به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن رضوانی، استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در یادداشتی با عنوان نظریههای تحلیل رفتار انتخاباتی به بررسی تحلیل رفتار انتخاباتی مردم براساس چهار نظریه؛ هویت حزبی، جامعه شناختی، انتخاب عقلانی و ایدئولوژی مسلط پرداخته است.
انتخابات شناسی (مطالعه علمی رفتار انتخاباتی) جایگاه مهمی در تحلیل مسائل سیاسی دارد، زیرا رأی گیری یکی از غنیترین منابع اطلاعات درباره تعامل میان افراد، جامعه و سیاست را فراهم میکند. با مطالعه اسرار رفتار انتخاباتی میتوانیم درسهای مهمی درباره ماهیت نظام سیاسی و چگونگی گزینش مردم بیاموزیم و در فرایند تغییر اجتماعی و سیاسی معرفت حاصل کنیم. حاصل انتخابات شناسی تاکنون کشف و ارائه نظریههایی بوده که مهمترین آنها نظریه هویت حزبی، نظریه جامعه شناختی، نظریه انتخاب عقلانی و نظریه ایدئولوژی مسلط است.
نظریه هویت حزبی
نظریه هویت حزبی به عنوان اولین نظریه رفتار انتخاباتی، مبتنی بر دلبستگی روانشناختی مردم به احزاب است. در این نظریه رأی دهندگان انسانهایی هستند که با یک حزب هویت مییابند. بنابراین «وابستگی حزبی» مهمترین متغیر تبیین آراء رأی دهندگان میباشد. علاقه روانی و عاطفی که بین رأی دهندگان و حزب محبوبشان برقرار است، عامل بسیار مهم برای به پیروزی رساندن نامزدهای مورد نظر در انتخابات است. وابستگی عاطفی، اغلب از زمان کودکی و نوجوانی در افراد ایجاد میشود و معمولا از خانوادهها به فرزندان منتقل میگردد و محیط شغلی و اجتماعی هم در تثبیت این پیوندها مؤثرند. بنابراین این نظریه تاکید فراوان بر جامعهپذیری سیاسی اولیه دارد، بدین معنا که خانواده ابزار مهمی است که از طریق آن وابستگیهای سیاسی درست میشود و سپس بعدها به وسیله عضویت گروهی و تجارب اجتماعی تقویت میشود.
بر اساس این نظریه هر چند احزاب جایگاه ویژهای دارند اما تبلیغات انتخاباتی چندان تأثیری در تغییر گرایشهای مردم ندارد. چرا که مردم قبل از انتخابات دارای علقههایی عاطفی با احزاب مورد علاقهشان میباشند و لذا هر کاندیدایی که از طرف حزب محبوب معرفی گردد، طرفداران به آن رأی خواهند داد و اساسا خواسته «حزب»، خواسته «رأی دهنده» نیز میباشد. البته تبلیغات انتخاباتی میتواند جهت کسب آراء افرادی که از لحاظ تحصیلات در سطحی پایینتر قرار دارند و از نظر سیاسی و اجتماعی هنوز جایگاهی مشخص پیدا نکردهاند، مؤثر باشد. وابستگی حزبی در طول زمان، کمتر دستخوش تغییر میشود و دارای استمرار و پیوستگی است و تنها در بحرانهای سیاسی و اجتماعی است که در معرض دگرگونی قرار میگیرند. در این نظریه آرای افراد تا حدود زیادی «موروثی» است؛ یعنی گرایش به یک حزب خاص و محبوب به صورت نسل به نسل در خانوادهها جریان دارد و تنها حوادث اجتماعی بزرگ میتوانند این گرایش را دستخوش تغییر و تحول قرار دهند. مهمترین مؤلفههای این نظریه عبارتند از:
فرد نقش کمرنگی دارد.
وابستگی حزبی بسیار مؤثر است.
تبلیغات انتخاباتی تأثیر چندانی ندارد.
برأی افراد موروثی است.
نظریه جامعه شناختی
نظریه جامعه شناختی بر این مبنا استوار است که آنچه توانسته افراد را تشویق کند تا در انتخابات شرکت کرده و به منتخب مورد نظر رأی دهند، شرایط اجتماعی، محیطی، اقتصادی و فرهنگی افراد رأی دهنده است. چرا که بین شرایط اجتماعی افراد و گرایش سیاسی آنان، رابطهای مستقیم وجود دارد. بنابراین، اگر بخواهیم تحلیل درست و واقعبینانه از انتخابات مورد نظر داشته باشیم، باید شرایط اجتماعی، محیطی، اقتصادی و فرهنگی افراد رأی دهنده را مورد مطالعه قرار دهیم. در این نظریه فرد به تنهایی معنایی ندارد و انگیزههای وی تأثیر چندانی در رفتار انتخاباتی از خود نشان نمیدهد، بلکه فرد باید در درون فرهنگ و اجتماع خاص خود مورد مطالعه قرار گیرد. بر این اساس، تبلیغات انتخاباتی نیز چندان تأثیری بر گزینش رأی دهندگان ندارد، بلکه رأی دهندگان مدتها قبل از شروع تبلیغات انتخاباتی گزینه مورد نظر خود را انتخاب کردهاند.
