| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از مهدی جمشیدی؛


علوم انسانی اسلامی نیازمند حلقه‌ معرفتی است تا به مکتب تبدیل شود

نیروهای فکری و علمی جبهه‌ انقلاب باید در عرصه‌ علوم انسانی اسلامی، یک «حلقه‌ معرفتی» ایجاد کنند تا بتوانند گام‌های بلند و سرنوشت‌ساز بردارند چراکه حرکت‌های انفرادی و شخصی، پاسخگوی حجم گسترده مسأله‌ها و مشکلات علوم انسانی نیست و نمی‌تواند به یک مکتب تبدیل شود.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از فارس، به صورت کلی، فضای معرفتی در جامعه‌ معاصر ایران، مشتمل بر سه گفتمان «متجمد»، «متجدد» و «مجدد» دانسته شده است. به این ترتیب، نیروهای فکری و علمی جبهه‌ انقلاب در درون «گفتمان مجدد» قرار می‌گیرند. گفتمان مجدد، در میانه‌ پیوستاری واقع می‌شود که یک سوی آن به توقف در گذشته و بسندگی به آن ناظر است، و سوی دیگر آن مبتنی بر نواندیشی بی‌ضابطه و غرب‌زدگی است. گفتمان مجدد، بیشتر بر رویه و سنتی دلالت دارد که متفکرانی همچون علامه محمدحسین طباطبایی و علامه مرتضی مطهری، پرچمداران اولیه و شاخص آن بودند و امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب را نیز باید از فاعلان و هواداران برجسته آن به شمار آورد و اکنون نیز بیش از هر متفکری، علامه محمدتقی مصباح‌یزدی، نماینده‌ آن است.

۱- در میان نیروهای فکری و علمی جبهه انقلاب در طول دو دهه‌ گذشته، گفتمان مجدد در ساحت «دین‌پژوهی» شکل گرفته و محصولاتی نیز در راستای آن تولید و به جامعه‌ فکری و علمی عرضه شده است، اما در ساحت «علوم انسانی»، وضع به این حالت نیست. از این رو، نیروهای فکری و علمی جبهه‌ انقلاب در زمینه‌ علوم انسانی اسلامی، دچار تأخیر و عقب‌افتادگی‌اند، و چندان پیش نرفته‌اند. البته واضح است که نوشته‌ها و تولیداتی در حوزه علوم انسانی اسلامی عرضه شده، اما در این نوشته‌ها و تولیدات، آنچنان که شایسته است به مباحث «زیربنایی» و «اساسی» از قبیل فلسفه‌های مضاف معطوف به رشته‌های مختلف علوم انسانی اسلامی پرداخته نشده است‌. بر این اساس، گفتمان مجدد در عرصه‌ علوم انسانی اسلامی، طراحی و صورت‌بندی نشده و مشخص و واضح نیست که چه مؤلفه‌ها و اوصاف و مبانی و غایاتی دارد. نیروهای فکری و علمی جبهه‌ی انقلاب باید در پی این باشند که به هویت و منزلت گفتمانی متمایز، دست یابند تا بتوانند در یک اردوگاه ایدئولوژیک مشخص و شفاف نسبت به جریان‌های معرفتی رقیب و معارض، به فعالیت بپردازند. ما محتاج نگاهی راهبردی و کلان و پهن‌دامنه هستیم تا بتوانیم موقعیت علوم انسانی اسلامی را تثبیت کنیم.

۲- نوشته‌های نیروهای فکری و علمی جبهه‌ی انقلاب، آن ‌گاه به یک «مکتب فکری» یا «رهیافت معرفتی» تبدیل می‌شوند و موجودیت «مستقل» و «متفاوت» می‌یابند که در مقایسه با مکتب‌ها و رهیافت‌های رایج در علوم انسانی، در درون هندسه و جغرافیای خاصی قرار گیرند. این در حالی است که اکنون چون «من» گفتمانی نیروهای فکری و علمی جبهه انقلاب در عرصه علوم انسانی اسلامی، شکل نگرفته یا بسیار مبهم و تاریک است، «مرزها» و «حصارها» و «حریم‌ها» گفتمان مجدد با گفتمان‌های متجمد و متجدد، وضوح و شفافیت کافی ندارد. چنانچه نیروهای فکری و علمی جبهه انقلاب، موقعیت و مکانت نظری خود را تعریف و مشخص کنند، و محصولات خود را در راستای هدف‌های متناسب و همگون با همین جغرافیا تولید کنند، نوشته‌های‌شان پس از متراکم و انباشته شدن، تبدیل به یک «مکتب» و «رهیافت» خواهد شد و اعتبار و تشخص گفتمانی می‌یابد.

