به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، در تمامی رشتههای علوم انسانی، «انسان» بهعنوان یکی از موضوعات تحقیق مورد مطالعه و بحث قرار میگیرد. یکی از رشتههای علوم انسانی که در سده اخیر اهمیت فوقالعادهای یافته و مدنی الطبع بودن انسان نیز لزوم آن را در جوامع اجتنابناپذیر میسازد «دانش مدیریت» است.
مدیریت در غرب متولد شده و بیشتر نظریهپردازان آن غربی هستند، لذا اهدافی که کشورهای غربی در مدیریت به دنبال تحقق آنها هستند با اهدافی که مدیریت در یک کشور اسلامی دنبال میکند تفاوتهای زیادی دارد.
اکثر مکاتب مدیریت در یکصد سال گذشته کوشش خود را مصروف بهبود کار و نتایج حاصله از آن کردند حتی در مکاتبی چون مکتب روابط انسانی که به ارتباط بین انسانها بیش از هر عامل اهمیت میدهند مراد و مقصود بهره بیشتر و سود جستن بهتر از دستاوردهای انسانی است به همین علت در کلیه تعاریف مدیریت، هدف رسیدن به اهداف سازمانی است؛ این در حالی است که مبانی نظری و عملی در مدیریت ازلحاظ بینش اسلامی با مکاتب دیگر یک فرق اساسی و عمده دارد و آن اهمیت دادن به انسان نه بهصرف بهرهوری بلکه به سبب شرافت و کرامت و متعالی بودن انسان است.
به عبارت روشنتر در مدیریت اسلامی هدف «انسان» و رشد او بهسوی «الله» است. ازآنجاکه مبانی و ایدئولوژی مدیریت رایج در غرب با مبانی و جهانبینی مدیریت در اسلام تفاوت دارد پس باید انتظار این را داشت که این تمایز در تمام حوزههای دانش مدیریت نمایان شود. یکی از مباحث جدیدی که در حوزه مدیریت مطرح میشود «مدیریت دانش» است.
مدیریت دانش، روشی است که بر مبنای آن میتوان به یافتههای پنهان دانش افراد که در بسیاری از موارد دارای ارزش قابلتوجهی است دستیافت
از آنجایی که موضوع علم «مدیریت سازمان» و پارادایم مدیریت غربی بر محور سود است لذا دانش در مدیریت غرب یک دارایی سازمانی است که سازمانها را قادر میسازد به مزیتهای رقابتی مهم و معناداری دست یابند بنابراین، در عصری که دانش بهعنوان مهمترین عامل ایجادکننده ارزش و مزیت رقابتی شرکت به شمار میآید، مدیریت دانش نیز از ضروریترین کارکردهای مدیریت نوین به شمار میرود.
به هنگام مطالعه مدیریت دانش، تعریف دانش از ضروریات به شمار میرود. بدون چنین تعریفی، مدیران دقیقا متوجه نمیشوند که به دنبال مدیریت چه چیزی هستند و آیا اصولاً چنین دانشی برای اعمال مدیریت دارند یا خیر؟ به منظور درک و تعریف دانش، میتوان از جریان دانش کمک گرفت. جریان دانش مجموعه فرایندها، رویدادها و فعالیتهایی است که از طریق آن اطلاعات، دانش و فرادانش یا خرد از یک وضعیت به وضعیت دیگر تبدیل میشود.
به عقیده متخصصان مدیریت دانش، دانش معنا و مفهومی است که از فکر پدید آمده و بدون آن اطلاعات و داده تلقی میشود. تنها از طریق این مفهوم است که اطلاعات حیات یافته و به دانایی تبدیل میشود. دانش یک عمل انسانی است باقیمانده تفکر است؛ در لحظه حال خلق میشود؛ به اجتماعات متعلق است، از طریق اجتماعات به روشهای مختلفی در گردش است؛ دانش جدید در مرزهای قدیمی خلق میشود.
فرهنگ لغت مدیریت آموزشی، دانش به معنای knowledge را پیکرهای از دادهها، اطلاعات و معارف تعریف میکند که در یک یا چند زمین خاص، شناخت، تعریف و تفسیر پدیدهها و روابط آنها، بر اساس تجربیات پژوهش و پردازش ذهنی و فکر به وجود آمده است و بر اساس تعریف داوتپورت و پروساک دانش عبارت است از ترکیبی سیال از تجارب ارزشها، اطلاعات زمینهای و دانش تخصصی که بهصورت منسجم و یکپارچه چارچوبی را برای ارزیابی و کسب تجارب و اطلاعات جدید فراهم میآورد و در واقع این دانش از اذهان افراد سرچشمه میگیرد و توسط آنان بهکاربرده میشود.