بنابراین، هم نظریه جامعه شناختی و هم نظریه هویت حزبی بر این پایه استوارند که تبلیغات انتخاباتی چندان نقشی در تغییر گرایش سیاسی افراد ندارند، بلکه شرایط اجتماعی و محیطی (در نظریه جامعه شناختی) و انگیزههای فردی و وابستگی حزبی (در نظریه هویت حزبی) در انتخاب گزینه مورد نظر مؤثرند. وجه افتراق این دو نظریه آن است که در نظریه جامعه شناختی، شرایط اجتماعی، جغرافیایی و فرهنگی به صورت علی و معلولی در رأی افراد تأثیرگذار است، در حالی که در نظریه هویت حزبی انگیزههای فردی و سیاسی که در درون یک حزب محبوب سیاسی تبلور مییابد، عامل مهم در تصمیمگیریها به شمار میرود. مهمترین مؤلفههای این نظریه عبارتند از:
انگیزههای فردی هیچ نقشی ندارد.
شرایط اجتماعی، محیطی، اقتصادی و فرهنگی تعیین کننده است.
تبلیغات انتخاباتی تأثیر چندانی ندارد.
نظریه انتخاب عقلانی
نظریه انتخاب عقلانی با انتقاد از دو نظریه گذشته، در صدد است با پر رنگتر کردن نقش «افراد مستقل» رفتار انتخاباتی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. با توجه به گسترش سطح سواد و آگاهی مردم در جوامع مختلف، رأی دهندگان سعی میکنند خود را از وابستگیهایی که تا به حال وجود داشته است، خارج سازند و خود به صورت مستقل تصمیمگیری نمایند. در این نظریه، احزاب سیاسی مشروعیت سیاسی خود را از دست داده و با بحرانهای جدی حمایتی مواجه شدهاند. علاوه آنکه، در این نظریه «تبلیغات انتخاباتی» نقشی بسیار تعیین کننده، حساس و مؤثر در جذب آرای مردم ایفا میکند، چرا که افراد به صورت مستقل بوده و گرایش آنها از قبل تعیین شده نیست. رأی دهندگان سعی میکنند از میان تبلیغات نامزدها، به نامزد و برنامهای رأی دهند که منافع آنها را به خوبی تأمین میکند.
در درون نظریه انتخاب عقلانی دو نگاه اقتصاد محور و نسلمحور اهمیت بیشتری دارد. نگاه اقتصاد محور، رأی دهنده را مظهر واقعی یک انسان اقتصادی معرفی میکند و با تشبیه جریانهای سیاسی با شرکتهای تجاری، بیان میدارد همانگونه که شرکتهای تجاری در میدان رقابت سعی میکنند کالاهای مورد پسند مصرفکنندگان تولید و عرضه کنند، جریانهای سیاسی نیز در تلاشند، نامزدها و برنامههای مورد پسند رأی دهندگان ارائه دهند. در میدان انتخاباتی آن جریانی مؤفق است که بتواند جذابترین فرد و کارآمدترین برنامه را ارائه دهد. بنابراین همانطور که در بازار اقتصادی، قانون عرضه و تقاضا وجود دارد، در بازار سیاست نیز قانون عرضه و تقاضا چشمگیر است و لذا رأی دهندگان در بازار سیاسی در تلاشند که کالاهایی را برگزینند که بیشترین منافع را برای آنها تأمین نماید.
نگاه نسلمحور، رفتار انتخاباتی را با تأکید بر تغییر و تحول نسلها مورد تحلیل قرار میدهد. این نگاه با انتقاد از نظریه هویت حزبی که رأی افراد را «موروثی» و تا حدی ثابت میدانست، بیان میدارد هر نسل در برخورد با پدیدههای سیاسی میتواند رفتاری از خود بروز دهد که مغایر با رفتار نسل قبلی باشد و آنچه که معیار بروز رفتار است، نه انگیزههای حزبی و موروثی، بلکه معیاری عقلانی در موقعیتهای زمانی و مکانی خاص است. شکاف سیاسی جوامع، ناشی از شکاف نسلهاست و احزاب سیاسی نقش چندانی در این شکاف ندارند. مهمترین مؤلفههای این نظریه عبارتند از:
فرد نقشی بسیار مؤثر و تعیین کننده دارد.
