| امروز شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

غلامرضا خواجه سروی در گفتگو با طلیعه:


جهان اسلام در اوج تمدن خود با رویکرد امت‌محور دارای قدرتی مثال زدنی بود

معاون فرهنگی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت دهم گفت: نظریه ذاتی بودن تشکیل حکومت قوی تر و صحیح تر است. چون به هر حال رسالت پیامبر اسلام بی هدف نبوده، بلکه هدفمند است. پیامبر(ص) آمده که دنیای مردم را بسازد تا آخرتشان هم ساخته شود. لذا می توان گفت رکن اساسی دیپلماسی پیامبر اسلام(ص)، دعوت است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، در دنیای کنونی با شکست بسیاری از سیاست های غربی در روابط بین الملل در شرایطی که بعد از جنگ سرد و پیوستن بسیاری از کشورها به آمریکا به عنوان قدرت برتر دنیا نه تنها به اهداف خود نرسیدند بلکه بسیاری از آنها در دام دست پرورده های خود افتاده اند. متاسفانه در بین این کشورها کشورهای مسلمان بیشترین ضربه را از همکاری با قدرت پوشالی دریافت کردند. این در حالیست که جهان اسلام در اوج تمدن خود با رویکرد امت محور دارای قدرتی مثال زدنی بود. جهان اسلام توانست به تمام علوم غربی معنا دهد. این امر نشان دهنده تاریخ دیپلماسی در جهان اسلام است. پیامبر اسلام(ص) با ارسال نامه به صاحبان قدرت و امپراطوریهای آن زمان دیپلماسی اسلامی را پایه گذاری کرد. اساس این نامه ها دعوت به توحید و رستگاری بود. در باب چگونگی اندیشه سیاسی حضرت محمد(ص) و هدف دیپلماسی آن بزرگوار، سوالاتی را از دکتر غلامرضا خواجه سروی معاون فرهنگی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت دهم مطرح نمودیم که در ادامه می آید.

 

*آیا تشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر اسلام(ص) ناشی از ضروریات زمانه بود یا اینکه امری موکد در قرآن بود؟

 

در این باب دو نظریه وجود دارد: اول اینکه تشکیل حکومت جزء وظایف ذاتی پیامبر اسلام(ص) نبوده است. و دوم اینکه تشکیل حکومت از وظایف ذاتی پیامبر است. به نظر بنده نظریه دوم یعنی ذاتی بودن تشکیل حکومت قوی تر و صحیح تر است. چون به هر حال رسالت پیامبر اسلام(ص) بی هدف نبوده، بلکه هدفمند است. پیامبر(ص) آمده که دنیای مردم را بسازد تا آخرتشان هم ساخته شود لذا برای اینکه این دنیا بهتر ساخته شود آنطور که مقتضای شریعت اسلام و خواست خداوند است تشکیل حکومتی در خور شریعت امری اجتناب ناپذیر بوده است.

 

البته ما معتقدیم که پیامبر اسلام(ص) مقام امامت نیز داشته اند. امام کسی است که باید رئیس حکومت باشد و حکومت تشکیل دهد و جامعه را اداره کند. عملاً حکومت  تشکیل دادن و حاکمیت آن جز وظایف ذاتی امام است. پس چون پیامبر اسلام(ص) مقام امامت نیز داشته اند تشکیل حکومت نیز از وظایف ذاتی ایشان بوده. در نظریه اول یا اشاره مستقیم قرآن، درست که در این نظریه پیامبر(ص) از دنیا و مسائل دنیوی تطهیر می شود ولی اگر قرار باشد آن را مد نظر قرار دهیم نهایتاً باید به نوعی سکولاریسم اسلامی تن دهیم که این خود با مسائل اسلامی نمی خواند و تطبیق ندارد.

 

*در باب  تاکید قرآن بر تشکیل حکومت از سوی پیامبر(ص) تصریحات قرآن کریم چیست؟

 

در آیات قرآن مجید، هم مبانی این تفکر وجود دارد هم دستورات و بناها و سازوکار تشکیل حکومت اسلامی لذا می توان گفت تشکیل حکومت از سوی پیامبر(ص) یک امر قرآنی نیز محسوب می شود. این مبانی هم در سوره های مکی و هم در سوره های مدنی قرآن کریم به آن اشاره شده است.

 

*ویژگی های دیپلماسی پیامبر(ص) به عنوان امام و مسئول حکومت اسلامی چه بوده است؟

 

اصل و اساس پیامبر(ص) دعوت است. ابزار و سازو کارهای دعوت متفاوت است. ارسال نامه و پیام از ابزارهای دعوت در زمان پیامبر اکرم(ص) بوده است. رکن اساسی دیپلماسی پیامبر(ص) دعوت است. هجرت را هم می توان از ابزارهای دیپلماسی پیامبر اکرم(ص) دانست. چیزی که ما هم در جمهوری اسلامی ایران هم می گوییم که حفظ عزت و مصلحت، که آن هم کاربرد بسیاری دارد. همچنین پیامبر(ص)  سعی می کرده که کل بشریت و قدرت های بزرگ را مورد خطاب قرار دهد.

