به گزارش طلیعه؛
نام کتاب: سیر تجدد و علم جدید در ایران
نام نویسنده: رضا داوری اردکانی
سال انتشار: بهار ۱۳۹۱
ناشر: انتشارات فردایی دیگر
تعداد صفحات: ۳۴۷
قیمت: ۱۶۰۰۰۰ ریال
«سیر تجدد و علم جدید در ایران» دکتر داوری را میتوان در حقیقت ادامهی دغدغههای پیشین ایشان در حوزهی مباحث تجدد و علم جدید در ایران و تأثیرات و پیامدهایی دانست که در جامعهی ما گذاشته است. پیش از این در این زمینه کتابهایی چون «ما و راه دشوار تجدد»، «فلسفهی معاصر ایران»، «انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم»، «دربارهی علم»، «وضع کنونی تفکر در ایران»، «علم و سیاستهای آموزشیـپژوهشی» و «علوم انسانی و برنامهریزی توسعه» از دکتر داوری منتشر شده بود.
این کتاب، چنان که مؤلف در مقدمه بیان کردهاند، حاصل دو پژوهش کلان در فرهنگستان علوم است و شاید بتوان گفت مزیت آن نسبت به آثار قبلی ایشان، آن است که آثار قبلی، مجموعه مقالاتی بههمپیوسته در باب یک موضوع خاص بودند، اما «سیر تجدد و علم جدید در ایران» پژوهشی است بههمپیوسته که در قالب یک کتاب منتشر شده است.
پرسش اولیهی کتاب این است که «تجدد با ما چه کرد و ما با تجدد چه کردیم؟» دکتر داوری عقیده بر آن دارد که به جای پرداختن به این پرسش اصلی، به پرسشهایی فرعی از جمله اینکه علم و تجدد چرا و چگونه آمد و امثالهم میپردازیم که معمولاً هم ره به جایی نمیبرند.
به عقیدهی نویسنده، یکی از آسیبهایی که در حوزهی علم، جامعهی امروزین ما با آن دستوپنجه نرم میکند «سیر وارونه»ی علم و سیاستهای توسعهی علم در ایران است و اینچنین است که ما تصور میکنیم با راهاندازی سازمان، نهاد، مؤسسه و انجمنهای علمی عدیده و گوناگون، میتوانیم در علم به پیشرفت و توسعه دست یابیم؛ در حالی که در غرب، ابتدا علم تولید شد و به مرحلهی توزیع و مصرف درآمد و آن گاه، برای آن سازمان و انجمن و غیره تشکیل شد.
دکتر داوری به دنبال پاسخ به این پرسش است که «چرا تاریخ ۱۵۰سالهی اخیر ایران وحدت و پیوستگی ندارد؟» در پاسخ به این سؤال، وی معتقد است یکی از علل آن را باید در گسست تاریخی نسلهای گوناگون ایرانی در این بازهی زمانی جستوجو کرد. به عقیدهی او، در این سالها ما دچار «بیحافظگی نسلی» بودهایم. توضیح آنکه همواره میتوان بین نسلهای مختلف جامعه، علیرغم اختلافهایی که وجود دارد، تشابهاتی را ملاحظه کرد؛ اما در طول این ۱۵۰ سال (با کنار نهادن برخی استثنائات) گویا هر نسلی نسل پیشین خود را از یاد برده و کارش را از ابتدا آغاز کرده است (ص ۱۷).
گسست تاریخی را میتوان مهمترین عامل شکست تجددمآبان در ایران نیز دانست. کمااینکه رضا داوری اردکانی مینویسد: «یکی از اشتباههای تجددمآبان آن است که فکر میکنند با گسستن از گذشته و شکستن عهد قدیم (که معمولاً آن را سنت و سنتی میخوانند) تجدد خودبهخود از در درمیآید و خانه را آبادان میکند. اینها تاریخ و گذشته و آینده را معکوس و وارونه میبینند…» (ص ۶۷)
مواجههی ما و جهان اسلام با دنیای خارج از اتمسفر فرهنگی و تمدنی خود، البته محدود به این دورهی جدید ۱۵۰ساله نیست. قرنها پیش و در آغاز دورهی اسلامی نیز ما رویایی با جهان غیر داشتهایم و اتفاقاً توانستهایم علوم و فلسفهی یونان، روم و هند باستان را اخذ کنیم و با استفاده از آنها، دست به پیشرفت و توسعهی علمی بزنیم. برای همین پرسش استاد داوری این است که چه شد در آن مقطع توانستیم با ترجمهی آثار تمدنی دیگر، موجبات پیشرفت تمدنی خود را فراهم کنیم، اما در دورهی متأخر ورود تجدد به ایران، تنها مترجم صرف بودهایم و مقهور علوم جدید غرب شدهایم؟
در پاسخ به این پرسش، داوری معتقد است که در دورهی اول، تمایل جهان اسلام به علوم و فلسفهی یونان و هند بود، اما در دورهی دوم، ما اسیر جاذبههای تکنولوژیک و وجوه ظاهری تمدنی غرب شدیم و التفاتی به مباحث زیربنایی که پدیدآورندهی اصلی علم و تکنیک جدید غرب بودند نداشتیم (ص ۲۰۵ تا ۲۰۷).
این کتاب خواندنی در سه بخش کلی «مقدمهای برای آشنایی با وضع کنونی علم کشور»، «تجدد در ایران» و «وضع علوم انسانی و اجتماعی در ایران» و در بیست فصل مجزا، به رشتهی تحریر درآمده است.