| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یک محقق:


علوم انسانی اسلامی را باید دانشگاهیان استنباط کنند یا حوزویان؟

محمد نبی‌زاده پژوهشگر دینی گفت: تا زمانی که علوم انسانیِ سکولار و غربی از محیط‌های علمی ایران و دنیای اسلام اخراج نشود و برنامه نفوذ قدرت‌های استکباری از طریق علوم انسانی سکولار خنثی نشود، صحبت کردن از تمدن نوین‌اسلامی شعاری بیش نیست.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از فارس، جهت دستیابی به تمدن اسلامی، راهی جز عبور از علوم انسانی موجود و حرکت به سمت علوم انسانی- اسلامی وجود ندارد. پایداری و تحقق کامل اهداف ارزشی انقلاب اسلامی نیز به این مسأله بستگی دارد و از آسیب‌ها و چالش‌های جدی که امروز در مسیر جامعه اسلامی وجود دارد، از این ناحیه بر می‌خیزد. به عبارت دیگر، اگر در علوم انسانی، تئوری‌ها و فرضیه‌های جدیدی مطرح نشود که بر اساس آنها، حقیقت دین و دینداری در جامعه اسلامی جریان یابد و اگر بومی‌سازی علوم انسانی اتفاق نیفتد و مدل‌های انسان‌شناسی به مبانی اسلام نزدیک نشود، قطعاً انقلاب اسلامی در جریان تحقق تمدن نوین اسلامی و رسیدن به اهداف خود دچار مشکل خواهد شد. تأکیدات رهبر معظم انقلاب اسلامی در راستای اسلامی‌سازی علوم انسانی در همین راستا است، محمد نبی‌زاده کارشناس دینی در مقاله‌ای با عنوان «ظهور تمدن نوین اسلامی از خواستگاه علوم انسانی» که در ششمین کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت منتشر شده است به این مهم پرداخته است.

 

وی با بیان اینکه ساحت انسان در کانون تمدن‌سازی همیشه مطرح بوده به ویژه علوم انسانی که یکی از مهمترین دغدغه‌ها بوده است، افزود: بی‌شک در علوم انسانی و بالطبع در مبانی فلسفی آن عنصر محوری، انسان است، فلاسفه انسان را حیوان ناطق نامیده‌اند و مقصودشان موجودی است که قوه ادراک دارد و نخستین مرحله ادراک به وسیله ذات خودش است. این وجه تمایز، چیزی است که انسان را دیگر حیوانات متمایز می‌سازد. انسانی که خودش را با رهیافت به طور کامل مادی تفسیر می‌کند و به آفریدگار جهان واپسین هیچ باوری ندارد، زندگی خود را مادی می‌بیند و زندگی و رفاه مادی هدف اصلی اوست. بنابراین خروج از قاعده‌ها و مبانی برخاسته از قوه ناطقه، انسان را از قلمرو زندگی و سرنوشت انسانی خارج می‌سازد.

 

نبی‌زاده با اشاره به اینکه علوم انسانی عهده‌دار پژوهش و کاوش در احوال درونی، حیات معنوی، اجتماعی و رفتاری انسان به عنوان فاعل شناسایی است، ابراز داشت: هدف این علوم فهم، ادراک و تفاهم و روش تفسیر آن است، مبانی فلسفی علوم انسانی بر مبنای نوع نگاه به حقیقت انسان و موقعیت وی در هستی تبیین می‌شود، بدین سبب می‌توان جایگاه این علوم را تمدن‌ساز و راهبردی نامید، به دلیل نقش این علوم در تمدن‌سازی، بررسی مبانی فلسفی و جایگاه علوم انسانی در تمدن نوین اسلامی سازنده و راهگشا خواهد بود.

 

وی با تأکید بر اینکه آنچه امروز علوم انسانی نامیده می‌شود، در مقطع تاریخی بین ارسطو تا ویلهلم دیلتای شکل گرفته است، ادامه داد: برای تعریف علوم انسانی و تدوین منطق آن و تعیین هدف و یا غایت آن ارسطو قدم‌های اولیه را برداشت. در قرن هجدهم هیوم و منتسکیو این مفاهیم را گسترش دادند. در قرن نوزدهم اگوست کنت و جان استوارت میل و سپس دیلتای به تکمیل صورت تاریخی علوم انسانی پرداختند، امروز علوم انسانی در کنار علوم طبیعی دارای ساختار، منطق و غایتی متمایز است.

