| امروز شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

مقاله؛


کاربردی‌سازی علوم انسانی اسلامی در حوزه مدیریت

بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند همه اقدامات فكری، اندیشه‌ای و حتی عملیاتی نیازمند الگوها یا مدل‌هایی هستند كه بستر و زمینه لازم برای پیاده‌سازی نظریات را فراهم آورد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، علی‌ رضائیان، رئیس دانشکده مدیریت دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) مقاله ای تحت عنوان مدل نهایی کاربردی‌سازی علوم انسانی اسلامی در حوزه مدیریت مدلی بومی به نگارش درآورده است که در ادامه می آید:

 

چکیده

 

کاربردی‌سازی در حوزه علوم انسانی اسلامی از جمله دغدغه‌های اساسی مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) و سایر مسئولین و نخبگان جامعه است. اصولاً تولید نظریات و مبانی و ارکان بومی و به اقتضای جمهوری اسلامی ایران، بدون ورود به حوزه کاربردی‌سازی نمی‌تواند موجبات تولید منفعت را برای جامعه فراهم آورد. این مقاله به دنبال آن است تا با بهره‌گیری از مبانی اسلام ناب محمدی(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و براساس شرایط زمانی و مکانی متناسب جمهوری اسلامی ایران زمینه‌های لازم برای کاربردی‌سازی را فراهم آورد.

 

بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند همه اقدامات فکری، اندیشه‌ای و حتی عملیاتی نیازمند الگوها یا مدل‌هایی هستند که بستر و زمینه لازم برای پیاده‌سازی نظریات را فراهم آورد. حال سؤال اساسی این است که اولاً نقطه عزیمت در تحول علوم انسانی اسلامی کجاست؟ ثانیاً با چه مدل یا مدل‌هایی می‌توان در کمترین زمان ممکن نظریات را به حوزه عمل واردکرد؟ و در نهایت منشور حرکت علمی در تولید و به ویژه کاربردی نمودن علوم انسانی اسلامی تولیدی دارای چه گام‌ها و مراحلی است؟ سؤالاتی از این دست محقق را برآن داشته که با روشی توصیفی و بر اساس مقتضیات نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ضمن تبیین مدل‌ها و الگوهای موجود با توسعه و تغییرات بعضاً جامع ضمن تقسیم برنامه تحول علوم انسانی اسلامی به سه دوره کاملاً مشخص کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت فرایند هریک را نیز ارائه نماید.

 

در ادامه با ارائه سه مدل کاملاً کاربردی با نام‌های مدل تئوری ـ عمل، مدل حکمت نظری ـ حکمت عملی و مدل اندیشه راهبردی، با تغییرات مفهومی و محتوایی در نهایت مدل کاربردی خود را با عنوان مدل اندیشه راهبردی ارائه نموده است. محقق سپس با استفاده از روش تبیین و توصیف کیفی و با روش توأمان قیاسی و استقرائی استنباط خود را از دو الگوی فکر و عمل و اندیشه و نظر از ترکیب مدل‌های سه‌گانه پیشین ارائه نموده است. شاید اوج نوآوری در این تحقیق را بتوان در لزوم توجه به معرفت و شناخت شبکه‌ای درحوزه‌های تولید و کاربردی‌سازی علم و به ویژه علوم انسانی اسلامی دانست که البته محقق با ارائه دو الگوی مخروطی با عناوین مخروط فهم و درک شبکه‌ای و مخروط معرفت شبکه‌ای روشی عملی برای مرزشکنی دانش را پیشنهاد نموده است.

 

 

به عنوان نتیجه‌گیری نهایی محقق معتقد است با به کارگیری معرفت و فهم شبکه‌ای به منظور تبیین دقیق وضع موجود و ترسیم وضع مطلوب و در قالب مدل و الگوی اندیشه راهبردی و صد البته با انجام مهندسی همزمان می‌توان در حوزه تولید علم نافع به نحو عملیاتی اقدام نمود. باید اشاره کرد که روایی و پایایی مدل ها و الگوهای ارائه شده و صحت و دقت نتایج با توجه به ارائه مدل‌های ذکر شده در جلسات مکرر نخبگی در تهران و قم‌ در حدی است که می‌توان ادعا نمود سؤال یا شبهه بدون پاسخ در گروه‌های خبرگی باقی نمانده و با دقت بالایی نتایج به اشباع نظری رسیده‌اند.

 

 

مقدمه

 

 

روند مفهومی‌سازی در کاربردی نمودن تحول علوم انسانی در حوزه مدیریت، عنوان محور ششم از محورهای اولین همایش بین‌المللی علوم انسانی ـ اسلامی است. در ارتباط با حوزه کاربردی‌سازی علوم انسانی اسلامی رویکردهای مختلفی وجود دارد، برخی معتقد هستند که کاربردی‌سازی در حوزه علوم انسانی، می‌بایستی در مرحله‌ای انجام شود که در واقع مفاهیم لازم، الگوهای مورد نظر و در یک کلام مبانی و ارکان حوزه نظریه‌پردازی مطالعات مربوطه را انجام داده، و در واقع آمادگی ورود به حوزه کاربردی‌سازی وجود دارد، پیروان چنین رویکردی در واقع طراحی را مقدم بر کاربردی‌سازی می‌دانند. این رویکرد اولین نگرش در حوزه کاربردی‌سازی است.

 

در رویکرد دوم عده‌ای معتقدند کاربردی‌سازی علوم انسانی همانند یک فرایند مهندسی همزمان است. به عبارت دیگر لازمه تولید علم آن است که علم مزبور در حوزه کاربردی هم وارد شود و به عبارتی صرفاً در حوزه مبانی نظری مستقر و باقی نماند و وارد حوزه‌های کاربردی‌سازی هم شود. در چنین رویکردی لازم است نظریه‌پردازی همزمان با کاربردی‌سازی انجام شود؛ به عبارت دیگر، الزامات و ضروریات کاربردی‌سازی همزمان با نظریه‌پردازی بایستی مد نظر باشد. منتها کاربردی‌سازی مراحلی دارد؛ برای کاربردی‌سازی در ابتدای فرایند نظریه‌پردازی بایستی اقدامی را با عنوان بسترسازی[۱] انجام داد؛ به عبارتی در زمانی که یک مفهوم یا یک نظریه در حال شکل‌گیری است، در ذهن محقق بایستی بسترهای لازم برای کاربردی‌سازی این نظریه در آینده شکل گیرد.

