به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از روابط عمومی موسسه سدید، در یادداشت پیشرو علیرضا عالیپناه به تبیین «سیرۀ فکری ـ علمی شهید مطهری» در رابطه با مسئلۀ اسلام و نیازها میپردازد. این یادداشت، برداشتی از کتاب «بازاندیشی اسلام و نیازهای زمان» است که بهزودی توسط نشر سدید منتشر می شود.
سیرۀ فکری ـ علمی استاد
استاد از طرفی استاد فلسفهی دانشگاه تهران و از طرفی از مجتهدان بنام روزگار خویش بوده است و همین دو وصف کافی بود که با عنایت به اوضاعواحوال روزگار حیات استاد، وی واجد جایگاه اجتماعی مهمی در بین مؤمنان و روحانیان و روشنفکران و دانشگاهیان، بهویژه در تهران، باشد. علاوه بر این، استاد دارای نقشی محوری در مبارزات مردمی علیه نظام سیاسی حاکم بوده و لذا از رجال سیاسی عصر خویش نیز به شمار میآمده است. اجتماع این اوصاف در یک شخص بهخودیخود کافی است که اولاً، او را به سمت طراحی طرحهای فکری با محوریت علایق شخصی یا پسند محافل خاص بکشاند و ثانیاً، عافیتطلبی و مصلحتبینی را سرلوحهی افکار و اعمال او قرار دهد. معهذا، بررسی آثار استاد حاکی از برکنار بودن او از این دو وصف است که فینفسه شایستهی بررسی است. به نظر ما بررسی واقعهی مجادلهی قلمی استاد با قاضی مهدوی زنجانی (ره) در مجله زن روز هم میتواند در درک سر تفاوت استاد با دیگر همکاران و هممسلکان وی مؤثر باشد و هم ابعاد دیگری از سیرهی فکری ـ علمی وی را نیز بنمایاند.
۱٫توجه به تحولات فکری
ملاحظه آثار استاد درباره اسلام و مقتضیات زمان حاکی از توجه وی به تحولات فکری و خلأهای حوزهی اندیشه در عصر و مصر خود استاد است. وی برخلاف بسیاری از همکاران و هممسلکان خویش که درگیر طرحهای فکری خود هستند و بررسی مسائل مربوط به گذشته یا حلوفصل مسائل مربوط به آیندههای دور یا محافل خاص یا جوامع دیگر را وجههی همت خود قرار دادهاند، حساسیت و توجه ویژهای به تحولات فکری جامعهی خود داشته و در پی حلوفصل آنها بوده است. پس تفکر برای تفکر و تفنن در دستور کار استاد نبوده و تفکر هدفمند وجههی همت وی بوده است.
۲٫اولویت شناسی در مواجهه با افکار
استاد، نهتنها، توجه تام به تحولات فکری و خلأهای حوزهی اندیشه در عصر و مصر خود داشت که با عنایت به محدودیت فرصت اولویتشناسی و عمل بر اساس آن در این حوزه را نیز سرلوحهی کار خود قرار داده بود. چهبسا، متفکرانی که دل درگرو حل معضلات فکری جامعه خوددارند، ولی به سبب غفلت از پیرامون یا موضوعی برای تفکر نمییابند یا در تشخیص اولویتها اشتباه میکنند و عمری را صرف مجاهدت با دشمن فرضی میکنند یا از روی غفلت و به سبب فقدان تشخیص، به عارضه جهل مرکب مبتلا و آلت دست دیگران میشوند.
