| امروز چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

دکتر یزدانی مقدم تشریح کرد؛


حکمت در سیاست معمار انقلاب اسلامی

بی تردید امام خمینی(ره) در عین حال که فقیه و اصولی است یک فیلسوف صدرایی هم به شمار می رود. چنان که هم در عرفان نظری و هم در عرفان عملی کار کرده و صاحبنظر اند. لذا ضرورتی ندارد که ساحت های متفاوت اندیشه و عمل ایشان نادیده گرفت.

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی طلیعه به نقل از شبستان، فرا رسیدن چهاردهم خرداد سالروز ارتحال معمار کبیر انقلاب اسلامی، فرصتی مغتنم است تا ریشه های فلسفی نهضتی را که با همت و فکر متعالی امام خمینی(ره) آغاز شد و به پیروزی رسید و مهندسی سیاست در عرصه بین المللی را تغییر داد، بررسی کنیم. از این رو با حجت الاسلام دکتر احمدرضا یزدانی مقدم، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت وگویی ترتیب داده ایم که در ادامه حاصل آن به حضورتان تقدیم می شود:

فلسفه صدرایی چقدر در تفکر امام خمینی(ره) به عنوان معمار انقلاب تاثیر داشته و اساسا آیا می توان امام راحل را فیلسوفی صدرایی دانست؟

در ماه مبارک رمضان و در آستانه شب های قدر هستیم شایسته است از تاکیدات امام خمینی(ره) بر دعاهای امامان معصوم که در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی آمده است، یاد کنیم. امام خمینی دعاهای مفاتیح الجنان را انسان ساز می دانستند.

برای پاسخ به پرسش با دو فرض شروع می کنم: الف) فرض کنیم که صدرالمتالهین فلسفه یا اندیشه سیاسی ندارد. البته این فرض نادرست است و از جمله در مقاله «تطوّر اندیشه سیاسی صدرا» توضیح داده شده که صدرالمتالهین از منظر اندیشه سیاسی دست کم دو گفتار متفاوت دارد و می توان از اندیشه سیاسی صدرای یک و اندیشه سیاسی صدرای دو یاد کرد(احمدرضا یزدانی مقدم،«تطوّر اندیشه ی سیاسی صدرالمتألهین، تحلیل مقایسه ای اندیشه سیاسی صدرالمتألهین در المبدأ و المعاد و الشواهد الربوبیه»، سیاست متعالیه، ش ۱۳، زمستان ۱۳۹۵)، اما فرض اینکه صدرالمتالهین اندیشه سیاسی ندارد (به عنوان فرض) بلااشکال است.

ب) فرض کنیم که امام خمینی(ره) از اندیشه سیاسی صدرالمتالهین آگاهی نداشته و این فرض هم گرچه فرض بعیدی است اما باز هم به عنوان فرض اشکالی ندارد. با توجه به این دو فرض می توان گفت وقتی سخن از نسبت اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) با اندیشه سیاسی صدرالمتالهین می کنیم، لزوما به این معنا نیست که امام راحل، از دیدگاه های سیاسی صدرالمتالهین خبر داشته و درصدد تحقق آن دیدگاه ها بوده است. گرچه این امکان و احتمال منتفی هم نیست و احتمال دارد که امام خمینی(ره) به تفصیل با اندیشه سیاسی صدرالمتالهین آشنا بوده باشد.

اما بنا بر فرض عدم آشنایی و اطلاع امام(ره) از اندیشه سیاسی ملاصدرا، از آنجایی که امام خمینی(ره) مدرس اسفار بوده و گذشته از جلسات عمومی درس فلسفه، آیت الله مهدی حائری که می گوید از اول تا آخر اسفار را به طور خصوصی و به تنهایی نزد امام راحل خوانده است. بنابر این، امام خمینی(ره) کسی بود که به خوبی از نظریات و مبانی صدرالمتالهین خبر داشته و خود نیز دارای ذهنی خلاق بود و کسی که کارهای امام(ره) را ببیند، متوجه می شود که از توانایی ذهنی، عقلی و فلسفی خوبی برخوردار بوده و دست کم یک فلسفه ورز اند.

