| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

مقاله؛


سیاست از منظر امام صادق(ع)

می‌توان به کم‌نظیری اندیشه سیاسی امام صادق(ع) به لحاظ وسعت تفکر، آفاق اندیشه‌ورزی ژرف، مساله‌شناسی، زمان‌شناسی، بیداری و بینایی ایشان پی برد و نیز از آن آموزه‌ها، قواعد، دستورالعمل و شاخصه‌ها که سرشار از تعهد، تحول، خلاقیت و بصیرت بودند برای مدیریت و سیاستگذاری در جامعه حاضر بهره جست.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، فاطمه سادات آقاسیدمحمدقاری مقاله ای را با عنوان «سیاست از منظر امام صادق(ع)» به نگارش در آورده که بخش هایی از آن در ادامه آمده است:

چکیده:

نگرش به اندیشه های گوناگون امام صادق(ع) به عنوان بخشی از زیباترین تفکرات ناب اسلامی جهت اصول راهبردی جامعه ی حاضر،در خور توجه و تامل بسیار است،پس بی گمان به سادگی از کنار آن نمی توان عبور نمود.

از این رو پژوهش حاضر تنها مرور و بازخوانی است بر«سیاست از منظر امام صادق(ع) ».لُبّ و مغز این مساله نخست در نگرش،اهمیت و جایگاه سیاست در سیره و اندیشه ی حضرت(ع) و نیز مبانی فلسفی هدف و وسیله درباب این امر و تفاوت این سیاست(سیاست امام صادق)با دیگر سیاست هاست و سپس این مساله(سیاست از منظر امام صادق)درقالب چارچوبی منسجم با شاخصه هایی چون:ویژگی های حاکم اسلامی،اهداف حکومت و در نهایت روش حکومت داری از منظر امام صادق(ع) قابل مشاهده است.

البته در کنار بررسی مباحث فوق مطالب مرتبط و هماهنگ دیگری که از ضروریات مسیرتحقیق بوده است(تحولات سیاسی- اجتماعی دوران پس از امامت حضرت صادق(ع) و تاثیر آنها در اندیشه سیاسی ایشان، مفهوم سیره، سیاست و نیز سیره سیاسی امام صادق(ع)) نیز مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است.

در پایان می توان به کم نظیری اندیشه سیاسی امام صادق(ع) همچون پدران بزرگوارش به لحاظ وسعت تفکر،آفاق اندیشه ورزی ژرف،مساله شناسی،زمان شناسی،بیداری و بینایی ایشان نسبت به ماهیتِ غیردینیِ سیاستِ اموی- عباسی با ارائه ی چارچوبهایی منسجم در این راستا از منظر حضرت(ع) پی برد و نیز از آن آموزه ها،قواعد،دستورالعمل و  شاخصه ها که سرشار از تعهد،تحول،خلاقیت و بصیرت بودند برای مدیریت و سیاستگذاری در جامعه حاضر بهره جست،چرا که این تفکرات (سیاست از منظر امام صادق(ع)) به لحاظ توحیدی بودن از تحولات شگفتی درتمامی عرصه ها و از آن جمله سیاست برخوردار است و می تواند افق هایی در مدیریت سیاسی جامعه ما که حکومتی دینی است،جهت نیل به هدایت و نیز سعادت دنیوی و اخروی مردم ایجاد و ترسیم نماید.

مقدمه

یکی از موضوعات و مباحثی که باید در تاریخ شکوهمند زندگی امام صادق(ع)،بیشتر به آن پرداخته شود،سیاست از منظر حضرت(ع)است که درقالب آموزه هایی ارزشمند از ایشان بجای مانده است؛چرا که اهمیت شناخت و لزوم مطالعه ی این مباحث زمانی روشن می گردد که دانسته شود گروهی از مورخان و نویسندگان قدیم و معاصر،گاه با گفته ها و اظهارنظرهای نادرست و یکسونگرانه ی خویش پیرامون ائمه می کوشیدند تا نشان دهند که این بزرگواران پس از امام حسین(ع)از جامعه و سیاست کناره گیری کردند و مردم را به حال خویش رها نمودند.

