به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از کانون اندیشه جوان، از هنگامی که موجودی به نام انسان در جهان زندگی میکرد، اندیشه و فلسفه را نیز با خود به همراه داشت. خردورزی انسان سبب شد گامهای گوناگونی در حوزههای مختلف برداشته شود؛ گاهی در رابطه با صعود انسان به کمال حقیقی و ماوراء و گاهی درباره نزول آدمی و زمینگیر شدن در کره خاکی دیدگاههایی بیان شده است.
در قلمرو دین اسلام نیز دیدگاهها و مکتبهایی شکل گرفت تا زمینه را برای شکوفایی و دستیابی فرد به کمال حقیقی فراهم سازد. با توجه به منابع محدود و پیچیدهای که در دسترس وجود داشت؛ بزرگانی همچون: کندی، فارابی و… در سیر فلسفه اسلامی گامهای مقدماتی برداشتند.
این سیر مقدماتی ادامه یافت تا اینکه در قرن ۴ ه.ق نابغهای به نام ابن سینا نخستین مکتب در فلسفه اسلامی به نام فلسفه مشاء را بنا نهاد.
روش فلسفی ابنسینا که از آموزههای ارسطو پیروی کرده و در مباحث اسلامی به کار میرفت، جهان غرب را که در پی احیای دوباره آموزههای یونانی بودند، تحت تاثیر قرار داد تا جایی که به واسطه فیلسوف مسلمان جهان غرب یعنی «ابن رشد» که روش مشائی را دنبال میکرد، این تاثیر به اوج خود رسید و تا قرنها ادامه یافت.
شهابالدین سهروردی با مطالعه، تحقیق و خلاقیت ویژهای که داشت، توانست روشی که توسط ابنسینا آغاز شده بود، به سرانجام رسانده و مکتب جدیدی به نام فلسفه اشراق که دومین مکتب فلسفی در حوزه اسلام است، بنا نهد.*
*برشی از کتاب «آواز عقل سرخ»، مروری بر اندیشههای شیخ اشراق، نوشته عباس بخشنده بالی، انتشارات کانون اندیشه جوان
انتهای پیام/