| امروز جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

استاد دانشگاه شیراز:


لازم است از یک بُعد نگری در تولید علوم انسانی اسلامی اجتناب شود

نظریه مدیریتی نفس، در عین حفظ جنبه مجرد بودن و روحانی نفس از یک بعد نگری که رویکردهای تجربه ‌گرا، عقل ‌گرا و اراده ‌گرا دارند فراتر رفته است و نفس را وحدت دهنده کثرت ‌های متفاوت قلمداد می ‌کند. بنابراین در تولید علوم انسانی اسلامی لازم است از یک بعد نگری اجتناب شود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، مقاله بررسی انتقادی رویکردهای تجربه ‌گرایی، عقل‌گرایی و اراده ‌گرایی در تولید علوم انسانی اسلامی و طرح مقدماتی نظریه مدیریتی نفس توسط دکتر محمدعلی گودرزی، استاد بخش روان شناسی بالینی و عضو پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز نوشته شده است و در همایش چیستی و چگونگی تحول در علوم انسانی از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای که ۲۴ و ۲۵ آبان ماه در دانشگاه شیراز برگزار شد، ارائه شد.

در ادامه گزارشی کوتاه از این مقاله می آید:

مقدمه و بیان مسأله:

تاریخ علم شاهد تردیدهای عمیقی در زمینه انطباق ادراکات حسی و عقلی با واقعیت خارج بوده است. در جامعه غرب، چنین تردید ‌هایی منجر به اصلاح رویکردهای علمی و شکل ‌گیری رویکردهایی مانند عقل‌گرایی، تجربه ‌گرایی، ابطال ‌گرایی و اثبات ‌گرایی به منظور کنترل و تسلط بر ادراکات حسی و عقلی خلاف واقع شده و رشد و گسترش فناوری و علوم پزشکی را در پی داشته است. فیلسوفان اسلامی نیز بحث ‌های عمیقی پیرامون انطباق یا عدم انطباق ادراکات حسی و عقلی با واقعیت (نظریه مطابقتی صدق) انجام داده ‌اند.

با وجود این، آنها ضمن پذیرش نظریه مطابقتی صدق، رویکردهای برخاسته از دو قوه حس و عقل را به دلیل جزئی نگری و نادیده گرفتن وحی، فاقد اعتبار لازم می ‌دانند و در کاربرد چنین تولیداتی برای هدایت و رستگاری انسان تردید دارند.

روش: در این مقاله با استفاده از روش مروری-تحلیلی-انتقادی اشکالات سه رویکرد حس گرایی، عقل-گرایی و اراده ‌گرایی در پاسخ به هدایت انسان به سمت صلاح و رستگاری و قدرت پاسخ دهی نظریه اراده ‌گرایی در حل مناقشات مطرح شده در نظریه مطابقتی صدق و سایر چالش ‌های معرفت شناسی مورد آزمون قرار می ‌گیرد.

یافته ‌ها: رویکردهای تجربه گرایی، عقل ‌گرایی و اراده ‌گرایی، هر یک بر یکی از وجوه انسان تأکید دارند و به تنهایی قادر نیستند به تبیین کنش ‌های انسانی بپردازند. بنابراین، با اتکاء بر هیچ یک از آنها نمی-توان مسیری برای تحول علوم انسانی اسلامی مشخص کرد. برای تحول علوم انسانی نیاز به نظریه ‌ای نوین می ‌باشد که در این مقاله تحت عنوان نظریه مدیریتی نفس نامیده شده است.

نتیجه ‌گیری: نظریه مدیریتی نفس، ضمن حفظ مزیت ‌های سه نظریه تجربه گرایی، عقل ‌گرایی و اراده-گرایی، توانایی پاسخ گویی به اشکالات وارده شده به هر سه نظریه را دارا می ‌باشد و می ‌تواند زمینه نظری پویایی را برای طراحی و تدوین علوم انسانی اسلامی فراهم نماید.