 

این پژوهشگر دینی با بیان اینکه مبانی فلسفی علوم انسانی، به صورت انتزاعی قابل بحث است، اظهار داشت: از این رو می‌تواند وجه مشترک همه ملل و فرهنگ‌ها باشد؛ اما تاریخ‌بندی آن‌ها، زمینه‌های بومی‌نگری به این دانش‌ها را فراهم می‌آورد تا آنجا که می‌توانیم ضمن داشتن نگاهی ماهوی به آن‌ها قائل به نوعی علوم انسانی موقعیتی و مقید به زمان و مکان و ساختارساز تمدن هم باشیم.

 

*جایگاه علوم انسانی در فرایند تمدن‌سازی نوین اسلامی

 

وی با اشاره به اینکه برای مشخص کردن علوم انسانی مطلوب در جامعه اسلامی، در گام نخست باید به تعریف جایگاه انسان در مکتب اسلام اقدام کرد و ویژگی‌های انسان را در این مکتب مورد واکاوی قرار داد، گفت: وقتی علوم انسانی در جامعه‌ای هویت و جهت خاصی پیدا می‌کنند، جهت تمدنی آن جامعه هم همان مسیر و هویت را پیدا خواهد کرد. این مسأله، اهمیت و جایگاه والای علوم انسانی را در فرایند جامعه‌سازی و تمدن‌سازی نشان می‌دهد، مطالعه ماهیت علوم انسانی در جامعه اسلامی از ویژگی‌های خاصی برخوردار است، توجه به این عرصه خطیر و مهم می‌تواند به شکل‌گیری تمدن اسلامی کمک کند.

 

نبی‌زاده با بیان اینکه یکی از اصول مهم در این زمینه آن است که شناخت هویت انسان با بهره‌گیری از مطالعه‌ای شکل بگیرد که مستند به فرایندهای روشی یا فرایندهای منطقی باشد، خاطرنشان کرد: به همین دلیل، تعریف انسان در مکاتب گوناگون متفاوت خواهد بود. در تعریف انسان، بینش‌ها و دیدگاه‌های فلسفی و اخلاقی نقش مهمی را ایفا می‌کنند، بنابراین جهت شناخت انسان، باید زاویه و افق دید مشخص و معلوم شود که انسان در جامعه‌ای برابر جامعه چه نقشی دارد و چه جامعه‌ای پذیرای انسان مطلوب است.

 

وی ادامه داد: در نگاه اسلامی، انسان اگر چه از ارزش بسیار بالایی در عالم خلقت برخوردار است، اما این برتری از یک سو در تعامل و ارتباط با انسان‌ها نیست و از سوی دیگر قدرتی برتر از قدرت انسانی وجود دارد که انسان باید پیرو آن باشد؛ به عبارت دیگر انسان، محور عالم و خلقت نیست، بلکه محوریت در عالم با اراده الهی است. بنابراین در ارتباط بین انسان‌ها و بین انسان با سایر موجودات عالم خلقت اراده انسان تابع اراده الهی است. جهت ایجاد مسیر رشد مناسب انسان در فرایند تمدن‌سازی و تعامل با سایر انسان‌ها باید بسترهای صحیحی فراهم شود از این رو، علوم انسانی می‌تواند بسترساز چنین فضایی باشد.

 

این کارشناس دینی با تأکید بر اینکه نگرش اسلام و قرآن به انسان نوعی هویت‌بخشی بر مبنای تقوا و کرامت و سایر ارزش‌های دینی به انسان می‌دهد که این نگرش و تلقی مبنای برای علوم انسانی قرار می‌گیرد، تصریح کرد: بالطبع این برداشت در مقیاس جامعه به نوع خاصی از تمدن منتج خواهد شد. لذا وقتی صحبت از علوم انسانی – اسلامی می‌شود، این علوم چارچوبی را در جامعه فراهم می‌کنند و فضایی را ایجاد می‌نمایند که در آن فضا، انسان‌ها از تربیت انسانی و اسلامی برخوردار شوند و جامعه در مسیر رشد کمالات انسانی قرار گیرد و زمینه تمدن‌سازی نوین اسلامی را فراهم سازد.

 

وی درباره تمدن و جامعه از منظر اسلام گفت: از نگاه اسلام، هویت جامعه، هویتی واقعی و حقیقی است و اگر این هویت مورد بی‌توجهی واقع شود و تحت تأثیر فرهنگ‌های بیگانه قرار گیرد، جهت خاصی پیدا خواهد کرد و در مسیری متفاوت با ارزش‌های انسانی و اسلامی قرار خواهد گرفت، این در حالی است که اگر جریان اطلاعات در جامعه شکلی اسلامی پیدا کند، ارزش‌ها و اعتقادات دینی در جامعه ساری و جاری می‌شود،‌ این انسان‌ها هستند که تمدن را ساخته و جهت‌دهی می‌کنند، اما تبدیل شدن امور رایج در اجتماع به صورت عرف و قانون اجتماعی منجر به تأثیرپذیری انسان از این قوانین خواهد شد، تأثیر پذیری انسان‌ها از جامعه و تمدن به این معنی صحیح است.

