| امروز جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

مالک شجاعی جشوقانی در گفتگو با طلیعه:


جریان غالب علوم انسانی اسلامی هنوز در سطح فلسفی است

مدرس دانشگاه تهران گفت: هنوز مباحث علوم انسانی اسلامی از سطح مبانی به سمت نظریه ها و دستاوردها نرسیده است یعنی بیشتر مباحث پیرامون امکان یا امتناع فلسفی ـ نظری علم دینی قرار دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، بحث علوم انسانی اسلامی در فضای علمی جامعه طی سال های اخیر مطرح بوده است اما نتوانسته آنطور که باید و شاید تاثیر خود را بگذارد و عده ای از کارشناسان هم بر این باورند که در حوزه علوم انسانی اسلامی نظریات محکم و متقنی مطرح نمی شود. به همین منظور با مالک شجاعی جشوقانی گفتگویی داشته ایم و از وی درباره وضعیت علوم انسانی اسلامی پرسیده ایم که در ادامه آمده است.

*علوم انسانی اسلامی بیشتر در سطح مبانی فلسفی مطرح است یا به سطح نظریه پردازی هم رسیده است؟

اگر ادبیات موجود در این حوزه مانند آرای آیت الله جوادی آملی و حجت الاسلام پارسانیا و … را بررسی کنیم می بینیم اکثر این مباحث در سطح مبانی فلسفی علوم انسانی اسلامی قرار دارد مانند مبانی فلسفی علوم انسانی اسلامی که این مبانی می تواند معرفت شناختی، هستی شناختی، علم شناختی و روش شناختی باشد و البته بعضی از نظریه ها هم که تعداد آنها بسیار کم است از سطح فلسفه به نظریه رسیده است.

جریان غالب در حوزه علوم انسانی اسلامی در سطح فلسفی است ولی نظریاتی هم هستند که از بحث فلسفی جلوتر آمده و به ساحت نظریه پردازی ورود پیدا کردند مانند کارهایی که دکتر خسرو باقری انجام داده اند. تقریبا می توان گفت – با مسامحه البته – که هشتاد درصد آراء در حوزه فلسفه و ۲۰ درصد در حوزه نظریه پردازی قرار دارد.

*بسیاری از کارشناسان معتقدند که ما در حوزه نظریه پردازی های متقن و قوی در حوزه علوم انسانی اسلامی دارای ضعف هستیم. نظر شما درباره علت این موضوع چیست؟

اولین پیش فرض در جواب این سؤال این است که در غرب نظریه هایی که در حوزه علوم انسانی وجود دارد، نظریات پذیرفته شده و جا افتاده ای است و دومین پیش فرض اینکه در حوزه علوم انسانی اسلامی چنین نظریات متقن مشابه نظریه هایی که در غرب وجود دارد، تولید نشده است. هر دو پیش فرض به جد محل سئوال و بحث است. فرآیند تکوین نظریه در غرب زمان بر بوده است.

علم جدید متولد قرن ۱۷ میلادی است و علوم انسانی متولد قرن ۱۹ میلادی است اما از آغاز قرن ۱۹ که تکوین جدی علوم انسانی آغاز شد تا به الان، علوم با افت و خیزهایی روبرو بوده است و نمی توان گفت که نظریات غرب از ابتدا جامع و کامل بوده است، اما آنجا جامعه های علمی شکل گرفت و به تدریج در مسیر زمان به سنت علمی تبدیل شد و ما هم باید آهسته و پیوسته مسیر را دنبال کنیم. مثلا کسانی که دغدغه دینی در حوزه روانشناسی دارند انجمن علمی روانشناسی علمی و دینی تشکیل بدهند تا در مسیر مطالعات شان و با  تضارب آراء و نقد و بررسی نظریات دقیق و متقن شکل بگیرد. در اینجا باید با سنت های علوم اسلامی در حوزه های علمیه و در قالب گفتگوهای علمی و پروژه های مشترک کار را پیش برد

بخشی از کتاب هایی که از علوم انسانی غربی ترجمه شده است مجموعه ای از پاسخ هایی است به سوالاتی که هرگز ما نپرسیده ایم

علاوه بر زمان باید انجمن های علمی هم شکل بگیرد و بازخوانی میراث فکری اسلامی با توجه به مسائل معاصر به عنوان راهبرد ما در تولید نظریه مد نظر قرار گیرد و افرادی باشند که همزمان در دو زیستگاه فکری سنت و مدرنیته بیندیشند تا چطور پیام معنوی دین را با زبان علوم انسانی مدرن به گفتگو آورد.