الف.تحولات سیاسی- اجتماعی دوران پیش از امامت

حضرت صادق(ع) و تاثیر آنها در ترسیم سیاست از منظر ایشان

 امام جعفرصادق(ع) در سال۸۳هجری(۱۷ربیع الاول)در مدینه چشم به جهان گشود.در سن۱۲سالگی،ایشان (یعنی در سال۹۵هجری)شاهد به امامت رسیدن پدر بزرگوارشان امام محمدباقر(ع) بودند که به ترتیب امام صادق نظاره گرِ معاصر بودنِ ایام امامت پدرشان با پنج خلیفه   اموی و نیز اتخاذ سیره سیاسی ایشان در مواجهه با هریک از آنان بوده است، که این امر تاثیر به سزایی را در سیره سیاسی امام صادق(ع) و نیز شکل دهی تفکرات ایشان را عهده دار بوده است که در بخش های بعدی نوشتار به شکل مبسوط و تفصیلی بدانها پرداخته خواهد شد.

– ولید بن عبدالملک(۹۶-۸۶)

در این برهه امام صادق(ع)از نحوه سیاست امام باقر(ع)می آموزد که ورود ائمه در عرصه سیاست و حکومت از شئون امامت و ولایت آنان است؛همانگونه که مقصود پیامبراکرم(ص)نیز از پرداختن به مسائل حکومتی و سیاسی، نه کسب قدرت، بلکه نجات انسانیت از تیره بختی و هدایت آنان به سوی سعادت بود.

همچنین ایشان می شنیدند که امام باقر(ع)در برخورد با سلطه ستمگر اموی- ولید- به لحاظ اهمیت ولایت و حاکمیت غصب شده آنان در حدیثی پرمعنا خطاب به آنان(حاکمان ستمگر اموی)فرمودند:«اسلام بر پنج پایه استوار است:نماز، زکات،حج،روزه و ولایت». زراره پرسید: از این پنج اصل، کدامیک برتر است؟امام(ع)فرمود:«ولایت برتر از سایر اصل هاست؛زیرا که ولایت کلید نماز،زکات،حج و روزه می باشد و صاحب ولایت(امام)کسی است که مردم را به سوی این اصول چهارگانه رهبری می کند»[شیخ کلینی،اصول کافی،ج۲،ص۱۸].

– سلیمان بن عبدالملک(۹۹-۹۶)

امام صادق(ع) که در این ایام که در سن۱۳تا۱۶سالگی به سر می بُرد، مکتب سیاسی پدر را استوار بر پایه ارزشهای الهی و انسانی مشاهده می نماید؛بگونه ای که ایشان به خوبی درک می کردند که پدرشان در این دوره کوتاه ۲سال و نه ماه خلافت سلیمان بن عبدالملک با بکارگیری موضع مبارزه غیرمستقیم با کجرویها و انحرافات و برنامه های حکومت طاغوتی و جائر وقت،به مبارزه پرداختند و از این طریق می کوشیدند تا این حکومت غاصب و تجمل گستر را به شیوه ای خاص به چالش بکشاند.

– عمر بن عبدالعزیز(۱۰۱-۹۹)

علاوه بر اندیشه های فریبنده و عامه پسند عمر بن عبدالعزیز وی همچنین در دوران حکمرانی خویش به اصلاحاتی در جوانب مختلف جامعه اسلامی دست زد که شاید مهم ترین آنها عبارت باشند از:

– استقبال از احزاب مخالف، مانند شیعه و خوارج با هدف کاستن از دشمنی سنتی آنها با اموی ها

– تسامح دینی با غیرمسلمانان و دعوت آنان به اسلام

– تشکیل دستگاه اداری جدیدی که از اندیشه های اصلاحی اش متاثر بود

– احاطه بر مشکلات سیاسی،اقتصادی و اجتماعی که فتوحات در پی داشت.

علاوه بر تمام موارد یاد شده، عمر بن عبدالعزیز به چند اقدام پیرامون اهل بیت از جمله:از میان برداشتن بدعت سب و لعن علی(ع)که ریشه ای۶۹ساله داشت، تشویق به نقل، تدوین حدیث و نیز بازگرداندن فدک به امام محمدباقر(ع) در سفر به مدینه و دیداری که با حضرت(ع) پرداخت.[اسماعیل بخاری،صحیح بخاری،ج۲،ص۶].

