| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

رضا غلامی در همایش تحول در علوم انسانی از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای:


علوم انسانی اسلامی بیش از سکولارزدگی به افکار غلط شبه اسلامی دغدغه دارد

رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا در همایش چیستی و چگونگی تحول در علوم انسانی از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای گفت: گرچه دغدغه اصلی علوم انسانیِ اسلامی رهایی از سکولارزدگی است، لکن بیش از رهایی از سکولارزدگی، گریز از آلوده شدن علوم انسانیِ اسلامی به خرافات، موهومات و تلقی های رایج اما غلط از اسلام، جزو دغدغه های علوم انسانی اسلامی به شمار می رود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، نخستین همایش ملی چیستی و چگونگی تحول در علوم انسانی از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای ۲۴ و ۲۵ آبان در دانشگاه شیراز برگزار شد. حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا در روز اول این همایش به ارائه سخن پرداخت که اکنون متن کامل آن در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

سلام عرض می کنم خدمت برادران و خواهران گرامی و اساتید محترم، و تشکر می کنم از جناب آقای دکتر زاهد، دبیر محترم همایش که این فرصت مغتنم را برای اینجانب فراهم نمودند تا در خدمت شما باشم.

علوم انسانیِ اسلامی، هم زمان در سه جهان زیست دارد : جهان علم، جهان عالمان و جهان واقع یا عرصه عمل. در جهان علم، مسأله اصلی علوم انسانیِ اسلامی رفع انحصارات و تضییقات از منابع شناخت و همچنین روشهاست که برآیند این انحصارزدایی را باید در رفع تقلیل گرایی از ساحت علم انسانی و اجتماعی و افزایش قدرت علوم انسانی در فهم و حل مسائل اجتماعیِ بشر جستجو نمود.

در واقع، برخلاف بعضی بدفهمی ها، در علوم انسانیِ اسلامی، از یک طرف، نه تنها علم رایج کنار گذاشته نمی شود بلکه با باز شدن چتر جهان بینی الهی بر سر آن، قابلیت علم متعارف البته در همان مناطق یا لایه های اختصاصیِ خود که از سوی فلسفه علم اسلامی معین می شود، ارتقاء می یابد؛ و از طرف دیگر، منابع و روش هایی به علوم انسانی اضافه می شود که توان این علوم را چه در عرصه فهم پیچیدگی ها و عمق حیات فردی و اجتماعی انسان، و تعیین نسبت حیات دنیوی و حیات اخروی، و چه در پاسخگویی به مسائل انسانی و اجتماعی بالا می برد.

نکته کلیدی در فلسفه و روش شناسی علوم انسانیِ اسلامی، گریز این علوم از نسبی گرایی و تلاش برای ساخت لایه بنیادی علوم انسانی بر اساس معرفت یقینی یا در حد یقین است، البته ادعای علوم انسانیِ اسلامی به مثابه یک اجتهاد بشری و صورت غیر قدسی، در لایه های رویین علوم انسانی، دست یابی به قطعیت نیست بلکه آنچه در علوم انسانیِ اسلامی مدنظر می باشد تلاش برای تقرب به حقیقت است که بکارگیریِ منابع و روش ها در هر منطقه و لایه علوم انسانیِ اسلامی نیز با همین منظور هماهنگ است.

گرچه در علوم انسانیِ اسلامی می توان به شاخص های نسبتاً روشنی برای سنجش تقرب به حقیقت دست یافت لکن پیچیدگی های حاکم بر علوم انسانی ایجاب می کند که با عبور از ساده انگاری، نقدپذیری و مقاومت بیشتر نظریات در برابر نقد را مهم ترین معیار برای تقربِ یک نظریه در ساحت علوم انسانیِ اسلامی با حقیقت در نظر بگیریم، البته نقد در علوم انسانیِ اسلامی می بایست با منابع و روش های هر منطقه و لایه از علوم انسانیِ اسلامی منطبق باشد و الا وجاهت خود را از دست خواهد داد.

