| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از عبدالله صلواتی؛


ماجرای علوم انسانی اسلامی/ پانوشتی بر نامه رضا داوری

به نظر می رسد مطالب نامه دکتر داوری از انسجام لازم برخوردار نیست: لحن آغاز نامه لحنی در ریل امتناع علوم انسانی اسلامی است اما لحن پایانی: «اگر جامعه ای بیابیم که روح دینی بر آن حاکم باشد، شاید افقی گشوده شود...» لحنی موافق با امکان علوم انسانی اسلامی است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، نامه دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم درباره علم دینی به درخواست دبیرخانه هم اندیشی اسلامی برای حضور و سخنرانی در این هم اندیشی واکنشهای مختلفی را در پی داشت. دکتر عبدالله صلواتی، دانشیار دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی در یادداشتی به نقد و بررسی این نامه پرداخته است:

استاد ارجمند جناب دکتر داوری در نامه ای مطالبی درباره علوم انسانی اسلامی آورده اند مثل این بخش: «این بحث (علوم انسانی اسلامی) چنانکه توجه دارید سی سال است که به نتیجه نرسیده است و به نظر نمی رسد که در آینده نیز به نتیجه ای برسد. وقتی مطلب سیاسی با مسئله علمی خلط می شود، هر چه بکوشند به نتیجه نمی رسند. علم ماهیتی متفاوت با دین دارد و به این جهت آن را به صفت دینی نمی توان متصف کرد. به عبارت دیگر وصف دینی نمی تواند صفت ذاتی علم باشد….» و این بخش «…اگر می توانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعه ای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژی های ساخته جهان توسعه یافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده می شد. توجه داشته باشیم که علم یک طرح مهندسی ساختنی نیست، یافتنی است… »

درباره آنچه استاد داوری عرضه کرده اند که نمیدانم مطابق با سخنان نخستشان نامش را امتناع علوم انسانی اسلامی بدانم یا برپایه اقوال پایانی شان صعوبت علوم انسانی اسلامی بدانم مطالبی به ذهنم گذشت که تقدیم میکنم:

به نظرمی رسد: مسأله علوم انسانی اسلامی صبغه سیاسی غلیظی پیدا کرده و طیفی از مدافعان و طایفه ای از مخالفان را دچار لغزش در تفسیر کرده است. به نظرم در طرح علوم انسانی اسلامی باید این مقدمات را لحاظ کرد:

یکم. دستاوردهای علمی بشر قابل اعتنا و احترام و استفاده است مگر آنکه محرز شود آسیب های آن بیش از مزایای ان است و یا دستاورد جدیدی ارائه شود با کارآمدی و قدرت تبیین گری بیشتر که در این حالت باید متواضعانه دستاورد قبلی در ساحت نظریه و گزاره علمی و دستاورد تکنیکی را کنار گذاشت و از ایده و نظریه و دستاورد جدید بهره برد و علوم انسانی اسلامی به معنای نادیده گرفتن دستاوردهای بشری نیست یا علوم انسانی اسلامی در همه روایت هایش چنین قصدی ندارد.

دوم. ادعای علوم انسانی اسلامی روایتهای متفاوتی دارد. برخی روایتها قید دینی را قید ذاتی علم می داند. مثلا بنابر قرائت استاد جوادی هر علمی دینی است و ترکیب علم غیردینی، ترکیبی پارادکسیکال است، اما با رد ذاتی نبودن قید دینی فقط یک روایت از علم دینی و علوم انسانی اسلامی رد می شود نه همه خوانش ها و روایت ها. بنابراین، این سخن استاد داوری صرفاً روایت استاد جوادی آملی را – به عنوان مثال – می تواند ابطال کند.

سوم. برخی از روایت های علوم انسانی اسلامی روایت بر پایه ساختن است و طیفی دیگر، روایت بر مبنای یافتن و گروهی بر یافتنی که درون آن ساختنی هم هست. بنابراین با رد یک روایت نمی توان انتظار فرو ریختن همه روایت ها در یک مسأله را داشت.

 چهارم. علوم انسانی اسلامی به معنای افزودن چند آیه و روایت در لابه لای اقوال دانشمندان علوم انسانی یا لزوما استخراج درون نصی مسائل علوم انسانی از دین نیست.

پنجم. علوم انسانی اسلامی می تواند به این معنا باشد که علوم انسانی در خلأ شکل نمی گیرد و تمنیات بشر، فرهنگ، دین، زیست بوم و عوامل غیرمعرفتی دیگر در شکل گیری علوم انسانی اثرگذار است.