در این دوره نیز امام صادق(ع)مشاهده می نمودند که چگونه پدر به افشاگری سیاستهای کاذب عمربن عبدالعزیز می پردازند و به صراحت پیرامون امامت، ولایت و جانشینی به حق خویش و غصب آن توسط دستگاه اموی سخن می گویند.

– یزید بن عبدالملک(۱۰۵-۱۰۱)

امام صادق(ع) از عملکرد سیاسی دستگاه اموی به خوبی واقف بود که هشام از موقعیت و جایگاه امام محمدباقر(ع)و میزان تاثیرگذاری ایشان آگاه است؛پس پنهان کاری امام(ع) و تقیه ی او و پیروانش در برابر این سلطان اموی،سپری بود تا ایشان را از گزند هشام محفوظ داشته و بهانه را از دست او بگیرد.اما هشام آرام نگرفت و به دنبال شیوه هایی بود که بتواند نقاب تقیه را از چهره ی آنان برگیرد.از این رو،چند برخورد متفاوت از هشام بر ضد امام باقر(ع) گزارش شده است:برپایی مناظره علمی باامام محمدباقر(ع)، مسابقه تیراندازی، تحقیر امام،شایعه پراکنی و زندانی کردن.

د.نگرش امام صادق(ع) به سیاست

آنچه اکنون در پی آنیم،تعریف سیاست ازدیدگاه امام صادق(ع)است چراکه بدون تامل در آن وتعیین عناصرش نمیتوان درباره اهمیت و جایگاه،مبانی فلسفی و نیز سیاست از منظر امام صادق(ع) به چارچوب روشن و مشخصی دست یافت.

واژه سیاست در سخنان امام صادق(ع)به طور اخص و صریح اگر چه کمتر مورد اشاره قرار گرفته است،اما مضامین فرمایشات امام(ع) و نیز کلمات فراوانی که از ایشان در این زمینه به یادگار مانده است،گواه روشنی بر این مدعاست[بحارالانوار،ج۲۷،ص۳۹۵؛اصول کافی،ج۲،ص۱۹۹].

بنابراین هرچند ارائه تعریفی جامع ومانع ازسیاست که مستند به کلام امام صادق(ع)باشد،خالی از اشکال، دشواری و مناقشه نیست،ولی با ملاحظه مجموع رهنمودها و آموزه های والای ایشان(ع)می توان به استنباط تعریف سیاست ازدیدگاه حضرت(ع) پرداخت:«مدیریت وتوجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسانها درمسیرحیات معقول».در این تعریف بدرستی بر این نکته تاکید شده است که در سیره و اندیشه حضرت صادق(ع)، سیاست یکی از واجب ترین عبادات و وظایف انسانهایی است که شرایط آن را دارند.

ه.اهمیت و جایگاه سیاست در سیره و اندیشه امام صادق(ع)

نگاه امام صادق(ع) به سیاست،نگاهی توحیدی و الهی است؛چرا که اصل آن نشات یافته از دین اسلام است و حکایتگر تعامل و پیوند دین و سیاست می باشد،پس با نگاه دنیامدارانه و قدرت محورانه به این مساله،تفاوت جوهری و ماهوی دارد؛چرا که ایشان تربیت یافته مکتبی توحیدی است که«جهان را آفریده حضرت حق و خدا را مالک و حاکمِ مطلق هستی می داند.

ز.تفاوت سیاست از منظر امام صادق(ع) با دیگر سیاست ها

سیاست مبتنی بر سیره امام صادق(ع) که سیاستی الهی است،با سیاست های زاییده  اندیشه بشر،هم به لحاظ شکل و هم به سبب محتوا،تفاوت خاص با یکدیگر دارد.در سایر سیاستها، خواه فردی و یا طبقاتی، شخصیتی مقتدر و یا طبقه ای سرمایه دار غالبا بر این باورند که در نهایت،عالی ترین ذخایر مادی و معنوی ملتی را قربانی مطامع خویش کنند.حتی در حکومتهای به ظاهر مردم سالار اگر اهرم قدرت برگزیده ی مردم باشد- که غالبا چنین نیست- و صد در صد همسو با خواسته های آنان گام بردارد،باز در عمل برخی تمایلات وجود دارد که حدود الهی به دست فراموشی سپرده می شود.

