«پایگاه خبری- تحلیلی طلیعه» فاطمه عبداله آبادی کهن؛ هنگامی که از فلسفه نوصدرایی سخن می گوییم دقیقا چه منظوری داریم؟ آیا افزودن پیشوند «نو» به فلسفه صدرایی به معنای کهنه شدن فلسفه صدرایی است؟ یا نشانه کشف ظرفیت هایی نو در این فلسفه و بارور کردن آن ها؟ آیا نوصدراییان چیزی را بر ان افزوده اند یا کاسته اند؟ آیا در جریان نوصدرایی مبانی صدرا نیز تغییر کرده یا تکیه جریان مزبور بر مبانی پیشینیان خود است؟ اینها همه پرسش هایی است که با شنیدن جریان نو صدرایی به ذهن تبادر میکند. واضح است که به شرح ها و حاشیه هایی که بر فلسفه صدرایی زده می شود، نمی توان عنوان نو شدن آن فلسفه را داد و به ایجاد جریان نو معتقد شد. از طرفی اگر در سیر نو شدن فلسفه صدرایی تحولاتی چنان عمیق رخ دهد که مبانی آن را دگرگون سازد دیگر آن جریان فلسفه صدرا نیست بلکه نام مبدع خود را می پذیرد، پس آنچه فلسفه نوصدرایی نامیده می شود چیست؟ آغاز آن از چه زمانی ایست و چه کسانی را با چه معیاری می توان متعلق به این جریان دانست؟
·آغاز فلسفه نوصدرایی
علی اکبر صادقی رشاد گفتمان فلسفی نوصدرایی را از دهه ۲۰ شمسی، آغاز شده میداند که به قول او با علمداری علامه طباطبایی و قلمداری شهید مطهری نشر گرفته است[۱]. عبدالحسین خسروپناه اما نسب نوصدراییان را به آقاعلی حکیم میرساند[۲]. کسانی دیگر هم حاج ملاهادی سبزواری را معمار تفکر نوصدرایی دانستهاند. با این همه تقریبا همگان تصدیق دارند که مجسمه مکتب نوصدرایی علامه طباطبایی است و پس از ایشان بزرگانی چون شهید مطهری و مهدی حائری یزدی نمایندگان شاخص این مزاق فلسفیاند.
·چهره های بسط دهنده جریان نوصدرایی
پس از علامه و شهید مطهری، آیتالله جوادی آملی، مصباح یزدی و سبحانی شاگردانی ازعلامه بودندکه بیشتردرگیرفلسفه نوصدرایی شدند تاسایرین. علاوه بر ایشان حجه الاسلام خسروپناه و رشاد نیز در این زمینه قلم فرسایی کرده و سعی کرده اند فضای نوصدرایی را وضوح بیشتری ببخشند.
· تطور تاریخی فلسفه نوصدرایی
تغییر و تحولاتی که در فلسفه صدرایی صورت گرفته تا جریان نوصدرایی پدید آید به حدی نیست که مبانی فلسفه تغییر کند، آنچه تغییر می کند از حیث روشی است. مثلاً روش فلسفه مشاء روش عقلی محض است، شیخ اشراق در نظام فلسفی خود شهود را نیز به روششناسی فلسفه اضافه میکند و ملاصدرا با توجه به بستر اجتماعی و فکری زمانی خود با تکمیل روش استاد خود میرداماد، در روش فلسفی خود ترکیبی از قرآن، برهان و عرفان ارائه میدهد. دغدغه صدرا دغدغه الهیاتی است، او حتی حرکت و زمان را نیز در الهیات مطرح کرده و حرکت جوهری را اثبات میکند. حکمت ملاصدرا حکمتی رئالیستی است و او نظام فلسفی خود را برای پاسخگویی به نیازهای فلسفی و در عین حال جریانهای کلامی و عرفانی ضدفلسفی تاسیس کرده است[۳].