۳٫اعتقاد به اصالت فکر در مواجهه با فکر
استاد به اصل لزوم بهکارگیری فکر در مواجهه بافکر التفات تمام دارند و بهجای اینکه برای حل مسائل فکری به حربههای غیر فکری متوسل شوند تفکر را تنهاترین و مناسبترین وسیله برای مواجهه با اندیشههای دیگر میدانند. ازاینرو است که در جای دیگر ابراز عقیده کردهاند که باید کرسی تدریس فلسفهی مارکسیسم در دانشکده الهیات به یک استاد مؤمن به مارکسیسم و غیر معتقد به خدا سپرده شود و استادان مخالف مارکسیسم و معتقد به خدا بهنقد آرای او بپردازند.[۱] این دیدگاه، البته، بر دو پیشفرض احترام فکر و احترام مخاطب فکر متکی است که استاد در جایجای آثار خود بر این امر تأکید داشتهاند.[۲]
۴٫اعتقاد به مجاهدت فکری
ورود استاد به مجادله قلمی با یک مقام حکومتی در مجلهای نهچندان خوشنام ازنظر دینداران آن زمان، حتی روشنفکران دیندار، حاکی از وظیفه دانی و وظیفهورزی وی فارغ از مصلحتاندیشیهای مرسوم دیندارانه[۳] است. این مسئله آنچنان مهم به نظر میرسیده که ممکن بوده است موجب شگفتی دینداران شود[۴] و لذا استاد خود را موظف به پاسخگویی دیده و در مقدمهای که در سال ۱۳۵۳ بر کتاب “نظام حقوق زن در اسلام” نوشته، دربارهی “شأن نزول” مقالات چاپشده در مجله زن روز توضیح داده و آن را به درخواست تلفنی “یکی از مقامات محترم و مشهور روحانی تهران”[۵] در پی ناراحتیهای مردم مسلمان ایران از بالا گرفتن تب تعویض قوانین مدنى در مورد حقوق خانوادگى در سطح مجلات، خصوصاً مجلات زنانه، مستند کرده است.[۶] چهبسا، اگر استاد در آن زمان از این امور صرفنظر میکرد و فرصت بیشتری را به بررسی تخصصی مسائل فلسفه یا فقه اختصاص میداد، امروزه، در محافل علمی و دانشگاهی سهم بیشتری از افتخار و تشویق نصیبش میشد، ولی ایشان به افتخارات و تشویقات اینچنینی توجه نکرد و رندانه مصلحتبینی را به ارباب ملک سپرد[۷] و آگاهانه مسیر تقریر حقیقت برای آحاد جامعه را انتخاب کرد. این تفدیه و خطر کردن را که در دوران خود استاد نادر بوده و در دوران ما نایاب است، جز مجاهدت نمیتوان نام نهاد.
۵٫رعایت اخلاق و آداب در مجادلات فکری
استاد در جدال قلمی خویش در مجلهی زن روز به رعایت اخلاق و آداب توجه وافر داشته و در نقدهای خویش از جاده انصاف خارج نشده است. برای مثال، استاد به هنگام یادکرد طرف مقابل خود از تعبیر «قاضی فقید عفی الله عنه» استفاده و برای او از خدا طلب مغفرت میکند[۸] و بدون این که قلم مغلطه بر دفتر دانش کشد و از موقعیت دینی خود برای ارعاب رقیب بهره و عَلَم تکفیر و تفسیق وی را بالا برد، تنها بهنقد اندیشههای وی پرداخته است. بیشک، این جدال را میتوان مصداق “جدال احسن”[۹] دانست.[۱۰]
۶٫توجه به لوازم افکار
استاد توجه فراوانی به آثار و لوازم تفکرات داشته است. ازجمله در نقد نظرات آقای مهدوی زنجانی تأکید کرده است که دیدگاه ایشان مآلاً اسلام را به گوشه معابد و مساجد میراند و به “گیتیانگی”[۱۱] دامن میزند.[۱۲]
۷٫توجه به آثار عینی افکار
استاد به آثار عینی افکار در حوزهی عمومی نیز توجه داشت. گاهی متفکر مطالبی را ارائه میکند، ولی مخاطب فکر و گاهی خود متفکر به آثار عینی آن التفات ندارد و حتی ممکن است آثار عینی فکر باانگیزهی مطرحکننده آن نیز متضاد یا متناقض باشد. بهعنوانمثال، استاد درباره دیدگاه آقای مهدوی زنجانی معتقد است که این تفکر گرچه برای جلوگیری از ورود کمونیسم و باز کردن راه برای غرب طراحیشده است، لکن در عمل راه را برای غرب نیز میبندد.[۱۳] این نقد فکر طرف مقابل را هدف نگرفته است، بلکه لوازم و تبعات عینی فکر را موردنقد قرار داده است.