ح.اهمّ چارچوب های حاکم بر سیاست از منظر امام صادق(ع)

تحت تربیت سیاسی قرار گرفتن امام صادق(ع) در مکتب امام محمدباقر(ع) و توجهات عالیقدر ایشان به امام صادق(ع) قبل از ایام امامت بهترین و ممتازترین موقعیت را برای طراحی چارچوبی منسجم،راهبردی و نیز معرفت افزا در سیاست از منظر امام صادق(ع) را رقم می زند که بازخوانی بر این تفکرات ناب در ویژگی های حاکم اسلامی،اهداف حکومت و نیز روشهای حکومت داری به روشنی شاهدی بر این مدعاست.

۱)ویژگی حاکم اسلامی

حکومت اسلامی،حکومتی است که حاکم آن باید عادل،عالم ترین،با تقواترین و…فرد از افراد جامعه باشد و این شیوه حکمرانی،بهترین شیوه ممکن می باشد؛زیرا حاکمیت در جامعه به سه شکل قابل فرض است:

۱٫افراد پست و فروتر،تدبیر و هدایت افراد برتر و باکمال را به عهده بگیرند.چنانکه در حکومت استبدادی مشاهده می شود.

۲٫حاکمان در رتبه وجودی و کمال،همسان با افراد تحت هدایت خود باشند.چنانکه در مورد حکومت های دموکراسی و استبدادی قابل مشاهده است.

۳٫افرادی که از لحاظ کمالات معنوی و رتبه وجودی برترند، زمام حکومت را به دست گیرند.چنین حاکمانی که از کمالات معنوی برخوردارند، در مقایسه با افراد تحت حاکمیت خود دلسوز و مهربان هستند و هدفی جز رشد و تعالی آنان ندارند.

از میان سه فرض فوق،عقل هر انسانی گواهی خواهد داد که بهترین حکومت،حکومت نوع سوم است.

سیاست از منظر امام صادق(ع) نیز حکایت از این واقعیت دارد که حاکمیت باید از نوع سوم باشد و حاکم باید دارای ویژگی های شایسته ای باشد که بتواند جامعه را به بهترین وجه ممکن اداره نماید.

براساس آموزه های سیاسی امام صادق،ویژگی عدالت برای حاکم اسلامی چنان است که اگر در وجود وی این صفت نباشد یا ضعیف باشد،حاکم به هیچ وجه نمیتواند به تعهدات خود عمل کند یا پایدار بماند؛پس بی گمان به ستم،بی انصافی،تبعیض،باندبازی،تمامیت خواهی،استبدادگری و بیدادگری کشیده خواهد شد.از دیدگاه حضرت(ع)حاکمیت جامعه ی اسلامی فقط شایسته ی کسانی است که عدالت در وجودشان رسوخ یافته باشد،خود هدایت یافته باشند تا بتوانند دیگران را ارشاد کنند[بحارالانوار،ج۲۷،ص۳۹۵].

مردمی بودن یکی دیگر از ویژگی های حاکم اسلامی در اندیشه سیاسی ناب امام صادق(ع) است.در این تفکر که به سیره امام صادق(ع) پیوند خورده می شود،ایشان ضمن انتقاد از سیاست مزورانه ی برخی از سیاستمداران اموی- عباسی مبنی بر گرایش مردمی داشتن از این رفتار نیز پرده برداری کرده و معتقد بودند:مردمی بودن به معنای باور داشتن مردم،با همه ی وجود خود را خادم آنان دانستن،دور نشدن از آنان و مشکلاتشان،جدا نساختن خود از آنان،هیچ امتیازی برای خود نسبت به آنها قرار ندادن و خلاصه با مردم بودن و برای مردم کار کردن است.حال آنکه این مساله در زبان این خلفای غاصب لقلقه ای بیش نبود و پس از عهده دار شدن خلافت افرادی که در کنار ایشان بودند از سردمداران ظلم و ستم بوده و انسانهایی که تعصب های بی جا و فرصت طلبی از صفات اصلی آنان به شمار رفته است[الطبقات الکبری،ج۹،ص۲۳۲].