· ضرورت تاریخی پیدایش فلسفه نوصدرایی
پس از نظرات دکارت در پاسخ به شک گرایی جدید و مورد سوال قرار گرفتن منشأ مفاهیم و تصورات توسط لاک، معرفت کانون نظریه پردازی های فلسفی قرار گرفت. بسیاری از پرسش های معرفت شناسی مبتنی بر فلسفه های جدید با ترجمه رساله ها و کتاب ها و تالیف کتاب «سیر حکمت در اروپا» و رواج برخی ترجمه های عربی از این آثار در دهه دوم و سوم قرن حاضر در میان اندیشمندان ایرانی مطرح شد. فیلسوفان مسلمان به این مسائل توجه کردند ولی تا چند دهه اخیر « فلسفه معرفت » مورد اهتمام جدی مسلمانان نبوده است و هر یک از مسائل و نظریهها برای تبیین برخی مشکلات و چالش های هستی شناسانه یا نفس شناسانه مورد توجه قرار گرفته بودند . در این هنگام انتشار مقالات اصول فلسفه و روش رئالیسم نقطه عطف « فلسفه معرفت» در فلسفه اسلامی است.[۴]علامه فلسفه ملاصدرا را با مباحث ماتریالیستی و مارکسیستی درگیر کرد و ساختار فلسفه را تغییر داد.علامه طباطبایی با ارائه نظریاتی نو به ویژه در مباحث معرفتشناختی و مسائل مربوط به علم و ادراک، اصول عقلانی محکمی برای دفاع از رئالیسم فراهم ساخت. پس از علامه شهید مطهری بیش از همه در این حوزه ورود یافت و می توان « مساله شناخت» را اولین اثر مستقل در معرفت شناسی نو صدرایی دانست.[۵]
· مفهوم فلسفه نوصدرایی
عبدالحسین خسرو پناه ویژگیهای بارز حکمت نوصدرایی را چنین بیان می کند: نخستین ویژگی این فلسفه آن است که مانند حکمت صدرایی طرفدار رئالیسم معرفتی و مبتنی بر بدیهیات است ونسبیگراوشکاک نیست ودرعین حال ادعا ندارد که میتوان با استدلال عقلی همه حقایق عالم را درک کرد. دوم آنکه در حکم نوصدرایی مانند حکمت صدرایی قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند هر چند شیوه به کار گیری این سه در اندیشه اساتید برجسته معاصر یکسان نیست. سومین ویژگی بارز حکمت نوصدرایی آن است که در مقابل چندین جریان فکری قرار گرفته است. نخست مکاتب غربی هستند که همگی مبتنی بر اصلی به نام سوبژکتیویسم هستند و با توجه به مبانی اومانیستی خود انسان را تنها فاعل شناسا تلقی میکند و بقیه مفاهیم دیگر اعم از دین و خدا و… متعلق این فاعلشناسا هستند. حکمت صدرایی و به تبع آن حکمت نوصدرایی هم در عرصه عمل و هم در عرصه نظر انسان را فاعل شناسا میداند، اما معتقد است در کنار انسان قرآن نیز فاعل شناساست و گاهی این فاعل شناسا انسان را نیز جهت میدهد.[۶]
علی اکبر رشاد نیز این شاخصه ها را برای فلسفه نو صدرایی بیان می کند: در گفتمان فلسفی معاصر ایران در سه زمینه دگرگونی روی داده است: الف ـ صوری و شکلی، ب ـ روشی، ج ـ محتوایی.
در باب تحول صوری، از باب نمونه بـه تغییر ساختار و چینش مباحث میتوان اشاره کرد، به عکس ساختارسنتی فلسفهی اسلامی ـ که هستیشناسی مدخل آن بشمار میرفت ـ برای نخستین با در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بحثهای شناختارشناسی و بررسی مسألهای ادراکات بـخش اول اثـر قرار گرفته است،علاوه بر علامه طباطبایی، استاد مرتضی مطهری در شرح مبسوط منظومه و استاد مصباح یزدی در کتاب آموزش فلسفه بر این چینش تأکید میورزند. در بخشهای متعدد دیگر نیز جابجایی مـباحث صـورت پذیرفته و به تعبیر استاد جوادی آملی حکمت صدرا توسط علامه طباطبایی سازمانی ریاضیوار پیدا کرده است.
برای نوآوری در روش هانیز به سه نمونه میتوان اشاره کرد:۱ـ پرهیز از خلط برهان و شهود در عین ایـمان بـه یگانگی مسیر و مقصود برهان و عرفان و قرآن، ۲ـ تبارشناسی و پیشینهپژوهی مباحث و قواعد و تبیین مسائل با توجه به تطّورات وارد بر آن در طول تاریخ فلسفه، ۳ـ اهتمام به طرح تطبیقی مباحث، بین فلسفه اسلامی و سـایر فـلسفهها، و گـاه بین مشارب حکمی اسلامی بـا هم.