مقدمه و بیان مسأله

در تاریخ تفکر انسان دو مقوله عقل و دین تأثیری شگرف در تولید علم و معرفت و هدایت او داشته ‌اند. تمدن یونان باستان که با تفکر فیلسوفان بزرگی مانند افلاطون و ارسطو رشد یافت را می ‌توان نماد جریان عقل و قرون وسطی که از قرن پنجم میلادی آغاز می ‌گردد و با شروع رنسانس در اروپا پایان می ‌یابد را می ‌توان نماد جریان دین دانست (زیبا کلام، ۱۳۸۵).

از آن جا که در قرون وسطی، آموزه ‌های دینی مسیحیت به تدریج تمامی مظاهر جریان عقل را قرن ‌ها سرکوب می ‌کند و جریان عقل کاملاً از میدان زندگی انسان خارج می ‌شود، به تدریج و در پایان قرون وسطی در تفکر غرب یک حرکت مقابله ‌ای بر علیه آموزه ‌های دینی مسحیت شکل می ‌گیرد که زمینه ‌های رنسانس را در اروپا ایجاد می ‌کند.

پس از رنسانس، جامعه غرب به سمت اتکاء به عقل به عنوان تکیه ‌گاه محکمی برای سعادت بشر روی می ‌آورد و از آن دو شاخه عمده منشعب می ‌شود. عقلی که به ماوراء الطبیعه اتکاء دارد و نمایندگان آن فیلسونانی مانند دکارت، اسپینوزا و لایپ نیتس هستند و به عقل ‌گرایان یا خرد گرایان معروفند و عقلی که به تجربه اتکاء دارد و نمایندگان آن فیلسوفانی مانند بیکن، جان لاک، جرج بارکلی و دیوید هیوم هستند و به تجربه ‌گرایان معروفند (هالینگ، ۱۳۸۱).

عقل ‌گرایی و تجربه ‌گرایی پس از رنسانس، هر دو در برابر حاکمیت بلامنازع مسیحیت موضع گرفته ‌اند با این تفاوت که عقل ‌گرایان، معیارهای دست یافتن به حقیقت را با اتکاء به مفاهیم اولیه عقلی و تجربه-گرایان معیارهای دست یافتن به حقیقت را با اتکاء به تجربه و آزمایش و حس تعریف کرده ‌اند (هالینگ، ۱۳۸۱).

وجه اصلی که عقل ‌گرایان و تجربه ‌گرایان را از هم متمایز می ‌کند نظریه ‌ای است که این دو مکتب فکری در مورد نحوه شکل ‌گیری ادراک انسان دارند. عقل ‌گرایان معتقدند که ادراک انسان به واسطه مفاهیم پیشینی شکل می ‌گیرد و منعکس کننده واقعیات جهان خارج است، ولی تجربه ‌گرایان ادراک را برخاسته از تجربه قلمداد می ‌کنند و واقع نمایی آن را نیز به تجربه و آزمایش و حس گره می ‌زنند (زیبا کلام، ۱۳۸۵).

بحث ‌هایی که پس از رنسانس پیرامون دو موضوع حس و عقل صورت گرفته است، به نحو مستقیم و غیر مستقیم تفکرات فیلسوفان مسلمان را در سده ‌های اخیر تحت تأثیر قرار داده است. به طوری که برخی از آنها به تصدیق یافته ‌های مبتنی بر عقل و حس پرداخته ‌اند و برخی دیگر چنین یافته ‌هایی را فاقد وجاهت علمی و حجیت لازم برای هدایت انسان دانسته ‌اند.

اهداف و پرسش ‌های پژوهش

هدف مقاله حاضر این است که مزایا و معایب دو نظریه عقل ‌گرایی و تجربه ‌گرایی در دستیابی به ظرفیت ‌های علمی لازم برای هدایت انسان به سوی سعادت و رستگاری مورد نظر اسلام برشمرده شود و این احتمال بررسی شود که آیا با بهره ‌گیری از نظریه اراده ‌گرایی و تعیین نسبت این نظریه با دو نظریه عقل ‌گرایی و تجربه ‌گرایی می ‌توان چارچوبی را تعیین کرد که بر اساس آن بتوان به تولید علوم انسانی اسلامی  یعنی علومی که ظرفیت و قابلیت هدایت انسان به سمت سعادت و رستگاری را داشته باشند پرداخت؟ در مرحله نهایی به منظور پاسخ گویی به اشکالاتی که بر سه نظریه فوق الذکر مطرح می ‌شود، به صورت مقدماتی نظریه مدیریتی نفس و قابلیت ‌های آن برای تدوین علوم انسانی اسلامی مورد اشاره قرار خواهد گرفت.