نباید از نظر دور داشت که علوم انسانیِ اسلامی علاوه بر اینکه مرز خود را با علوم اسلامیِ مصطلح مشخص می کند، به دنبال هم وزن یا هم شأن انگاری گزاره های خود با آموزه های دینی نیست چراکه علوم انسانیِ اسلامی، لااقل در لایه های رویین خود ذاتاً علومی در حال تغییر و تبدّل است که هر دو وجه تکامل و ابطال بر این تغییر و تبدّل صدق می کند لذا نقض گزاره های صادره از علوم انسانیِ اسلامی در فرایند نقد، یا در اثر ظهور شرایط نو، به هیچ وجه به منزله نقض یک آموزه دینی نیست.

نکته دیگری که در جهان علم نباید از نظر دور داشته شود، مسأله کارآمدی علوم انسانیِ اسلامی است که کف آن، درک عمیق شرایط و نیازها و در مرحله بعد، پاسخگویی صحیح و ثمربخش به این نیازهاست که درباره آن بیشتر توضیح خواهم داد.

در جهان عالمان، وجه اصلی علوم انسانیِ اسلامی را باید در باور واقعی به آزاداندیشی پیدا نمود. در واقع، آزاداندیشی در علوم انسانیِ اسلامی یک تاکتیک یا ژست نیست بلکه شالوده علوم انسانیِ اسلامی با آزاداندیشی ریخته شده است. در چرایی پیوند ذاتی آزاداندیشی و علوم انسانیِ اسلامی مطالب زیادی می توان گفت لکن شاه بیت این مطالب، ابتنای علوم انسانیِ اسلامی بر عقل گرایی و تنفس تامّ و تمام فلسفه اسلامی در فضای علوم انسانیِ اسلامی است، لذا علوم انسانیِ اسلامی با جاری و ساری بودن فلسفه و حکمت اسلامی در رگ های خود، نه تنها هیچ نگرانی ای برای مواجهه با نظریات غربی و شرقی ندارد بلکه این مواجهات را عاملی برای رشد و ترقی خود قلمداد می کند.

البته در کنار آزاداندیشی و رفع اسارت و تابوگرایی از علوم انسانی، وجه دیگر علوم انسانیِ اسلامی در جهان عالمان، در نظر گرفتن نقش کلیدی برای تهذیب و طهارت قلب در فرایند کشف و حل مسائل انسانی است. در واقع، نه برحسب ذوق بلکه بر حسب قاعده، عالم علوم انسانیِ اسلامی هر قدر در طهارت قلب خود کوشاتر باشد، چشمانش برای مشاهده واقعیت تیزتر، و ذهن او برای حل مسائل پیش روی انسان و جامعه انسانی قدرتمندتر می شود.

و اما در جهان واقع با عرصه عمل، جدای از اهمیتی فهم و تفکیک نیازهای حقیقی جامعه از نیازهای کاذب آن – که سهم مهمی در جهت گیری های علوم انسانی دارد- رهایی از استبداد جامعه به معنای تحمیل گرایشات و تلقی های عامیانه و حتی نخبگانی به علوم انسانی- که در فلسفه علم از آن به جو اجتماعی یا شیوه زندگی تعبیر می شود- نیز حائز اهمیت است.

در واقع، از یک جهت، گرچه دغدغه اصلی علوم انسانیِ اسلامی رهایی از سکولار زدگی است، لکن بیش از رهایی از سکولارزدگی، گریز از آلوده شدن علوم انسانیِ اسلامی به خرافات، موهومات و تلقی های رایج اما غلط از اسلام، جزو دغدغه های علوم انسانیِ اسلامی به شمار می رود. به بیان دیگر، آن میزان که ورود افکار شبه دینیِ منحرف و التقاطی علوم انسانیِ اسلامی را به ضد خود تبدیل می کند، ورود سکولاریسم در آن اثر مخرب یا خنثی کننده ندارد.

