| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

همایون همتی:


راه شهید مطهری بی‌رهرو مانده است/نباید به مطهری بسنده کنیم

همایون همتی گفت: تفکر غالب در حوزه‌های علمیه مطالعه متون کلاسیک و دوری از کتابهای روز، مجلات و... است که با سبک شهید مطهری متفاوت بوده و بنابراین راه شهید مطهری بی‌رهرو مانده است.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از مهر، شهید مطهری، متفکر و اندیشمند آزاداندیشی است که همواره می تواند چراغ راه اهالی علم و فرهنگ باشد. خوانندگان محترم با ایشان آشنا هستند و جایگاه علمی او را می شناسند، او کسی است که علی رغم توانایی بالای علمی و استاد حوزه و دانشگاه بودن پای به عرصه های اجتماعی گذاشت و دغدغه جامعه داشت. از کتاب داستان راستان او می توان فهمید که دغدغه هدایت کودکان و نوجوانان را داشت و در کتابهای مختلف دیگر سعی در هدایت جوانانی داشت که با توجه به شرایط آن زمان رهزنهای مختلفی آنها را تهدید می کرد. به هر حال می توان گفت شهید مطهری مرد مشکلات روز جامعه بود و سعی می کرد به آنها پاسخ بدهد. در گفتگو با همایون همتی، فوق دکترای فلسفه دین به بررسی نقش مطهری در زمانه اش و تأثیرگذاری او بر نسلهای بعد پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست؛

*با توجه به اینکه شهید مطهری بهترین شاگرد علامه طباطبایی بودند، اما درباره مباحث مبتلابه جامعه مانند حجاب و عدل الهی و زنان وارد می‌شدند و سطح علمی شان را به اصطلاح پایین آورده و از متون علمی و فنی حوزه جدا می شدند و با مردم درباره مسائل روز جامعه بحث می‌کردند. این بُعدی از شخصیت ایشان هست که کمتر در بین علما و فضلای تراز اول حوزه دیده می شود. نظر شما در این مورد چیست، آیا این طور نیست؟!

درباره شخصیت شهید مطهری می‌توان به مسائلی از جمله تنوع مطالعات، جستجوگری و روحیه کنجکاوی ایشان توجه کرد که مجلات و روزنامه‌ها را مطالعه می کردند. چنانچه کتاب نظام حقوق زن در اسلام حاصل یک سلسله مقالات جدال قلمی ایشان با فردی در مجله «زن روز» آن زمان که چندان هم موجه نبوده است، بود، اما ایشان حاضر شدند که وارد چنین میدانی شوند.

ایشان دائما کتاب‌های روز را علاوه بر منابع و متون کلاسیک می‌خواندند، اما مشکلی که ما هم اکنون داریم این است که علمای ما فکر کرده اند فقط یکسری متون کلاسیک و سنتی را بخوانند و این‌ها را خوب تدریس کنند، کافی است و نگاهی به شبکه‌های تلویزیونی، مجلات و نشریه‌ها نمی‌کنند، البته این گفته عمومیت ندارد و استثنا‌هایی نیز در این زمینه وجود دارد، ولی متاسفانه تفکر غالب در حوزه‌های علمیه ما این گونه است و راه شهید مطهری بی رهرو مانده است.

مطهری، مرد افق‌های دور و آینده بود افق‌های جدید را در زمینه فرهنگ و فکر تجزیه می‌کرد و هراسی از مواجه شدن و رویارویی عاقلانه و با افکار دیگر نداشت. به تنوع و گستردگی موضوعات خیلی توجه داشت و نکته یابی می‌کرد. او با جوانان محشور بود، چنانچه فرزندانش برایم تعریف می‌کرد، این شهید دانشجویان مارکسیست را در خانه خود می‌پذیرفت و از آن‌ها محترمانه پذیرایی کرده، سوالات شان را می‌شنید و به آنها پاسخ می داد و کم کم آن‌ها را دچار تحولات فکری و روحی می‌کرد.

هم اکنون روحانیون ما اکثرا یا درگیر کار‌های اجرایی هستند و تبدیل به مقامات و صاحب منصبان دولتی شدند و دیدن آن‌ها تقریبا محال است و دسترسی به آن‌ها مخصوصا برای نسل جوان بسیار سخت است یا اینکه خودشان با جامعه فاصله ایجاد کرده اند و جامعه اصلا هراس دارد به آن‌ها نزدیک شود. به هرحال این ارتباط روحانیون با نسل جوان برقرار نیست و این کاری بود که شهید بهشتی و مطهری خیلی خوب قبل از انقلاب انجام می‌دادند.

