| امروز سه شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

نقد سعید رحیمیان به نظریه شفیعی کدکنی تأیید شد


خاستگاه دین قلمرو تجربه‎های عاطفی است/ سومین نقد ملی ثبت شد

حجت الاسلام رحیمیان استاد فلسفه دانشگاه شیراز گفت: از آنجا که دین خاستگاهش قلمرو تجربه‎های عاطفی است و با خرد و منطق کاری ندارد، اصالتاً به هنر نزدیک است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره، اجلاسیه نهایی کرسی «نقد تعریف زیبایی شناسانه زبان محور از عرفان اسلامی» با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز و دبیرخانه هیأت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی امروز۱۱ مردادماه از ساعت ۱۰ الی ۱۳ دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز برگزار شد.

در این نشست علمی که با ارائه حجت‌الاسلام سعید رحیمیان همراه بود، حجت الاسلام دکتر قائمی نیا، دکتر محمد مهدی گرجیان، و دکتر محمد یوسف نیری به‌عنوان شورای داوران، و آقایان دکتر عسگری سلیمانی امیری، دکتر مسعود اسماعیلی و دکتر خیرالله محمودی به‌ عنوان ناقدان طرحنامه حضور خواهند داشتند.

حجت الاسلام رحیمیان درباره شناسنامه‌ تاریخی نقد خود بیان کرد: دکتر شفیعی کدکنی پیشینۀ تاریخی نظریه­ اش را عهد عطار که دو زبان علم و زبان معرفت را از هم جدا ساخت می ­داند اما با توضیحاتی که خواهد آمد می توان گفت نظریۀ ایشان در ساختار فعلی، ریشه در آراء کیرکگارد (که دین و دینداری را انتخابی شورمندانه و تعهدی فداکارانه در مرحلۀ ایمان در تقابل با عقل و عقلانیت دانسته است.)، شلایر ماخر(که تجربیات دینی و عرفانی را از مقولۀ عواطف و احساسات دانسته است به نحوی که هر گاه در قالب الفاظ و عبارات قرار گیرند نام اعتقاد دینی (دین) یا عرفان به خود می گیرند.)، ویتگنشتاین(که زبان را دارای انواع گوناگون و کارکردهایی که شاید وجه مشترکی نیز با هم نداشته باشند (در قالب تئوری بازهای زبان) دانسته است و از جمله زبان هنر و علم و دین را از هم منفک می داند.)، یاکوبسن(که بین کارکردهای ارجاعی، شعری و عاطفی زبان تمایز می نهد) و دیگر فرمالیستهای روسی دارد. همچنان که با آراء دان کیوپیت فیلسوف دین(که به مفهوم ثانویت و مرتبۀ دوم بودن معرفت عرفانی به معنای زبانی و گفتاری بودن آن و متفرع بودن معرفت بر زبان قائل شده است.) نیز شباهتهای فراوان دارد.

رحیمیان با اشاره به پیشینه نظریه دکتر کدکنی به جایگاه و دست­آورد طرحنامه نقد خود اشاره کرد و گفت: نظریۀ مورد نقد از دکتر محمدرضا شفعیی کدکنی است که سالها به صورت شفاهی یا در قالب مقالات در مجامع دانشگاهی مطرح و غالباً تلقی به قبول شده است. این نظریه اخیراً به صورت منسجم در کتاب زبان شعر در نثر صوفیه (درآمدی به سبک شناسی عرفانی ) مطرح شده است. دکتر شفیعی از منظر فرمالیستی صرف و با شواهدی از علوم سمانتیک (معناشناسی ) و نشانه شناسی و نیز نقل عباراتی از عارفان مسلمان و برخی فلاسفه غربی نظریه خود را پشتیبانی کرده است. از دید ایشان عرفان چیزی جز درک هنری از پایگاه زیبایی شناسانه به مذهب نیست که در قالب تخیل و رمز و تمثیل ارائه شده است.