احزاب سیاسی مشروعیت سیاسی چندانی ندارد.
میزان درصد افراد مستقل بسیار بالا رفته است.
تبلیغات انتخاباتی بسیار مؤثر و تعیین کننده است.
نظریه ایدئولوژی مسلط
نظریه ایدئولوژی مسلط به عنوان نظریه رادیکال در رفتار انتخاباتی نگریسته میشود. بر اساس این نظریه هر چند افراد خود انتخاب میکنند اما انتخابهای فردی با کنترل ایدئولوژیکی شکل میگیرند. از این منظر شاید این نظریه با نظریه جامعه شناختی شباهت داشته باشد، چرا که انتخاب و گزینش، انعکاس موقعیت شخص در سلسله مراتب اجتماعی نگریسته میشود. در حالی که میان این دو نظریه تفاوت ظریفی وجود دارد. در ایدئولوژی مسلط انتخاب تحت تاثیر آموزشی است که حکومت میدهد و حتی بالاتر تحت تاثیر رسانههای گروهی است.
برخلاف نظریه جامعه شناختی که رسانههای گروهی صرفاً اولویتهای موجود را بیان میکنند، نظریه ایدئولوژی مسلط بیانگر آن است که رسانهها توانایی دارند جریان ارتباطات سیاسی را هم به وسیله تعیین موضوع بحث و هم به وسیله ساختن اولویتها و حمایتها تحریف کنند و آن را وارونه جلوه دهند. نتیجه اینکه اگر نگرشهای رأی دهندگان با عقاید ایدئولوژی مسلط مطابقت داشت، احزاب قادر نخواهند بود سیاستهایی که بیرون از آن ایدئولوژی قرار دارند را بسط دهند. بدین نحو نه تنها چالش توزیع قدرت و منابع در جامعه پیش میآید، بلکه فرایند انتخاباتی تمایل به حفظ آن دارد. مهمترین مؤلفههای این نظریه عبارتند از:
انتخاب فردی تحت کنترل ایدئولوژی مسلط و رسانههای گروهی است.
تبلیغات رسانههای گروهی در تحریف واقعیات بسیار تعیین کننده هستند.
نتیجه
در میان چهار نظریه مذکور، نظریه انتخاب عقلانی از صلاحیت بیشتری در تحلیل رفتار انتخاباتی مردم در دو دهه اخیر جمهوری اسلامی ایران برخوردار است. مؤلفههایی که این نظریه ارائه میدهد، در انتخابات سالهای اخیر محسوس بوده و نقش حائز اهمیتی را ایفا کرده است. بر این اساس فرضیهای که از این نظریه به دست خواهد آمد بدین صورت خواهد بود: «شکلگیری نسل جدید سیاسی مستقل و شیوه تبلیغات انتخاباتی دو عامل مهم در پیروزی انتخابات سالهای اخیر در ایران بوده است».
همانگونه که ملاحظه میشود این فرضیه از دو متغیر اصلی تشکیل شده است:
نسل جدید سیاسی مستقل؛
شیوه تبلیغات انتخاباتی؛
در شکلگیری نسل جدید سیاسی مستقل، مؤلفههای ذیل اهمیت دارند:
میزان سطح سواد و دانش و آگاهیهای افراد در نقاط مختلف کشور؛
رشد جمعیت جوان کشور با ویژگیهای متفاوت از گذشته؛
پیشرفت سطح فرهنگی و اقتصادی افراد جامعه؛
حضور فعال اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان؛
در شیوه تبلیغات انتخاباتی، مؤلفههای ذیل مورد بررسی است:
نقش صدا و سیما (مثبت و منفی)؛
نقش نشریات مکتوب و مجازی؛
عملکرد تبلیغاتی رقیب؛
شعارهای تبلیغاتی؛
برنامههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی؛
خصوصیات فردی و شخصیتی؛
نحوه عملکرد ستادهای انتخاباتی؛
عملکرد دستگاههای مجری انتخابات؛
عملکرد دستگاههای نظارتی انتخابات؛
عملکرد نهادهای فرهنگی (خصوصا حوزه و دانشگاه)؛
روشن است مؤلفههای مذکور جامع و مانع نیست، بلکه میتوان برخی را در هم ادغام و برخی دیگر به آن افزود.
انتهای پیام/