هم اکنون روحانیون ما اکثرا یا درگیر کارهای اجرایی هستند و تبدیل به مقامات و صاحب منصبان دولتی شدند و دیدن آن‌ها تقریبا محال است و دسترسی به آن‌ها مخصوصا برای نسل جوان بسیار سخت است یا اینکه خودشان با جامعه فاصله ایجاد کرده اند و جامعه اصلا هراس دارد به آن‌ها نزدیک شود

*نامه به رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران تا یک استاد مارکسیست از شوروی برای تدریس مارکسیست به ایران بیاید، نشانه آزادگی و انصاف علمی ایشان است. در این مورد نظر شما چیست؟

بله همان طور که گفتید از دیگر خصوصیات شهید مطهری می‌توان به انصاف او اشاره کرد که در کتبش هرجا که نقطه قوتی از فیلسوفی می‌بیند و یا در یک مکتب و ایدئولوژی‌ای آن را بازگو کرده و توضیح می‌دهد، به طوری که احسان طبری ایدئولوگ حزب توده، زمانی اعتراف کرده شهید مطهری گاهی بهتر از خود ما مبانی ایدئولوژی ما را تشریح می‌کند، طوری که آدم فکر می‌کند ایشان در حال تبلیغ و ترویج است آنقدر که همدلانه و منصفانه این تفکر را ابتدا معرفی کرده و بعد نقد و رد می‌کند، البته این موضوع در کار علما و فقهای بزرگ ما نیز در قرون گذشته سابقه دارد و در کتاب‌های کلاسیک در فقه و کلام داریم؛ گاهی فقیهی عقاید مخالف را چنان با انصاف تشریح می‌کنند که انسان در ابتدا فکر می‌کند طرفدار این فکر هستند و سپس عالمانه از ریشه آن تفکر را رد می‌کنند و البته بسیار با استدلال قوی این کار را انجام می‌دهند.

حریت و آزادگی هم از دیگر خصوصیات این شهید است، نهراسیدن از روبرو شدن با اندیشه‌ها هم از دیگر خصوصیات اخلاق علمی اوست. در مقدمه کتاب عدل الهی می‌گوید: شک، معبر خوبی است و نباید از شک کردن جوانان هراسید، این را به فال نیک می‌گیرم و این گذری است برای رسیدن به یقین و معرفت و باید از آن استقبال کرد. در علل گرایش به مادی گری هم می‌بینید که چقدر با انصاف هرچند که چندان به زبان‌های کشور‌های اروپایی مسلط نبوده اند، اما روی ترجمه‌هایی که از هایدگر، کانت و دکارت موجود است، به خصوص در زمینه فلسفه مدرن و نه معاصر که ایشان با فلسفه معاصر آشنایی نداشت، در فلسفه غرب به خصوص بر روی اندیشه های کانت، هگل، دکارت و … کار کرده بود. همچنین بر روی مارکسیست و اگزیستانسیالیست کار کرده بود.

در کتاب انسان کامل، عرفان حافظ و تعلیم و تربیت درباره اگزیستانسالیست‌ها بحث‌هایی را مطرح می‌کند، در همان حدی که ترجمه‌های دکتر مصطفی رحیمی از کار‌های سارتر در دسترس بوده است که البته این قسمت‌ها نیاز به تکمیل دارد، یعنی در برخی جا‌ها ضعیف است و منابع مستند نیست و هم اکنون منابع بیشتری در دسترس است تا این کار تکمیل شود و برخی جا‌ها نیز تصحیح شود.

*نمی‌خواهیم از مطهری بت بسازیم و بگوییم حرف آخر را در علم زده است، خاتم العلما است و نیازی به علم نیست و در حوزه‌ها را ببنیدیم، یعنی در ذهن جوان خطور کند چون ایشان شهید شده طبق معمول هر کسی از دنیا رفته را بزرگ می کنیم؟

هیچ کس چنین حرفی را نزده  که مطهری حرف آخر را در علم زده است. امام(ره) فرمود: آثار ایشان بی استثنا خوب است یعنی آثار ایشان انحراف، التقاط و تحریف ندارد، به این معنی نیست که دیگر نیازی به علم ندارد وگرنه رهبر معظم انقلاب بر تولید علم، جنبش نرم افزاری تاکید نمی کردند، لذا هر روز هم حوزه‌ها و هم عالمان دینی دانشگاهیان و فرزانگان دینی لازمست که در حوزه علوم دینی و معارف آن به پرسش‌های جدید جواب دهند و با صفحه‌های جدیدی که مطرح می‌شود مواجهه علمی داشته باشند.

