| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

نقد مهدوی‌زادگان بر نظر ملکیان؛


فرضِ «حکومت‌های استبدادی با علوم انسانی مشکل دارند» باطل است

فرضِ «حکومت های استبدادی با علوم انسانی مشکل دارند و نه با علوم طبیعی»؛ از اساس باطل است زیرا هیچ گاه توجیه کننده حکومت توتالیتر نیست و حال آن که ممکن است، دانش انسانی توجیه گر استبداد شود زیرا علوم انسانی ماهیت خنثی ندارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، یادداشت «مغالطه پرسش مسأله نما» نوشته حجت الاسلام والمسلمین دکتر داوود مهدوی زادگان عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در ادامه می آید:

برخی درباره رابطه علوم طبیعی و علوم انسانی با حکومت توتالیتری و استبدادی، از همان ابتدا به گونه ای جانبدارانه طرح مساله می کنند. چنان که گفته شده: «چرا حکومت های استبدادی (توتالیتر) با علوم طبیعی کاری ندارند و تنها با علوم انسانی مشکل دارند؟ چون به محض اینکه کسی الفبای علوم انسانی را بفهمد درک می کند که یک سوال، یک جواب ندارد و چنین حرفی یک توهم خواهد بود در حالی که در علوم مهندسی و علوم طبیعی، یک سوال یک جواب دارد.

علوم انسانی ذاتا پلورالیست هستند برخلاف علوم فنی که ذاتا مونیست هستند و خب رژیم های توتالیتر هم معتقدند که هر سوال تنها یک جواب دارد؛ جوابی که آنها می دهند. به طور کلی آنهامعتقدند که هر عالم و دانش پژوه علوم انسانی، دشمن بالقوه بک رژیم توتالیتر است. رژیمهای توتالیتر، اقتدار(authority) ندارند و صرفا قدرت دارند. برای حفظ این قدرت رابطه آنها با دانشمندان علوم فنی خوب است چون وقتی توپ و تانک بخواهی باید با مهندسان دوست باشی! (قسمتی از سخنرانی مصطفی ملکیان در دانشگاه تهران، ۱۳۸۸؛ برگرفته ار کانال تلگرام مصطفی ملکیان )

وقتی گفته شود «حکومت های استبدادی (توتالیتر) با علوم طبیعی کاری ندارند و تنها با علوم انسانی مشکل دارند »؛ ما با دو مسأله رو برو هستیم: (۱) مسأله سازگاری علوم طبیعی با حکومت های استبدادی؛ (۲) مسأله نا سازگاری علوم انسانی با حکومت های استبدادی.

آیا ضروری است که پاسخ هر دو مسأله را جویا شویم؟ طبیعی است که اگر هر کدام «مسأله نما» باشد؛ ضرورتی برای پاسخ دادن وجود ندارد بلکه نباید پاسخ داد، زیرا  مسأله نما بودن، یک اشتباه و مغالطه در پرسش است و پاسخ به آن هم تشدید مغالطه است، لذا پاسخ درست در مسأله نما، یافتن وجه مغالطه آن است، نه یافتن راه حل مسأله، اما مسأله وقتی مسأله نما است که مفروض آن را نپذیرفته باشیم.

ما وقتی دنبال راه حل مسأله می گردیم که مفروض مسأله را پذیرفته باشیم. مثلاً اگر گفته شود «چرا هوای اتاق سرد است؟»؛ مفروض پرسش، سرد بودن هوای اتاق است. اگر این مفروض را قبول کنیم؛ سراغ دلایل سرد بودن هوای اتاق می رویم. ولی اگر مفروض را نپذیریم، طرح چنین پرسشی را غلط می دانیم و در نتیجه دلایل طرح پرسش غلط را جویا می شویم. حال به دو مسأله یاد شده بالا برگردیم. در صورتی پاسخ به هر دو مسأله ضرورت دارد که هیچ کدام مسأله نما نباشد.

آیا به براستی علوم طبیعی با حکومت های استبدادی سازگاری دارند؟ آیا حکومتهای استبدادی با علوم طبیعی مشکلی ندارند؟ اگر مفروض این سوال مورد قبول باشد؛ آنگاه در پی پاسخ به چرایی عدم مشکل بودن آن بر می آییم و حال آن که مفروض مورد قبول نیست. هیچ گاه حکومتهای استبدادی بلکه مقوله حکومت، موضوع علوم طبیعی نبوده است تا سازگاری خود را اعلام کرده باشد. حکومت، امر اعتباری است و نه عینی و جسمانی.

در نتیجه، حکومت خارج از حوزه مطالعاتی علوم طبیعی است لذا هیچ گاه، سر و کار علوم طبیعی به حکومت نمی افتد، ولی حکومت با علوم طبیعی کار دارد بویژه که از نوع حکومت توتالیتر و استبدادی باشد، زیرا علوم طبیعی قابلیت استخدام برای مطامع سلطه طلبانه حکومت های استبدادی را دارد. چنان که علوم طبیعی قابلیت استخدام برای اهداف بشردوستانه و خدمت رسانی را هم دارد.

