| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

به مناسبت میلاد رسول رحمت محمد مصطفی(ص)؛


شئون معنوی پیامبر(ص) جدا از شئون سیاسی و اجتماعی نیست

بی تردید پیامبر اکرم(ص) بالاترین و والاترین شئون معنوی را داشته است؛ ولی به هیچ وجه نمی توان مقامات و شئون آن حضرت را در شئون معنوی جدای از شئون سیاسی و اجتماعی منحصر ساخت.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، برخی نتوانسته اند جایگاه و موقعیت با عظمت پیامبر(ص) را که به لحاظ صیقل دادن روح و جان در بلندایی قرار گرفته است که دیگران را یاری پرکشیدن به آن مقام نیست با حضور و ظهور پیامبر(ص) در همه عرصه های زندگی دنیایی یک‌جا ببینند و میان این دو جمع کنند، در حالی‌که این مقام سنخیتی با مقامات متعارف سیاسی، اجتماعی و درگیری های روزمره معمول آن ندارد. این مسئله گاهی سبب اشتباهی فاحش در اندیشه برخی اندیشوران اسلامی شده است.آنها گفته اند که اساس شأن رسالت و نبوت شأنی است که صرفا معنوی و روحانی است. در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین دﮐﺘﺮ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﻮان آراﺳﺘﻪ ﻋﻀﻮ ﻫﯿئت ﻋﻠﻤﯽ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺎه ﺣﻮزه و داﻧﺸﮕﺎه به بررسی این موضوع پرداختیم که اکنون پیش روی شماست.

*آقای دکتر! رسالت پیامبر اسلام(ص) با رسالت دیگر انبیاء(ع) تفاوتهایی دارد یا نه؟

شاید بتوان سنگینی رسالت را از متن آیات قرآن به دست آورد. قرآن کریم اشاره می کند که «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا(آیه ۵ سوره مزمل): در حقیقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى‏کنیم.»؛ این گفتاری معمولی نیست. آنچه بر تو، ای پیغمبر! نازل می کنیم، گفتاری ثقیل و سنگین است که تحمل آن برای هر کس میسر نیست. بنابراین به طور طبیعی قبل از اعطای رسالت می بایست آگاهی های لازم متناسب با این رسالت تحقق یافته باشد. پیامبری که رسالتش جهانی و جاودانی است و دو خصیصه جهان شمولی و جاودانگی را با خود دارد، با دیگر پیامبران الهی متفاوت خواهد بود. چنین شخصیتی به طور طبیعی از شئون و ابعاد شخصیتی متعددی برخوردار بوده است. از جمله شئون و مقامات پیامبر اکرم(ص) مقامات آن حضرت است. از این جهت نیز پیامبر بر دیگر رسولان الهی برتری دارد و سرآمد است.

*برخی شأن پیغمبر(ص) را تنها در مقامات روحانی منحصر کرده اند که صد البته در برخورداری آن حضرت از این مقامات هیچ تردیدی نیست و ایشان با شایستگی تمام چنین شأنی را دارا هستند اما مسلما مقامات سیاسی و اجتماعی هم دارد. پاسخ شما به این گروه چیست؟

غفلتی که اتفاق افتاده است این است که با توجه به مراجعه به ظواهر برخی آیات قرآن که پیامبر(ص) را به عنوان مربی و معلم معرفی فرموده است، مانند آیه «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»(آیه ۲ سوره جمعه) بر این اعتقاد شده اند که پیامبر(ص) سیاستمدار یا حاکم است. اینان می گویند پیامبر(ص) نقشی بالاتر از معلم نداشته و بالاترین نقش معلم هم درس دادن است و بس و کاری به سیاست ندارد، حتی به این آیه ای که ذکر شده استناد کرده اند که خدای متعال برای پیامبر(ص) مقام شهادت قرار داده است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا»(آیه ۴۵ سوره احزاب) ای پیغمبر! ما تو را گواه بر مردم، بشارت دهنده و ترساننده و دعوت کننده مردم به سوی خدا به اذن خدا، بشارت دهنده و ترساننده و دعوت کننده مردم به سوی خدا به اذن خدا و چراغی نورافشان فراراه بشریت قرارداده و به سوی آنان فرستادیم.» آنان با استناد به آیه مدعی شده اند که قرآن کریم هیچ گاه آن حضرت را دارای شأن سیاسی ندانسته است، بلکه ایشان تنها دارای یک دسته شئون معنوی اند مانند شئونی که در این آیه و نظایر آن آمده است: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا»(آیه ۱۰۵ سوره اسراء) تو فقط و فقط می‌ترسانی و بشارت می‌دذدهی؛ « إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِیرٌ»(آیه ۲۳ سوره فاطر) تو فقط ترساننده ای؛«فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ» (آیه ۴۰ سوره رعد) وظیفه تو ابلاغ پیام است و رسیدگی به حساب بر ماست؛«فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ* لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ»(آیه ۲۱ و ۲۲ سوره غاشیه): پس تذکر ده که تو تنها تذکردهنده‏اى. بر آنان تسلطى ندارى.»