۲)اهداف حکومت

حکومت ها بر حسب ماهیت و مصدر مشروعیت خویش،اهداف و مقاصدی دارند که در جهت نیل به آن تلاش می کنند.در این مورد فلسفه وجودی حکومت در اندیشه سیاسی امام صادق(ع)، مبتنی بر جهت دهی حرکت جامعه در مسیری الهی است.لذا اهداف حکومت از منظر ایشان ناظر بر جریان بخشی احکام الهی در عرصه های مختلف نظام اجتماعی است.در ذیل به مهمترین آنها از دو زاویه اشاره خواهد شد.

۱-۲)اهداف عالیه حکومت از دیدگاه کل نگر

براساس سیاست ترسیم شده در آموزه های امام صادق(ع)، جنبه اول اهداف یک حکومت،اهداف کل نگر یا عام است.و این بدان معناست که هیچ حکومتی نمی تواند شانه از زیر بار این مسئولیت خالی کند و به عبارتی آن اهداف را نادیده انگارد؛زیرا حذف این اهداف محو فلسفه ی وجودی حکومت است.

– حاکمیت دین و احیاء ارزش های اسلامی

اصول و ارزش های هر دین، مبین و صراط روشن حرکت جامعه به سوی سعادت و کمال انسانی است.همواره در گذر تاریخ و در جریان شکل گیری مناسبات سیاسی- اجتماعی خارج از ارزش های دینی،به تدریج دین حاکمیت خود را در جوامع از دست داده و چه بسا،احتمال دارد اصول آن«فروع»و فروع آن«اصول»انگاشته شود.

همچنانکه امر فوق در مورد احکام و آموزه های اجتماعی اسلام اتفاق افتاده است؛بگونه ای که ارج و تکریم دین از آزادی،عدالت و مخالفت با هرگونه تبعیض طبقاتی و اجتماعی، در گستره جهان اسلام به دست فراموشی سپرده شده است.از این رو، حاکمیت دین و احیاء ارزشهای اسلامی یکی از مهمترین اهداف حکومت در اندیشه سیاسی امام صادق(ع) است؛چرا که در آن روزگار،ارزش های اسلامی با وجود خلفای اموی و پس از آن عباسی،کمرنگ و بیرنگ شد.و از توصیه هایی که حضرت(ع) به یارانشان در خصوص رعایت احکام و اجرای اصول اساسی دین و قوانین الهی داشته اند،به خوبی می توان این امر را دریافت[بحارالانوار،ج۳۰،ص۴۶۰].

بنابراین براساس تفکر امام صادق(ع) در باب سیاست،حاکم اسلامی در اولین گام باید دین را از غیردین تفکیک کند و آموزه های ناب و سره آن را- که مطابق فطرت و سازگار با هر عصری است- در بطن مناسبات انسانی اجتماعی به جریان اندازد و از این طریق زمینه های دینداری را در جامعه توسعه و گسترش دهد.

روش حکومت داری امام صادق (ع)

پس توجه به سیاست از منظر امام صادق(ع)در روش های حکومت داری، حاکم جامعه اسلامی را به چهار اصل هدایت می کند:

۱٫دوری از اعمال فشار و توسل به زور

۲٫دوری از استبداد رای توسط حاکم و کارگزار در جامعه

۳٫محبت و مهرورزی به انسانها

۴٫حفظ اصل کرامت انسانی.

– رعایت اصل هدایت گری در عین قاطعیت با مخالفین

– تلاش برای همدلی و وحدت جامعه

نتیجه گیری

با اندکی تامل در بررسی سیاست از منظر امام صادق(ع) مشخص گردید که شرایط جامعه ی اسلامی در دوران حاکمان اموی- عباسی از نابسامانی های فراوان سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی به دلیل بی کفایتی حاکمان در ویژگی،اهداف و روش حکومتداری آنان رنج می برد؛تا جاییکه خودِ این شرایط اسفبار موجب شورش، طغیان و نارضایتی مردم از وضعیت حاکم گشته بود.

