به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلیث طلیعه به نقل از مهر، خصائص امام موسی ابن جعفر(ع) و شیوه مبارزاتی آن حضرت با توجه به شرایط خفقان دوران بنیعباس ازجمله مباحثی است که شاید کمتر موردتوجه واقعشده است. رهبری معظم انقلاب در مورد زندگانی امام کاظم(ع) میفرماید: «ما امروز نگاه میکنیم موسیبن جعفر، خیال میکنیم یک آقای مظلوم بیسروصدای سربهزیری در مدینه بود و رفتند مأمورین این را کشیدند آوردند در بغداد، یا در کوفه، در فلان جا، در بصره زندانی کردند، بعد هم مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس؛ قضیه این نبود. قضیه یک مبارزهی طولانی، یک مبارزهی تشکیلاتی، یک مبارزهای با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامی بود.» لذا با توجه به این ذهنیت، بازخوانی صحیح از سیره و منش امام کاظم(ع) و تأمل بیشتر در مورد زندگی آن امام ضرورت بیشتری مییابد. برای این منظور به سراغ دو تن از کارشناسان مذهبی کشور رفتیم تا با آنها گفتگو کنیم. متن زیر مشروح این گفتگوست.
حجتالاسلام حائری زاده در مورد نوع مواجهه امام کاظم با مردم و امامت و زعامت آن امام بزرگوار گفت: در روایت داریم که هارون از امام کاظم سؤال کرد ای پسر رسول خدا ما اینهمه پول خرج میکنیم و زحمت میکشیم و تبلیغات میکنیم ولی بازهم مردم شمارا دوست دارند که فرزندان پیامبر هستید. هر چه ما تبلیغات را بیشتر میکنیم بازهم نتیجه برعکس است و مردم شمارا دوست دارند و ما بنیعباس را دوست ندارند. حضرت فرمود میدانید علت چیست؟ «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَ اَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ» فرق تو و من این است که من بر دلهای مردم حکومت میکنم اما تو و امثال تو که به ظلم مسند حکومت را اشغال کردهاید بر جسمهای مردم حکومت میکنید و حالآنکه ما آل الله بر قلوب مردم حکومت میکنیم. خدا ذهنها را به شوی ما برمیگرداند. فرق تو و ما این است. اگر انسان این مسئله را بفهمد خیلی خوب است. امام خمینی(ره) در درسهای اخلاق خود به نقل از برخی شاگردانشان میفرمودند که همانطور که بچه غذا میخواهد، قلب هم نیاز به غذا دارد و غذای این قلب ذکر خداست. میفرمودند به قلب خود ذکر خدا را بخورانید.
وی در مورد اهتمام امام کاظم(ع) به وحدت مذاهب اسلامی به یکی از یاران حضرت اشارهکرده و گفت: افرادی بودند که به اذن امام کاظم در دستگاه حکومت وارد میشدند. یکی از آنها علی ابن یقطین بود. او نفوذی حضرت در سیستم حکومتی هارونالرشید بود. حضرت به او فرمودند سه قول تو به من بده و من هم تضمینی به تو میدهم. سه قولی که تو باید به من بدهی این است که اولاً وقتی وارد سیستم حکومتی میشوی هر کاری که شیعیان ما دارند در قبال آنها کوتاهی نکن. دوم اینکه برای شیعیان ما عزت و احترام قائل شو و سوم اینکه من به تو قول میدهم که هرگز کسی به تو متعرض نشود، با شمشیر کشته نشوی، خدا به تو نظر و عنایت کند، زندانی نشوی و هیچوقت تنگدست نشوی.
وی ادامه داد: علی ابن یقطین وارد دستگاه حکومت شد. در روایت داریم که امام کاظم به او فرمودند تا اطلاع ثانوی وضوی خود را مانند اهل سنت بگیر. بعد از مدتها حضرت به او فرمود مانند شیعهها وضو بگیر. علی ابن یقطین از حضرت علت را جویا شد و حضرت فرمود یک عده آدمهای مذبذب و سخنچین تو را زیر نظر داشتند و گفته بودند تنها جایی که میتوان یقین کرد علی ابن یقطین شیعه است یا اهل سنت، وضوی اوست. از نماز هم نمیتوان فهمید چراکه در بین اهل سنت مالکیها با دستباز نماز میخوانند. لذا این روایت لزوم توجه به مسئله تقیه و عدم دامن زدن به اختلافات میان مذاهب اسلامی را نشان میدهد و اهلبیت(ع) هم بر این موضوع تأکید داشتند.
این کارشناس دینی در مورد زندگی و سیره شخصی امام کاظم(ع) گفت: در حالات امام موسی ابن جعفر داریم که «الَّذِی کَانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَی السَّحَرِ» امام کاظم آن شخصیتی است که یکی از برنامههای زندگی ایشان شبزندهداری بود. کسی که پیر موسی ابن جعفر است باید اهل سحر باشد. روایت میفرماید «شیعتنا یَنامُونَ اَوّلَ اللَّیلِ» شیعیان ما اول شب می خوابند. باید شب زودتر خوابید تا بتوان سحر را درک کرد. حضرت فرمود «لَیْسَ منا مَنْ لَمْ یُصَلِّ صَلَاهَ اللَّیْلِ» از ما نیست آنکسی که اهل نماز شب نباشد.
