| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشت؛


درک فقر وجودی، مایه مباهات

چنین فقری مایه سرافرازی همیشگی است که میل به سرکشی در انسان هست و اگر امکان بیابد عصیان می کند و فقر مانع می شود که انسان چنین شود و او را به ناچار پروادار نگه می دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، مصطفی دلشاد تهرانی یادداشتی با عنوان «درک فقر وجودی، مایه مباهات» نگاشته است که در ادامه از نظر می گذرد:

سخنی مشهور منسوب به پیامبر اکرم است که «الفَقرُ فَخری» : فقر افتخار من است . البته این سخن حدیث نیست و در قرن ششم هجری در منابعی غیر حدیثی ظهور کرده و سپس به برخی آثار حدیثی پس از آن راه یافته است و به ویژه عارفان بدان سخت رغبت نشان داده و توضیحات بسیار بر آن داده اند . البته با توجه به مفهوم فقر وجودی ، این سخن مفهومی قرآنی دارد و صحیح است که خداوند در آیۀ ۳۵ سورۀ فاطر فرموده است: «یَا أَیُّها النَّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ» ای مردم ! شما [ همگی ] فقیر و نیازمند خدا هستید و خداست که بی نیازِ ستوده است .

البته می توان مفاهیمی دیگر نیز برای آن قائل شد ، مانند فقر معنوی که خود را پیوسته نیازمند معنا دیدن و در کسب آن تلاش کردن و به والایی رسیدن که افتخار است ؛ و نیز به مفهوم پارسایی و ساده زیستی و قناعت ورزی که کمالی انسانی و مایۀ افتخار است .

بی گمان این سخن به معنای تأیید فقر استضعافی نیست که آن سخت نکوهیده و مایۀ تباهی هاست. اهل معرفت فقر را از مقامات اساسی سیر و سلوک دانسته اند و آن را به فقر ذاتی و فقر صفاتی تقسیم کرده اند .

فقر ذاتی آن است که همه موجودات و ممکنات در ذات فقیر مطلق اند و در هستی و پدیدار شدن نیازمند ذات بی نیاز باری تعالی هستند و این امر پیوسته با آن ها است و همۀ موجودات و ممکنات در فقر وجودی اند . فقر صفاتی آن است که همۀ موجودات و ممکنات پس از هستی یافتن و پدیدار شدن باید به کمال لایق خود برسند و مظهر اسما و صفات الهی شوند . عارفان و متصوّفان فقر را ترک دنیای نکوهیده ، یعنی ترک برقرار کردن رابطۀ پست با هر امری از امور عالم ، مادّی و معنوی ، دانسته و آن را گام نخست برای سیر و سلوک آدمی دیده اند ؛ این که انسان از دام دنیای نکوهیده آزاد شود و به حقیقت هستی رو کند و جز خدا مطلوبی نگیرد و هیچ امری او را از خدا به خود مشغول نسازد .

ملای روم با عنایت به مفاهیمی والا برای این سخن گوید : اگر پیامبر گفته است که فقر مای مباهات و نازش من است ، این سخن از روی مجاز و گزاف گویی نیست که اگر معنای درست و حقیقی آن درک شود ، دریافت می گردد که هزاران عزّت و ارجمندی و سربلندی در چنین فقری نهفته است . اگر کسی فقیر الی الله شود و از بندِ وجود موهومِ خود رهایی یابد ، مانند زبانۀ شمع نورانی می گردد و از وجودِ سایه وار خویش آزاد می شود و دیگر اسیر موهومات نخواهد بود . این سخن که فقر ، مایه مباهات و افتخار من است ، از آن رو سخنی والا و گرانقدر است که سبب می شود انسان از آزمندان و تنگ دلان و تنگ نظران بگریزد و به سوی خدای بی نیاز مطلق رود و بدو پناه بَرَد و او را تکیه گاه گیرد .

چنین فقری مایه سرافرازی همیشگی است که میل به سرکشی در انسان هست و اگر امکان بیابد عصیان می کند و فقر مانع می شود که انسان چنین شود و او را به ناچار پروادار نگه می دارد .

فقر ، فخری از گزاف است و مجاز
نی هزاران عزّ ، پنهان است و ناز

فقر ، فخزی را فنا پیرایه شد
چون زبانِ شمع او بی سایه شد

فقر ، فخزی بهرِ آن آمد سَنی
تا ز طمّاعان گریزم در غنی

فقر از این رو فخر آمد جاودان
که به تقوی ماند دستِ نارَسان

انتهای پیام/

کد خبر : 71832
تاريخ ثبت خبر : 24 تیر 1397
ساعت بارگزاری خبر : 15:38
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)