امام صادق(ع)،این نابسامانی ها را از عمق وجود احساس می کرد.حس وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری، حق خواهی و حق گرایی و نیز عدالت خواهی و خدامحوری آن حضرت،موجب شد تا آن بزرگوار با تمام موانع و مشکلاتی که از سوی حاکمان اموی و عباسی برای ایشان ایجاد می نمودند،جامعه را با تفکرات ناب خویش،تنها نگذارد.

از این رو، این ها و ده ها اصل و فرع اخلاقی و معنوی بود که پایه های رفتار و سلوک سیاست از منظر امام صادق(ع) را در باب مساله ای چون سیاست،حکومت،ویژگی های حاکم،اهداف و نیز روش حکومت داری تشکیل می داد.

بر این اساس،اندیشه امام صادق(ع) به مقوله حکومت،رویکردی عقلانی بود که همه جوامع اعم از دیندار و غیردیندار،به حُکم ماهیت انسانی، ضرورتا نیازمند حاکم و حکومت- اعم از فاجر یا نیکوکار- بودند تا نیازهای اولیه ی زندگی جمعی را که همان حفظ نظم، امنیت، آرامش، ثبات و دوری از آشفتگی و هرج و مرج بود را در ورای استقرار آن تامین نمایند.

امام صادق(ع) به عنوان یک سیاستمدار متفکر و واقع بین و موحد،به لحاظ نگرش ویژه اش به سیاست و نیز اهمیت و جایگاه این مساله در سلوک و اندیشه اش و متفاوت بودن تفکرات سیاسی ایشان با سایر سیاستمداران که جز صلاح و رستگاری نوع بشر مقصودی را در سر نداشت،ویژگی هایی را برای حاکم و نیز اهدافی را برای حکومت ضروری می دانستند و توقعاتی داشتند که جدای از تصورات و اندیشه های قاطبه ی مردم بود؛چرا که از منظر ایشان حکومت مطلوب،حکومتی بود که نه تنها ارزشهای حاکم بر زندگی سیاسی و نیز شرایط فرمانروایان و رهبران آن از جانب دین تعیین و تعریف می شد،بلکه حتی شیوه استقرار حاکم در راس هرم حکومت و به طور کلی ساختار نظام سیاسی و روشهای مدیریت عمومی جامعه نیز به وسیله ی دین تبیین می گشت.پس اجرای آن نیز، قطعا باید در دست کسی قرار می گرفت که ضمن آشنایی به تمام احکام الهی و ضروریات و لوازم وجود انسانی،از عصمتی باطنی و ظاهری نیز در بکارگیری قدرت زمامداری برخوردار باشد و به عبارتی دارای ویژگی هایی چون:عدل،علم و دانش،عقل و خردمندی و درایت،مردمی بودن و…باشد تا بتواند با اجرای صحیح احکام،استعدادهای نهفته  انسانی را نیز شکوفا سازد.

بنابراین در سیاست از منظر امام صادق(ع)،حاکم اسلامی باید حکومت را برای پی ریزی اهداف عالیه ای بخواهد که جامعه ی انسانی را به سوی تکامل مادی و معنوی سوق دهد؛ این اهداف در اندیشه سیاسی حضرت از چنان اهمیتی برخوردار است که تنها از دیدگاه کل نگر(حاکمیت دین و احیای ارزشهای اسلامی،برچیدن آثار فتنه و فساد و تفویض امور به شایستگان،اصلاح روابط اجتماعی،اقامه ی حدود الهی)به آن نگریسته نشده، بلکه از دیدگاه جزءنگر(اجرای عدالت اجتماعی و تسری آن در همه ی جامعه، تامین و افزایش امنیت همگانی، توجه به رشد و بالندگی، لزوم تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش، قانون گرایی و پرهیز از قانون گریزی)نیز مورد توجه قرار گرفته است؛چرا که تلقی حضرت(ع)از سیاست،حکومت و اهداف ایشان در این راستا بر پایه ی ارزشهای الهی- انسانی استوار است. در نهایت بر پایه ی سیاست از منظر امام صادق(ع)،در روش حکومتداری حاکم بایسته است تا آیین نامه تکامل مادی و معنوی انسانها را با اصول و روش هایی چون:نگاه های آخرت مدارانه به سیاست، پایبندی به پیمان و محور قرار دادن اخلاق و سیاست،توسعه ی زمینه های حق گرایی و خیرخواهی در میان امت اسلامی،توجه به مشارکت مردم و رعایت اصل هدایت گری و تلاش برای همدلی و وحدت جامعه را در نظر بگیرد.