در خـصوص تـحوّل و تکامل محتوایی نیز به چند نمونه نوآوری میتوان اشاره نمود: ۱ـ بازپیرایی فلسفه از طبّ و طبیعیات قدیم و بهرهگیری از نظریات جدید در علوم بخصوص فـیزیک مـدرن، بـه مثابه اصول موضوعی، ۲ـ ارائهی تقریرهایی نو برای بـرخی قـواعد و مسائل فلسفی مانند: تقریر جدید علامهی طباطبایی از برهان صدّیقین،۳- توسعهی برخی مباحث به نحو طولی از رهگذر طرح نظرات جـدید مـانند: تـبیین منشأ ادارکات اعتباری، و مانند اهتمام خاص و مستقل به فلسفهی معرفت و سـایر فلسفههای مضاف مانند فلسفهی ذهن، فلسفهی دین، فلسفهی اخلاق، فلسفهی حقوق، ۴ـ گسترش مباحث به نحو عرضی مانند تـکثیر بـرهان در بـرخی قواعد و مسائل مانند مسألهی ابطال دور و تسلسل، و نیز تفصیل و توسعهی مباحث مـطرح در فـلسفههای جدید مانند: مبحث حرکت، زمان، علّیّت، و نیز پرداختن به مسائل کلام جدید.[۷]
بنابر این در تحول از فلسفه صدرایی به نوصدرایی تغییر مبنایی صورت نمی گیرد چرا که اگر تغییر مبنایی بخواهد صورت گیرد به این معنا که مثلا در مبنای رئالیستی تجدید نظر شود در نتیجه دیگر فلسفه نوصدرایی نیست، چرا که فلسفه ای شک گرا می شود. ولی فلسفه نوصدرایی با حفظ ساختار اصلی در جهت پاسخ گویی به مسائل جدید که عمدتا در نتیجه مواجهه با فلسفه غرب به وجود امده است، نوآوری کرده و چیزهایی را به فلسفه صدرایی می افزاید یا تغییر می دهد.
·علم دینی از منظر نوصدراییان
از منظر مقام معظم رهبری که خود یکی از نوصدراییان معاصر به شمار میآیند، با تکیه بر میراث دینی و علمی برامده ازاسلام و مسلمین(همچون روش شناسی اجتهاد، فقه، فلسفه و معارف قران کریم و تفسیر)، فهم عمیق و نقادی دست آورد های جدید بشری، براساس روشی صحیح و ضابطه مند علمی، بدون دلباخته شدن و مغلوب شدن ، می توان علوم انسانی اسلامی را به معنای حقیقی کلمه تولید کرد.[۸]
استاد جوادی آملی انسان، علوم انسانی و حتی علوم تجربی را آسیب دیده ازحاکمیت بینش و گرایشات مادی در غرب می بینند و فلسفه را متولی تامین مبادی کل علوم و همچنین معیار الحادی یا الهی بودن آن ها می داند[۹]. ایشان پس از ترسیم جامع ارتباط دین، عقل و علم، و مهندسی جامع علم دینی مراحل تولید علم دینی و اسلامی سازی علوم تجربی و متون درسی دانشگاه ها را در دو قدم طراحی میکند: گام اول شامل این مراحل میباشد: برداشتن عنوان طبیعت و قرار گرفتن عنوان خلقت به جای آن، ملحوظ شدن عنوان خالق که مبدا فاعلی است( آفریدگاری حکیم طبیعت را اینگونه خلق کرده که دارای آثار و خواص ویژه ای باشد.)، منظور شدن هدف خلقت که پرسش خدا و گسترش عدل و داد است، قرار گرفتن دلیل معتبر نقلی مانند آیه قران یا حدیث در محور بحث، توجه به اینکه در هیچ موردی ادعا نشود که عقل در ان مورد کافی است همچنان که نباید فقط به نقل هم اکتفا شود و همچنین تفسیر هر جزئی از خلقت با در نظر گرفتن تفسیر جزیی دیگر؛ و گام دوم کنار گذاشتن تفکر قارونی است به این معنا که باور داشته باشیم که عقل و دانش سرمایه و موهبت الهی است، و نقل همتای عقل عطای خداوند و حجت اوست.[۱۰]