 

*این تفکر که حکومت پیامبر(ص) از قرآن نشأت می گیرد یا مقتضیات زمان، دارای چه ریشه ای است؟ اصولاً طرح این مساله به چه منظور است؟

 

تا قرن نوزدهم و بیستم میلادی احتمالاً این تصور که تشکیل حکومت توسط پیامبر اسلام(ص) وظیفه ذاتی او بوده و مبنایی قرآنی داشته یا بر اساس مقتضات زمان بوده است یا خیر، زیاد مطرح نبوده است. به دنبال سکولاریسم مذهبی در اروپا چنین دیدگاهی نیز پیدا شد و این سوالات مطرح شد. قبل از آن این امر مسجل بود که اگر دین رابخواهیم پیش ببریم و اهداف دینی را محقق کنیم بدون استفاده از قدرت سیاسی و حکومت دینی غیر ممکن است. بنابراین این دیدگاه به شدت تحت تأثیر تحولات اروپا در حوزه سکولاریسم است. می توان گفت این دیدگاه در دنیای اسلام وارداتی است ولی در عین حال طرفداران زیادی دارد. عده ای این دیدگاه را پذیرفته اند ولی در این باب نیت ها متفاوت است. عده ای به دنبال این هستند که کلاً حکومت اسلامی در عصر غیبت شکل نگیرد و سکولاریسم حاکم باشد. عده ای نیز نیت خیر داشته و معتقدند که اگر این اتفاق بیافتد، به دین ضربه وارد می شود. برای حفاظت دین از نابودی یا خدشه دار شدن دین، بهتر است که حکومت و سیاست خیلی وارد دین نشوند، ولی به هر ترتیب دیدگاه سکولاریسم اسلامی بومی کشورهای اسلامی و دین اسلام نیست. از لحاظ اسلامی سابقه دارد ولی به عنوان یک مکتب و رویه مربوط به دوران مدرن است.

 

*آیا پیوندی میان دولت ملت کنونی با دیپلماسی امت محور پیامبر(ص) وجود دارد؟

 

با اینکه دیپلماسی در دوران کنونی با آن زمان متفاوت است ولی اصل دیپلماسی در هر دو دوره مشترک است. تفاوت در مخاطبان این دیپلماسی هاست. دیپلماسی پیامبر اسلام(ص) امت محور و عقیده محور بوده است. در دیپلماسی جدید پدیده هایی مثل مرز، خاک، خون و امثال آن به دیپلماسی کنونی اضافه شده است. لذا بنده معتقدم اصل دیپلماسی در هر دودوره مشترک است ولی با این حال خیلی از لوازم وسازوکارهایی که در این دوره استفاده می شود به نوعی بازسازی اصول دیپلماسی در دوران صدر اسلام است. به این ترتیب اصل دیپلماسی را نمی توان منکر شد.

 

*ادبیات مورد استفاده در دیپلماسی اسلامی، با توجه به تحول علوم انسانی آیا مورد استفاده قرار خواهد گرفت؟ این ادبیات در عرصه بین الملل تا چه حد کاربرد دارد؟

 

اگر بخواهیم از این ادبیات به شکل قدیمی آن استفاده کنیم، شاید بسیاری از آنها فهم نشود توسط جامعه علمی کنونی. این ادبیات نیاز به بروز شدن و بازسازی دارد. نکته اینجاست که این ادبیات خیلی بازسازی و بروز نشده است منتهی متون و منابع آن موجود است. استفاده از ادبیات دیپلماسی در صدر اسلام  به دلیل گذر زمان تحول نسل ها و زبان شاید غریب باشد. در عین حال تجربه صدر اسلام از دیپلماسی کاربردی پیامبر اسلام(ص) برای بازسازی و بروزرسانی آن دیپلماسی یک منبع بسیار غنی و با قابلیت بهره برداری بسیار بالا است.  این کار یک کار حرفه ایست و کار هرکسی هم نیست و نیازمند این است که یک کار حرفه ای و علمی انجام شود تا بتوان این تجربه را به زبان روز و علمی برای این روزگار درآورد.

 

*در بین کشورهای اسلامی این دیپلماسی چه جایگاهی دارد؟ دیپلماسی آنها مابین خود چگونه است؟

 

آنها در این زمینه به لحاظ علمی تجربیات خوبی دارند. برخی آنها در دانشگاه هایشان در بحث پیوند قرآن با علوم روز کارهای خوبی انجام داده اند. اما چون در این زمینه تجربه حکومتی به شکل مدرن و امروزی ندارند، جهان اسلام در این باب خیلی عقب است. مشکل دیگر این است که به خودباوری در این زمینه نرسیده اند، که آیا می شود در جهت ایجاد دیپلماسی اسلامی کاربردی گام برداشت یا خیر؟ به نظر در بین کشورهای اسلامی این ایران است که که با گذار از مرحله تحقیق و پژوهش، نیازمند است در حوزه علوم انسانی حرف جدیدی را بزند که مطابق با شأن انقلاب و اسلام باشد. به اعتقاد بنده ایجاد دیپلماسی بروز شده باید در ایران صورت پذیرد چون در این باب، چندان به جهان اسلام امیدی نیست.

 

گرچه می توان در این باب می توان از تجربیات پراکنده سایر کشورهای اسلامی استفاده کرد. کشور هایی مثل مصر و عربستان اطلاعاتی در این باب دارند گرچه نمی توان گفت که یک پارادایم علمی در این زمینه تشکیل داده اند.

 

 *عالمان سایر کشورهای اسلامی تا چه حد توانسته اند این مسائل را وارد حکومت و سیاست کنند؟

 

بعضاً در دانشگاه هایشان کارهای پراکنده ای انجام داده اند و در پیوند منابع اسلامی با مسائل دیگر تجربیاتی دارند، لذا باید از آنها استفاده کرد. ولی در واقع همین طور است بسیاری از اندیشمندان جهان اسلام نتوانسته اند از علوم دینی در راستای اسلامی کردن حکومت بهره ای ببرند.

 

 

انتهای پیام/

کد خبر : 28679
تاريخ ثبت خبر : 24 شهریور 1395
ساعت بارگزاری خبر : 12:21
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)