بر پایه این توضیحات، ناگزیر باید گفت اندیشه سیاسی امام راحل تولید و تداوم فلسفه صدرایی در عرصه سیاست و یا اندیشه سیاسیِ صدرالمتالهین در دوران معاصر است. زیرا امام(ره) با توجه به مبانی اندیشه و فلسفه صدرایی و با ذهن خلاق و عقل فلسفه ورزی که داشته با آن مبانی قادر به فهم و درک و یا حتی خلق فلسفه صدرایی در عرصه سیاسی در دوران معاصر است. گفتنی است که بررسی مقایسه ای اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) با اندیشه سیاسی صدرالمتالهین فرصت و مجال واسعی لازم دارد.

با این تفاصیل آیا امام خمینی(ره) سیاستمدار و در عین حال فیلسوفی صدرایی بودند؟

 بدون تردید امام خمینی(ره) در عین حالی که فقیه و اصولی است یک فیلسوف صدرایی هم به شمار می رود. همچنان که هم در عرفان نظری و هم در عرفان عملی کار کرده و صاحبنظر است. ضرورتی در کار نیست که ساحت های متفاوت اندیشه و عمل امام نادیده گرفته شود همچنین است درباره استقلال و اصالت حوزه ها و دیسیپلین های علمی که ایشان در آنها حضور داشته اند؛ باید توجه داشت که هر گونه ادعای تداخل و تأثیر و تأثر فکر و اندیشه در حوزه های دانشی نیازمند استدلال و اثبات آنهاست.

برای نمونه موضوع ولایت فقیه یک موضوع فقهی است و ضرورتی ندارد که این موضوع مستقل ِفقهی به عنوان یک موضوع فقهی از فلسفه و عرفان آمده باشد گرچه امکان آن وجود دارد و در این صورت استناد و استدلال و اثبات آن لازم است. به طور مشخص کسانی که از میان برخی روشنفکران ادعا می کنند ولایت فقیه منظور نظر امام(ره) و مورد بحث او تداوم مباحث مربوط به ولایت در عرفان و فلسفه است، ناگزیر باید این تداوم را نشان دهند، اما آن طرح تاکنون به صورت احتمالِ بدون سند بیان شده است.

در هر صورت ولایت فقیه یک بحث مستقل فقهی است و فقیهانی که بنا بر مشهور با فلسفه رابطه خوبی ندارند از جمله آیات بروجردی و گلپایگانی، حتی قبل از امام، ولایت فقیه را مطرح کرده اند. همچنین این ادعای برخی روشنفکران با تصریح امام(ره) که ولایت مورد بحث را ولایت فقهی و نه ولایت عرفانی و معنوی معرفی می کنند، منافات دارد. به علاوه می دانیم که از نظر اندیشه سیاسی، صدرالمتالهین در آثار خود از ده ها گروه از عالمان یاد می کند و از میان این ده ها گروه، ولایت را در مرتبه اول برای عالِم اعلم به اصول و فروع و ظاهر و باطن، به علم وراثت و علم دراست، ثابت می داند و سپس مراتب بعدی را برای گروه های دیگر از عالمان بر می شمارد. بنابراین در انتخاب میان ولایت عارف فیلسوف فقیه یا فقیه، اولویت را به ولایت عارف فیلسوف فقیه می دهد.

تا اینجای بحث می خواهم استقلال دیدگاه فقهی امام از اندیشه سیاسی عرفان و فلسفه را نتیجه بگیرم. در عین حال ارتباط میان حوزه ها و دیسیپلین های دانشی منتفی نیست و در مقاله «حکومت و مصلحت، در اندیشه امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره)، بررسی مقایسه ای»، توضیحی درباره مبانی فلسفه سیاسی ولایت فقیه در اندیشه سیاسی امام خمینی آمده است(احمدرضا یزدانی مقدم،«حکومت و مصلحت، در اندیشه امام خمینی و علامه طباطبایی، بررسی مقایسه¬ای»، مطالعات انقلاب اسلامی، ش۱۴، ۱۳۸۸).

چنانکه از نظر صدرا سامان سیاسی باید یک سامان الهی انسانی باشد و غایت کمال الهی انسانی را مقصود خود قرار داده باشد. همین دیدگاه کلی در عرفان و فقه نیز وجود دارد، یعنی در عرفان یا فقه، انسان را موجودی به خود وانهاده و رهاشده و بی هدف و بی غایت و بدون کمال تلقی نمی کنند و چنانکه از منظر فلسفه سیاسی هرگونه نظام سیاسی روا نیست؛ به همین ترتیب در دانش فقه نیز هر گونه نظام سیاسی روا نیست.

انتهای پیام/

کد خبر : 69203
تاريخ ثبت خبر : 15 خرداد 1397
ساعت بارگزاری خبر : 13:47
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)