مدیریت دانش چیز جدیدی نیست، درواقع از صدها سال قبل که مالکان شرکتهای فامیلی و یا پیشهوران زبده؛ تجارت حرفهای خود را بهطور کامل و دقیق به فرزندان و شاگردان خویش انتقال میدادهاند، مدیریت دانش وجود داشته است؛ اما تاریخچه و تکامل مدیریت دانش به لحاظ اینکه از حوزههای مختلفی ظهور یافته است چندان روشن و دقیق نیست؛ چراکه ریشههای تاریخی مدیریت دانش دربرگیرنده مباحث متعددی ازجمله دین و فلسفه جهت درک ماهیت و نقش دانش، روانشناسی جهت درک نقش دانش در رفتار سازمانی، اقتصاد و علوم اجتماعی جهت درک نقش دانش در اجتماع و نظریه کسبوکار جهت درک نقش دانش در کار و سازماندهی آن است
توجه گسترده به دانش که یکی از منابع سازمانی است و شناخت مدیریت دانش که عاملی حیاتی برای بقا و رقابت سازمانی است به دهه ۱۹۹۰ بازمیگردد.
میان مدیریت دانش نیز بهعنوان یکی از شاخههای مدیریت اسلامی از مبانی فلسفه تربیتی دین مبین اسلام نشأت میگیرد
امروزه بسیاری از مدیران، نقش اساسی دانش را در کسب مزیت رقابتی و دنبال کردن اهداف استراتژیک سازمان درک کردهاند بنابراین در سالهای اخیر، سازمانها و شرکتهای مختلف، پیوستن به روند دانش را آغاز کردهاند.
در این میان مفاهیم جدیدی چون کاردانشی، دانش کار، مدیریت دانش، سازمانهای دانشی خبر از شدت یافتن این روند میدهند. بدین ترتیب مدیریت دانش یکی از مباحث جدیدی است که در حوزه علم مدیریت مطرح است.
صاحبنظران، متخصصان و فعالان عرصه مدیریت دانش چهار عامل عمده را در ظهور مدیریت دانش موثر داشتهاند:
۱- گذر از عصر سلطه سرمایههای مادی به سلطه سرمایههای فکری،
۲- افزایش خارقالعاده در حجم اطلاعات ذخیره الکترونیکی آن و افزایش دسترسی به اطلاعات،
۳- تغییر هرم سنی جمعیت و خطر از دست دادن دانش سازمانی بهواسطه بازنشستگی کارکنان؛
۴- تخصصی شدن فعالیتها.
این شیوه نوین مدیریتی درواقع روشی است که بر مبنای آن میتوان به یافتههای پنهان دانش افراد که در بسیاری از موارد دارای ارزش قابلتوجهی است دست یافت.
مدیریت دانش، مدیریت برنامه شهودات، دانستهها و مدیریت بر دانش صریح و دانش ضمنی است. تعریف مدیریت دانش اغلب چندان آسان نیست؛ زیرا حوزه وسیعی از مفاهیم، وظایف مدیریتی، تکنولوژیها و اقدامات را به همراه دارد. لذا درباره مدیریت دانش تعاریف متعدد و متنوعی ارائهشده است که با توجه به زاویه دید صاحبنظران و میزان توجه هریک به عاملی خاص نوع تعریف آنها از یکدیگر متمایز میشود.
مدیریت دانش شامل فرایندهایی است که ایجاد، توزیع و به کاربردن دانش برای اهداف سازمانی را هدایت میکند. درواقع این فرایند به افراد سازمانی کمک میکند تا خلاقیت و تواناییهایشان را برای ایجاد ارزشافزوده بهکارگیرند.
این فرایند شامل اکتساب دانش، خلق دانش، ذخیره و بازیابی دانش، پخش دانش و استفاده از دانش است و این امر روشن است که مدیریت دانش اساسا رویکردی نظاممند به مدیریت سرمایههای فکری و اطلاعاتی محسوب میشود بهگونهای که مزیت رقابتی برای شرکت ایجاد کند.
با توجه به آنچه درباره مفهوم دانش و جایگاه آن در آموزههای اسلامی و ملاک تقسیمبندی آن بیان شد، میتوان گفت مفهوم دانش در رابطه باهدف نهایی انسان است که معنا پیدا میکند، به این معنی که این انسان طبیعی به یک انسان الهی که تمام وجودش مظهر عینی حقتعالی باشد تبدیل گردد.
به عبارتی رسیدن به خدا و معبود و معشوق بالاترین حقیقت در عالم هستی است و همین امر هدف عالی تربیت و دانشپژوهی نیز تلقی میشود و کوشش انبیای الهی این بوده که انسان را بسازند. تمایزی که میان مدیریت دانش در اسلام با مدیریت دانش در غرب وجود دارد را میتوان درواقع به تمایز ماهوی علم و دانش مرتبط دانست. به عبارتی دیگر چون ماهیت علم در اسلام با ماهیت علم در غرب با هم تفاوت دارند در نتیجه مدیریت دانش نیز در این دو متفاوت است.