به نظر شما در مسیر تولید علم دینی چه موانع و مشکلاتی وجود دارد؟

موانع و مشکلات به دو دسته تقسیم می شوند. موانع و مشکلات معرفتی و غیر معرفتی. غیر معرفتی به چند دسته تقسیم می شوند از جمله موانع سیاست گذاری، ساختاری، تاریخی، فرهنگی و اجتماعی. در موانع معرفتی باید به آخرین نظریاتی که در علوم انسانی وجود دارد اشراف داشت و آنها را فهمید و نقد کرد. بنابراین باید جریان هدفمند ترجمه متون علوم انسانی را داشته باشیم اما الان هر کس در رشته های مختلف بر اساس سلیقه و یا از روی تفنن و یا بر اساس مکتب فکری و تربیتی که به آن تعلق دارد و در بهترین حالت براساس نیاز سنجی ای که خودش انجام داده متنی را ترجمه کرده است. اما معلوم نیست که آن متن تا چه اندازه با مولفه های دینی و علمی جامعه ما متناسب است. چقدر مبتنی بر مبانی نظری و هماهنگ با زیست بوم فکری – دینی و فرهنگی ماست و چقدر قدرت گره گشایی و کارآمدی دارد .

بخشی از کتاب هایی که از علوم انسانی غربی ترجمه شده است مجموعه ای از پاسخ هایی است به سوالاتی که هرگز ما نپرسیده ایم. پس جریان ترجمه آگاهانه و هدفمند از منابع اصلی باید باشد. یکی دیگر از موانع معرفتی هم این است که باید مباحث نظری علوم انسانی تقویت شوند. ما در دانشگاه هایمان رشته و واحدی تحت عنوان فلسفه علوم انسانی نداریم. ضمن اینکه ما هنوز مطالعات جدی در مناسبات دین و علوم انسانی نداریم که از منظر علوم اسلامی مانند قرآن و حدیث فقه و کلام طرح مبحث کنند تا دریابند مواجهه سنت دینی با علوم انسانی چه می تواند باشد؟ ما همین تجربه زیسته صدساله نهاد علم و علوم انسانی در کشور را مطالعه نکرده ایم.

مانع دیگر معرفتی این است که ما هنوز در علوم انسانی طرح تمحض نداریم. یعنی همه دانشجویان یک مسیر را تا فارغ التحصیلی طی می کنند درحالیکه باید تعدادی از دانشجویان دکتری هدفمند از ابتدا درباره یک شخصیت مثلا ابن خلدون یا ابن سینا پژوهش کنند. از مهمترین مشکلات فرهنگی هم می توان به اینکه شأن چندانی برای علوم انسانی در نظر گرفته می شود اشاره کرد. بسیاری از والدین در انتخاب رشته فرزندان شان ترغیب به ادامه تحصیل در رشته های فنی و مهندسی می کنند و کمتر پیش می آید که به خواندن علوم انسانی ترغیب کنند.

*علوم انسانی اسلامی در طی سال های اخیر روند رو به رشدی داشته است یا رو به افول بوده است؟

هر نوع قضاوت درباره اینکه علوم انسانی رو به رشد بوده یا رو به افول بوده مستلزم آن است که چهار گام برداشته باشیم. اول اینکه مطالعه مستند و آماری از وضعیت انتشار کتاب ها، مقاله ها و تولید نظریات  و برگزاری همایش ها و کرسی ها داشته باشیم. متاسفانه اکثر قضاوت هایی که معمولا افراد درباره علوم انسانی اسلامی دارند مبتنی بر مطالعه دقیق و رصد شده نیست.

ما در سال گذشته درباره وضعیت برگزاری همایش ها و انتشار کتاب ها و مقاله ها بررسی انجام دادیم و مشخص شد نوع مباحثی که در حوزه علوم انسانی اسلامی از دهه ۸۰ مطرح شده روند رو به رشدی داشته است. البته این روند رو به رشد کَمی بوده است ولی آیا این رشد دارای کیفیت هم بوده است یا خیر؟ مجلات و کتاب های مختلفی به اضافه سازمان ها و نهادهای مختلف در حوزه علوم انسانی اسلامی فعالیت می کنند اما هنوز اجماع نظری (اجماع جامعه علمی منظور است)  بر سر مبانی علوم انسانی اسلامی شکل نگرفته است و علی رغم نگاه های مختلفی که وجود دارد هنوز جامعه علمی به اجماعی نرسیده است و تا زمانی که اجماع علمی صورت نگیرد مقاومت های معرفتی و غیر معرفتی زیادی متوجه این فرآیند خواهد بود.