وی ادامه داد: این نگاه نگاهی کاملاً صورت گرایانه و ناظر به سبک است (نه محتوا) همچنین نگاهی است زبان محور. از دید صاحب این نظریه، جهان بیرون از زبان امری است فاقد معنا. وی معتقد است :کشف صوری،خلق عوالم روحی جدید از طریق زبان است یعنی از یکسو ساحتهای زبان، تجارب روحی را بوجود می آورد و از دیگر سو سیر در آن عوالم کاربردهای تازه زبان را ایجاد می کند. ایشان بر مبانی نظریۀ فوق دیدگاهی نیز در مورد تاریخ سیر فراز و فرود و انحطاط عرفان اسلامی بر مبنای سبک زبانی عارفان ارائه کرده است.

استاد فلسفه دانشگاه شیراز با تبیین نظریات دکتر کدکنی در تعریف عرفان بیان کرد: دکتر شفیعی کدکنی،در تعریف عرفان آورده است: عرفان چیزی نیست جز نگاه جمال شناسانه و هنری به الاهیّات. همۀ ادیان، عرفان ویژۀ خود را دارند. ایشان در مورد «عارف» نیز می گوید: در اسلام نیز همۀ کسانی که توانسته‎اند یا خواسته‎اند که نسبت به «الاهیّات اسلامی» نگاهی جمال شناسانه و ذوقی و هنری داشته باشند عارفان اسلام‎اند و از آنجا که «نگاه هنری» و «نگاه جمال شناسانه» تقریباً مصداقش بی نهایت است.(ص۲۰)

وی ادامه داد: از منظر دکتر شفیعی زبان علم قلم و زبان ارجاعی است اما در قلمرو تجربۀ دینی و عرفانی با ساحت عاطفی زبان سر و کار داریم. در قلمرو عرفان و تجربۀ دینی و تجربۀ هنری با گزاره‎هایی از نوع « چه صبح با شکوهی است» سروکار داریم. این گزاره ها… می توانندما را در برابر « معنای» خود « اقناع» کنند ولی هیچ چیزی را «اثبات» نمی کنند.

رحیمیان افزود: استادکدکنی ماهیت تجربه دینی و عرفانی و خاستگاه آن را تجربه های عاطفی می داند که با خرد و منطق بیگانه است. از آنجا که دین خاستگاهش قلمرو تجربه‎های عاطفی است و با خرد و منطق کاری ندارد، اصالتاً به هنر نزدیک است. ایمان و عرفان هم بجهت احتواء بر پارادکس و ادراکِ بلا کیف ص۴۴۰ و هم بجهت تقابل با عقل ص ۴۷ و طرح مبحث طور ورای طور عقل با عقل ناسازگارند. در جوهر همۀ ادیان و در مرکز تمام جریانهای عرفانی جهان این مسألۀ ادارک بلاکیف حضور دارد. به همین دلیل، ظاهراً، عرفان ودینی نمی‎توان یافت که عناصری از پارادوکس در مرکز آن وجود نداشته باشد.(نمونه‎اش: تثلیث در آیین مسیح و مسألۀ آفرینش ابلیس در الاهیات اسلامی و…)

استاد فلسفه دانشگاه شیراز با اشاره از صفحاتی دیگر از کتاب استاد کدکنی از جمله ماهیت گزاره های دینی گفت: در صفحات ۳۸ و ۶۴ که بدنبال اقناع است نه اثبات آمده است ماهیت گزاره های دینی و عرفانی نیز صرفاً انشائی است این رشته گزاره‎ها، در عین اینکه ساختار خبری دارند، در حکم صیغههای انشائی‎اند که مدلول خود را، در لحظه، ایجاد می‎کنند. همچنین از منظر ایشان از این نگاه عرفان و تجارب عرفانی حاصل زبان است نه بالعکس. هر قدر که زبان نوشته‎های ایشان از تازگی و کشف برخوردار می‎شود، دست‎یابی ایشان نیز به جهانهای تازه و به خلق عوالم روحی بی سابقه گسترش می‎یابد.

رحیمیان گفت: تفسیر ایشان از رابطه زبان و تجربه دینی و عرفانی نیز به تبع قول به اصالت زبان چنین است که: عارف از رهگذر زبان می کوشد که بر هستی احاطه کرد… این جهان های روحانی پیش از آنکه ذهن و زبان او بدان ها بپردازد وجود (وجود ذهنی) نداشته است. و همچنین آورده اند که با سنجش نظم و نثر عارفان و معیارهای صوری آن است که فراز و فرود عرفان اسلامی را می توان سنجید. درمطالعۀ این زبان است که تکامل و انحطاط عرفان را می‎توان بررسی کرد.