این گونه نیست که مطهری همه کار‌ها را آماده برای ما کرده باشد و به عبارتی لقمه آماده گرفته باشد و ما بر سر سفره او نشسته و فقط مصرف کننده باشیم. این فکر باطلی است و اگر کسانی چنین عقیده ای دارند باید فکر خود را عوض کنند، بنابراین من در مطهری این روحیه کنجکاوی، علم دوستی، انصاف، آزادگی، مسئله یابی، تنوع طلبی و مواجهه فرهنگی با افکار را می بینم.

*برخورد شهید مطهری با افکار و عقاید نادرست چطور بود، آیا آنها را تکفیر می کرد؟

مطهری این گونه نبود که با افکار با تصدیق و تکفیر روبرو شود. هر چقدر یک فکر را تکفیر کنید، بیشتر رشد می‌کند. در عالم تفکر مبارزه آداب و قانونی دارد که قانون بازی را باید رعایت کرد. در قانون نظامی، وضعیت دیگری حاکم است. اینها از جهات زیادی با هم متفاوت هستند، هرچند که با هم اشتراکاتی دارند، لذا جنگ‌های فرهنگی متفاوت با جنگ‌های نظامی هستند و باید مقررات و آداب خودشان را رعایت کرد. برخی فکر می‌کنند همین که به فکری برچسب زدند که انحرافی و یا التقاطی، حجتیه، منافق یا بهایی است، آن تفکر سرکوب می‌شود، مسلما وضعیت این گونه نیست.

یا مثلا برخی آقایان می‌گویند که نام برخی از این موارد را نبرید تا تبلیغش نشود، خیر! امروز این گونه دستورها و عقاید دیگر جوابگو نیست و شبکه‌های مجازی حضور دارند، پشت این افکار حمایت‌های تدارکاتی و لجستیکی هست و احتمالا دولتها، گروه‌ها و سازمان‌هایی حضور دارند و به شکل برنامه ریزی شده از این افکار حمایت می‌کنند و این افکار نخواهند مرد. برخی مطرح می‌کنند نباید این افکار را مطرح کرد، اگر این کار را نکنیم به شکل‌های مختلف مثل قارچ خواهد روئید و سر بر می‌آورد. بنابراین ما چاره‌ای نداریم جز اینکه با صبر و حوصله و با ادب و متانت و احترام و برخورد عالمانه و فرهنگی با افکار روبرو شویم. من فقط از افکار می‌گویم، لیبرالی نیستم به آن معنا که بگویم با ضد انقلاب‌ها باید این گونه رفتار کنند. هر حیطه‌ای برخورد لازم خود را می‌خواهد. در مواردی باید با تانک و هواپیما و آرپیچی جنگید که آن هم جای خود را دارد، اما جا‌هایی نیرو‌های امنینتی و اطلاعاتی باید وارد شوند. من در حطیه فرهنگ عرض می‌کنم، من معلمم و کارم این است و تنها چیزی که در عالم بلد هستم همین حوزه فرهنگی است.

شما نمی‌توانید کسی که دارای عقیده باطلی دارد شلاقش بزنید و فکر کنید که این درمان می‌شود بلکه باید مثل مطهری، در مسجد فرشته، الجواد و حسینیه ارشاد یا جا‌های دیگر جلساتی را بگذارید و سخنرانی کنید تا اثر بگذارد. الان این رساله‌های کوچکی که از ایشان چاپ شده است، خدا در زندگی انسان، ایمان و عمل دارای بخش‌های جالبی است، سه سخنرانی جوان پسند همانطور که فرمودید اصطلاحی، فنی و پیچیده نیست و هیچ گونه کلمات تخصصی و سنگین فلسفی و علمی ندارد، نوعی ساده سازی این مباحث فلسفی است البته رویکرد او فلسفه ملاصدرایی است، البته تخصص اش هم در همین زمینه بود و سعی می‌کرد با فلسفه سنتی اسلامی و فلسفه ملاصدرا به مبارزه افکار و اندیشه‌ها برود.

