| امروز پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

مصاحبه اختصاصی طلیعه با مایکل گلسپی، استاد دانشگاه دوک آمریکا؛


علوم انسانی به تعمیق تمدن و تداوم آن کمک می‌کند

فیلسوف برجسته معاصر و استاد فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه دوک آمریکا معتقد است: علوم انسانی و فلسفه دیدگاه و بصیرتی که تمدن را تشکیل می دهد را از یک سو عمیق می سازد و از سوی دیگر ضامن بقا و دوام آن است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از ستاد خبری چهارمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی، هر یک از دانش های فلسفی و علمی، مولد تمدن متناسب با خود در تاریخ بوده اند. تمدن یونانی اساسا تمدنی عقلی (عقل انتزاعی) و تمدن غرب حاضر اصالتا تمدنی تجربی (عقل حسی/ تجربی) تلقی شده اند.

فلسفه می تواند تمدن ساز باشد، چنانچه در یونان باستان تمدن سازی کرده است، ولی باید متذکر بود که دانش عقلی و فلسفی تنها بخشی از مدنیت ما را می تواند تکامل بخشد نه همه عرصه های آن را؛ زیرا بخش عمده تمدن ها مربوط به حیات مادی و طبیعی ماست که باید با آمار و ارقام و آزمون و خطا و تجربه سامان یابد. از این رو، این کلام که تمدنها حاصل اندیشه ورزی انسان است، کلامی درست و مطابق واقع است.

وقتی فلسفه مورد حمایت دولتها قرار گیرد تأثیرات زیادی نیز بر جامعه و خط مشی آن خواهد گذاشت. گاه نیز این خط مشی از تأثیرات جزئی و کوتاه مدت فراتر رفته موجب تغییر و تحول در فرهنگ یک جامعه و یا حتی تمدن بر آمده از فرهنگ خواهد شد.

در خصوص این موضوعات خبرنگار طلیعه گفتگویی با پروفسور مایکل آلن گلسپی استاد فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه دوک آمریکا که نام وی در میان ۲۰ فیلسوف مطرح آمریکایی در قرن بیستم آمده است انجام داده که در ادامه می آید.

مایکل آلن گلسپی استاد فلسفه و علوم سیاسی در دانشگاه دوک آمریکا است. حوزه‌های تخصصی او فلسفه سیاسی، فلسفه قاره‌ای مدرن و تاریخ فلسفه سیاسی است. وی همچنین در حوزه‌های نظریه‌های سیاسی، ایده‌آلیسم آلمانی و اگزیستانسیالیسم صاحبنظر است. گلسپی صاحب آثار و کتاب‌های بسیاری در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی است. «هگل»، «هایدگر»، «بنیان تاریخ» و «نیهیلیسم قبل از نیچه» از جمله کتابهای او هستند.

*عوامل اصلی تشکیل دهنده تمدن چیستند؟

برای اینکه یک تمدن شکل بگیرد باید تعریفی در آن جامعه در خصوص اهداف و غایتها وجود داشته باشد. مردم یک جامعه باید در خصوص اهداف، غایتها و اهداف متعالی خودشان اتفاق نظر داشته باشند تا در این صورت بتوانند یک تمدن را بنا نهند.

اهداف، غایتها و اهداف متعالی و بصیرت باید حول این محور که افراد جامعه بتوانند یک زندگی موفقیت آمیز داشته باشند شکل بگیرد. در مراحل بعدی باید طرحی به کار بست تا بتوان این اهداف متعالی را عملیاتی کرد.

بدون شک هیچ جامعه ای خواهان شکست و راهی که آنها را به سوی شکست می کشاند نیست. در واقع آنچه باعث می شود تا تمدن شکل بگیرد توافق بر شیوه ای از زندگی  است که بتواند به موفقیت برسد

برای این مهم، افراد جامعه باید طرح و برنامه ای را پیش ببرند و همه علاقمند به پیشرفت و موفقت باشند.

باید توجه داشت که علاوه بر داشتن آرمانها، اهداف متعالی و برنامه ریزی برای تحقق آن، این مسیر باید مدام پیگیری شود.

*نقش علوم انسانی در تشکیل تمدن چیست؟

باید توجه داشت که در بحث تشکیل تمدن ما صحبت از یک شیوه زندگی داریم که بتواند به موفقیت افراد یک جامعه منجر شود. در واقع طرح و برنامه ای که بر اساس آن یک جامعه به موفقیت و پیشرفت می رسد حائز اهمیت است.

این طرح و برنامه طبیعتا مشتمل بر علوم انسانی خواهد بود. همچنین در این طرح و برنامه برای موفقیت، «دین» هم نقش دارد.

از سوی دیگر «فلسفه» نیز در این طرح و برنامه حضور دارد. اما به نوعی می توان گفت طرح و برنامه تمدن ساز به هیچ کدام از اینها وابستگی مطلق ندارد.

*جایگاه فلسفه در تمدن سازی را چگونه ارزیابی می کنید؟

علوم انسانی و فلسفه ضامن برنامه و طرحی تمدن ساز هستند. علوم انسانی و فلسفه دیدگاه و بصیرتی که تمدن را تشکیل می دهد را از یک سو عمیق می سازد و از سوی دیگر ضامن بقا و دوام آن است.

علوم انسانی و فلسفه دیدگاه و طرح تمدن ساز را مورد پرسش قرار می دهند و از رهگذر این پرسش باعث تقویت آن می شوند. آن طرح و برنامه باید بتواند در مورد پرسشهای مطرح شده جوابگو باشد تا راه موفقیت را بتواند طی کند.

علوم انسانی و فلسفه با طرح پرسش باعث می شوند تا برنامه تمدن ساز در مقابل آلترناتیوهایی که در مقابل آن قرار دارند مقاومت کند. در واقع بدیلهای گوناگونی وجود دارند و در صورتی یک برنامه تمدن ساز است که بتواند در مقابل بدیلهای گوناگون برتری و برتری خود را نمایش دهد.

در واقع تمدن در یک خلا شکل نمی گیرد و تمدن حاصل یک توافق جمعی است. آن جمع باید موفقیت را باور داشته و در راستای آن تلاش کند. آن موفقیت از اهداف متعالی و غایتها باید به صورت کاربردی و عملیاتی در آید و در آن مسیر برنامه ریزی کرد.

نمی توان بدون هیچ برنامه و طرحی تمدن ساخت و آنرا تداوم داد. ممکن است تمدنی شکل بگیرد ولی بقایی نداشته باشد. لذا طرح و برنامه تمدن ساز در مرحله بعدی نیز به طور مداوم تداوم یابد.

این برنامه باید در معرض نقادی و چون و چرا قرار گیرد تا اشکالات و مسائل مطرح را جوابگو باشد و بتواند در مقابل نیازهای جدید پاسخگو باشد.

گفتگو از: جلال حیران نیا

انتهای پیام/

کد خبر : 57295
تاريخ ثبت خبر : 11 آذر 1396
ساعت بارگزاری خبر : 11:08
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)