۳- چون مرزها و قلمروها میان جریان‌های معرفتی یاد شده، «مبهم» و «سیال» هستند، حرکت‌ها و روندهای نیروهای فکری و علمی جبهه‌ انقلاب نیز، «متشتت» و حتی گاه «متعارض»اند.

صورت‌بندی گفتمان مجدد در عرصه علوم انسانی اسلامی، «خطوط قرمز» یا «حریم‌های منطقی» این مرزهای معرفتی را آشکار و پررنگ می‌سازد و موجب می‌گردد که «خودی‌ها» و «دگرها» معرفتی، از یکدیگر متمایز و بازشناخته شوند. آمیختگی کنونی نیروهای فکری و علمی جبهه‌ انقلاب با «دگر‌ها»ی رقیب و یا حتی معارض، از شتاب رشد و اصالت رهیافت اسلامی آنها می‌کاهد و اغتشاش‌ها و نابسمانی‌هایی را پدید می‌آورد.

اگر نیروهای فکری و علمی جبهه‌ی انقلاب، دچار هویت «ژله‌ای» و «شناور» شوند، خواه‌نا‌خواه به ورطه‌ی «التقاط» و «کج‌‌فهمی» و «انحراف» نیز سوق خواهند یافت و با «دگر‌ها» و «غیرها» و «بیگانه‌ها» معرفتی، خویشاوند و همنشین می‌شوند. نیروهای فکری و علمی جبهه‌ انقلاب باید در عرصه‌ علوم انسانی اسلامی، یک «حلقه‌ معرفتی» ایجاد کنند تا بتوانند گام‌های بلند و سرنوشت‌ساز بردارند. به عبارت دیگر، حرکت‌های «انفرادی» و «شخصی»، پاسخگوی حجم گسترده مسأله‌ها و مشکلات علوم انسانی نیست، و این قبیل حرکت‌ها، سرانجام نیز نمی‌توانند به یک «مکتب» و «رهیافت» تبدیل شوند، چراکه با انبوه نیازهای پیش رو، تناسب ندارند.

۴- لازمه‌ تشکیل حلقه‌ معرفتی که نوعی کار جمعی و فراگیر است، برخورداری اصحاب و عاملان حلقه از «اشتراک نظر» و «همسانی معرفتی» در برخی از مسأله‌ها و مناقشات اساسی (و در پاره‌ای از موارد، جزئی) است. در غیر این صورت، اطلاق لفظ حلقه‌ی معرفتی بر یک جمع «ناهمگون» و «چندپاره»، منطقی و موجه نخواهد بود. در عمل نیز مشاهده می‌کنیم که مکتب‌های رقیب و معارض با علوم انسانی اسلامی، در ساختارها و مراکز مستقلی گرد هم آمده و «محصولات مشابه» تولید می‌کنند، به طوری که با وجود تنوع و تکثر درونی، همگی در یک امتداد نظری قرار دارند و از آبشخورهای معرفتی یکسانی، تغدیه می‌کنند. چنین قاعده و رویه‌ای، خارج از قلمرو اراده و خواست ما است، زیرا لازمه ایجاد مکتب و رهیافت علمی‌ست.

۵- شاید این نکته، محتاج توضیح نباشد که چنین اقدامی، به معنی تقید عملی به «نظم معرفتی» است، و نه تمایل به «تنگ‌نظری معرفتی». نیروهای فکری و علمی جبهه انقلاب، به هیچ ‌رو، بر آن نیستند که مکاتب و رویکردهای دیگر در علوم انسانی اسلامی را «حذف» و یا «تخریب» کنند، بلکه قصد دارند حلقه‌ای مشتمل بر جمعی از عاملان و فاعلان «همسو» و «هم‌افق» تشکیل دهند تا بتوانند از قابلیت‌ها و ظرفیت‌های فراوان و چشم‌گیر کار جمعی، در راستای تولید نظریه در حوزه‌ علوم انسانی اسلامی استفاده کنند.

انتهای پیام/

کد خبر : 49911
تاريخ ثبت خبر : 31 تیر 1396
ساعت بارگزاری خبر : 10:00
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)