 

یک نظریه هر قدر از دیدگاه نظریه‌پردازی دارای ارزش علمی باشد، اگر چنانچه قابلیت کاربردی‌سازی نداشته باشد، فقط به عنوان یک نظریه است و ارزش آن صرفاً در حوزه مبانی تئوری است. همان‌طور که مقام معظم رهبری می‌فرمایند: علمی، علم نافع است که در چرخه تولید ثروت، قدرت، امنیت و رفاه جامعه قرار بگیرد. یعنی در واقع از حوزه نظر وارد حوزه عمل و کاربرد شود.

 

مقدمه دومی که در اینجا لازم است به آن پرداخته شود آن است که، در حوزه کاربردی‌سازی علوم انسانی ـ اسلامی دیدگاه‌های مختلفی در خصوص نقطه عزیمت وجود دارد. برخی معتقد هستند که نقطه عزیمت در حرکت به سوی تحول علوم انسانی مهم‌ترین سؤالی است که در ابتدا بایستی به آن پرداخته شود. شاید پیروان این نظریه از درک این مسئله غافل هستند که مدیریت دانش در منظر الهی با آموزه‌های دینی با تولید دانش در سایر مکاتب تفاوت اساسی دارد.

 

در علوم انسانی ـ اسلامی منبعث از علوم وحیانی و آموزه‌های الهی بر اساس آیات و روایات مکرّری که وجود دارد، خلق دانش وجود ندارد. «اَلعِلمُ نُورٌ یقذِفُهُ اللهُ عَلی قَلبِ مَن یشاء»؛ علم نوری است که خداوند در هر دلی بخواهد آن را قرار می‌دهد. اگر در چرخه مدیریت دانش به رویکردهای غیر الهی توجه شود، در آنجا برای تولید دانش از خلق دانش، توسعه دانش، تفهیم دانش، به اشتراک‌گذاری دانش، ذخیره‌سازی، مستندسازی و در واقع کاربردی‌سازی دانش نام برده می‌شود.

 

اگر همین چرخه را ما بخواهیم در حوزه مدیریت دانش الهی ترسیم کنیم، هرم داده، اطلاعات، دانش و خرد یا معرفت که از منظر غربی شامل داده[۲]، اطلاعات[۳]، دانش[۴] و خرد[۵] است. این در حالی است که در نگرش دینی، مدیریت دانش دارای دو تا سه سطح فراتر است. در حوزه دینی دانش و خرد به عنوان خروجی‌های نهایی مدیریت دانش مطرح نمی‌شوند بلکه دانش و خرد تولیدکننده عالِم است. اما در حوزه علم دینی بیش از توجه به عالِم، به حکیم توجه می‌شود. برخی مفهوم حکیم به زبان ساده را عالِمی می‌دانند که به علم یا دانسته‌های خود عمل می‌کند. بعضی علم را به معنی دانستن و حکمت را به معنی دانستن و عمل کردن در دو بخش حکمت نظری و حکمت عملی می‌دانند.

 

اگر با این رویکرد وارد چرخه تولید دانش شویم، در چرخه تولید دانش، از منظر الهی به نظر می‌رسد به عوض خلق دانش، قدم اول را بایستی اکتشاف در حوزه دانش نامید. براساس این روایت مشهور از معصوم که علم در آسمان‌ها نیست تا بر شما ببارد و در گنج‌های زمین و بستر زمین هم پنهان نشده است تا برای شما آشکار شود، بلکه علم در قلب‌های شماست و در قلب‌های شما قرار داده شده است. (علامه مجلسی، بی‌تا: ۱۷) منتها خروج از قلب‌ها ـ که استعاره بسیار زیبایی است که دین به کار می‌گیرد ـ بر اساس این ابزار است که از مولایمان امیرمؤمنان(علیه‌السّلام) روایت است که: هیچ‌کس نیست مگر اینکه دلش را دو چشم است که غیب را با آن‌ها در مى‌یابد، پس چون خداوند خیر بنده‌اى را بخواهد دو چشم دلش را براى او باز مى‌کند.

 

در حدیث نبوی آمده که: «مَن اَخلَصَ للهِ اَربَعینَ صَباحاً ظَهَرَتْ ینابیعَ الحِکمَه مِن قَلبِهِ عَلَی( اِلَی) لِسانِه» (علامه مجلسی، بی‌تا، ج ۶۷: ۲۴۹) یعنی: هرکس چهل روز اعمال خویشتن را برای خداوند خالص گرداند، چشمه‌های حکمت از درون قلبش به زبانش جاری می‌شود. به بیان دیگر، اگر کسی چهل روز برای خدا خود را خالص گرداند، خداوند معارف الهی (منابع حکمت و معرفت و شناخت) را از قلب او بر زبان او جریان می‌دهد. پس با این روایت در چرخه تولید علم بر اساس آموزه‌های دینی اولین مرحله، مرحله “اکتشاف علم” است، نه خلق علم.

 

۱-۲٫ اهداف تحقیق

 

الف) هدف اصلی

 

دستیابی به الگوی با قابلیت عملیاتی در حوزه کاربردی‌سازی علوم انسانی ـ اسلامی

 

ب) اهداف فرعی

 

تبیین معرفت‌شناسی مناسب در حوزه کاربردی‌سازی علوم انسانی با عنوان معرفت شبکه‌ای

ارائه الگوهای اندیشه نظر و فکر و عمل و تبیین ویژگی‌های آنها

تبیین فرایندنمای عملیاتی کاربردی‌سازی علوم انسانی اسلامی

 

۱-۳٫ سؤالات تحقیق

 

الگوی مناسب کاربردی‌سازی علوم انسانی اسلامی کدام است؟

معرفت‌شناسی در حوزه کاربردی‌سازی چگونه است؟

ابعاد و مراحل الگوهای اندیشه و نظر و فکر و عمل کدامند؟

 

۱-۴٫ الگوسازی یا الگوگیری

 

عالمان دینی معتقدند برای کاربردی‌سازی علوم انسانی ـ اسلامی مدل‌ها و الگوهایی در حوزه مدیریت اسلامی وجود دارند که کاملاً قابل استفاده‌اند. این الگوها توسط علمایی از متأخرین و متقدمین طراحی و ارائه شده‌اند، الگوهایی نظیر ناحیه مقدسه که توسط عارف کاملِ واصل استاد حضرت امام(رحمه‌الله‌علیه)، حضرت آقای علامه محمدعلی شاه‌آبادی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) ارائه شده است. مدل مزبور بر اساس کتاب شریف شذرات المعارف در قالب الگوی مفهومی به نحو ذیل تبیین گردیده است یا مدل جامع مدیریت علوی که تحت عنوان ویژگی‌های کارگزاران توسط مرحوم حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) جمع‌آوری شده است.

 

یا مدل دموکراسی قدسی که مختصات و ویژگی‌های مدیریت را در حوزه اسلامی حجه الاسلام رشاد مطرح می‌فرمایند. یا مدل حکومت حکیمان فقیه که توسط جناب آقای اسماعیل لاریجانی ارائه شده است، مدلی کاملاً کاربردی و عملیاتی است.

