| امروز پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

سیدسجاد ایزدهی در گفتگو با طلیعه:


سکولاریسم با اثبات توانایی دین جایی نخواهد داشت

مدیرگروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: سکولار زمانی شکل می گیرد که ناتوانی دین برای توجیهه و تبیین و ارائه الگو ثابت شود اما زمانی که توانایی دین به اثبات برسد سکولار جایی نخواهد داشت.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدسجاد ایزدهی مدیرگروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با نگاهی تاریخی به مکتب سکولاریسم گفت: در دوران قرون وسطی که کلیسا همه امور جامعه را بر اساس آموزه های مسیحیت به عهده داشت، کسانی که بر علیه استبداد آن شورش کردند به این باور رسیده بودند که نباید سرنوشت خود و جامعه را به دین مسیحیت گره زد و باید فضا به سمتی برود که با علم و تجربه موضوعات، بررسی و حل شوند.

وی افزود: بعد از قرون وسطی و در دوران مدرن طبق قرارداد نانوشته ای کلیسا حاکمیت خود را از امور زندگی مردم کوتاه کرد و تنها بر کلیسا و توصیه های اخلاقی تمرکز خود را حفظ کرد. بعد از اینکه سلطه مدرنیته از محدوده اروپا فراتر رفت و به کشورهای اسلامی صادر شد، طبیعتا منطق جدا بودن همه امور از دین و فقط سپردن امور اخلاقی به دین، از مسیحیت به همه ادیان تعمیم پیدا کرد.

اسلام دین خاتم و جامع و پاسخگو به همه نیازهای بشر است اما کسانی که متصدی مکتب سکولار بودند مرجعیت دین را منکر می شدند و دین تنها را امر شخصی و نفسانی می دانستند که مرجعیت آن در زندگی سیاسی و حکومتی نباید وجود داشته باشد

وی اضافه کرد: اگر چه ابتدا مردم در دوران قرون وسطی با مقوله دین مسیحیت روبرو بودند که حتی بدیهیات عقلی را انکار می کرد و عملا طبق قانون انگیزیاسون از افراد بازخواست کرده و اشخاصی مانند گالیله را به دلیل اعتقادات شان محکوم می کرد اما این منطق که مردم در اروپا از آن تبری جستند، به ادیانی مانند اسلام تسری یافت. در حالی که اسلام دین خاتم و جامع و پاسخگو به همه نیازهای بشر است اما کسانی که متصدی مکتب سکولار بودند مرجعیت دین را منکر می شدند و دین تنها را امر شخصی و نفسانی می دانستند که مرجعیت آن در زندگی سیاسی و حکومتی نباید وجود داشته باشد.

ایزدهی  با اشاره به مراحل مختلف مکتب سکولاریسم گفت: مرحله اول اینکه دین اجازه حاکمیت نداشته باشد و حاکمیت فقط عرفی باشد و امور دینی به مقوله حاکمیت ارتباط پیدا نکند. و مرحله دوم دین باید همه امور زندگی را رها کند و آنها را به دست تجربه بگذارد و تنها به امور نفسانی و درونی و اخلاقی بپردازد.

وی یادآور شد: اسلام چنین موضوعاتی را برنمی تابد زیرا برخلاف مسیحیت بسیاری از آموزه ها را مطرح کرده و عقل را به مثابه منبع مستقل پذیرفته و تجربه بشری را در کنار عقل می پذیرد و اینها را مکمل فرآیند استنباط فرض می کند به همین دلیل فضای اسلام با مسیحیت متفاوت است. اما برای اینکه دین در حاشیه قرار گیرد و عملا مرجعیت خود را از دست بدهد، تفکیکی بین اسلام و مسیحیت و سایر ادیان گذاشته نشد و اینگونه مطرح گردید که در مسیحیت هم چنین مساله و عقیده ای وجود دارد. لذا بحث دین و سیاست و جدایی دین از حاکمیت مطرح شد.