وجه دیگر علوم انسانیِ اسلامی در جهان واقع، رعایت فاصله این علوم با عمل زدگی است. نباید از نظر دور داشت که عمل زدگی که مولود مبناگریزی و در نتیجه سطحی‌‌گرایی است، از دروازه کارآمدی وارد علوم انسانی می شود لکن در عمل نمی تواند زاینده کارآمدی برای علوم انسانی باشد.

وجه کلیدی بعدیِ علوم انسانیِ اسلامی در جهان واقع، لزوم شکل گیری اتمسفر اسلامی در جامعه به مثابه بستر رشد و تحقق علوم انسانیِ اسلامی است. علوم انسانیِ اسلامی نه تنها در جامعه سکولار یا خنثی مجال رشد پیدا نمی کند و به انزوا کشیده می شود، بلکه در چنین جامعه ای زمینه ای برای ظهور عینی علوم انسانیِ اسلامی و آشکار شدن قابلیت های آن به صورت نظام مند نیست. بنابراین، رابطه علوم انسانیِ اسلامی با جامعه اسلامی یک رابطه متقابل است : از یک سو علوم انسانیِ اسلامی به شکل گیری مراتب پیشرفته ی جامعه کمک منحصربفرد دارد، و از سویی دیگر، وجود این جامعه و رونق فرهنگ و سبک زندگی اسلامی مسیر تحقق حداکثری علوم انسانیِ اسلامی را باز می کند.

خب، معلوم است که این نشست محترم، در پی بررسی چیستی و چگونگی علوم انسانی از دیدگاه رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی است. در این زمینه مایلم دو نکته را خدمتتان عرض کنم : اولاً، شخصیت علمی جامع و کم نظیر رهبر عزیز، و دیدگاه های مترقی و مجتهدانه ایشان به ویژه در عرصه های اجتماعی، تردیدی به جا نمی گذارد که دیدگاه های رهبر بزرگوار انقلاب در فرایند شکل گیری و تکامل علوم انسانیِ اسلامی تأثیرگذار است. در واقع، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در بین صدها صاحب نظر طراز اولی که دیدگاه های آنها به مثابه یک سرمایه در علوم انسانیِ اسلامی مورد بهره گیری مؤثر قرار می گیرد، صدر نشین هستند و شاید به دلیل تجربه منحصربفرد حضور بیست هشت ساله حضرت ایشان در جایگاه ولی فقیه مبسوط الید که باید آن را در تاریخ اسلام بی نظیر تلقی کرد، دیدگاه های ایشان کاملاً ممتاز است، لذا جا دارد با عبور از کلیات یا کارهای شکلی و تشریفاتی، و با بهره گیری از قواعد و ضوابط علمی و سخت گیری در این زمینه، مسیر مناسبی برای تبیین نظام وار اندیشه های حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در این عرصه فراهم شود.

ثانیاً، توجه داشته باشیم که حاکم اسلامی هر چند نمی تواند نسبت به وضع علوم انسانی به منزله درون مایه و مغزافزار مدیریت جامعه اسلامی بی تفاوت باشد و طبعاً بخشی از هدایت های کلان حاکم اسلامی شامل بسترسازی برای قرار گرفتن علوم انسانی در شرایط صحیح است، لکن حاکمیت اسلامی به دنبال تنگ کردن میدان کنش آزادانه نظریه پردازان و در اختیار گرفتن بخشی از این میدان نیست. در واقع، حاکمیت اسلامی به فرایند طبیعی شکل گیری و تکامل علوم انسانی و اجتماعیِ  درست، احترام می گذارد و نه تنها انگیزه ای برای بر هم زدن این فرایند ندارد، بلکه این کار را توأماً به حال علم و جامعه مضرّ تلقی می کند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.     

انتهای پیام/

کد خبر : 56543
تاريخ ثبت خبر : 27 آبان 1396
ساعت بارگزاری خبر : 09:42
برچسب‌ها:,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)