مدیریت دانش، مدیریت برنامه شهودات، دانستهها و مدیریت بر دانش صریح و دانش ضمنی است
دانش حقیقی اسلامی از عقل که الهی است گرفته میشود نه از خرد بشری، علم اسلامی دانش قدسی است که گوهر آن حقیقتی وحیانی است.
بر اساس این نگرش علم غربی، انسان محور است در حالی که علم اسلامی توحید محور است. علم جدید جهان را از مبدأ و معاد قطع کرده است. در علم جدید حضور خدا در جهان نادیده گرفته میشود. حداکثر به خدا بهعنوان آغازگر خلقت مینگرد نه بهعنوان خالقی که حاضر و فعال است؛ بنابراین ازآنجاییکه هدف دانش در آموزههای اسلامی انسانسازی است و مفاهیمی چون «علم برای علم»، «علم نباید جهت بگیرد» و یا «هدف علم کسب قدرت است» هرگز با مبانی نظام تعلیم و تربیت اسلامی سازگاری ندار، لذا مدیریت دانش و فرایندهای آن نیز در آموزههای ناب اسلامی بر پایه توجه به انسان و پرورش وی برای رسیدن به سعادت تنظیم شده است.
بهعبارتدیگر با توجه به آنچه بیان شد میتوان انسانشناسی را بهعنوان مبنای مدیریت دانش اسلامی در نظر گرفت، البته منظور از انسانشناسی انتروپولوژی یعنی انسانشناسی بهطور مطلق و بدون پسوند و همچنین انسانشناسی جسمانی، انسانشناسی اجتماعی و انسانشناسی فرهنگی که در عرض علوم انسانی قرار دارند و جنبههای مختلف زندگی جسمانی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی انسان را با روشهای علمی در کانون مطالعه قرار میدهند نیست؛ بلکه منظور از آن بررسی چگونگی پیدایش انسان در این جهان، شناخت حقیقت، استعدادها و قابلیتهای او، کمال نهایی و نیز چگونگی استفاده از استعدادها و مایههای درونی و عوامل و شرایط خارجی برای رسیدن به کمال نهایی است.
هدف دانش اسلامی، انسانسازی است و فرایندهای کسب دانش، تسهیم دانش و کاربرد دانش هم سو با هدف دانش قرار میگیرند
در آموزههای اسلامی مدیریت از جهانبینی اسلامی سرچشمه میگیرد و اولین و بنیادیترین اصل در این جهانبینی اصل «توحید» است. بر اساس این اصل، مجموعه جهان هستی یک واحد است که از سوی خداوند به وجود آمده و هر حرکت و تدبیری در این جهان به او بازمیگردد. این همان مفهوم «توحید افعالی» است که بر اساس آن، سرچشمه تمام تحولات جهان ذات پاک خداوند است. از طرف دیگر، کانون واحدی بر این نظام حاکم است و سنتهای الهی تمام جهان را در برگرفته است لذا موضوع «ربوبیت» یعنی تدبیر حاکم بر جهان مطرح میشود و مفهومش این است که تمام هستی تحت مدیریت واحدی قرار دارد و این مدیر «الله» است.
بر پایه این تفکر تمام مدیریتها به مدیریت او برمیگردد و شاخههایی از آن اصل پربار محسوب میشود. در این نظام مدیریتی با توجه به والاییها و منزلتهای انسان، مدیریت اعمال میشود.
در این میان مدیریت دانش نیز بهعنوان یکی از شاخههای مدیریت اسلامی از مبانی فلسفه تربیتی دین مبین اسلام نشأت میگیرد. در حقیقت هدف دانش اسلامی، انسانسازی است و فرایندهای کسب دانش، حفظ دانش، تسهیم دانش و کاربرد دانش هم سو با هدف دانش قرار میگیرند.
به عبارت دیگر بررسی مدیریت دانش و تبیین فرایندهای آن مستلزم شناختی عمیق از مفهوم زیربنایی این شاخه از علوم انسانی یعنی مفهوم انسان و سرشت اوست، هنگامیکه به این پرسش پاسخ داده شود آنگاه میتوان به تبیین مدیریت دانش و فرایندهای آن در آموزههای اسلامی پرداخت چرا که نگرش هر مکتب فکری و تربیتی به هستی و انسان، در اندیشه و نظام تعلیمی و تربیتی آن مکتب اثرگذار است و فرایند نظام آموزشی و تربیتی آن مکتب را سمتوسو میبخشد و از آنجایی که نظام تعلیم و تربیت اسلام بر مبنای انسان است؛ بنابراین همه عناصر و اجزای این نظام اعم از اهداف، اصول، روشها، عوامل و مراحل تربیت بهگونهای از موقعیت، وضعیت و حقیقت انسان نشأت میگیرد.*
*منبع: یاوری، فاطمه، پایاننامه کارشناسی ارشد، تبیین فرآیند مدیریت دانش در آموزههای اسلام، مهرماه ۱۳۹۲
انتهای پیام/