 

اصول مدیریت ازدیدگاه علی(علیه‌السّلام) منبع اخلاق کارگزاران مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی(ره)

 

حضرت آقای جوادی آملی(حفظه‌الله) الگویی را در حوزه مدیریت ارائه کرده اند ـ البته در سطح کلان ـ تحت عنوان الگوی نظام مدیریت دینی.معظم‌له سه نظام، با عنوان نظام فاعلی، نظام غایی خاص و نظام داخلی مخصوص را به عنوان سه زیرنظام در نظام مدیریت دینی مدّ نظر دارند.

 

معظم‌له در مقاله‌ای که جهت چهارمین همایش بین المللی مدیریت اسلامی در سال ۱۳۷۴ ارائه فرموده بودند، این سه زیرنظام را تقسیم‌‌بندی فرموده بودند. زیرنظام داخلی مخصوص را شامل سه بخش دانسته‌اند که در ارتباط با انسان، سه ویژگی نظام داخلی مخصوص برای انسان این است که اولاً مُقوّمِ انسانیت روح است. ثانیاً روح ابدی است و ثالثاً انسان ترکیبی است از روح و جسم. معظم‌له سه لایه بالایی نظام داخلی مخصوص را با توجه به ابدیت و مقومیت روح تقسیم‌بندی کرده‌اند.

 

بر اساس این حوزه چون روح ابدی است، پس انسان هم ابدی است. چون مُقوّم انسانیت روح است، مبدأ انسان خداست. پس چون مبدأ انسان خداست، انسان ابدی است اما ازلی نیست و ارزش انسان ناشی از روح ملکوتی اوست. پس در ترکیب بین روح و جسم، ارزش از آن روح است. بر اساس این سه لایه‌ای که طرح شد، نظام داخلی مخصوص، انسان را به سمت آنجایی که کشور اسلامی خود را به مدینه فاضله تبدیل نماید، می برد. مدینه فاضله شهر یا حکومتی است که در این حکومت هشت زمینه یا رکن وجود دارد.

 

اولاً مدینه فاضله مدینه‌ای است که باید در آن ابتدا بیت‌المال مسلمین تشکیل شود. سپس بلاد مسلمین آباد شود، سپس انسانها را به رستگاری هدایت کنند. وحدت و انسجام ایجاد کنند، بسترسازی حکومت جهانی شکل بگیرد، پرورش انسانها در دستور کار مدینه فاضله قرار دارد و اصول حاکم بر روابط داخلی و خارجی و فراهم‌آوردن مبادی تمدن راستین بر اساس عدل و قسط است. معظم‌له برای نظام داخلی مخصوص چهار حوزه عقل و دین، مصلحت و حکمت، کرامت و عزت، تبدیل بشر مادی به انسان الهی و عدل و قسط را زمینه‌ساز نظام داخلی می داند و همچنین در نظام غایی خاص و نظام فاعلی ایشان فرمایشاتی را فرمودند.

 

ایشان نظام فاعلی را شامل سه بخش می دانست:اولاً خداوند مبدأ فاعلی است، ثانیاً بر اساس «لا حول و لا قوه الّا بالله» هر آنچه در عالم از حول و قوه است بر اساس حول و قوه الهی است، ثالثاًَ خداوند مالک تمام هستی است. (لِمَنِ المُلکُ الیومُ لِلّهِ الواحِدِ القَهّارِ. حکومت امروز برای کیست؟ برای خداوند یکتای قهار است. ( غافر: ۱۶)

 

بر این اساس نظام فاعلی هر دو جهان مُلک و ملکوت را شامل می‌شود. معظم‌له می‌فرمایند که در نظام فاعلی، هدف اول حکومت اسلامی است. چراغ راهنمای انسانهاست تا به هدف دوم یعنی خلیفه الله شدن. نگاه غایی خاص سه حوزه را مورد توجه قرار می‌دهد. انسان با عقاید و افکار و ارزش‌هایش محشور است. نشئات مختلفی حیات انسانی را تشکیل داده است و مرگ پایان راه نیست. در این سه اصل نظام غایی خاص، خود به سه حوزه الوهیت الهی، حیات مطمئنه و خلود ابدی تقسیم‌بندی می‌شود. بر اساس این دو زیرنظام (نظام غایی خاص و نظام فاعلی) نهایتاًََ در حوزه حکومتی، رئیس حکومتی به عنوان مدیر عالی نظام، حکومت حکیمانه فقیه است و فقیه جامع‌الشرایط. نوع زیردستان و مدیران رده‌های پایین‌تر، از نوع فرزانگان است؛ بنابراین حکومت فرزانگان است. ویژگی حکومت فرزانگان این است که توسعه اخلاق در ارکان جامعه انجام می‌شود.

 

الگوی نظام حکومت دینی علامه جوادی آملی

 

حکومت حکیمانه فقیه، فراهم‌آوردن بستر، صحت درک مقام خلیفه الهی است و مردم‌سالاری دینی شاکله و شاخصه این نظام است. در حوزه مختصات نظام سیاسی تحت عنوان نظریه دموکراسی قدسی، بر اساس نظریه حضرت جناب آقای حجه الاسلام و المسلمین آقای رشاد پنج حوزه معرفت‌شناسی، جهان‌شناسی، انسان‌شناسی و دین‌شناسی و رفتارشناسی را داریم که خروجی این حوزه‌ها دین حداکثری است.

 

دین حداکثری به دو شکل در حیات طیبه تأثیرگذار است. یعنی خروجی نظام سیاسی در دموکراسی قدسی حیات طیبه است. مختصات این نظام سیاسی پنج مختصه معرفت‌شناسی، جهان‌شناسی، انسان‌شناسی و دین‌شناسی و رفتارشناسی است که خروجی اینها در ابتدا دین حداکثری است. مجرای کشف مقاصد الهی که عقل، وجدان و وحی است و جامع‌گرایی و فردگرایی که هستمندان را تعریف می‌کند، تحت عنوان انسان فعل خداست نهایتاً حیات طیبه را شامل می‌شود.

 

۱-۵٫الگوی ناحیه مقدسه

 

اما اوج نظریات موجود در حوزه علوم انسانی ـ اسلامی در محور مدیریت شاید مدل ناحیه مقدسه مرحوم علامه شاه‌آبادی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) استاد عرفان حضرت امام نهفته است که قبلاً مدل مفهومی آن ارائه شد.