وی با اشاره به روایتی از امام کاظم(ع) در این خصوص گفت: امام کاظم در مورد نظم زندگی و تقسیمبندی زمان طول روز فرمودند «إِجْتَهِدُوا فی أَنْ یکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات: ساعَهً لِمُناجاهِ اللهِ، وَساعَهً لاِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَهً لِمُعاشَرَهِ الاْخْوانِ والثِّقاهِ الَّذینَ یعَرِّفُونَکُمْ عُیوبَکُمْ وَیخَلِّصُونَ لَکُمْ فِی الْباطِنِ، وَساعَهً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فی غَیرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَهِ تَقْدِروُنَ عَلَی الثَّلاثِ ساعات.» یعنی بکوشید که اوقات شبانهروز شما چهار قسمت باشد اول قسمتی برای مناجات باخدا، دوم قسمتی برای تهیه معاش، سوم قسمتی برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد که عیبهای شمارا به شما میفهمانند و در دل به شما اخلاص میورزند، چهارم و قسمتی را هم در آن خلوت میکنید برای درک لذتهای حلال و تفریحات سالم و بهوسیله انجام این قسمت است که بر انجامِ وظایف آن سه قسمت دیگر توانا میشوید.
وی در پایان گفت: یک عالم سنی به نام الگنجی شافعی در مطالب السؤل میگوید که هر موقع کارد به استخوان من میرسید و از همهجا ناامید میشدم به حرم موسی ابن جعفر میرفتم و عرض حاجت میکردم. خودش میگوید «کراماته تحار منه العقول» یعنی موسی ابن جعفر آنقدر کرامت دارد که عقول آدمیان مبهوت میشود.
حجتالاسلام میرزامحمدی نیز در مورد شرایط حاکم بر دوران امام کاظم(ع) اظهار داشت: امام باقر(ع) و امام صادق(ع) از انقراض بنیامیه و تأسیس بنیعباس به احسن وجه استفاده کردند و توانستند هزاران شاگرد تربیت کنند. اما وقتی نوبت به موسی ابن جعفر رسید، ورق برگشت. وقتی دشمن دید از دو امام درملأعام در مسجد و در ملاقات عمومی و خصوصی بیش از شصت هزار حدیث نقل کردهاند. لذا گفتند اگر امام را رها کنیم ریشه این حکومت زدهشده است. دائماً حضرت را از مدینه به عراق و شام و بغداد تبعید میکردند. در روایت آمده است که با امام کاری کردند که موسی ابن جعفر مدتها در بیابانهای شهر شام و در غار بالباس مبدل و چهره بدلی زندگی میکردند که کسی امام را نشناسد. این روایت مورداشاره رهبر انقلاب نیز بوده است.
وی افزود: بارها «ینتقل من سجن الی سجن» از این زندان به آن زندان منتقل میکردند. از هفت تا چهارده سال در مورد زندانی شدن امام نقلشده است.
این کارشناس دینی ادامه داد: فردی یهودی را بهعنوان زندانبان حضرت انتخاب کردند. سندی ابن شاهک زندانبان حضرت شد. روایتشده بچههای سندی ابن شاهک از روزنه زندان به حضرت نگاه میکردند درحالیکه امام در سجده بودند و بسیار نحیف شده بودند. یکلحظه امام از روزنه در به بچههای سندی نگاه کرد از همین فرد یهودی یک نوهای به دنیا آمد که از اعلام تشیع شد. لذا امام بخواهد دستگیری کند از یهودی هم دستگیری میکند.
وی افزود: در دروه امام کاظم(ع) از آل ابیطالب هرکسی که میتوانست قیام کرد و تنها فرد مهمی که قیام نکرد امام موسی ابن جعفر بود. امام کاظم بخشی از سناریوی امامت شیعه است چراکه یک سری کارهای بر زمینمانده دارد و یکسری کار برای امام بعدی. اگر قیام میکرد و کشته میشد دستاوردی به همراه نداشت و حضرت بهاندازهای نیرو نداشت که بتواند مقابل هارون بایستد.
وی ادامه داد: راهبردی که حضرت استفاده کرد این بود که سازمان وکالتی تشکیل دادند که از شیعیان خمس میگیرند. عمده شروع مسئله خمس از زمان امام کاظم است. حضرت این وجوهات را به صرّه تبدیل میکردند. این مسئله در کتب اهل سنت هم آمده است. کیسههای طلا دویستتا چهارصد سکهای، که روایتشده «إَذَا أَعطَی المَرء فَقَد استَغنَی» به هرکسی میداد، آنطرف بینیاز میشد. اینیک استراتژی بود. هارون هم به این مسئله اشارهکرده بود که عجیب است برای اینها خراج میآید و ما دو خلافت داریم!
این کارشناس دینی در پایان گفت: حضرت شیعیان را دستهبندی کرده بودند. حضرت این مبالغ را بخشی به فقرا میدادند و بخشی به بغداد یا مدینه سرازیر میشد. حضرت اگر کوچکترین موضعگیری سیاسی و نظامی میکرد کشته میشد. کمک امام تنها به شیعیان نبود، ابن حجر مکی میگوید «یدعی بباب قضا حوائج المومنین ای اهل سنه» لذا سنیها هم به حضرت بابالحوائج میگویند.
انتهای پیام/