اولین تجربه های حاکمیت اسلام در جزیره العرب در قالب دین است

وی اضافه کرد: وقتی ما به آموزه های دینی اسلام مراجعه می کنیم می بینیم اولین تجربه های حاکمیت اسلام که در جزیره العرب وجود دارد در قالب دینی است که در همه زندگی مردم حرفی برای گفتن دارد و اولین بار در آنجا حاکمیت سیاسی مطرح شد. شیعه و سنی بر این نکته که حاکمیت دینی و سیاسی یکپارچه هستند، وفاق دارند لذا بعد از پیامبر بر این مساله که حاکمیت دینی متصدی حاکمیت سیاسی شود هم اختلافی نداشتند. لذا اختلاف میان شیعه و سنی در بحث حاکمیت سیاسی دینی نبود و فقط اختلاف بر سر خلیفه بود.

ایزدهی بیان کرد: بعد از رحلت پیامبر(ص) عملا حاکم دینی مقوله های سیاسی و اجتماعی را راهبری می کرد تا اینکه بعد از امام حسن(ع) معاویه با حیله و نیرنگ پیروز شد ولی به دلیل عدم توانایی عملا بحث سکولار را مطرح کرد و بعد از پاره کردن صلح امام حسن(ع) به مردم اعلام کرد که «من برای نماز و روزه شما نیامده ام بلکه آمده ام تا بر شما حکومت کنم.» لذا دوگانه دین و سیاست از زمان معاویه شروع شد و حاکمان و خلفا عملا امور سیاسی را عهده دار بودند و عالمان درباری هم امور دینی را به عهده گرفتند.

وی در ادامه گفت: در دوران صفویه و قاجار با توجه به اینکه حاکمان، شیعه مذهب هستند اما عملا نمی توانند عهده دار مقوله های دینی شوند زیرا نه بلد هستند و نه می توانند، لذا حاکمان از عالمان برای حضور در دربارشان دعوت می کنند تا امور دینی مردم را به عهده بگیرند.

هشدار رهبر انقلاب اینجاست که اگر دین به مثابه مبنای اصلی اداره جامعه نتواند الگوی مشخص و عینی و عملی برای اداره جامعه ارائه کند و فقط به امور فردی بپردازد، نتیجه این می شود که فقهای حوزه عملا امور شخصی مردم را عهده دار می شوند و امور حکومتی را مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان به عهده می گیرند

ایزدهی افزود: در زمان صفویه و قاجاریه دوالیسم سلطنت در عرفیات و حکومت در شرعیات وجود دارد و عملا حاکمان در امور عرفی و غیر دینی و فقها در امور شرعی حکومت می کردند. فقها در این دوران حاکمیت سیاسی سلاطین را نپذیرفته بودند و با این مساله از روی اجبار مدارا می کردند. در همان زمان پادشاهانی وجود دارند که این موضوع را تصدیق می کنند که فقها متصدی امر حکومت هستند و حاکمان به نیابت از آنها حکومت می کنند. این نشان می دهد که حاکمیت بعد از پیامبر و اهل بیت به فقها می رسد و این دوگانه وجود ندارد.

مدیرگروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به حاکمیت فقیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: در جمهوری اسلامی که فقیه جامع الشرایط  به نیابت از امام زمان (عج) متصدی امر حاکمیت می شود، امری ساختگی و امروزی نیست بلکه بازگشت به سیره مسلم دینی ماست که از آغازین روزهای حیات اسلام ایجاد شد.

ایزدهی با اشاره به عملکرد حوزه علمیه در زمینه جلوگیری از موضوع دین از سیاست،  بیان کرد: مقام معظم رهبری در چند سال اخیر هشداری را مطرح کردند مبنی بر اینکه حوزه به سمت سکولار پیش می رود. این به این معنا نیست که حوزه جدایی دین از سیاست را می پذیرد ولی شاید عده ای در حوزه بر این باور باشند که دین از حاکمیت جداست هر چند که شاید تعداد معدودی از این افراد وجود داشته باشند، اما هشدار رهبر انقلاب اینجاست که اگر دین به مثابه مبنای اصلی اداره جامعه نتواند الگوی مشخص و عینی و عملی برای اداره جامعه ارائه کند و فقط به امور فردی بپردازد، نتیجه این می شود که فقهای حوزه عملا امور شخصی مردم را عهده دار می شوند و امور حکومتی را مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان به عهده می گیرند و این خطر بوجود می آید که ما در درازمدت اگر نتوانیم شیوه زندگی مردم را بر اساس الگوی اسلامی و اجتهاد اداره کنیم بالطبع بعد از مدتی به بن بست خواهیم رسید و مجبور خواهیم شد که تن به سکولاریسم بدهیم.