روش شناسی

در تحقیق حاضر از روش مروری- تحلیلی و انتقادی استفاده شده است. بر این اساس، اسنادی که سه نظریه عقل ‌گرایی، تجربه ‌گرایی و اراده ‌گرایی را توصیف و نقد کرده ‌اند، جمع آوری و با روش تحلیلی و انتقادی مزیت ‌ها و اشکالات آنها را برای تدوین علوم انسانی اسلامی مورد بررسی قرار داده ‌ایم. در پایان تلاش شده است که با استفاده از روش ‌های ترکیبی و کل نگرانه و مد نظر قرار دادن دیدگاه ‌های انسان شناسی اسلامی و با تکیه بر یافته ‌های روان شناسی در دو حوزه احساس و ادراک، به طرح نظریه مدیریتی نفس پرداخته شود تا زمینه لازم برای تدوین علوم انسانی اسلامی فراهم گردد.

طرح مقدماتی نظریه مدیریت نفس

با توجه به اشکالاتی که بر سه نظریه حس گرایی، عقل ‌گرایی و اراده ‌گرایی وارد می ‌باشد، در این قسمت  تلاش می ‌شود به منظور انسجام بخشیدن به نظریه ‌های مختلفی که در سه زمینه فوق مطرح شده است نظریه مدیریت نفس مطرح شود تا از طریق این نظریه بتوان به اشکالاتی که بر هر سه نظریه وارد شده است پاسخ داد.

اصل اولی این است که لازم است بپذیریم بر اساس علم حضوری، هیچ انسانی نمی ‌تواند حضور و وجود سه قوه حس، عقل و اراده را در خود انکار کند. وظیفه حس، دریافت اطلاعات دنیای مادی؛ وظیفه عقل، انتزاع و تحلیل اطلاعات مادی و وظیفه اراده، ایجاد شوق و انگیزه و میل در جهت انتخاب یکی از شقوق مختلف عمل می ‌باشد.

اصل دومی این است که هر یک سه قوه حس، عقل و اراده از قوا و ابزارهای نفس هستند. نفس  موجودی بسیط و کلیتی یکپارچه و مجرد می ‌باشد. فرماندهی، انتخاب و تصمیم گیری بر عهده نفس می-باشد.

اصل سومی این است که نفس مجرد می ‌تواند به طور همزمان با هویت ‌های کثیری ارتباط برقرار کند و بنابراین نفس به عنوان یک موجود مجرد، همزمان با سه قوه حس، عقل و اراده و قوای دیگر ارتباط دارد.

اصل چهارمی این است که تنها نفس است که به عنوان موجودی مجرد توانایی مدیریت و اداره قوای مختلف را دارد و هیچ یک از قوای نفس قادر نمی ‌باشد که وظیفه مدیریت و اداره رفتار انسان را به تنهایی بر عهده بگیرد. بنابراین، رفتار انسان برآیند نفسی است که دسترسی به اطلاعات قوای مختلف و قدرت دخل و تصرف در آنها را دارد.

اصل پنجمی این است که نفس حرکتی اشتدادی و تکاملی دارد. به عبارت دیگر، این موجود مجرد که در نازلترین مراتب در کنار جسم قرار می ‌گیرد واجد ظرفیتی عظیم است تا در تعاملی که از طریق ابزارهای جسمانی با دنیای درون و بیرون خود برقرار می ‌کند خود را ارتقاء بخشد و بالاترین ظرفیت قابل شناسایی برای یک موجود مجرد که همان خداگونه شدن است را به دست آورد. البته این امکان نیز وجود دارد که در اثر عوامل بازدارنده درونی و بیرونی حرکت تکاملی نفس متوقف یا به قهقرا گرایش پیدا کند.

اصل ششمی این است که به جز قوای حس، عقل و اراده، یافته ‌های روان شناسی نوین نشان می ‌دهد که نفس برای انجام امور خود به قوای دیگری مانند حافظه، یادگیری، عواطف و قوای جسمانی دسترسی دارد.

