| امروز پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

علی شیروانی در گفت‌و‌گو با طلیعه:


روند انتقال فلسفه از یونان به اسلام، الگویی برای تحول علوم انسانی است

عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بیان کرد: روندی که در فلسفه و انتقال فلسفه از یونان به حوزه اسلامی صورت گرفت می تواند الگویی برای حرکت در تحول علوم انسانی باشد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، اسلامی سازی علوم موضوعی است که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ما قوت گرفت. تحقق این امر با وجود تلاش های زیادی که تاکنون انجام گرفته همچنان روند کندی را طی می کند و نتوانسته تئوری و نظریه قوی را در مراکز علمی مطرح کند. چنین کاری پیوند میان دانشگاهیان و حوزویان را می طلبد تا با استفاده از یافته های هر دو گروه، نظریه های علمی و اسلامی به تولید برسد. برای توضیح بیشتر در این زمینه با حجت الاسلام والمسلمین علی شیروانی عضو هیئت علمی گروه فلسفه و کلام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه درباره تحقق علوم انسانی اسلامی گفت و گویی انجام داده ایم که در ادامه آن را می خوانید.
 

*نظر شما درباره وضعیت تحقق تحول در علوم انسانی و عملیاتی شدن آن در عرصه علمی کشور چیست؟

باید از ظرفیت اساتید علوم انسانی در دانشگاه ها استفاده کرد. باید از طریق گفت و گو میان اندیشمندان نظریه پرداز و تئوری پرداز در حوزه علوم انسانی اسلامی و دانشمندان متخصص در رشته های مختلف برای ایجاد انگیزه برای جامعه علمی و مشارکت در تحول بهره گرفته شود.

ما نمونه ای از چنین گفت‌و‌گوها  را در اوایل انقلاب در دفتر همکاری حوزه و دانشگاه داشتیم که اساتید از دانشگاه برای گفت و گو با علمای حوزه می آمدند. مثلا اقتصاددانانی با آیت الله هاشمی شاهرودی که متخصص در رشته اقتصاد بودند، بحث می کردند و با دیدگاه های اسلامی آشنا می شدند و این گفت و گوها تاثیر عمده ای در فکر و اندیشه آنها می گذاشت.

همچنین می توان در سایر رشته های علوم انسانی مانند روانشناسی با متخصصان برجسته آنها بحث کنیم و نقدهای خود را منتقل کرده و آنها را با انسان شناسی اسلامی و مباحث اسلامی که مربوط به روانشناسی است، آشنا کنیم و نحوه تاثیرگذاری آنها را بیان کنیم و باعث شویم در آنها انگیزه تولید دانش روانشناسی بر اساس مبانی اسلامی شکل بگیرد.

روانشناسی اسلامی را فیلسوف مسلمان و فقیه و مفسر نمی تواند تاسیس کند بلکه عالم و دانشمند روانشناسی که آشنایی به معارف و فلسفه اسلامی دارد می تواند در تولید آن همکاری داشته باشد. این در دیگر رشته های علوم انسانی امکان پذیر است. کسانی می توانند در رشته های علوم انسانی تحول ایجاد کنند که در آن زمینه تخصص داشته باشند در آن صورت اندیشه آنها در جامعه علمی خریدار پیدا می کند. در غیر این صورت هر کارشناسی در بیرون از دانش روانشناسی اشکالات خود را مطرح می کنند و روانشناسان هم کار خودشان را انجام می دهند و هیچ ارتباطی برای تحول ایجاد نمی شود.

به عنوان مثال باید کارگاه هایی برگزار شود که در بخشی از آنها اساتید روانشناسی شرکت کنند و اساتید حوزه علمیه که با روانشناسی آشنا هستند وارد گفت و گو شوند تا طی این گفت و گوها زمینه های لازم برای روان شناسان بومی جهت تولید دستاوردهای متناسب با فرهنگ اسلامی در حوزه روانشناسی پدید آید.

همچنین باید کارگاه های دانشجویان در سطوح عالی برگزار شود تا علی رغم اینکه همچنان با روانشناسی موجود آشنا می شوند، به نواقص آن هم آشنا شوند و تلاش کنند در پروژه های تحقیقاتی نواقص را با تولید نظریه ای بدیل جبران کنند. با تجمیع این حرکت های علمی زمینه های تحقق روانشناسی اسلامی و بومی ایجاد می شود. ما نباید صرفا استفاده کننده ترجمان دستاوردهای بیگانگان در این عرصه ها نباشیم زیرا طبیعتا بخش عمده ای از آنها مشکلات ما را رفع نمی کند. ما باید غذای متناسب با روح و جسم خود را تولید کنیم.