حجت الاسلام رحیمیان در ادامه بااشاره به اینکه طرحنامه «نقد تعریف زیبایی شناسانه زبان محور از عرفان اسلامی« یک نقد مبنایی است و ناظر به نظریه فوق الذکر در تعریف عرفان (نه نقد ناظر به شخص ) می­باشد­ گفت: بعبارت دیگر انتقاد، ناظر به اصل نظریه همچنین به برخی مغالطات راه یافته به نظریه دکتر شفیعی کدکنی مانند مغالطه کنه و وجه نیز ایهام انعکاس و مانند آن است. رحیمیان افزود: نقد حاضر اصولاً در سه مسئله و سه حیطه می باشد:۱-تعریف عرفان (شامل تفسیر ایشان از تجربه عرفانی، رابطه معرفت و عقل، انشایی دانستن گزاره های عرفانی و…). ۲-رابطه بین عرفان و زبان (شامل نگاه فرمال و بدون لحاظ محتوای به عرفان، اصالت زبان و صورت و سبک در تحلیل عرفان و نوع نگاه به شطح و تاویل ). ۳- تمایزهای افکنده شده بین عرفان خراسان و بغداد و عرفان مولانا و ابن عربی و تفسیر خاص وی از خط سیر عرفان در اسلام.

وی گفت: نقد ناظر به مبانی تعریف مزبور از عرفان یعنی نحوۀ تفسیر دکتر شفیعی از تجارب عرفانی نیز ارتباط معرفت شهودی با عقل و نیز کاوشی در ماهیت گزاره های عرفانی و ارتباط بین علم و زبان و عرفان است. سپس به نقد نظرگاه ایشان به ارتباط بین زبان و عرفان پرداخته می شود و برخلاف نظرگاه ایشان اصالت محتوا (نه صورت و سبک ) در عرفان تثبیت می شود و تفسیری که عارفان خود از تاویل و شطح پذیرفته اند تبین و از دیگر سو تفسیر دکتر شفیعی نقد خواهد شد. در ادامه به وجوه اشتراک و افتراق دیدگاه مولانا و نظر گاه ابن عربی اشارتهایی خواهد رفت تا توهم تضاد و تباین کلی بین دوعارف برطرف شود. در انتها نیز به نقطه نظرات قابل استفاده در نظریه و نکات مثبت کتاب ایشان پرداخته خواهد شد.

استاد فلسفه دانشگاه شیراز ادامه داد: نقدهای اینجانب برخی مبنایی است و برخی بنایی (غالباً موارد نقض آورده شده بنایی است) در نقد حدود ۹ بحث از هم جدا شده که ۶ بحث به مباحث اصلی ناظر است و ۳ بحث در مورد دستاوردهای ضمنی نظریۀ مزبور است.

حجت الاسلام رحیمیان با شرح اجمالی نقد، مبانی و روش مورد نظر خود در نقد نظریه دکتر کدکدنی ۹ مورد ماهیت تجربه دینی و تجربه عرفانی، ماهیت دین، ماهیت عرفان، رابطۀ علم حضوری و علم حصولی، رابطۀ سه مرحلۀ خارج، ذهن، زبان، رابطۀ معرفت و زبان، ماهیت گزاره های دینی و عرفانی، رابطۀ عقل با دین و عرفان، ارتباط بین دین و عرفان را شرح داد و بیان کرد: بر اساس آنچه گفته شد هر گونه تعریفی از عرفان که تنها به یکی از ابعاد گوناگون عرفان مانند ابعاد نظری، عملی، زیباشناختی، اخلاقی، هرمونتیک، تاریخی و مانند آن (ص ۵و۶) پرداخته باشد و عرفان را منحصر در همان بعد ببیند، نمی تواند تعریفی جامع و صحیح باشد و با ادعای انحصار در آن بعد، صرفاً مصداقی از مغالطۀ کنه و وجه و ایهام انعکاس خواهد بود.