فلسفه ملاصدرا بسیار زیبا، عمیق، استدلالی و جامع است، ولی کاستی‌های خود را دارد و باید منصفانه آنها را پذیرفت همان گونه که علامه طباطبایی اشکالاتی بر ملاصدرا داشت و استاد مصباح یزدی و حضرت آیت الله جوادی آملی اشکالاتی هم بر ملاصدرا و هم بر استادشان علامه طباطبایی دارند.

اگر شما کتاب تعلیقه نهایه الحکمه استاد مصباح یزدی که هم عربی آن و هم ترجمه اش موجود است،‌ را دقت کنید در واقع بازسازی و بازنگری و بازاندیشی فلسفه ملاصدرا است در غالب روایت علامه طباطبایی است و به نظرم خودش یک جور فلسفه جدید است. بسیاری از موارد اشکالات آقای مصباح را وارد می‌دانم، کاری به مواضع سیاسی افراد ندارم ممکن است، شاید با هم اختلاف نظر هم داشته باشم، ولی ایشان یک فیلسوف بزرگ، متفکر و اندیشمند بسیار مورد احترام و تواناست و بسیاری از اشکالاتی را که بر علامه طباطبایی و ملاصدرا دارند، وارد است.

بنابراین ما به بازاندیشی میراث گذشته خودمان نیاز داریم و این کار را مطهری کرد و ۴ جلد شرح مبسوط منظومه اثر جاودانه مطهری است که بیش از ۱۰ نفر از استان فلسفه غرب دانشگاه تهران در جلسات فراوانی ظاهرا ۵۰ جلسه است و ۵۰ نوار بوده که من آن‌ها را قبل از چاپ، در سال ۶۰ آقازاده شان که شاگردم بود ـ آقای دکتر محمد مطهری ـ برایم آورد و من همه آنها را گوش کردم. بسیار با متانت و عالمانه با منوچهر بزرگمهر، حمید عنایت و دیگران که در آن درس هستند، روبرو می‌شود و این یک نمونه بسیار موفق ازتدریس متن کلاسیک سنتی فلسفه اسلامی و مقایسه‌هایی که با فلسفه غرب و فلسفه‌های جدید صورت می‌گیرد و آن هم جالب است که اعضای شرکت کننده در آن حلقه‌ها همه استادان نامدار فلسفه‌های غرب دانشگاه‌های کشور مخصوصا دانشگاه تهران هستند.

انصافا امروز در کجای حوزه علمیه قم، مشهد و جا‌های دیگر سراغ دارید که یک عالم حوزوی یک متن فقهی را با ۱۰ -۲۰ نفر از اساتید خوب رشته حقوق شاخه‌های بین الملل، جزا و … بحث کرده و مطالب جدید را بخوانند یا مثلا شبیه کاری که علامه طباطبایی درباره هانری کربن و دیگران داشت را انجام  بدهند. فضای امروز سیاست زده است و تنگ نظری‌ها و مشکلات اقتصادی و … که برای اهل فرهنگ به وجود آمده است متاسفانه این‌ها باعث شده تا دل و دماغی نباشد و وضع معیشت و اوضاع اقتصادی هم مزید بر علت شده است و روحیه‌ای برای اساتید نمانده است تا دور هم جمع شوند.

اگر هم دور هم جمع شوند، حلقه سیاسی می‌شود و بعد هم از مباحث امنیتی و سیاسی در می آورد. در زمانه مطهری این فرصت پیدا شد و برخی شرایط هم مهیا شد و علیرغم آن اختناق و استبداد رژیم منحوس پهلوی، ولی برخی از علما از این فرصت خوب استفاده کردند و آقای مصباح، علامه طباطبایی و شهید مطهری جلساتی در منزل می‌گذاشتند و حاصل آن ۴ جلد شرح منظوم مبسوط شد.

انصافا امروز در کجای حوزه علمیه قم، مشهد و جاهای دیگر سراغ دارید که یک عالم حوزوی یک متن فقهی را با ۱۰ -۲۰ اساتید خوب رشته حقوق شاخه‌های بین الملل، جزا و … بحث کرده و مطالب جدید را بخوانند یا مثلا شبیه کاری که علامه طباطبایی درباره هانری کربن و دیگران داشت را انجام بدهند