 

نبی‌زاده ابراز داشت: هویت جامعه در چنین وضعیتی اسلامی خواهد شد و محصولات اندیشه‌ای و فکری آن رنگ و بوی اسلامی به خود خواهد گرفت و از غرب زدگی و تأثیرپذیری از فرهنگ‌های بیگانه مصون خواهد ماند، وقتی سخن از ماهیت علوم انسانی می‌شود، باید توجه داشت آنچه این ماهیت را می‌سازد، فضا و پارادایم حاکم بر جامعه است. از این رو، در چارچوب این اتمسفر است که علوم انسانی تولید می‌شود، بنابراین باید روابط و مدل‌هایی درون علوم انسانی و هم روابط بیرونی آن یعنی روابطی که به صورت محصولات پایین دستی علوم انسانی مطرح می‌شوند، مشخص شود، به عبارت واضح تر، مفاهیم بالادست و پایین دستی علومی انسانی در یک نظام به صورت مرتبط معرفی و مشخص شوند و ارتباط همه آنها با اسلامی تعیین شود.

 

*علوم انسانی و ظهور تمدن نوین اسلامی

 

وی افزود: اگر در علوم انسانی، تئوری‌ها و فرضیه‌های جدیدی مطرح نشود که بر اساس آنها، حقیقت دین و دینداری در جامعه اسلامی جریان یابد و اگر بومی‌سازی علوم انسانی اتفاق نیفتد و مدل‌های انسان‌شناسی به مبانی اسلام نزدیک نشود، قطعاً انقلاب اسلامی در جریان تحقق و رسیدن به تمدن نوین اسلامی خود دچار مشکل خواهد شد. فتنه‌هایی که در طول سالیان گذشته رخ داده، به همین دلیل بوده است و در صورت عدم تغییر وضعیت، در آینده هم معضلات جدی و اساسی به وجود خواهد آمد و جامعه دچار فتنه‌های جدید خواهد شد، برای اینکه جامعه اسلامی و به خصوص خواص جامعه و آنهایی که بیشترین تأثیر را در هدایت اجتماع دارند، بتوانند نسبت به حوادث واکسینه شوند و با بصیرت نسبت به مسائل برخورد کنند، باید همه به ابزار علوم انسانی- اسلامی مجهز شوند.

 

این پژوهشگر دینی با طرح این سؤال که آیا باید علوم انسانی- اسلامی را دانشگاهیان استنباط و تأسیس کنند یا حوزویان؟ با کدام مبانی فلسفی و کلامی؟ با کدام منطق و روش؟ خاطرنشان کرد:‌ چنین کار سترگ فقط از حوزویان علمیه توقع می‌رود. علوم انسانی- اجتماعی کنونی مبتنی بر تعریفی خاص از انسان و اجتماع است. تعریف سکولار و خودبنیاد و بریده از خدا و حقیقت هستی، علوم انسانی باید بر اساس دو وجه خلافت و عبودیت بشر بنیاد نهاده شود، باید توجه داشت تا زمانی که علوم انسانیِ سکولار و غربی از دانشگاه‌ها و محیط‌های علمی ایران و دنیای اسلام اخراج نگردد و برنامه وسیع و خزنده نفوذ و سلطه‌گری قدرت‌های استکباری بر کشورهای اسلامی از طریق علوم انسانی سکولار خنثی نشود، صحبت کردن از پیشرفت حقیقی یا تمدن نوین‌اسلامی شعاری بیش نیست.

 

وی در پایان بیان داشت: در گذار از تمدنی سنتی و قدیمی به تمدن نوین یکی از نکات مهم، فهم دقیق مبانی فلسفی علوم انسانی است، چرا که ما علوم انسانی  را بسیار سهل می‌گیریم و شعارگونه با آن برخورد می‌کنیم و متأسفانه به عمق آن نمی‌پردازیم، در حالی که مبانی فلسفی این علوم عمیق‌تر از آن چیزی است که بتوان همه ابعاد آن را شناخت، چون محور هر تمدنی علوم انسانی است، باید ادراکی که از علوم انسانی با نگرش دینی به طور عام و اسلام به طور خاص داریم اصالت داشته باشد، نه اینکه با اندیشه‌های غلط و ناروا به سراغ آن برویم، در مباحث علوم انسانی و تحقیقات اجتماعی شناخت حقیقت انسان نقش اساسی و تعیین کننده در جهت گیری علوم اجتماعی، فقهی و حقوقی، اقتصاد و تمدن سازی دارد.

 

انتهای پیام/

کد خبر : 47727
تاريخ ثبت خبر : 14 خرداد 1396
ساعت بارگزاری خبر : 15:01
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)