بخشی از واکنش منفی که نسبت به اسلامی سازی علوم انسانی می شود به دلیل طرح نادرست آن بوده است. عده ای تصویری از علوم انسانی اسلامی دارند که موافقان آن علوم هم با آن مخالفند


*پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در این زمینه چه کارهایی انجام داده است؟

تلاش های صورت گرفته در این پژوهشگاه در عرصه تربیت انسانی کارآمد بوده است به این صورت که طلاب وارد این عرصه شدند و در رشته های علمی تخصص پیدا کرده اند. مثلا در دروس جامعه شناسی و روانشناسی و اقتصاد در یک بازه زمانی تحصیل کرده اند و در فاز بعد در این عرصه ها تحقیق کردند و آثار خوبی تولید کردند که در نظام آموزشی مورد استفاده قرار می گیرد.

بعضی از کتاب های پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در رشته های علوم انسانی مورد استفاده قرار می گیرد. دوره های دکتری هم در راستای تربیت نیرو برگزار شده است. اما باید در عرصه ایجاد گفتمان و تعامل با اندیشمندان و متخصصان حوزه های مربوطه کارهای بیشتری صورت بگیرد. در بین اساتید دانشگاهی افراد متدین و علاقمندی هستند که تمایل دارند  با آموزه هایی از معارف دینی که در رشته های آنها تاثیرگذار است، آشنا شوند و سعی کنند نواقص آنچه را که فراگرفته اند، برطرف کنند. آنها می دانند این علوم تناسب کاملی با اعتقادات و تربیت و فرهنگ شان ندارد و از این مشارکت استقبال می کنند.

*عده ای نسبت به علوم انسانی اسلامی و علم دینی نگاه مثبتی ندارند و به آن انتقاد وارد می کنند. یکی از مهم ترین انتقادات آنها به عدم وجود علم دینی است و اینکه اصلا چنین علومی نباید وجود داشته باشند. عده ای هم معتقدند اساسا در طول ۴۰ سال گذشته چه تولیداتی در این زمینه انجام شده است؟

بخشی از واکنش منفی که نسبت به اسلامی سازی علوم انسانی می شود به دلیل طرح نادرست آن بوده است. عده ای تصویری از علوم انسانی اسلامی دارند که موافقان آن علوم هم با آن مخالفند. بخشی از مخالفت ها به خاطر عدم داشتن تصور درست و صحیح نیست. اگر مساله به خوبی روشن شود و تصویر صحیح از آن ارائه شود، بسیاری از مخالفت ها برطرف می شود.

بعضی می گویند جایگزین علمی ارائه دهید تا ما از آن استفاده کنیم که البته حق با آنهاست زیرا جایگزینی ارائه نشده است. کسانی که سخن از علوم انسانی اسلامی می کنند منظورشان علوم بالفعل نیست بلکه باید در مسیر تحقق آن گام برداشته شود. فکر نمی کنم شخصی با متدولوژی های علمی آشنا باشد و معتقد باشد امکان تحقق چنین علومی وجود ندارد.

باید راهکار صحیح و فرآیند صحیح تولید داشته باشیم و از حرکت های تبلیغاتی و صرفا سلبی دست برداریم. به جای تاکید بر جنبه های سلبی و ایجابی، دستاوردهای مثبت آن را پذیرا باشیم و نواقص آن را برطرف کنیم و این حرکت را در جهت رشد و بالندگی علوم انسانی تلقی کنیم.

علوم انسانی فعلی در بعضی از بخش ها فاسد است اما همه آن این گونه نیست. اگر با آگاهی و بصیرت و عالمانه در این زمینه حرکت شود، مورد استقبال اندیشمندان علوم انسانی داخل و خارج کشور قرار می گیرد زیرا هیچ کس با حقیقت عناد ندارد.