به این ترتیب فهرستی از آیات قرآن کریم که در آنها شئون و وظایفی به عنوان وظایف نبوت پیغمبر ذکر شده است، مورد استدلال این دسته قرار می گیرد که ظاهر آن حصر در وظایف رسالت است. آنان ادعا می کنند هیچ یک از آیات بر این مسئله دلالت ندارد که آن حضرت وظایف سیاسی و اجتماعی داشته است. بنابراین آن حضرت هیچ شأنی سیاسی و اجتماعی نداشته است.

*آیا این امکان وجود ندارد که پیامبر اکرم(ص) افزون بر مقامات معنوی، از مقامات سیاسی و اجتماعی نیز برخوردار باشد؟

کسانی که قائل به جدایی دین از سیاست یا جدایی وظایف دینی پیامبر(ص) از وظایف سیاسی ایشان هستند، با استناد به برخی آیات از جمله آیاتی که یادآوری شد، سیاست را از شئون پیامبر نمی دانند. نکته قابل توجه این است که اگر شما از این گروه بپرسید: آیا وقتی پیامبر اکرم(ص) به مدینه هجرت فرمودند، به تشکیل حکومت پرداختند یا نه؟ به شما پاسخ مثبت می دهند. آنها نیز به این مطلب اذعان دارند که زمانی که پیامبر(ص) به مدینه آمدند، تشکیل حکومت دادند و تاریخ اسلام نیز این اتفاق را به روشنی بیان کرده است و امری واضح است و به گونه ای که برای هیچ کس قابل انکار نیست، ولی بی درنگ در مقابل این اذعان این مطلب را یادآور می شوند که تشکیل حکومت آن حضرت در مدینه در راستای شأنی از شئون پیامبری او نبوده و ربطی به رسالت پیامبر نداشته است.

خداوند برای پیغمبر(ص) از آن جهت که پیغمبر(ص) است دسته ای از وظایف را تعیین کرده است که هیچ یک از آنها تشکیل حکومت نیست. هرچند پیغمبر افزون بر نقشهایی که خدای متعال برای ایشان تعیین کرده است، نقش دیگری نیز برعهده گرفته است یا لباس دیگری افزون بر لباس رسالت بر اندام خود پوشانده است که همانا لباس حکومت بوده است؛ بدین معنی که شأن حکومت را خدا به پیغمبر (ص) نداده است، بلکه مردم آن را به پیغمبر(ص) دادند.

اگر بخواهیم این ادعا را به چیزی تشبیه کرده باشیم، باید بگوئیم که این ادعا مثل این است که راننده خوبی را در نظر بگیریم و ببینیم وظایف قابل انتظار از او چیست. طبعا دسته ای از وظایف در راستای شغلی که دارد برای او تعریف می شود. حال اگر کسی به وظیفه ای مانند رانندگی موظف شده است، اتفاقا هنرمند یا صاحب مهارتی دیگر هم باشد و مثلا یکی از بهترین نقاشها یا بهترین شناگرها و ناجی غریق هم باشد، یعنی توانایی ایفای نقشهای دیگری را هم دارا باشد و نسبت به آن نقشها نیز اقدام کند. کسی نمی تواند ادعا کند که این نقشها ربطی به نقش رانندگی او دارد، اگر چه او همه این نقشها را یکجا ایفا کند.

*همان طور که گفتید وقتی از این عده بپرسیم که آیا پیامبر در مدینه تشکیل حکومت داد یا نداد؟، می گویند: بله! پس ادعایشان در چه راستایی است، توجیه شان چیست؟

آنان درباره پیغمبر(ص) نیز چنین ادعایی دارند و می گویند پیغمبر(ص) حاکم نیز بود، ولی حکومت ایشان هیچ ربطی به رسالت ایشان نداشت؛ چرا که حکومت را مردم به او دادند، در حالی که نبوت را خدا به او داد. طبعا مردم نسبت به داشتن حاکم در مدینه احساس نیاز کردند و چه کسی شایسته تر از پیامبر؟، او که عاقل تر، زیرک‌تر و امین تر از همه است. به این دلیل مردم حکومت خود را به او سپردند.

