حکایت از غایت آفرینش انسان نیز دارد. وجود این نیاز نشانگر این است که ما را برای حرکت آفریده­اند آن هم حرکتی که با بیشتر طلبی و بهتر طلبی همراه است یعنی حرکت به بالاتر از ما و تحولی مثبت. این حرکت نباید به توقفی بی انجامد همین است که باید به سوی خدا باشد که بی­ نهایت است. این نیاز و این غایت از خلقت مشخص می­ کند که زندگی ما نباید در این جهان محدود پایان بگیرد و باید عوالم دیگری پس از مرگ در انتظار ما باشد. 

۳٫ استعدادهای انسان

در بحث فطرت گفته شد که تفاوت کلیدی میان انسان و حیوان را باید در نحوه ترکیب استعدادهای انسان جستجو کرد. اما این استعدادها کدامند و چگونه می­ توان به آنها دست یافت.

در پاسخ به سؤال دوم استاد دو راه حل ارائه می­ دهد؛ اول مقایسه انسان با حیوان و دوم بررسی نیازهای انسان. راه حل دوم بر پایۀ این دیدگاه است که هر نیازی در انسان حکایت از وجود استعدادی در درون او دارد. نیاز به غذا نشان دهنده وجود دستگاهی در وجود انسان است که گوارش را انجام داده و غذا را به مواد مورد نیاز بدن بدل کند و نیاز به یقین از وجود عقل و سنجش خبر داده و نیاز به شناخت نشانۀ وجود توان تفکر در انسان است.

اما در راه اول می­ توانی میان انسان و حیوان مقایسه کنی و مشترکات را از ممیزات جدا کنی. انسان با حیوان اشتراک‏هایى دارد؛ در حواس و در ادراک و احساس و عاطفه و حافظه و هوش.

 حواس حیوان از حواس انسان تیزتر است و در نتیجه ادراکات حسى‏اش دقیق‏تر؛ چون انسان هر صدایى را نمى‏شنود و هر نورى را نمى ‏بیند و… . بعضى از حیوانات از احساس ‏ها و غرایز و عواطف عمیق‏ تر و عظیم ‏ترى برخوردارند و بعضى هم از هوش و حافظه‏ى زیادترى سرشارند. با این همه اشتراک و با این همه حواس دقیق و هوش سرشار، حیوان نمى ‏تواند از ادراکاتش نتیجه‏ گیرى کند و به وسیله‏ معلوماتش به مجهولاتش دست بیابد. او نمى ‏تواند معلوماتش را بارور کند و بزایاند و از آن‏ها نتیجه بگیرد.

 اما انسان بر اساس یک امتیاز و یک نیروى برتر به این حالت دست یافته و از این ویژگى برخوردار گردیده است و از معلومات محدودش به نتیجه‏ گیرى‏ هاى عظیمى رسیده و دانش‏ هایى را بدست آورده که کتابخانه ‏هاى عظیمى نمى‏ توانند تحملش کنند و باز حیوان نمى‏ تواند در معلوماتش سنجشى داشته باشد و آن‏ها را آگاهانه اندازه‏گیرى کند. نمی تواند میان دو پرونده، دو حادثه دو صحنه مقایسه و سنجش برقرار کند و قضاوت کند.

 و باز نمى ‏تواند، انتخاب و اختیار کند. در درون حیوان بیش از پاى غرایز نیست و در نتیجه سنجش و انتخاب هم نیست. گرچه بر اثر رهبرى غریزه به طور ناخودآگاه بهترین را بدست بیاورد، اما این انتخاب نیست بلکه یک عمل هدایت شده و جبرى است. همان طور که نور از نزدیک‏ترین فاصله به مقصد مى‏رسد، بدون مقایسه‏ ى فاصله‏ ها و بدون انتخاب.

 از تضادها و رقابت غرایز، با این نیروهاى نتیجه‏ گیرى و سنجش است که دو خصوصیت خود آگاهى و انتخاب (اختیار) در انسان شکل مى‏ گیرد؛ در حالى که این اختیار جبرى است؛ یعنى انسان مجبور است که با اختیار باشد؛ چون ساختمان درونى او این اختیار را به وجود آورده است.  این حقیقت انسان است، مجبور در اختیار و مختار در عمل. با این توضیح و مقایسه، هوش و فکر و عقل، مفهوم خود را باز مى‏ یابند، هوش درک موقعیت، فکر نیروى نتیجه ‏گیرى و عقل نیروى اندازه‏ گیرى است.۱۰

پی نوشتها:

۱٫ نهج ‏البلاغه؛ ص۲۲۴  اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِم‏  نهج‏البلاغه؛ص۴۹۵  ذاک من لدن آدم إلى أن تقوم الساعه فهؤلاء الأوصیاء الذین جعلهم الله خلفاءه فی أرضه و حججه على خلقه لا تخلو الأرض فی کل عصر من واحد منهم   مناقب؛ ج۱، ص۲۴۵  أمیر المؤمنین ع لا تخلو الأرض من قائم بحجه الله إما ظاهر مشهور و إما خائف مغمور کمال‏الدین؛ ج۱، ص۲۹۴ 

۲٫ اعراف؛ ۱۷۳ در این تحلیل آیه از عالم دیگری قبل از این عالم خبر نمی­ دهد و عالم ذر همین عالم است از نظرۀ ربوبی. این به شهادت گرفته شدن در همین عالم برای همه رخ می­ دهد و همگان در لحظه­ هایی وجود و سلطه تدبیری را بر خود حس می­ کنند و پی به وجود مالک و مدبری می­ برند.

۳. کافی؛ ج۲ ،ص۳۸۹   

۴. ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ روم؛۴۱

۵٫این بیان اگر توضیح سرشاری طبیعت و همخوانی امکانات آن با نیازهای انسان باشد از مبانی جهان شناسی محسوب می­ شود و اگر بیان نوع رابطه انسان با هستی تلقی شود می ­توان آن را مبنایی انسان شناسانه دانست

۶٫ رجوع کنید به کتاب انسان و ایمان و همچنین نوشته­ ها و نوارهای فطرت از شهید مطهری

۷٫ روم؛ ۳۰

۸٫ تین؛ ۴

۹٫ تین؛ ۵

۱۰٫ مسؤولیت و سازندگی، فصل روش تربیتی ، بحث تفکر

ادامه دارد…

انتهای پیام/

 

کد خبر : 63555
تاريخ ثبت خبر : 8 اسفند 1396
ساعت بارگزاری خبر : 14:46
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)