*نیاز امروز جامعه هم برگزاری چنین حلقه های علمی است؟

امروز نیاز داریم همین گونه یک متن فلسفی را مورد بحث قرار دهیم، حتی در منطق، فلسفه و فقه و در عرفان نظری و بعد آن‌ها را مقایسه کنیم در حضور متخصصان با اساتید و بزرگان دیگر. در آزاد فکری مطهری هم همین بس که در دانشکده الهیات نظرش این بود که آقای آریانپور بیاید و درس بدهد، جامعه شناس مارکسیست غرب، دیالکتیک و ماتریالیست درس دهد و یک متفکر معتقد به او پاسخ دهد، یعنی  کلاس در حضور دو استاد برگزار شود و هرکدام مواضع و افکار خود را مطرح کنند و رویارویی و بحث علمی دربگیرد. این نهایت آزاداندیشی و اعتماد به نفس است، مطهری اگر به جهان بینی خود اطمینان نداشت به رویارویی با این متفکران نمی رفت. آقای آریان پور، چند زبان می‌دانست و اهل فلسفه و جامعه شناسی بود، ولی شهید مطهری با اعتماد به نفس به خود از او خواسته بود تا جلساتی را در دانشکده الهیات برگزار کند.

*آیا امروزه امکان انجام این تز در دانشکده الهیات وجود دارد؟

نخیر! اگر کسی چنین حرفی بزند او را اخراج  و یا با او برخورد می‌کنند. ببینید چقدر فضا تنگ شده است. سال ۵۸ شهید مفتح رئیس دانشکده الهیات بود و من در اولین دوره بعد از انقلاب اسلامی دانشجوی دانشگاه تهران بودم. درسم خوب بود و در حدی بودم که ادبیات انگلیسی را به همکلاسی‌های خود آموزش می‌دادم. آقای مهدی عالی یزدی در سال ۶۰ امتحان زبان از من گرفت و من در دانشکده الهیات زبان انگلیسی درس می‌دادم و هنوز دانشجو بودم و مرحوم شهید مفتح هم دنباله رو شهید مطهری بود و همین تفکرات را داشت و می‌گفت: شما هر استادی را با هر تفکری لازم دارید و تشخیص می‌دهید، دعوت کنید، آوردنش با من. آن قدر این مرد بزرگوار و اندیشمند زمان شناسی بود.

*نحوه برخورد شهید مطهری را با دانشجویان کمونیست گفتید، که برایم خیلی جالب بود!

نحوه تعامل شهید مطهری با ادیان و پیروان مکاتب دیگر هم مهم است. نحوه تعامل او با اساتید دانشگاه نیز مهم است. آن اساتید دانشگاه با کراوات و ریش چند تیغه در خانه خود راه می‌داد. انصافا امروز چند روحانی بزرگوار دارید که حاضر شود اصلا نیم ساعت در کنار چنین فردی بنشیند. متأسفانه اندک شمارند.  لازم است این‌ رفتارها را از شهید مطهری بیاموزیم ایشان یک عمری خون خورد، خون دل چشید و از هم کسوت‌های خود بی مهری‌ها دید و به او تهمت سنی و وهابی زدند. وقتی کتاب مسئله حجاب را نوشت گفتند فتوایی که از نظر فقهی عنوان کرد که زن می‌تواند مثلا با مرد دست بدهد و پوشیدن کفین و دست لازم نیست و به قصد غیرتلذذ دست دادن دادن مرد و زن نامحرم ایراد ندارد، برخی گفتند این فتوا برای اهل سنت است، پس تو هم سنی شده ای.

بنده، شخصی که پرسش‌های مسئله حجاب را مطرح کرده، می‌شناسم. امروزه از روحانیون سنتی و مخالف انقلاب است، این موارد را که مطرح کرد، مطهری یکبار در این کتاب جواب به او می‌دهد که فکر کردی من خدایی ناکرده با دانشجویان دختر که در جلسات می‌آیند رابطه نامشروع دارم؟! من هرچه را ببخشم این تهمت‌ها را نمی‌بخشم و در آخرت از شما شکایت می‌کنم. یعنی ببینید از تحمل این گونه صفت‌های ناروا نیز ابایی نداشتند، حرف‌های زشت و ناموسی به مطهری بزنند، او که امام قوت ایمانش را آن گونه ستود.