دکتر رحیمیان ادامه داد: بر اساس آنچه گذشت مفاد نقد را در شش بحث زیر به اجمال خلاصه می کنم: تعریف عرفان به نگاه هنری (زیباشناسانه) به دین و الهیات از دو ناحیه اساسی دچار خلل است:الف_ در ناحیۀ مبانی دین شناسانه و عرفان شناسانه (و تعیین نوع گزاره های دین و عرفان و نیز ارتباط دین و عقل): ماهیت تجربۀ دینی و عرفانی صرفاً عاطفی نیست و از تجربه های اخلاقی و زیبا شناختی هم متمایز است چنان که در مبانی پیشین توضیح داده شد، لذا می تواند حاوی محتوای معرفتی و اعتقادی باشد.

وی افزود:مدعای دکتر شفیعی کدکنی ناشی از تک ساحتی دیدن دین و عرفان و تجارب دینی / عرفانی است و فروکاست به تجارب زیبا شناختی (حال آنکه در مورد تجارب هنری زیباشناختی نیز منتقدان فرانمود گرایان از تهی کردن تجارب هنری از هر گونه اشاره به واقع انتقاد کرده اند) از منظر عارفان حقیقت، زیبایی و خیر وحدت دارند اما با تجارب گوناگون درک می شوند و هیچ جنبه ای عرصه را بر دیگری تنگ نمی کند همان طور که در امور حسی نیز گُل امر واحدی است اما با حواس گوناگون بلکه با قوای گوناگون قابل درک است. (پاسخ حلّی) در واقع نیز در شعر و نثر صوفیان و عارفان موارد فراوانی مشاهده می شود که حاوی بار معرفتی است. (پاسخ نقضی).

وی دومین مورد را در تنوع بین ماهیت گزاره های دینی و عرفانی دانست وگفت: این گزاره­ها شامل گزاره های اخباری و انشائی هر دو می شوند. عاطفی دانستن زبان دین و عرفان و نفی زبان ارجاعی از آنها بمنزلۀ خالی کردن عرفان از عرفان (معرفت) و تهی دانستن دین از جهان بینی دینی است. همچنان که مستلزم بی معنی دانستن بخش عظیمی از فرهنگ قدما و صوفیه.

استاد فلسفه دانشگاه شیراز سومین نکته را در ارتباط دین و عرفان با عقل تبیین کرد و اشاره داشت: چنان که تبین شد اولاً ادعای تقابل بین این ارکان ناشی از سوء تفاهم در درک ساحتهای این مفاهیم است یعنی در نگرش صحیح می توان گفت عقل نظری موید مودیات اخباری دین و عرفان است و عقل عملی نیز موید بخشی از مودیات انشائی در دین و عرفان است که در مورد خیر می باشد.

وی اضافه کرد:هر چند بخش دیگری از مودیات انشائی دین و عرفان که صرفا مربوط به زیبایی شناسی یا عواطف است مربوط به قلب انسان است و نه عقل او، اما این جدایی به معنی تقابل نیست. (پاسخ مبنایی – حّلی) ثانیاً استفاده از اصطلاحاتی مانند ادراک بلا کیف در دین و کلام دینی یا طور ورای طور عقل در عرفان، اگر درست درک شود به معنی قبول پارادکس در اعتقادات متدین یا عارف نیست و چنان که ذکر شد باید به تمایز امر فرا عقلی از امر غیر عقلی و ضد عقلی توجه داشت. همانطور که می بایست به دعوت فراوان دین به تفکر و تعقل و استفاده از عقل و احادیثی مانند لا دین لمن لا عقل له در کنار هل الدین الا الحب توجه داشت. (پاسخ های نقضی)