 

معظم‌له در ابتدای کتاب شریف شذرات المعارف که به نظر ما یک دوره کامل از مدیریت است، علل مُمرضه جوامع اسلامی را چهار عامل غرور، یأس، اضطراب و نداشتن بیت‌المال می‌دانند. معظم‌له فرمودند که علت‌العلل، جهل به مقام اسلامی است و برای مرام اسلام دو وجه را قائل می‌شوند. در ابتدا حفظ اختصاص ولایت مطلقه که مقام شامخ امام زمان از دل همین ولایت مطلقه به بارگاه و مقام امام زمان(عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، مؤید این است که معظم‌له اعتقاد به ولایت فقیه دارند. بخش اول مرام اسلام بحث حکومت مطلقه فقیه است و بخش دوم حفظ اختصاص حکومت مطلقه قرآنی است.

 

ایشان می‌فرمایند: جهل به مرام اسلام موجب محرومیت از سعادت دنیوی و محرومیت از سعادت دینی است و علم به مرام اسلام باعث شفای صدور و دستیابی به همت مضاعف است. اگر علم به مرام اسلام در جامعه ایجاد شود، در این‌صورت جامعه مبرّی و منزه از تفرقه، ناامیدی، قناعت به اسلام انفرادی و منع از واجب الهیه خواهد بود.

 

مرحوم علامه بزرگوار شاه‌آبادی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) برای اینکه بتوان فضایی را برای تحقق مرام اسلامی ایجاد کرد، پیشنهاد مدل ناحیه مقدسه را مطرح می‌فرمایند و معتقد هستند که ناحیه مقدسه برای پیاده‌سازی خود به دو اصل و چهارده فرع نیاز دارد. اصل اول تحت عنوان خیط اخوت یا ریسمان اخوت که باعث بسط عرضی در جامعه می‌شود (اخوت و برادری را در جامعه ایجاد می‌کند). و اصل دوم خیط نبوت و ولایت است که معظم‌له اعتقاد دارند بسط طولی را ایجاد می‌کند. در هر یک از این دو اصل معظم‌له هفت فرع را مطرح می‌کنند. برای حفظ و پایداری و تشکیل و تقوّم خیط اخوت ایشان به لزوم تشکیل بیت‌المال از زکوات و اخماس، ارجاء مردم جمعیت هیئت رئیسه جهت حل اختلاف بین آنها و در واقع تشکیل شوراهای حل اختلاف.التزام معاهدین به ناحیه مقدسه جهت هدایت یک نفر، حضور در مراکز مخصوص جهت تحصیل مهمات مذهبی، حضور در مصائب و تشییع جنازه مسلمین، حضور در کنار مسلمین در مصائب و مشکلات، همراهی با مردم در مشکلات، دفاع از خدمات غیر مشروعه حقوق افراد، احقاق حق و ایجاد اساس مقتضی تمکن دادنِ قرض‌الحسنه به منظور فتح بابِ قرض تنزیلی، هفت فرعی هستند که در خیط اخوت ایشان مطرح می‌فرمایند.

 

در خیط نبوت و ولایت ایشان ترغیب مردم به علما، استحکام اتحاد بین علما، تأسیس مجله دیانتی، تأدّب به ظاهر شرع، اقتصاد در امر معیشت، ایجاد شرکت از روی قوانین علمیه جهت ترقّی تجارت مشروعه و تعیین مشاغل مشروعه را از فروعات خیط نبوت و ولایت مطرح می‌فرمایند.

 

بر اساس مطالعات انجام شده در حوزه کاربردی‌سازی در مدیریت اسلامی مدلی را الگوی مفهومی نظریه جوهره سیستمی یا نظریه کمال سیستمی طرح می‌شود. در این نظریه در واقع عالَم همچنان هرمی تصویر شده است ـ به عنوان هرم اصلی ـ که انسان در چهار عرصه فکر، دین، علم و معنویت می‌بایستی در این هرم سیر خودش را داشته باشد.

 

۱-۶٫نظریه کمال سیستمی یا جوهره سیستمی

 

بر مبنای نظریه جوهره سیستمی یا کمال سیستمی نگاه اسلام به حوزه‌های مدیریتی نگاه سیستمی است که ورودی این سیستم منابع الهی (وحی و سنت)، منابع اخلاقی (سیره معصومین، سیره علما) و منابع ارزشی (ایثار، شهادت، شجاعت، تقوا، خلوص، تکلیف محوری) ورودی‌ها است. و منابع شامل منابع مالی، منابع دانشی، حتی منابع تکنولوژی و از سویی دیگر ورودی‌هایی متعلق به انسان شامل احساسات، تجربیات، جسم و ماده انسانی، تکوینیات و تشریعیات وارد یک مخروط می‌شود که این مخروط دارای سطوح مختلفی است. سطح اول، سطح ذهن و جسم است. سطح دوم، سطح کنترل و اراده است. سطح سوم، سطح مبدأ و مقصد است. سطح چهارم، سطحی است که اراده انسانی شکل می‌گیرد تا انسان به روح می‌رسد. که در نهایت خداوند در مرکز این هرم و رأس این هرم قرار دارد.

 

به عبارتی عالم دنیا، عالم برزخ و عالم قیامت در حوزه دنیوی و در حوزه اخروی عالم توحید است که خود آن متناسب با عالم مادی دارای یک سلسله عوالم است. عالم طبع، عالم افکار، عالم خیال، عالم قیامت و عالم اسماء و صفات کلیه الهیه و مقربین و فرشتگان مقرب تا دوباره به روح، اراده و اختیار و ذات اقدس الهی برسد. در اینجا دیگر قوس نزول و صعود به راحتی ترسیم می‌شود. به عبارتی فرایند یا سیستم الهی در حرکت افقی برای اینکه برسد به حوزه‌های فکر، دین، علم و معنویت دست پیدا کند، باید از درون این دو هرم مشترک‌الرأس حرکت کند.

 

تفاوت رویکرد سیستمی الهی با رویکرد سیستمی غیر الهی در این است که در رویکرد سیستمی غیر الهی، شما فقط حرکت افقی دارید، یعنی ورودی‌ها تحت یک فرایندی خروجی‌ها را برای شما ایجاد می‌کند. اما در یک رویکرد سیستمی الهی علاوه بر این مسیر، مسیر عمودی را هم داریم و دعا، ذکر و عمل صالح که جزو عوامل صعودکننده هستند، وارد مقام جمع‌الجمعی می‌شوند و در عالم معنا به قلب سلیم و معانی تبدیل می‌شود تا در قوس نزول، موجبات عمل و عکس‌العمل، موجبات صور ذهنی از عوامل متعالی و الهامات اشراقات گردد.