علوم طبیعی از جهت استخدام شدن خنثی عمل می کند. بنابراین فرض سازگاری علوم طبیعی با حکومت توتالیتر درست نیست. میان سازگار بودن و خنثی بودن فرق زیادی است. وقتی مفروض نادرست بود؛ پرسش سازگاری علوم طبیعی با حکومت استبدادی، مسأله نما خواهد بود. مغالطه ای در میان است که این مسأله نما را پدید آورده است. وجه مغالطه در شباهت سازی است. چنان که گفته شده «در علوم مهندسی و علوم طبیعی، یک سوال یک جواب دارد و خب رژیم های توتالیتر هم معتقدند که هر سوال تنها یک جواب دارد».

پس، علوم طبیعی با حکومت استبدادی سازگار است. این استدلال، تکیه بر صرف مشابهت است . زیرا تک جواب بودن علوم طبیعی، سلطه طلبانه و از جنس حکومت کردن بر طبیعت نیست. تک جوابی بودن علوم طبیعی تمکین کردن برابر طبیعت است. دانشمند وقتی به حقیقت می رسد، برابر آن تعظیم می کند اما تک جوابی بودن حکومت توتالیتر سلطه جویانه و تحمیل خود بر طبیعت است. او حتی اگر به حقیقت هم برسد؛ حقیقت را به نفع جواب خود تفسیر می کند. حکومت استبدادی برابر حقیقت، تعظیم نمی کند. بنابراین تک جواب بودن علوم طبیعی و رژیم های توتالیتر، صرف شباهت است و در محتوا با هم شبیه نیستند و نمی توان گفت حکومت های استبدادی با علوم طبیعی مشکلی ندارند.

آیا می توان ناسازگاری علوم انسانی با حکومتهای توتالیتر را مسأله واقعی تلقی کرد؟ گمان می رود که کلیت این پرسش مخدوش است و نمی توان پذیرفت زیرا حکومت یکی از موضوعات اصلی علوم انسانی است و با فرض چند جوابی بودن علوم انسانی، تردیدی باقی نمی ماند که برخی نظریه های علوم انسانی ـ مانند نظریه های ماکیاوللیستی، هابزی و فاشیستی و سوسیالیستی ـ توجیه گر حکومت توتالیترند.

در این صورت، چطور ممکن است رژیمهای توتالیتری با این گونه نظریه ها ناسازگار باشند. بنابراین ناسازگاری علوم انسانی با حکومت های توتالیتر ، مسأله نما است و غیر واقعی بودن مسأله به دلیل مغالطه آمیز بودن آن است. وجه مغالطه در استدلال به چند جوابی بودن علوم انسانی است. چنان که گفته شد، پاره ای از نظریه های علوم انسانی توجیه گر رژیم های توتالیتری (استبدادی و تمامیت خواه) هستند.

این سخن لازمه دیگری هم دارد که گمان نمی رود گوینده زیر بار آن برود زیرا طبق این استدلال (چند جوابی بودن علوم انسانی )، نباید علوم طبیعی در حکومت های دموکراتیک یا تکثر گرا ، جایگاهی داشته باشد زیرا علوم طبیعی، تک جوابی است و نباید حکومت دموکراتیک، علم تک جوابی را قبول کند بلکه باید پذیرای  علوم انسانی چند جوابی باشد. حال آن که حکومت های غیراستبدادی بیشتر از حکومت استبدادی از علوم طبیعی استقبال می کنند.

مضافاً این که رویکردهای پوزیتیویستی که از طریق کمیت گرایی خواهان تجربی شدن علوم انسانی هستند، به وجود تمایلات استبدادی در آنها متهم می شوند زیرا با پوزیتیو شدن علوم انسانی، واقعیت تکثرِ پاسخ، کنار می رود و علوم انسانی همانند علوم طبیعی، تک جوابی می شوند. پس می توان به کمک برخی رویکردها  علوم انسانی را با حکومت توتالیتر سازگار کرد.

نتیجه آن که فرضِ «حکومت های استبدادی با علوم انسانی مشکل دارند و نه با علوم طبیعی»؛ از اساس باطل است. بلکه از جهاتی، علوم طبیعی نجیب تر از علوم انسانی است زیرا  علوم طبیعی ماهیت خنثی دارد و هیچ گاه توجیه کننده حکومت توتالیتر نیست و حال آن که ممکن است، دانش انسانی توجیه گر استبداد شود زیرا علوم انسانی ماهیت خنثی ندارد.

نتیجه

دو پرسش: (۱) مسأله سازگاری علوم طبیعی با حکومتهای استبدادی ؛ (۲) مسأله نا سازگاری علوم انسانی با حکومتهای استبدادی؛ مسأله نما است. زیرا مفروض هر دو مسأله پذیرفتنی نیست. تک جواب بودن علوم طبیعی، تعظیم برابر طبیعت است. برخلاف تک جوابی بودن رژیم توتالیتر( استبدادی و تمامیت خواه) که سلطه گرایانه است. چند جوابی بودن علوم انسانی هم مانعی برای ناسازگاری با حکومت استبدادی نمی شود، زیرا برخی جوابهای علوم انسانی، توجیه گر حکومت توتالیتر است. مسأله واقعی این است که (۱) حکومت استبدادی با چه تفسیری از علوم طبیعی مشکل ندارد؟ (۲) حکومت توتالیتر با کدام نظریه علوم انسانی مشکل دارد؟

انتهای پیام/

کد خبر : 33434
تاريخ ثبت خبر : 7 آبان 1395
ساعت بارگزاری خبر : 19:43
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)