وی افزود: باید علاوه بر تصحیح مبانی، در عملکرد هم به گونه ای رفتار کنیم که بتوانیم همه امور جامعه را بر اساس امور دینی و البته عقل و تجربه بشری ارائه کنیم و رفتار زندگی را مستند بر نفس و مبتنی بر آموزه های الهی انجام دهیم. در این صورت هم از لحاظ  مبانی و هم از لحاظ عملیاتی و رفتاری به سکولاریسم مبتلا نخواهیم شد.

ایزدهی اظهار کرد: اگر فرآیند اجتهاد در حوزه علمیه فقط به احکام عملی شرعی محدود شود و اداره رفتار مردم بر اساس مبانی فقهی باشد، و از سایر امور شامل امور نظری و امور اخلاقی، چشم پوشی کرده و فقط به احکام بپردازیم و عملا عقاید و اخلاق را مستند به نفس نکنیم و الگوی مطلوب ارائه ندهیم، بالطبع دچارخطر سکولاریسم می شویم.

وی اضافه کرد: سکولار زمانی شکل می گیرد که ناتوانی دین برای توجیهه و تبیین و ارائه الگو ثابت شود اما زمانی که توانایی دین به اثبات برسد سکولار جایی نخواهد داشت. در غرب و در مسیحیت ناتوانی الگو بودن کلیسا برای تبیین و ارائه دیدگاه جامع و مطلوب ثابت و لذا سکولاریسم مطرح شد.

ناتوانی و استبداد مسیحیت از زمینه های پیدایش سکولاریسم

وی ناتوانی و استبداد مسیحیت را زمینه های پیدایش سکولاریسم دانست و گفت: اگر این موضوع به جامعه اسلامی تعمیم داده شود و همان حکمی که برای مسیحیت تجویز شد برای اسلام هم داده شود، شایسته دین اسلام نیست و توجیهی ندارد. این در حالی است که قصد سیاسی پنهانی برای این تفکر که همان گونه که زمینه های پیدایش سکولاریسم برای مسیحیت وجود داشت برای اسلام هم وجود دارد، در جریان است، اما در طول سالیان دراز فلاسفه و متکلمان و فقها توانستند با مردم ارتباط برقرار کنند و عملا الگوی جامع و متناسب با هر دوره ای ارائه کردند و هیچ زمانی دوگانه ای میان عالمان و مردم وجود نداشته است.

ایزدهی اظهار داشت: اگر بتوانیم شبهات و مسائل را بر اساس مبانی و کارکردها پاسخ دهیم یعنی ازلحاظ مبانی ثابت کنیم که می توان کارکرد مثبت دین را در عرصه جامعه شاهد بود، اگر این دوگانه باز هم شکل بگیرد شبهات درباره دین وجود نخواهد داشت زیرا شبهه ها در جامعه مسیحیت که تحریف شده و استبداد زده است و توانایی پاسخگویی ندارد، وجود دارد اما اسلام هم توانایی پاسخ گویی دارد و هم تحریف شده نیست و با مقولات عقلانیت و تجربه بشری پیوند دارد و عقل ستیز نیست و می تواند با عنایت به مجموعه های عرفی و تجربی و امور دینی، پاسخ مطلوب و کارآمد را برای اداره جامعه دهد.