 

در واقع این حرکت عمودی همچون جریان مغناطیسی در اطراف سیم حامل جریان الکتریکی در راستای افقی قرار گرفته و به عبارتی معنویت دائماً ایجاد جریان القایی در حوزه طبیعت می‌کند. چنانچه ما در فیزیک استعاره‌ای داریم که هرگاه در مسیر مستقیم (سیم مستقیم) جریانی حرکت کند اگر در اطراف آن شما یک میدان مغناطیسی علاوه بر میدان الکتریکی قرار دهید، یک جریان القایی ایجاد می‌شود که سبب می‌شود جهت قرار گرفتن الکترون‌ها در یک راستا قرار بگیرد. لذا انرژی را بهتر منتقل کند. همین استعاره باعث می‌شود که دو نوع خروجی در نظریه کمال سیستمی وجود داشته باشد.

 

در خروجی افقی انسان مادی به انسان عقلایی تبدیل می‌شود که با مفهوم حیات عقلایی تعریف شده است. درحرکت افقی انسان عقلایی با حرکت القایی وارد به حیات متعالی می‌شود و بنابراین مقام جمع‌الجمعی انسان از دو حیات متعالی و حیات عقلایی سرچشمه می‌گیرد. این دو نظریه اختلاطی از نظریه مرحوم علامه محمد تقی جعفری(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در کتاب حیات معقول و مرحوم ملاصدرا در کتاب شریف اسفار است.

 

۱-۷٫ سه گام اساسی یا برنامه‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت

 

اصولاً به نظر اعضای کمیسیون کاربردی‌سازی علوم انسانی برای رسیدن به اهداف مدّ نظر مقام معظم رهبری طی فرایند سه مرحله‌ای زمینه تحول بنیادین در علوم انسانی را می‌تواند فراهم کند. تحولی که ما را به سمت تولید علم نافع ببرد. این سه راهکار پیشنهادی در سه حوزه کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت تقسیم‌بندی شده است.

 

در گام کوتاه‌مدت ما اعتقاد داریم که از طریق مطالعات تطبیقی به منظور آشنایی با دیدگاه سایر علما و دگراندیشان و پیدا کردن نقاط اشتراک و افتراق و احتمالاً پیدا کردن تعارضات اولیه در قدم کوتاه ما را هدایت می‌کند به سمت رویکردی که شاید بتوان از آن به رویکردی تحلیلی نام برد.

 

در میان‌مدت با استفاده از نقد نظریات سکولار و از طریق نقد نظرات سکولار، مقام معظم رهبری معتقد هستند که خود زمینه‌ساز تولید نظرات، حتی در سطح بین المللی خواهد بود و در بلند‌مدت مطالعات بنیادین است که بر اساس نظریه بزرگانی همچون علامه مصباح(حفظه‌الله) باید از معرفت‌شناسی و لزوم پرداختن به مبانی و مبادی هر علم در حوزه علوم انسانی شروع شود.

 

ما برای هر یک از این رویکردها، یک فرآیند نمایی را ارائه کرده‌ایم. در رویکرد کوتاه‌مدت فرایند نمای ذیل مراحل حرکت ما را مشخص می‌کند. در واقع در این رویکرد نقطه عزیمت، مطالعه تطبیقی و مقایسه‌ای است تا استخراج دیدگاه‌های دینی در حوزه نظیر هم صورت بگیرد. حال مبانی دینی را با آن مبانی که وجود دارد ارزیابی می‌کنیم و سه حالت اتفاق می‌افتد.

 

ممکن است در این ارزیابی علمی تطبیقی مبانی وارد شده با مبانی دینی، دارای تعارضات جزیی باشد. گفتیم که در ارزیابی آنها با هم منطبق هستند، یک شرط دارد و آن این است که یک اصلاحاتی باید انجام شود تا این حوزه قابلیت کاربردی‌سازی در فضای اسلامی را داشته باشد. اما ممکن است که در این ارزیابی به این نتیجه برسیم که مبانی وارداتی، با مبانی دینی تطبیق ندارد. در اینجا نقطه تعارض را شناسایی می‌کنیم و ارزیابی علمی تطبیقی با مبنای دینی قرار می‌دهیم.

 

اگر تعارض عمیق است و به عنوان یک نظریه متضاد مشخص می‌شود، طبعاً بایستی نظریه غیر الهی حذف شود؛ چون در حکومت الهی قابلیت استفاده ندارد.

 

چنانچه تعارض سطحی است، باید دید قابلیت حل را دارد یا نه. اگر توانستیم رفع تعارض کنیم، آماده ورود به اشباع نظری است. غربی‌ها در نظریه‌سازی بعد از کلی مراحل مختلف، مراحله‌ای تحت عنوان “عقلایی کردن نظریه” دارند که در ادبیات دینی، ما اشباع نظری در جمع نخبگان را پیشنهاد می‌کنیم. اگر به اشباع نظری ـ که متفاوت با اجماع است ـ رسید، یعنی در پاسخ‌گویی به انتقادات، سؤالات و اشکالات موفق بیرون آمد، این قابلیت ورود به کاربردی‌سازی را دارد. این پیشنهاد برای کوتاه‌مدت ارائه می‌گردد.

 

فرایندنمای راهکار کوتاه‌مدت

 

در میان‌مدت با اتخاذ رویکرد مسئله‌محوری از طریق نقد نظریه‌های سکولار و غیر دینی یک سلسله متغیرها و عبارات کلیدی در قالب سؤال طرح می‌شوند که در واقع ورودی فرایند مسئله‌محوری است. محققین از متن این متغیرها و عبارات کلیدی منابع مرتبط را از طریق نمایه‌ها و چکیده‌ها استخراج می‌کنند. عناوین منابع، مقاله‌ها و گزارش‌های مناسب استخراج می‌شوند و پس از حذف گزارشات اضافی و طبقه‌بندی مطالب، خلاصه‌برداری و فیش‌برداری انجام و نهایتاً یک چارچوب نظری برای تحقیقی که از مسئله مشتق شده است فراهم می‌گردد. در واقع به نظر می‌آید در فرمایشات مقام معظم رهبری می‌شود یک چرخه‌ای را استنباط کرد که از طریق نقد نظریه‌های سکولار و غیربومی بتوان الگوهای نوآمد داخلی و حتی بین‌المللی را ارائه نمود؛ یعنی تولید علوم انسانی بومی در حوزه مثلاً مدیریت، و این چرخه مستمراً در میان‌مدت می‌تواند انجام شود.