از این روست که تمامی چارچوب ها در اندیشه سیاسی ایشان به لحاظ نگرش حضرت(ع)به مقوله سیاست و اهمیت و جایگاه آن متفاوت با سایر سیاست ها است و به بیانی در این اندیشه، سیاست یک هدف میانه است و نه غایی.

منابع :

۱٫انساب الاشراف،احمد بن یحیی بن جابر بلاذری،تحقیق:سهیل زرکار و ریاض زرکلی،انتشارات دارالفکر،بی جا،۱۴۱۷ق.

۲٫الکامل فی اللغه و الادب،ابوالعباس محمد بن مبرد،تحقیق:عبدالمجید هنداوی،انتشارات دارالکتب العلمیه،بی جا،۱۴۱۹ق.

۳٫البدایه و النهایه،ابوالفداء اسماعیل ابن کثیر،انتشارات دارالمعرفه،بی جا،۱۴۱۲ق.

۴٫الکامل فی التاریخ،ابن اثیر،انتشارات موسسه تاریخ،بی جا،بی تا.

۵٫اصول کافی،ابی جعفر محمد بن یعقوب کلینی رازی،تصحیح:علی اکبر غفاری،انتشارات دارالکتب الاسلامیه،تهران،۱۳۸۳ش.

۶٫الطبقات الکبری،ابوعبدالله محمد بن سعد،انتشارات داربیروت،بی جا،۱۴۰۵ق.

۷٫الامه و السیاسه،ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه الدینوری،انتشارات مکتبه الحلبی،بی جا،۱۳۸۸ق.

۸٫المفردات فی غریب القرآن،ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی،تحقیق:محمدسید کیلانی،انتشارات دارالمعرفه،بی جا،۱۴۰۴ق.

۹٫الفیه بن مالک فی النحو و الصرف،جمال الدین محمد بن عبدالله بن مالک اندلسی،انتشارات دارالکتب المصریه،بی جا،۱۳۴۸ق.

۱۰٫اساس البلاغه،جارالله محمود بن عمر الزمخشری،تحقیق:عبدالرحیم محمود،انتشارات دارالمعرفه،بی جا،بی تا.

۱۱٫المیزان،محمدحسین طباطبایی،انتشارات اسماعیلیان،تهران،بی تا.

۱۲٫اصول علم سیاست،موریس دوورژه،ترجمه:ابوالفضل قاضی،انتشارات امیرکبیر،تهران،۱۳۶۹ش.

۱۳٫الامام الصادق و المذاهب الاربعه،اسد حیدر،انتشارات دارالکتاب العربیه،بی جا،۱۳۹۰ق.

۱۴٫بنیاد فلسفه ی سیاسی غرب،حمید عنایت،انتشارات زمستان،تهران،۱۳۷۷ش.

۱۵٫بحارالانوار،محمدباقر مجلسی،انتشارات حیاه الرضا،تهران،۱۳۷۱ش.

۱۶٫تاریخ تحلیلی اسلام،سیدجعفر شهیدی،انتشارات دانشگاهی،تهران،۱۳۷۶ش.

۱۷٫تاریخ الخلفاء،جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی،تحقیق:محمدمحیی الدین عبدالحمید،انتشارات شریف رضی،قم،۱۳۷۰ش.

۱۸٫تاریخ صدرالاسلام و الدوله الامویه،عمر فروخ،انتشارات دارالعلم،بی جا،بی تا.

۱۹٫تاریخ سیاسی اسلام،حسن ابراهیم حسن،ترجمه:ابوالقاسم پاینده،انتشارات جاویدان،تهران،۱۳۰۶ش.

۲۰٫تاریخ طبری(تاریخ الرسل و الملوک)،ابوجعفرمحمد بن جریرطبری،تحقیق:محمدابوالفضل ابراهیم،انتشارات دارالمعارف،بی جا،۱۹۷۹م.