این نقطه اصلی اشکال کسانی است که شأن و مقام سیاسی و اجتماعی را از پیامبر(ص) نفی می کنند و آنرا در شئون و مقامات معنوی، علمی، روحانی و مرجعیت دینی آن حضرت منحصر می سازند. این اشکال اختصاص به اهل سنت نیز ندارد. اولین کسی که به طور گسترده این ادعا را مطرح کرد، شخصی بنام علی عبدالرزاق بود که در همان وقتی که مطرح شد، عالمان اهل سنت به او اعتراض کردند. در میان متفکران شیعی نیز کسانی بوده اند که همین اعتقاد را داشته و در کتابهای خود نوشته اند که پیغمبر(ص) ولایت سیاسی و اجتماعی ندارد و فقط از ولایت معنوی برخوردار است. اینان ولایت سیاسی و اجتماعی را از شئون رسالت و نبوت ندانسته و صریحا آن را مورد انکار قرار داده اند. آنان افزون بر این قائل شده اند که اساسا شأن حکومت یک شأن دنیایی محض است.

*اگر بخواهید این مطلب را تنها و تنها با استفاده از قرآن پاسخ دهید، گرچه پاسخهای دیگری نیز دارد. در مقابل این فهرست طولانی از آیاتی که طرفداران این دیدگاه ارائه می کنند، چه خواهید گفت؟ پاسخ این اشکال چیست؟

ما در پاسخ به این اشکال پیش از هر چیز می گوئیم: در مقابل این فهرست طولانی از آیات مذکور فهرست بسیار طولانی تری از آیات وجود دارد که به لحاظ فراوانی قابل مقایسه با آیات مورد استناد آنان نیست. آیاتی که در آنها وظایف سیاسی و اجتماعی فراوانی برای پیامبر اکرم شمرده شده است. به هیچ وجه وظایف و رسالت حضرت منحصر به بشارت دادن، انذار کردن، تعلیم و تزکیه نبوده است. پیامبری که خدای متعال در خطاب با پیامبر می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ»(آیه ۶۵ سوره انفال) آنان که می گویند وظیفه پیغمبر فقط و فقط معلمی محض بوده است و می بایست فقط بشارت می داده و انذار می کرده، باید پاسخ دهند که این آیه که شأن نبوی پیامبر را مورد خطاب قرار داده و او را به تشویق مؤمنان به جنگ و درگیری فراخوانده است، برای چیست؟

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ(آیه ۹۹ سوره تحریم): هان ای پیامبر! به جهاد با کافران و منافقان برخیز!» پیامبر در این آیه نیز با شأن پیامبری خود مورد خطاب قرار گرفته است. پیامبر وسط میدان مبارزه و جنگ است؛ در حالی که صاحبان دیدگاه مذکور پیامبر را در انزوا و حاشیه حوادث سیاسی و اجتماعی می نشانند! پیامبری که کاری به امور اجتماعی ئو سیاسی مردم ندارد و رابطه اش منحصر به رابطه بین او و خداست! آیا چنین دیدگاهی با وجود آن همه آیات صریح که شأن پیامبری ایشان را مورد خطاب قرار داده و ایشان را به انجام وظایف اجتماعی و سیاسی فراخوانده است، ظلم به قرآن و پیامبر نیست؟! آیا این ادعا نوعی تحریف معنوی قرآن کریم نیست؟ این همه آیات جهاد در قرآن که فراوانی آن، گردآوری را با مشکل مواجه می کند، جایی برای این اندیشه می گذارد که ادعا کنیم شأن پیغمبر تنها و تنها یک شأن معنوی بوده است؟ البته بی تردید پیامبر اکرم(ص) بالاترین و والاترین شئون معنوی را داشته است؛ ولی به هیچ وجه نمی توان مقامات و شئون آن حضرت را در شئون معنوی جدای از شئون سیاسی و اجتماعی منحصر ساخت.

انتهای پیام/

کد خبر : 36843
تاريخ ثبت خبر : 27 آذر 1395
ساعت بارگزاری خبر : 11:02
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)