پسرش برای من تعریف کرد از جوانی همیشه نماز شب می‌خواند، ولی وقتی که پدرشان فوت کرد، آن سوز و گداز‌ها و اشک ریزی‌های شبانه بیشتر هم شد. یکبار برای شام به منزل ایشان دعوت شدم، فرزند ایشان آقای مجتبی مطهری من را به محل مصلای ایشان بردند که سجاده اش هم در آنجا بود و حتی بعد از شهادتش جایش را تغییر نداده بودند. چنین کسی را متهم می کنید که با دانشجو‌های دختر خود ارتباطی داشته و یا حتی چنین احتمال و حرفی را مطرح کنید؟  مطهری این حرف‌ها را شنید و دم برنیاورد یک تا سه نسل را از تفکرات اسلام سیراب کرد.

*امروز نیاز به چه محققان و دانشمندانی داریم؟

بسندگی به مطهری را خطرناک می‌دانم و معتقدم به کسانی با آن چارچوب‌های فکری و با وسعت و تنوع بیشتر و زبان‌دان نیاز داریم که در عرصه علمی جهان امروز باید حضور داشته باشند تا حرکت ایشان را ادامه دهند.

در بین عالمان دینی مان انصافا چنین کسی را در گذشته و حال نداشته ایم که به اندازه مطهری تنوع موضوعات در آثارش دیده شود و این‌ها همه حاصل رسالت و دردمندی او بود که احساس می‌کرد باید در تمام این جبهه‌ها و خاکریزها شرکت کند

*تنوع کارها یعنی کتابها و سخنرانی های ایشان ناشی از چه بوده است؟

درباره موضوعاتی که ایشان کار کرده است باید با انصاف گفت که حیرت انگیز هستند، ما در بین عالمان دینی مان انصافا چنین کسی را در گذشته و حال نداشته ایم که به اندازه مطهری تنوع موضوعات در آثارش دیده شود و این‌ها همه حاصل رسالت و دردمندی او بود که احساس می‌کرد باید در تمام این جبهه‌ها و خاکریز‌ها شرکت کند. مرحوم مطهری احساس می‌کرد راجع به اقتصاد اسلامی کار می‌کرد و خوش آیند خیلی از افراد نشد و یا در سیره نبوی(ص) و ائمه(ع)، فلسفه اخلاق، بحث فطرت، مارکسیست‌ها، یا درباره اسفار و شفا هم کار می‌کرد. زمان هم بحثی بود که در دیالکتیک مارکسیستی آن روزگار خیلی رواج داشت و در سطح گسترده تبلیغ می‌شد و مرحوم مطهری در همه این زمینه‌ها قلم می‌زد، از سال ۵۴ هم هفته‌ای سه روز به قم می‌رفت آن گونه که برای من تعریف کردند، درس‌های اسفار برای آن زمان است.

تنوع مطالعاتی و قلمی ایشان بسیار زیاد است، بحث حجاب و حقوق زنان بوده است، نقد مارکسیست و فلسفه تاریخ بوده است. الان چند عالم دینی سراغ داریم که راجع به فلسفه تاریخ کار کرده باشد؟ جز خود آقای مصباح که جامع التاریخ را نوشته اند. اخیرا هم رساله و جزوه‌ای با نام درآمد و مقدمه ای بر حکومت اسلامی از شهید مطهری درآمد که بسیار نامنقح و نامستند است که نیاز به ویرایش جدی دارد و معلوم می‌شود، خیلی شتابزده است و تاملات جدی در این زمینه نداشته اند، ولی کتابهای گریز از ایمان و گریز از عمل، کتابچه‌های کوچکی درباره ماهیت و حقیقت ایمان است که البته بحث ماهیت و حقیقت ایمان در رساله‌ای از ایشان چاپ شده است. در مغرب زمین هشت تئوری در باب ایمان مطرح است دریغا که ذهن مطهری با آن بحث‌های جدید و مدرن و معاصر درگیر نبود وگرنه کامل‌تر و پربار‌تر بود، ولی همین که توجه کرده است جای قدردانی دارد.

امروز برای انسان معاصر باید تفسیر جدیدی از ایمان مطرح کرد. ایشان کلاس‌های تفسیر قرآن داشت که ۱۰ جلد از آن منتشر شده است. درباره وحی و نبوت مطالبی را دارد و یک سلسله مقدمه‌ای را بر جهان بینی اسلامی است که شامل بحثهای معاد و توحید است، هرچند برای جوانان و به زبان ساده است، ولی سرشار از نکات حکمی و دقیق است و هر کدام می‌تواند سرنخی برای درس و سخنرانی و موضوع تحقیق جدیدی باشد.

انتهای پیام/

کد خبر : 67843
تاريخ ثبت خبر : 25 اردیبهشت 1397
ساعت بارگزاری خبر : 09:47
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)