۲۱٫تاریخ یعقوبی،احمد بن ابی یعقوب یعقوبی،انتشارات دارصادر،بی جا،۱۳۷۵ق.

۲۲٫تحف العقول عن آل الرسول،ابومحمد الحسن بن علی بن الحسین ابن شعبه حرانی،انتشارات مکتبه بصیرتی،قم،۱۳۹۴ق.

۲۳٫تاریخ امامت،اصغر منتظرالقائم،انتشارات معارف،قم،۱۳۸۴ق.

۲۴٫زندگانی امام جعفرصادق(ع)،سیدجواد میرعظیمی،انتشارات مجتمع متوسلین به آل محمد،قم،۱۳۸۰ش.

۲۵٫سیره پیشوایان،مهدی پیشوایی،انتشارات موسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق(ع)،قم،۱۳۷۸ش.

۲۶٫شرح غررالحکم و دررالکلم،جمال الدیم محمد خوانساری،مقدمه،تصحیح و تعلیق:میرجلال الدین حسینی ارموی،انتشارات دانشگاه،تهران،۱۳۶۰ش.

۲۷٫صحیح مسلم،ابوالحسین مسلم بن الحجاج قشیری،شرح:النووی،انتشارات دارالکتاب العربی،بی جا،۱۴۰۷ق.

۲۸٫صحیح بخاری،ابوعبدالله محمد بن اسماعیل البخاری،شرح و تحقیق:قاسم الشماعی الرفاعی،انتشارات دارالقلم،بی جا،۱۴۰۷ق.

۲۹٫قرآن کریم،ترجمه:ناصر مکارم شیرازی،انتشارات قرآن کریم،تهران،۱۳۷۵ش.

۳۰٫کتاب العین،ابوعبدالرحمن الخلیل بن احمد الفراهیدی،تحقیق:مهدی مخزومی،انتشارات موسسه دارالهجره،قم،۱۴۰۵ق.

۳۱٫کنزالعمال فی الاحادیث و الاقوال،علاءالدین بن حسام الدین متقی هندی،انتشارات موسسه رساله،بی جا،۱۴۰۹ق.

۳۲٫کشف الغمه فی معرفه الائمه،علی بن عیسی الاربلی،تصحیح:ابراهیم میانجی،انتشارات کتابفروشی اسلامیه،تهران،۱۳۸۱ق.

۳۳٫لسان العرب،جمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور،تصحیح:علی شیری،انتشارات دارالاحیاءالتراث العربی،بی جا،۱۴۰۷ق.

۳۴٫لغت نامه،علی اکبر دهخدا،انتشارات سازمان لغت نامه دهخدا،تهران،۱۳۵۲ش.

۳۵٫مروج الذهب،علی بن الحسین مسعودی،انتشارات داراندلس،بی جا،بی تا.

۳۶٫مشکاه الانوار فی غرر الاخبار،رضی الدین ابوالفضل علی بن ابی نصر الطبرسی،انتشارات موسسه نور،بی جا،بی تا.

۳۷٫مختصر تاریخ العرب،سیدامیرعلی،اعراب گذاری:عفیف البعلبکی،انتشارات دارالعلم،بی جا،۱۹۶۷م.

۳۸٫معجم مقاییس اللغه،ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا،تحقیق:محمد هارون،انتشارات مکتبه حلبی،بی جا،۱۳۸۹ق.

۳۹٫مجمع البحرین،فخرالدین بن محمد طریحی،انتشارات مکتبه المرتضویه،تهران،۱۳۶۵ش.

۴۰٫مسائل اساسی علم سیاست،محمدباقر حشمت زاده،انتشارات کانون اندیشه ی جوان،تهران،۱۳۷۷ش.

۴۱٫مراه الجنان و عبره الیقضان،ابومحمدعبدالله بن اسعد الیافعی،انتشارات موسسه الاعلمی،بی جا،۱۳۹۰ق.

۴۲٫نهج البلاغه،ترجمه:محمد دشتی،انتشارات موسسه تحقیقاتی امیرالمومنین،تهران،۱۳۷۵ش.

انتهای پیام/

 

کد خبر : 49721
تاريخ ثبت خبر : 29 تیر 1396
ساعت بارگزاری خبر : 10:49
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)