ما امروز به گفتمان قالب نرسیدیم در حالی که  بر اساس تعالیم اسلام و الگوی امام خمینی (ره) گفتمان غالب برای اسلام حکومیتی داریم اما نتوانسته در مرحله نظریه به گفتمان تبدیل شود که دیگر نظریه ها مجبور باشند در برابر آن از خودشان دفاع کنند

وی با اشاره به مواجهه جامعه ما با مکتب سکولاریسم گفت: کسانی که دین باور هستند اما قدرت حداقلی برای آن قائل می شوند در برابر عده ای دیگر که پس از انقلاب امور حکومتی و حاکمیتی را مستندسازی می کنند و آن را بر اساس الگوی زمان پیامبر (ص) اداره می کنند، با یکدیگر مواجهه شدند. این دوگانه سکولار و حاکمیت دینی در زمان مشروطه نمود زیادی پیدا کرد. به طوری که در زمان مشروطه سکولاریسم موفق شد خود را غالب کند اما آن الگو امروز مانند قبل جوابگو نیست.

مدیرگروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی  در ادامه گفت: حاکمیت اسلامی هم مبانی و هم توانایی خود را اثبات می کند اما برای اینکه بتواند منطق حاکمیت دینی از نظریه تبدیل به گفتمان غالب شود، زمان بر خواهد بود. ما امروز به گفتمان قالب نرسیدیم در حالی که  بر اساس تعالیم اسلام و الگوی امام خمینی (ره) گفتمان غالب برای اسلام حکومیتی داریم اما نتوانسته در مرحله نظریه به گفتمان تبدیل شود که دیگر نظریه ها مجبور باشند در برابر آن از خودشان دفاع کنند.

ایزدهی اضافه کرد: ما امروز با دو نوع گفتمان مواجهه هستیم و غلبه یک گفتمان بر گفتمان دیگر از حیث نظری می تواند اسلامیت و نفی سکولاریسم را تضمین کند. اول عدم تفکیک دین از سیاست و امور اجتماعی و همه اموری که مرجعیت دین را زیر سوال می برد و دوم عدم جدایی دین از عرصه حاکمیت. اگر گفتمان دینی منطبق بر باورهای مردم و از سوی دیگر باورهای غربی مبتنی بر آموزه های ضد مسیحیت با یکدیگر مواجهه داشته باشند، گفتمان اسلام غیر سکولار بر اساس مبانی غلبه پیدا خواهد کرد اما اگر وجه سیاسی و تبلیغاتی و سمعی و بصری در قالب فیلم و تصاویر و رمان تاثیرگذار باشد، هر کدام از این گفتمان ها را می تواند به نفع دیگری تضعیف و یا قوی کند.

اسلام سکولار تعالیم دین را در محدوده امور شخصی و فردی می پذیرد

وی با اشاره به اسلام سکولار گفت: اسلام سکولار تعالیم دین را می پذیرد اما در محدوده امور شخصی و فردی. اسلام سکولار در بهترین حالت دارای دو قرائت است: اسلام حداقلی که دین فقط به اخلاق و موعظه محدود می شود و در تلقی حداکثری دین عملا از حاکمیت سیاسی فاصله می گیرد اما با سیاست می تواند ارتباط داشته باشد.

ایزدهی ادامه داد: اسلام سکولاریسم متصدی امور سیاست است اما حاکمیت ندارد. نکته حداقلی تر آن است که اسلام نه در حاکمیت و نه در سیاست ورود پیدا نمی کند و فقط  امور شخصی  مردم را عهده دار می شود. این دو تلقی امروز حال زورآزمایی با یکدیگر هستند.

وی در پایان گفت: غرب درصدد است که ما قائل به اسلامی شویم که مانند مسیحیت فقط به امور شخصی و احوالات فردی بپردازد، اما در نهایت اگر این امر امکان پذیر نباشد که نیست، به دوالیسم حاکمیت و دین قائل شویم به این معنی که از یک سو حاکمیت عرفی و از سوی دیگر مقولات دینی قرار گیرند.


انتهای پیام/

کد خبر : 50441
تاريخ ثبت خبر : 9 مرداد 1396
ساعت بارگزاری خبر : 10:37
برچسب‌ها:, , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)