آیت الله مصباح نیز وجه مشترک علوم انسانی را انسان و ابعاد وجودی او دانسته و در راستای بومی سازی علوم انسانی پنچ گام مهم و اساسی را پیشنهاد می دهند: ۱- طرح جامع تحول، ۲- طراحی نقشه و طرح اجرائی و عملیاتی، ۳- فرهنگ سازی،۴- نیروسازی در بین اصحاب علم اعم از دانشگاهیان و حوزویان و ۵- توجیه مسئولان دولتی وجذب امکانات لازم. از دیدگاه ایشان کسانی می توانند وارد این عرصه شوندکه از طرفی اسلام را خوب بشناسند و از طرف دیگر با علوم انسانی که در دنیا رایج است آشنا باشد.[۱۱]
منابع:
۱٫ عبدالحسین خسروپناه-مهدی عاشوری، تحلیل معرفت،درآمدی بر معرفت شناسی نوصدرایی، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران(دفتر مطالعات دانشآموختگان حکمت و فلسفه ایران(،چاپ اول: ۱۳۹۲
۲٫ علی اکبر رشاد؛ گفتمان فلسفی نوصدرایی، مجله قبسات شماره ۱۰، ص۵۹٫
۳٫ zavieh.iribtv.ir
۴٫ سخنان حجه الاسلام خسروپناه در نشست روایت افقهای فکری ایران معاصر ۹ /۶/۱۳۹۲٫
۵٫ سید مهدی موسوی؛ نقشه راه دست یابی به علوم انسانی اسلامی از منظر مقام معظم رهبری، فصلنامه پژوهش های فرهنگی و اجتماعی، شماره۱، بهار۹۱٫
۶٫ عبدالحسین رضوی؛ طرح جامع علم دینی از منظر آیت الله جوادی املی، فصلنامه پژوهش های فرهنگی و اجتماعی، شماره۱، بهار۹۱٫
۷٫ سید طه قریشی نسب،روند اسلامی سازی علوم انسانی از منظر آیت الله مصباح یزدی، فصلنامه پژوهش های فرهنگی و اجتماعی، شماره۱، بهار۹۱٫
۸٫ مصاحبه با آیت الله جوادی املی، مجموعه دیدار ها و مصاحبه های همایش تحول در علوم انسانی، قم، کتاب فردا، ۱۳۹۱٫
[۱]- رشاد،علی اکبر؛ گفتمان فلسفی نوصدرایی، مجله قبسات شماره ۱۰، ص۵۹٫
[۲]- سخنان حجه الاسلام خسروپناه در نشست روایت افقهای فکری ایران معاصر ۹ /۶/۱۳۹۲
[۳]- سخنان حجه الاسلام خسروپناه در نشست روایت افقهای فکری ایران معاصر ۹ /۶/۱۳۹۲
[۴]- خسرو پناه، عبد الحسین؛ عاشوری، مهدی؛ تحلیل معرفت، درآمدی بر معرفت شناسی نوصدرایی، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران(دفتر مطالعات دانشآموختگان حکمت و فلسفه ایران(، چاپ اول: ۱۳۹۲ ص۸٫
[۵]- خسروپناه، همان، ص۹٫
[۶] – سخنان حجه الاسلام خسروپناه در نشست روایت افقهای فکری ایران معاصر ۹ /۶/۱۳۹۲٫
[۷]- رشاد،علی اکبر؛ گفتمان فلسفی نوصدرایی، مجله قبسات شماره ۱۰، ص۶۱ و ۶۲٫
[۸]- موسوی، سید مهدی؛ نقشه راه دست یابی به علوم انسانی اسلامی از منظر مقام معظم رهبری،فصلنامه پژوهش های فرهنگی و اجتماعی، شماره۱، بهار۹۱، ص۲۸٫
[۹]- مصاحبه با آیت الله جوادی املی، مجموعه دیدار ها و مصاحبه های همایش تحول در علوم انسانی، قم، کتاب فردا، ۱۳۹۱٫
[۱۰]- رضوی، عبدالحسین؛ طرح جامع علم دینی از منظر آیت الله جوادی املی،فصلنامه پژوهش های فرهنگی و اجتماعی، شماره۱، بهار۹۱، ص۳۶٫
[۱۱]- قریشی نسب، سید طه،روند اسلامی سازی علوم انسانی از منظر آیت الله مصباح یزدی، فصلنامه پژوهش های فرهنگی و اجتماعی، شماره۱، بهار۹۱، ص۴۸٫