حجت الاسلام رحیمیان مبحث بعدی نقد را از ناحیۀ مباحث زبان شناختی و ارتباط بین زبان و مفهوم و تجربه (اصالت زبان و ربط زبان و امر واقع) ادامه داد و گفت: بر اساس مبانی ای که در بخش پیش ذکر شد انتقادات ناقد بدین صورت جمع بندی می شود: نخست نگاه فرمالیستی (صوری بدون لحاظ محتوا) به عرفان و زبان عارفان پذیرفته نیست ؛ چنان نیست که امر بیرون از زبان امری فاقد معنی باشد. اصل با محتوای معرفتی تجارب عرفانی است و زبان صرفاً آلی است و طریقیت دارد (پاسخ حلّی) از منظر خود عارفان نیز اصالت با محتواست و زبان امری تابع و فرعی تلقی می شود (پاسخ نقضی) مولانا در موارد متعددی این نکته را در مثنوی و فیه ما فیه بیان کرده است از جمله در مقالات گوید:« سخن سایۀ حقیقت است و فرع حقیقت. چون سایه، جذب کرد، حقیقت به طریق اولی. .. سخن بهانه است، آدمی را با آدمی آن جزو مناسب جذب می کند نه سخن»(ص ۲) دلیل مسئلۀ وصف ناپذیری تجارب عارفانه و نیز انتخاب زبان رمز از جانب عرفا نیز ریشه در غرابت تجارب ایشان (و محتوای معرفتی آن)دارد.

وی در دومین مورد بر فرعیت زبان تاکید کرد و گفت: رابطۀ زبان و تجربه نیز بر اساس آنچه گذشت؛ فرعیت زبان است نسبت به تجربه. تقریر عارفان از جمله مولانا از نحوۀ پیدایش اشعارش و نیز کوتاهی زبان از مقاصد و معانی بر این دلالت دارد. از طرفی صرف عدم خلاقیت یک عارف در زبان و سخن را نمی توان دالّ بر غیر اصیل بودن تجارب او گرفت چرا که تجارب مشابه، تفاسیر مشابه را اقتضا می کند.

حجت الاسلام رحیمیان در آخرین مورد تفسیر دکتر شفیعی کدکنی از اصالت کلمه در عرفان به­لحاظ در هم آمیختن کلمۀ وجودی (تکوینی) و کلمۀ لفظی (قراردادی) را نادرست است و گفت: ادعای سبقت لفظ بر معنی در شطحیات نیز به اعتراف خود ایشان مورد نقض دارد (در مورد اندیشه های عین القضات که بر پیشاهنگی اندیشۀ او بر زبانش اعتراف کرده اند ص ۵۶۰) همچنان که مواردی مانند تمثیل محور بودن عرفان اصیل (خراسان) و استعاره محور بودن عرفان غیر اصیل (عرفان ابن عربی) موارد نقض فراوان دارد همچنانکه انسان محور بودن اولی در مقابل بی اعتنایی دومی به انسان نیز تقابل غیب و شهود در اولی و تقابل حق و خلق در دومی و مانند آن، نادرست می نماید و همۀ موارد قابل نقض فراوان است.

رحیمیان در بخس پایانی سخنان خود گفت: صرف نظر از انتقادات یاد شده از نقاط مثبت تعریف (و نیز) مزبور، لزوم توجه به زیبایی شناسی در عرفان و تجربۀ عرفانی و نیز لزوم توجه به زبان عرفان و عرفان زبان و نقش کلام در تعابیر عرفانی و نیز برخی تفطنهای مبتنی بر آن در تاریخ عرفان اسلامی می باشد. همچنانکه نمود تعامل های زبان و معنا در زبان صوفیه (در فصل راه رفتن بر دیوار گرامر) نیز فصل های وجه موسیقیایی نثر عارفان و مبانی جمال شناسی شطح، از موارد خواندنی کتاب ایشان است.

در ادامه ناقدان طرحنامه به بیان نکات و سوالات خود پرداختند که حجت الاسلام رحیمیان به آن­ها پاسخ داد. در نهایت با جمع بندی نظرات داوران، طرحنامه «نقد تعریف زیبایی‌شناسانه زبان‌محور از عرفان اسلامی» با درجه عالی به عنوان سومین نقد ملی ثبت شده از طرف دبیرخانه هیأت حمایت از کرسی­های نظریه­ پردازی، نقد و مناظره شورای عالی انقلاب فرهنگی پذیرفته شد.

انتهای پیام/

کد خبر : 50694
تاريخ ثبت خبر : 11 مرداد 1396
ساعت بارگزاری خبر : 17:40
برچسب‌ها:, , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)