فلسفه از یونان به اسلام وارد شد. اندیشمندان ما در مواجهه با این دانش، آن را فرا گرفتند و رنگ آن را به رنگ اسلامی درآوردند یعنی از نقاط قوت آن استفاده کردند و با همان روش آن را متکامل کردند

*رویکرد های مختلفی در اسلامی سازی علوم انسانی وجود دارد. عده ای می گویند علوم انسانی غربی را حذف کنیم و علم جدیدی را تاسیس کنیم اما عده ای می گویند این علم را تهذیب کنیم. عده ای معتقدند علوم غربی از اندیشه های مسلمانان هم استفاده کرده است پس ما هم در تولید این علوم سهیم هستیم. بعضی هم معتقدند علوم انسانی جغرافیا نمی شناسد. در مجموع شما کدام یک از این روش ها را تایید می کنید؟

روندی که در فلسفه و انتقال فلسفه از یونان به حوزه اسلامی صورت گرفت می تواند الگویی برای حرکت در تحول علوم انسانی باشد. فلسفه از یونان به اسلام وارد شد. فلسفه، علم غربی بود و توسط ارسطو و افلاطون تاسیس شده بود. اندیشمندان ما در مواجهه با این دانش، آن را فرا گرفتند و رنگ آن را به رنگ اسلامی درآوردند یعنی از نقاط قوت آن استفاده کردند و با همان روش آن را متکامل کردند. فارابی و ابن سینا از ابتدا صورت کاملی از آن ارائه ندادند. ثانیا در ابتدا فلسفه اسلامی دارای نقطه اوج و کمال نبود بلکه به تدریج در طول هزار سال به حکمت متعالیه رسید.

در رشته های علوم انسانی فعلی در طول ده ها سال، اندیشمندان یافته های خود را بر روی یکدیگر گذاشتند. ابتدا باید به تدریج نقاط ناسازگار را با توجه به فرهنگ اسلامی حذف کنیم تا صورت نهایی علوم اسلامی بوجود بیاید. نمی توان علوم انسانی اسلامی را از نقطه صفر آغاز کند. عده ای هم از ابتدا برخورد مستقیم به علوم انسانی غربی می کنند و آن را از بین می برند سپس نمی دانند چه بکنند. این دیدگاه ها به جنگ با علم تعبیر شود و افراد در برابر آن جبهه می گیرند.

پس باید از ظرفیت موجود در دانشگاه ها استفاده کرد و وارد تعامل و گفت و گو با آنها شد تا با درگیر شدن در مساله، تصویر درستی از آن پیدا شود و با مبانی که زمینه تحول در دانشگاه ایجاد می کند، آشنا شد. دستاورد مسلمان مومن و متدین به تدریج وقتی وارد عرصه پژوهش و تحقیق می شود، مانند فرد ملحد و بی دین نخواهد شد. روند تولید علم تدریجی و زمان بر است. این کارها با عجله و شتاب نمی توان سامان داد.

مشارکت ما در تولید علم جهانی کم بوده است. مثلا از میان رشته های مختلف علوم انسانی، روانشناسی اسلامی را بیشتر تولید کرده ایم. لازم است شخصی که به این علم و زبان غرب و اسلامی آشناست، آن را ترجمه کند و به غرب منتقل کند. مگر می شود از حرف درست استقبال نشود!

روانشناسان ما در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سمیناری در ژاپن شرکت کرده بودند و نظریه های اسلامی را ارائه داده بودند، نظرات آنها مورد استقبال واقع شد. اکنون اگر حرفی برای گفتن داشته باشید کسی گوش خود را نمی بندد اما باید حرفی برای گفتن داشته باشید. اگر روانشناس مسلمان با چند استاد روانشناس در غرب ارتباط برقرار کند و دیدگاه های خود را بیان کند زمینه رواج آن فراهم می شود. اما اکنون عرصه وسیع است و شمار اندیشمندان در هر حوزه زیاد است.

ما به لحاظ کمّی، درصد اندکی از حجم تولید علم را به خود اختصاص دادیم. باید میزان تاثیرگذاری واقع بینانه ای را انتظار داشته باشیم. کار سخت است و جبهه مقابل هم بسیار مجهز است و پیشینه مهمی داشته است. ظلمت فراگیری وجود دارد و اگر بتوان چراغی را روشن کرد باعث خوشحالی خواهد بود.

انتهای پیام/

کد خبر : 76685
تاريخ ثبت خبر : 7 مهر 1397
ساعت بارگزاری خبر : 10:56
برچسب‌ها:, , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)