دوم اینکه هنوز مباحث علوم انسانی اسلامی از سطح مبانی به سمت نظریه ها و دستاوردها نرسیده است یعنی بیشتر مباحث پیرامون امکان یا امتناع فلسفی – نظری علم دینی قرار دارد. اگر از ما بپرسند کتاب رواشناسی و جامعه شناسی که مبتنی بر علم دینی باشد و در دانشگاه ها قابل تدریس باشد و در عین حال قابل عرضه در محافل آکادمیک در سطح بین المللی – وحتی جهان اسلام – را معرفی کنید، شاید نتوانیم منبعی را نام ببریم. البته تا حدودی این وضع فعلی طبیعی است زیرا فرآیند تکوین علم زمان بر است و در غرب هم حدود چهارصد سال ( از اواخر قرون وسطی تا قرن هیجدهم و نوزدهم ) گذشته تا علم نهادینه شده است و نمی توان طی یک یا دو دهه علم تولید کرد.

هر اظهار نظر درباره این موضوع که علوم انسانی اسلامی در سال های اخیر رو به رشد بوده است یا خیر منوط به این است که کسانی که در حوزه نظریه پردازی در علوم انسانی اسلامی  زحمت می کشند برای برگزاری جلسات نقد و بررسی درباره ایده های این حوزه پیش قدم شوند

سوم اینکه وزارت علوم به عنوان بالاترین نهاد سیاست گذاری علم و فناوری در کشور است وبه لحاظ سیاست های کلان زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی است. ریاست شورای عالی انقلاب به عهده رییس جمهور است که با تغییر روسای جمهور سیاست ها تغییر می کنند. وزارت علوم در شرایط فعلی دعوتی از متفکران و فعالان علوم انسانی اسلامی برای مشارکت در سیاستگذاری و برنامه ریزی نکرده است. این دعوت هم روالی طبیعی دارد، دعوت رسمی و اداری و فرمایشی نیست باید این طلب از متن جامعه علمی و دانشگاه ها بجوشد و از طریق دانشگاه ها و نهادها و انجمن های علمی به وزارت علوم منتقل شود.

تا زمانی که این خواسته مطرح نشود در بدنه سیاست گذاری دانشگاه ها این مباحث ورود پیدا نمی کند. حالا باید بررسی شود که کسانی که در حوزه علوم انسانی اسلامی فعالیت می کنند هنوز دستاوردی نداشته اند و یا از آن سو هیج تقاضا و درخواستی نیست. خوب برای تحقق این ایده باید نهاد یا سازمانی سیاست های وزارت علوم درباره علوم انسانی اسلامی را از اول انقلاب تا به الان بررسی کنید تا ببیند در این چهار دهه چه افت و خیزهایی داشته است اما ما هنوز بررسی منجسمی در این زمینه نداریم.

هر اظهار نظر درباره این موضوع که علوم انسانی اسلامی در سال های اخیر رو به رشد بوده است یا خیر منوط به این است که کسانی که در حوزه نظریه پردازی در علوم انسانی اسلامی  زحمت می کشند برای برگزاری جلسات نقد و بررسی درباره ایده های این حوزه پیش قدم شوند. به جای اینکه از تعبیر موافقان و مخالفان علوم انسانی اسلامی و علم دینی استفاده کنیم از واژه نظریه پردازان و منتقدان علم دینی استفاده کنیم تا بحث به موافقت و مخالفت صرف – عاطفی و سیاسی – نینجامد تا به لحاظ ذهنی پذیرش بهتری از نهادهای آکادمیک و کشوری هم صورت بگیرد.

*به نظر شما تعداد مجلاتی که در حوزه علوم انسانی اسلامی منتشر می شود، کافی است یا خیر؟

امروز در حدود ۶۰۰ (آمارها متفاوت است ولی حدود ۶۰۰ مجله) مجله علمی پژوهشی فقط در حوزه علوم انسانی منتشر می شود و در حوزه علوم انسانی اسلامی مجله های تخصصی به زحمت به پنج مجله مستقل می رسد و این در مقابل ۶۰۰ مجله تعداد بسیار ناچیزی است اما من با توجه به تجربه شخصی خود می گویم که هنوز مجلات اندیشه ای وارد مجامع علمی به معنای عام نشده است.

مطالب این حوزه در روزنامه های کثیرالانتشار آن طور که باید مخاطب ندارند زیرا تخصصی هستند. این مسیر تازه آغاز شده و نمی توان از آنان انتظار داشت ولی همین چند مجله ای که بطور تخصصی کار می کنند باید آنقدر از نظر معیار خوب باشند که به تدریج جای خود را باز کنند.

*به نظر شما میزان استقبال از علوم انسانی اسلامی در سطح جامعه چقدر است؟

برای آگاهی از میزان استقبال باید پرسشنامه هایی تنظیم شود تا به اساتید و دانشگاهیان داده شود تا درصد این استقبال مشخص شود و الا قضاوت های کلی فایده معرفتی ندارند. گام بعد تحلیل این داده ها و استخراج راهبردهای تجویزی برای ارتقا و ساماندهی ادبیات موجود در این حوزه است .

کد خبر : 45293
تاريخ ثبت خبر : 13 اردیبهشت 1396
ساعت بارگزاری خبر : 14:02
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)