 

رویکرد میان‌مدت با تکیه بر مسئله‌محوری

 

اما بر اساس مطالعات انجام شده در حوزه کاربردی‌سازی برای بلندمدت یا گام بلندمدت لازم است که به دو حوزه محتوایی و حوزه مطالعات ساختاری توجه شود. در حوزه محتوایی (که طبعاَ این راه، راه اساسی و مدّ نظر محور کاربردی‌سازی و متخصصان کاربردی‌سازی علوم انسانی است) به دنبال بررسی جامع تمام منابع علوم انسانی ـ اسلامی به منظور انکشاف مبانی مدّ نظر آموزه‌های دینی مثلاً در حوزه مدیریت است؛ در این صورت می‌شود تمام منابع موجود در علوم انسانی ـ اسلامی را به چهار گروه تقسیم کرد: منابع قرآنی، منابع روایی و حدیثی، منابع فلسفی اسلامی و منابع تاریخی. البته بخشی از سیره‌ها که سیره غیر معصومین می‌باشد (نظیر الگوی رفتاری برخی از مدیران مسلمان و امثالهم) را هم شامل می‌شود.

 

در حوزه مطالعات ساختاری که بخش دوم از آن دو حوزه مبنایی است، بایستی که در سه گروه مطالعه انجام گیرد:

 

غرب‌شناسی (با هدف شناخت دیدگاه‌های اندیشمندان غربی)

شناخت دقیق فلسفه مدیریت غربی (به منظور پیش‌بینی و آینده‌آزمایی)

شناخت تئوری‌ها و نظریه‌های مدیریت (به منظور بالابردن توان تحدی)

 

هدف اساسی در غرب‌شناسی شناخت دیدگاه‌های اندیشمندان غربی.و شناخت دقیق فلسفه مدیریت غربی است تا بتوان با پیش‌بینی و آینده‌آزمایی وضعیت آینده داخل و خارج مورد رصد و تحلیل قرارگیرد.

 

سومین گام شناخت تئوری‌ها و نظریه‌های مدیریتی در فضای موجود است تا بتوان توان تحدی را در ارائه نظریات اصیل اسلامی بالا برد و این کاری است که در بازه زمانی بلندمدت امکان‌پذیر است. برای هر یک از این حوزه‌ها گروه کاربردی‌سازی سه گزینه را برای انتخاب مدل مناسب مطالعات جامع و بنیادین در تحول علوم انسانی ـ اسلامی که مستنبط از نظریه تمامی کسانی است که مطالعاتی در این حوزه داشته‌اند، لذا همین‌جا به مقاله بسیار مهم و کاربردی که توسط آقای دکتر مظفر و دو همکار ایشان، با عنوان “مدل‌سازی روشی مناسب برای مطالعات در حوزه علوم انسانی ـ اسلامی” تدوین شده است اشاره می‌کنیم. جناب دکتر مظفری در مقاله خود این سه مدل را به نحو ذیل ارائه می‌کنند. البته کارگروه کاربردی‌سازی با اندک تصرفی در مدل ارائه شده سعی در ارتقاء توان و صبغه عملیاتی آن داشته است.

 

مدل اول گزینه‌ای است که به مدل تئوری کاربرد یا مدل تئوری پرکسیس، اشاره دارد. این اولین الگو یا در واقع مدلی است که تحت عنوان الگو یا مدل عمل داده‌ها است و از الزامات بسیاری برای تقسیم داده‌ها در یک عرصه آگاهی مورد استفاده قرار می‌دهد و از این الگو به عنوان مدل “نظر عمل” نام می‌برند.

 

برخی معتقدند که نظریه‌ها از کاربردهای ناشی از حل مسئله، استخراج می‌شود و برخی معتقدند این تئوری‌ها هستند که وارد حوزه عمل می‌شوند. بالاخره چه شروع از کاربرد باشد یا از تئوری، نظریه حاصله در یک چرخه‌ای که در ذیل نشان داده می‌شود، مستمراّ با هم ارتباط دارند. این الگو به دلیل پشتوانه عقلانی دارای سابقه فراوانی در عرصه فلسفه و دیگر علوم است. فیلسوفان زمان باستان این دو حوزه کاربرد و تئوری را همان‌طور که عرض شد با نام‌های تئوری پرکسیس[۶] از هم تفکیک می‌کردند.

 

گزینه دومی که در اینجا برای کارگروه کاربردی‌سازی مطرح است، گزینه‌ای است که از آن به‌عنوان مدل حکمت نظری ـ حکمت عملی نام برده می‌شود. اگر بخواهیم خیلی خلاصه در ارتباط با این گزینه صحبت کنیم، هر مکتب و ایدئولوژی یا هر دستگاه اندیشه که طرحی برای کمال و سعادت بشر ارائه دهد، مدعی یک سلسله ارزش‌هایی است یا یک سری باید و نبایدها؛ و شاید بتوان این‌طور گفت که در حوزه حکمت نظری و در سطح نظری یک سلسله مبانی و ارزش‌ها را عرضه می‌دارد و در بخش حکمت عملی، باید ها و نبایدها و شایدها و نشایدها را در دو سطح فرد و جامعه ارائه می‌دهد.

 

چرایی هر ایدئولوژی، در جهان‌بینی آن ایدئولوژی که بر آن ابتناء یافته، نهفته است و به اصطلاح ایدئولوژی از نوع حکمت عملی و جهان‌بینی از نوع حکمت نظری است. پس داده‌های هر حوزه پژوهشی را می‌توان در قالب این دو بخش ـ حکمت عملی و حکمت نظری ـ تقسیم‌بندی کرد. این تقسیم‌بندی توسط اندیشمندان اسلامی برای گزارهای اسلامی‌محور مفصل به کار برده شده است.

 

گزینه سومی که در حوزه کاربردی‌سازی پیشنهاد می‌کنند، گزینه‌ای است برگرفته از دانش راهبردی که تحت عنوان مدل دانش راهبردی است.

 

این گزینه به این صورت شروع می‌شود که در حوزه مدیریت باید چشم‌اندازها، اهداف، ارزش‌‌ها و معنویت‌ها، راهبردها و راهکارها را از حوزه آموزه‌های دینی استخراج کرد. قرآن سند چشم‌انداز مکتب اسلام است که اهداف و ارزش‌ها و معنویت‌ها در داخل آن قرار داده شده و راهبردهای اساسی در آن آمده است. علومی مثل اصول فقه، راهکارها یا تاکتیک‌های ما هستند که بایدها و نبایدهای ما را روشن می‌کند و معاد به عنوان حوزه‌ای است که نتیجه و ارزیابی سیستم حیات انسانی را به عنوان خروجی یا ستانده مورد بررسی قرار می‌دهد. برنامه‌ریزی و راهبردنویسی برای سامان‌بخشیدن بین اندیشه و عمل، در مدل تفکر راهبردی استفاده می‌شود که دارای دو رویکرد واگرا و همگرا است. در تفکر راهبردی در ابتدا با استعانت از رویکرد واگرا هر آنچه در حوزه علم وجود دارد در موضع خاص خودش، جمع‌آوری می‌شود؛ سپس با تمرکز و جمع‌بندی و همگراکردن یافته‌ها، مدل مدّ نظر استخراج می‌شود.