۸٫توجه به انگیزه متفکران
استاد در مباحثه با آقای مهدوی زنجانی تأکید میکند که انگیزهی طرح دیدگاه وی برکشیدن این سیاست است که «اسلام تا آنجا که در برابر کمونیسم بایستد و جلو آن را بگیرد باید بماند، اما آنجا که با منافع غرب تماس دارد باید برود».[۱۴] این شیوه از بحث را ممکن است امروزه از قبیل مغالطه انگیزه و انگیخته[۱۵] بدانند، لکن باید توجه داشت که غرض از تبیین انگیزهها همیشه مغالطه نیست و برخی از روشهای تحقیق جدید ازجمله “تبارشناسی”[۱۶] فهم و نقد اندیشهها بدون توجه به انگیزههای طرح آنها را ناممکن یا نامطلوب میدانند.
پی نوشتها:
[۱]. همان، ج۲۴، ص۱۲۵٫
[۲]. برای نمونه رک. همان، ص۱۱۹٫
[۳]. اینگونه مصلحتاندیشیها خصوصاً بین طیفی از روحانیان مرسوم بوده است.
[۴]. همان، ج۱۹، ص۳۸٫
[۵]. احتمالاً واعظ شهیر حجتالاسلاموالمسلمین فلسفی (ره) یا حجتالاسلاموالمسلمین راشد یزدی (ره) مدنظر بوده است.
[۶]. همان، ص۳۷٫
[۷]. رند عالمسوز را با مصلحتبینی چهکار؟!/کار ملک است آنکه تدبیر و تأمل بایدش. دیوان حافظ، تصحیح: علامه قزوینی و قاسم غنی، غزل ۲۷۶٫
[۸]. مجموعه آثار، ج۱۹، ص۳۸
[۹]. قال الله تعالی: «ادع إلی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی أحسن» النحل/۱۲۵٫
[۱۰]. البته، استاد در جواب آقای مهدوی زنجانی و همفکران وی یکبار تعبیر «کور خواندهاند» را استعمال کرده است (همان، ص۱۰۷) که ممکن است امروزه توهینآمیز به نظر رسد. لکن باید توجه داشت که در عرف آن روزگاران این تعبیر معنایی جز “غلطخواندن” و “بد فهمیدن” افاده نمیکرده است. (رک. لغتنامه دهخدا، ذیل مدخل “کورخواندن”)
[۱۱]. secularism
[۱۲]. وی مینویسد: «ابداعکنندگان … تز [اسلام فقط برای مبارزه با کمونیسم] باید بدانند اسلام هنگامى قادر است در مقابل یک سیستم الحادى یا غیرالحادى مقاومت کند که به صورت یک فلسفه زندگى بر اجتماع حکومت کند و به گوشه مساجد و معابد محدود نباشد. اسلامى که او را به گوشه معابد و مساجد محصور کرده باشند، همان طورى که میدان را براى افکار غربى خالى مىکند، براى افکار ضد غربى نیز خالى خواهد کرد. غرامتى که امروز غرب در برخى کشورهاى اسلامى مىپردازد ثمره همین اشتباه است.» مجموعه آثار، همان، ص۱۰۷٫
[۱۳]. همان.
[۱۴]. همان، ص۱۰۶٫
[۱۵]. مشخصات کتابشناختی این اثر به قرار زیر است: علی اصغر خندان، مغالطات، قم: موسسه بوستان کتاب، چاپ نهم: ۱۳۹۲
[۱۶]. genealogy
انتهای پیام/