اصل هفتمی این است که نفس بسته به ظرفیت تکاملی که پیدا کرده است با استفاده از تمامی قوای خود به تصمیم گیری در امور درونی و بیرونی که بر او عارض می ‌شود می ‌پردازد و در هر مورد واکنش متناسب انجام می ‌دهد.

اصل هشتمی این است که تولید علوم انسانی اسلامی باید مبتنی بر ظرفیت ‌های تکاملی نفس انسان و در جهت سیر نفس به سوی حرکت اشتدادی و تکاملی خود باشد.

اصل نهمی مبتنی بر تعامل بین نفس و قوای آن است. بدین معنی که هر قدر نفس قدرت بیشتری پیدا کند توانایی بیشتر در مدیریت صحیح قوای تحت فرماندهی اش را پیدا خواهد کرد و تقویت قوای نفس به تکامل توانایی ‌های مدیریت نفس کمک خواهد کرد.

اصل دهمی در مورد ملاک صحت کنش ‌های نفس انسانی است. کنش ‌هایی که منجر به تکامل نفس و تحقق ظرفیت ‌های الهی آن شوند در جهت اسلامی و کنش ‌هایی که منجر به تثبیت یا پسرفت نفس شوند در جهت غیر اسلامی خواهند بود.

اصل یازدهمی این است که با توجه به نظریه مدیریت نفس و حرکت اشتدادی آن یافته ‌های فیلسوفان غربی و اسلامی در زمینه سه قوه حس، عقل و اراده لازم است مورد تجدید نظر قرار گیرد، به طوری که از یک بعد نگری پرهیز شود و بر مدیریت نفس به عنوان کنش سازمان بخش به قوای نفس تأکید شود. در این نطریه، لزومی ندارد که نظریه مطابقتی صدق مورد انکار قرار گیرد و ویژگی مدیریتی به جای این که به قوه اراده نسبت داده شود به نفس نسبت داده می ‌شود.

اصل دوازدهمی به رابطه بین قوای مختلف نفس و نفس مجرد اشاره دارد. قوای نفس مانند حس، عقل، اراده، حافظه، توجه، تمرکز، هشیاری و غیره اطلاعات لازم جهت مدیریت نفس را در اختیار او قرار می ‌دهند و نفس با تلفیق، تحلیل و ترکیب این اطلاعات گام رفتاری بعدی را برنامه ریزی می ‌کند و دستورات لازم برای تحقق برنامه ریزی را به قوای خود صادر می ‌کند.

اصل سیزدهمی این است که میزان اختیار نفس برای انجام یک عمل یا رفتار خاص به عوامل مختلف بستگی دارد. یکی از این عوامل میزان آگاهی نفس از پیامدهای انتخاب شقوق مختلف امور است. دیگری ابزارهایی است که نفس برای به عمل درآوردن انتخاب ‌های خود در اختیار دارد. دیگری میزان تجربه ‌ای است که نفس در انجام انتخاب ‌ها و اجرای انتخاب ‌هایش در اختیار دارد.

نکته آخر این است که نظریه مدیریتی نفس چگونه می ‌تواند در اسلامی کردن علوم انسانی مؤثر واقع شود. نظریه مدیریتی نفس، در عین حفظ جنبه مجرد بودن و روحانی نفس از یک بعد نگری که رویکردهای تجربه ‌گرا، عقل ‌گرا و اراده ‌گرا دارند فراتر رفته است و نفس را وحدت دهنده کثرت ‌های متفاوت قلمداد می ‌کند. بنابراین، در تولید علوم انسانی اسلامی لازم است از یک بعد نگری اجتناب شود. از سوی دیگر، از آنجا که نفس انسان موجودی مادی و متکثر قلمداد نمی ‌شود، از توانایی آن برای ارتباط برقرار کردن با خالق یکتا و وحی پرده برداشته می ‌شود و از این طریق ظرفیت عظیمی برای تکامل نفس آشکار می ‌شود. هدف علوم انسانی اسلامی کشف این ظرفیت عظیم و هدایت نفس انسان ‌ها برای حرکت در چنین جهتی می ‌باشد.

انتهای پیام/

کد خبر : 56803
تاريخ ثبت خبر : 30 آبان 1396
ساعت بارگزاری خبر : 12:27
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)