 

اگر به این نمودار که در ذیل ارائه می‌شود دقت شود، شاید بتوان گفت که مدل دانش راهبردی، به نوعی بسط یافته هر دو گزینه نظر عمل و حکمت نظری و حکمت عملی است. در شکل زیر این سه دیدگاه یا سه مدل کنار هم قرار گرفته‌اند.

 

از راست به چپ ابتدا نظریه تعامل و تئوری کاربرد است. دیدگاه دوم رابطه طولی بین حکمت نظری و حکمت عملی و مدل و الگوی سوم برگرفته از دانش راهبردی است.

 

مدل منتخب کارگروه کاربردی‌سازی مدل اطلاعات سامان‌مند فکر و عمل است. در واقع بعد از بررسی سه مدلی که ارائه شد، یعنی مدل تئوری عمل، مدل حکمت نظری حکمت عملی و مدل دانش راهبردی، در حالت اجماعی به این حوزه می‌رسیم که ساختار معرفی شده در مدیریت راهبردی با اندکی تغییر و تکمیل و با ترکیب دو مدل قبلی نمونه توسعه‌یافته را ارائه می‌دهد که سیر معقول اندیشه‌های بنیادین حرکت، تا عمل انسان را می‌توان از این مدل استخراج کرد.

 

از راست به چپ:

نظریه تعامل نظر

رابطه طولی حکمت نظری

مدل برگفته از دانش راهبردی

 

در واقع می‌توان گفت هر فعل آگاهانه انسان، فرد، جامعه یا سازمان دارای سلسله‌مراتبی به شرح ذیل است:

 

مدل ارتباط سامان‌مند فعل و فکر در انسان با ترکیب سه مدل به این صورت است که در تئوری یا علم، معیار سنجش بایستی حق باشد و تبدیل تئوری به کاربرد، توأمان حق و عدل‌سنجش می‌شوند. در مورد تئوری نیز معیارهای سنجش ما عدل است. یعنی علمی که حق‌محور باشد و عملی که عدل‌محور باشد می‌تواند ما را به کاربرد یا عمل الهی برساند. کاربرد یا عملی که عدل و حق محور آن باشند، به عبارتی شاخصه یا شاکله سنجش آن حق و عدل است. اگر بخواهیم در حکمت نظری و حکمت عملی شبیه‌سازی کنیم، در واقع لایه تئوری که معیار سنجش حق است، همان نظام معرفت‌شناسی است. سپس نظام هستی‌شناسی، هدایت‌ها و اصول است که ما این دو سطح را در حکمت نظری قراردادیم و در حکمت عملی، مبتنی بر راهبرد و متناسب با زمان و مکان اقدامات عملی رخ می‌دهند.

 

اگر مدل نهایی کارگروه را تحت عنوان مدل ارتباط سامان‌مند فعل و فکر در انسان بخواهیم ارائه دهیم، می‌گوییم با هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، ارزش‌محوری، اهداف و مأموریت‌ها استنباط می‌شوند؛ این همان حکمت نظری است.

 

راهبردها، استراتژی و روش، راهکارها، تاکتیک‌ها و ابزار، به عنوان حکمت عملی وارد حوزه اجرا و عمل می‌شوند و در نتیجه با ارزیابی مستمر روش‌ها و راهکارها و تاکتیک‌های ارائه شده می‌توانیم با بازخورد مثبت و منفی معتبر، اهداف و مأموریت‌های خودمان را اصلاح کنیم.

 

ممکن است سؤال شود که فرایند فعل از نظر تا عمل چگونه است؟ ما فرآیند سامان‌مند فعل و فکر را قبول کردیم، حال این سؤال پیش می‌آید فرایند فعل از نظر تا عمل چگونه است؟ این فرایند در شکل زیر نشان داده است؛ از منظر الهی و بر اساس آموزه‌های دینی ما معتقدیم که انسان دارای دو حجت یا پیامبر درونی و برونی است. اگر پیامبر برون را وحی و از طریق معصوم در نظر بگیریم که عقل و دانش و تجربه جامعه نخبگان و عقل و دانش و تجربه فرد یعنی دانش و تجربه هر شخص، مبتنی بر وحی، عقل درونی انسان را که همان پیامبر درونی انسان است را شکل می‌دهد، به شرط اینکه این عقل چنانچه از طریق تجربه و وقایع شکل گرفته در جامعه و یا منتج از تجربه فردی، البته در بستر وحی قرار داشته باشد و با حوزه ایمانی مرتبط باشند، ما را به حوزه عمل صالح منتقل می‌کند. اگر عمل مطابق عقل باشد یا عمل مبتنی بر عقل مبتنی بر وحی باشد، حتماً انسان را در مسیر الهی قرار داده و او را به سیر الهی هدایت می‌نماید.

 

اگر بخواهیم برنامه بنیادین تحول انسانی را با مبانی آموزه‌های اندیشه اسلامی منطبق نموده و از آن یک مدل برای آموزش مدیریت اسلامی استخراج نماییم، می‌توان این‌گونه گفت که اگر اسلام را از سه حوزه اصول عقاید، فلسفه و عرفان، اخلاق آداب و راهبرد و روش بدانیم، اینها سه حوزه دانش بینش، ارزش هدف و راهبرد و روش را ایجاد می‌کنند که ما از آن به “برنامه آموزش مدیریت منطبق با اسلام” نام برده‌‌‌ایم. آموزش مدیریت اسلامی چیزی جز ارتقاء دانش و بینش، تغییر ارزش‌ها، تبیین جدید احوال، تبیین راهبرد و روش‌های پیاده‌سازی راهبرد نخواهد بود.

 

اگر بخواهیم به چنین مدلی دست پیدا کنیم، با فهم معمولی نمی‌شود به این مدل رسید؛ لذا ما در کمیسیون کاربردی‌سازی رویکرد نوینی را مطرح کرده‌ایم که از آن به فهم شبکه‌ای یا معرفت شبکه‌ای تعبیر می‌شود. در عالم پیچیده حاضر تنها این نوع از معرفت جامعیت و مانعیت لازم را خواهد داشت.