 ششم. هر متفکری در علوم انسانی، تلقی ای از انسان و جهان دارد. دین بویژه دین اسلام، در بخش سیره، تاریخ، ایات و روایات تلقی از انسان و جهان مطرح می کند و متفکری که در زمینه و زمانه عالم (به فتح لام) اسلامی نفس می کشد نمی تواند نسبت به مولفه ها و مختصات و نگرشی که اسلام در تلقی از انسان و جهان و ارزش ها ارایه می کند بی تفاوت باشد و لحاظ همین تلقی های بنیادی جهت دهی خاص و اثربخشی به علوم انسانی می دهد .
لامشاحه فی الاصطلاح حال میخواهید برای نشان دادن این جهت دهی بفرمایید «علوم انسانی اسلامی» یا «علوم انسانی در زمینه اسلامی» یا «علوم انسانی در عالم اسلامی». یا اگر تمایلی به افزودن قید اسلامی نداشته باشیم باید توجه داشته باشیم که علوم انسانی در زیست بوم اسلامی می تواند دگردیسی ها و تفاوت های جدی پیدا کند.

هفتم. علوم انسانی و علوم اجتماعی کنونی در زمینه و زمانه خاصی نضج گرفته و در آن سیر می کند؛ زمینه علوم انسانی و علوم اجتماعی کنونی گره خورده با پیش فرضها و مبادی و مبانی خاصی با روش و رویکرد متناسب با خود؛  معرفت شناسی، انسانش ناسی، هستی شناسی آنها متفاوت است با معرفت شناسی، انسان شناسی و هستی شناسی زمینه و زمانه اسلامی و با زمینه و زمانه های بلاد دیگر.

با رد ذاتی نبودن قید دینی فقط یک روایت از علم دینی و علوم انسانی اسلامی رد می شود نه همه خوانش ها و روایت ها

هشتم.علوم انسانی و علوم اجتماعی کنونی صرفاً تماشاگر و توصیف کننده عالَم و آدم نیست، بلکه در چگونه بودن عالَم و آدم و چه باید باشند آنها نظرها و نظریه ها و رهیافتها و یافتهایی دارند. و پیش فرضها و مبانی دنیای جدید هم در ساحت توصیف حضور دارد و هم در قلمرو نسخه پیچیدن برای «چه باید باشدِ» آدم و عالَم. سوبژکتیو شدن معرفت و عقل، تقلیل عالَم به دنیا و میل کلی به دنیا، تقلیل انسان به تن و روان (روان در اینجا غیر از ساحت مجردی با نام روح به کار رفته)، زمینه و زمانه علوم انسانی و علوم اجتماعی کنونی را سامان می دهد و فلسفه اسلامی به طور عام و فلسفه صدرایی بطور خاص این زمینه را نمی پسندد و بنابر زمانه آخرین پیامبر بر این باور است که: زمینه کنونی علوم باید مطابق این زمانه دگردیسی یابد و به جای غوطه ور شدن در برساخت ها و زندانی شدن در ذهن (زمینه معرفت شناسی کنونی) و بجای تقلیل انسانی به آدمک های ابژه شده (زمینه انسان شناسی کنونی) باید به نظم جدیدی اندیشید که در آن، برساخت های اجتماعی، نه شریعت را می بلعد و نه عدالت را زیر چرخ دنده هایش له می کند.

نهم. به نظر می رسد مطالب نامه از انسجام لازم برخوردار نیست: لحن آغاز نامه لحنی در ریل امتناع علوم انسانی اسلامی است اما لحن پایانی: «اگر جامعه ای بیابیم که روح دینی بر آن حاکم باشد، شاید افقی گشوده شود…» لحنی موافق با امکان علوم انسانی اسلامی است.

دهم. از آنجا که استاد داوری در مواضع متعدد از آثارشان از عالم (به فتح لام) متفکر و نقش نگرش توحیدی در تفکر سخن گفته اند. بنابراین، می توان با سخنان پایانی این نامه همدلی داشت و سخنان آغازین نامه را حاکی از نقد ایشان بر برخی از روایت های رایج در علوم انسانی اسلامی دانست نه همه روایتها.

یازدهم. استاد داوری دو معنای ممکن را برای علم دینی مطرح می کند: ۱- علمی که به موضوعات و مسائل دینی می پردازد؛ ۲٫ علمی که ضرورتاً مسئله دینی ندارد، اما در هوای عالَم دینی تنفس می نماید و صبغه دینی به خود می‌گیرد. پس ایشان در مواضع متعدد از امکان علم دینی سخن می گویند اما در مقام تحقق علم دینی تردیدهایی دارند و می گویند اگر در جامعه ای دین تقلیل یابد به برخی عادات و ظواهر نمی توان از این جامعه انتظار علم دینی داشت. به عبارتی: تا عالم (به فتح لام) دینی تحقق نیابد نمی توان انتظار  تحقق علم دینی داشت و در موضع دیگر با علم دینی و امکان آن موافق اند اما نه بصورت دستوری: «علم موجود را نیز می توان دینی کرد اما نه با دستور و شعار که با تأمل در موانع و شرایط عالَم دینی» (برای آگاهی بیشتر از بند یازدهم، رک: علم، تجدد، تحول در آراء دکتر رضا داوری اردکانی در اولین شماره فصلنامه پژوهش های فرهنگی اجتماعی صدرا ویژه کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی)

انتهای پیام/

کد خبر : 62892
تاريخ ثبت خبر : 2 اسفند 1396
ساعت بارگزاری خبر : 09:01
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)