 

موضوعی که به عنوان یک نوآوری در کارگروه کاربردی‌سازی مطرح است، فهم شبکه‌ای است. ما اعتقاد داریم که برای درک وضع موجود در حوزه مدیریت در ابتدا بایستی درک مبنی، اولیه، درک کاربردی و درک تحلیلی حاصل شود. هر یک از این مراحل دارای سطوحی است. برای درک متن نیازمند به ارتباط با پدیده‌ها هستیم؛ با تمرکز بر ارتباط با پدیده توجه اولیه برای ما حاصل می‌شود. اصول دانش ذهنی (حضور صورت شکل عندالعقل) واقع می‌گردد؛ دراین حال ارتقاء سطح دانش رخ می‌دهد و بقاء دانش برای فرد ایجاد می‌شود و نهایتاً توجه عمیق برای ما حاصل می‌شود؛ یعنی برای درک متن، آخرین مرحله، توجه عمیق است. بعد از این وارد لایه دوم یا سطح دوم از درک یا فهم شبکه‌ای می‌شویم که اسم آن را درک اولیه گذاشته‌ایم. برای اینکه ما بتوانیم به درک اولیه برسیم حداقل می بایستی که پنج مرحله را طی کنیم. در ابتدا میان دانسته‌های خودمان که ناشی از توجه عمیق در سطح اول است، باید ارتباطی برقرار کنیم؛ سپس بین یافته‌های قبلی خود ارتباط برقرار می‌کنیم. از تعامل ارتباط یافته‌های قبلی و دانسته‌های فعلی سطح نیاز معین می‌شود. اسم این مرحله را انطباق تصوری گذاشته‌ایم؛ سپس حلقه یا سطح تطبیق برای فرد ایجاد می‌شود و در واقع در این مرحله است که ما وارد سطح سوم می‌شویم؛ اسم سطح سوم، درک کاربردی است.

 

فهم استدلالی سطح نقد و ارزیابی، فهم شهودی سطح تولید فهم است؛ چون وقتی از شهود نام می‌بریم، عده‌ای دچار این بحث می‌شوند که شهود، خاصِ افراد ویژه است. در صورتی که معتقدیم اگر بتوانیم از تصور اولیه به فهم اولیه و از فهم اولیه به فهم کاربردی و از فهم کاربردی به فهم تحلیلی و استدلالی برسیم، مجموعه این چند فهم ما را به فهم شهودی می‌رساند. فهم شهودی فهمی است که منشق از فهم‌های استدلالی، تحلیلی، کاربردی، فهم اولیه و تصور اولیه است. فهم شهودی ما را به معرفت شبکه‌ای می‌رساند. اگر بخواهیم سطوح را مشخص کنیم، در واقع هفت سطح حافظه، ادراک، تعامل، تجزیه ترکیب، نقد و ارزیابی و تولید فهم ما را نهایتاً به سطح شناخت شبکه‌ای می‌رساند. شاید بتوان نظر مقام معظم رهبری را در حوزه مرزشکنی با استفاده از رویکرد معرفت شبکه‌ای بهتر درک کرد.

 

نمادهای تشخیص و اندازه‌گیری (شاخص‌ها)

سطح فهم

ردیف

(سطح)

ارتباط با موجودات ـ توجه اولیه ـ حصول دانش ـ ارتقاء سطح دانش ـ بقاء دانش ـ توجه عمیق

ادراکات اولیه (درک متن)

۱

ارتباط میان دانسته‌ها ـ ارتباط میان یافته‌های قبلی ـ تعیین سطح نیاز ـ انطباق تصوری

فهم اولیه (درک اولیه)

۲

حس نیاز ـ تشخیص نیاز ـ تشکیل و طرح سؤال ـ تعیین سطح نیاز ـ استفاده از تفکر معکوس برهان خلف

فهم کاربردی (درک کاربردی)

۳

تجزیه و شناخت عناصر شبکه ـ شناخت موضوع ـ حلقه تصدیق ـ شناخت نیاز ـ ترکیب و طراحی شبکه ـ برقراری ارتباط بین عناصر انتخاب شده

فهم تحلیلی (درک تحلیلی)

۴

تشخیص نیاز ـ شناخت بسیط یا مرکب ـ ضریب اهمیت ـ تبعات عدم رفع نیاز

شناخت وضع موجود (درک وضع موجود)

۵

شناخت وضع موجود ـ تعیین نیازهای سلبی ـ درک واقعی بودن نیاز ـ شناخت وضع مطلوب

شناخت وضع موجود (درک وضع مطلوب)

۶

تعریف ارتباطات

تعریف ارتباطات (درک ارتباطات)

۷

 

 نتیجه‌گیری

 

ما امیدواریم که با این حرکت بتوانیم در حوزه تولید نظریه و کاربردی‌سازی راه را ادامه دهیم. در یک جمع‌بندی، کارگروه کاربردی‌سازی معتقد است که اسلام با نگاه حداکثری، تمامی جوانب و زوایای آشکار و پنهان مورد نیاز انسان را برای تعالی دارد. منتها اینها باید در یک رویکرد اکتشافی از متون، بازآرایی و بازخوانی شود. و با مد نظر قرار دادن آن بیست و هفت گامی که تحت عنوان منشور حرکت علمی است، خواهیم توانست با استفاده از رویکرد دانش راهبردی و به شرط مد نظر قرار دادن این نکته که تا الگوسازی در یک مهندسی همزمان از لحظه شروع نظریه‌پردازی باید همواره مد نظر نظریه‌پردازان باشد، می‌توان از علوم انسانی ـ اسلامی یک سلسله راهکارها و راهبردهای عملیاتی برای رسیدن به عزّت و اقتدار در چهار عرصه فکر، عمل، زندگی و معنویت در نظام جمهوری اسلامی ان‌شاءالله داشته باشیم و این نظام را به عنوان یک حکومتی که در سه شاخه بینشی، منشی و کنشی تشکیل یافته است، در حوزه بینشی از اسلام ناب محمدی و حکومت اسلامی با عنوان نظام توحیدی نسخه‌برداری نموده و در حوزه منشی، اخلاق اسلامی را به عنوان اینکه اخلاق ظرف دین است، منشأ و ظرف همه رفتارهای جامعه دانسته است و در واقع به‌طور همزمان به حسن فعلی و حسن فاعلی توجه دارد. (کار خوب را از آدم خوب متوقّع است و آدم خوب است که کار خوب را انجام می‌دهد.) و معتقد است که در حوزه کنشی مردم‌سالاری دینی به عنوان سه عنصر اساسی در رویکرد سه شاخه‌ای مد نظر است.

 

در یک جمع‌بندی در رویکرد بینشی به نظام توحیدی، در رویکرد منشی به اخلاق اسلامی (خیط اخوت و خیط ولایت) و در رویکرد کنشی به مردم‌سالاری دینی اعتقاد داریم و معتقدیم که مدیریت در جامعه اسلامی از این سه حوزه استخراج خواهد شد.

 

 

[۱]. Implimantation

[۲]. Data

[۳]. Information

[۴]. Knowledge

[۵]. Wisdom

[۶]. Practise

 

انتهای پیام/

کد خبر : 24896
تاريخ ثبت خبر : 8 تیر 1395
ساعت بارگزاری خبر : 13:31
برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , , , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)