| امروز سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲ |
سرخط خبرها:

یادداشت؛


تقابل دیدگاه آیت‌الله مصباح‌یزدی و «سارتر» در مسئله حد و مرز آزادی

سارتر، فیلسوف فرانسوی معتقد است دایره اختیار انسان وسیع و بی‌نهایت است. تنها حالتی که انسان در آن اختیار ندارد این است که نمی‏‌تواند آزاد نباشد. در مقابل، آیت‌الله مصباح بر این باور است که انسان در میدان هزاران قانون طبیعی و علّی و معلولی قرار دارد و البته در دایره محدودی هم تکویناً دارای اختیار است.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از ایکنا، ۲۱ ژوئن مصادف است با سالروز تولد ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی. وی از تأثیرگذارترین متفکران مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم در قرن بیستم به شمار می‌آید. این مکتب گرچه به دست فیلسوف دانمارکی سورن کی‌یرکگور ظهور و بروز یافت، اما نهایتا با نام سارتر همراه شد و ایضا با نام او در سراسر جهان آوازه پیدا کرد. مفاهیمی، چون مرگ، تنهایی، دلهره، اضطراب، نومیدی، ناکامی در ایجاد رابطه‌های عاشقانه، عصیان، گناه و… از مؤلفه‌های اصلی نوشته‌های اگزیستانسیالیستی سارتر است. سیدامین‌الله احمدیانی، مقدم پژوهشگر حوزه فلسفه در یادداشتی به بررسی تطبیقی مفهوم «آزادی» از دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی و ژان پل سارتر پرداخته است:

»آزادی» به عنوان امتیاز بشر نسبت به دیگر موجودات، در مکاتب و ادیان مختلف از اهمیت والایی برخوردار است. البته در این میان، عده‌ای مسیر افراط و برخی هم تفریط پیموده‌اند که از جمله آنها، می‌توان به قائلان به جبر و معتقدان به تفویض اشاره کرد.

از دیدگاه آیت‌الله مصباح، واژه «اختیار»، در عرف و نیز در مباحث نظری، به چند صورت و در چند جا به کار می‌رود، نخست در مقابل اضطرار: مثلاً در فقه می‌گوییم اگر کسی از روی اختیار بخواهد گوشت مردار بخورد جایز نیست، اما از روی اضطرار اشکال ندارد؛ یعنی اگر نخورد جانش به خطر می‌افتد، یا ضرری بسیار شدید به او روی خواهد آورد.

دوم در مقابل اکراه: این مورد بیشتر در امور حقوقی کاربرد دارد؛ مثلاً، می‌گوییم: یکی از شرایط بیع آن است که اکراه در کار نباشد و معامله با اختیار انجام شود. اکراه آن است که شخص، تهدید به ضرر شود و به سبب تهدید شخص دیگر، کار را انجام دهد، و اگر تهدید در کار نبود آن را انجام نمی‌داد و اختیار نمی‌کرد. فرق «اضطرار» و «اکراه» این است که در اضطرار، تهدید غیر، در کار نیست و شخص بر اثر شرایط خاص و استثنایی خود، ناگزیر است کاری را انجام دهد.

سوم، «اختیار» به معنای قصد و گزینش: در فلسفه، فاعلِ فعل را به اقسامی تقسیم کرده‌اند که یکی از آن اقسام، «فاعلِ بالقصد» نام دارد، و او کسی است که راه‌های مختلف و متعددی پیش‌روی دارد؛ همه را می‌سنجد و یکی را انتخاب می‌کند. این قصد و گزینش، گاهی «اراده و اختیار» نامیده می‌شود و به فاعل‌هایی اختصاص دارد که می‌بایست کار خودشان را قبلاً تصور کرده باشند و نسبت به آن شوقی پیدا کنند و آن‌گاه تصمیم به اجرای آن بگیرند، هرچند این گزینش (تصمیم) به دنبال تهدید غیر یا در شرایط استثنایی اتخاذ شود.

چهارم، اختیار در مقابل جبر: گاهی «اختیار» در معنایی وسیع به کار می‌رود و آن، این است که کاری از فاعل، تنها از روی میل و رغبت خودش صادر شود، بی‌آنکه از سوی عامل دیگری تحت فشار قرار گیرد. این معنا، از معنای دیگر «اختیار» و حتی از «فاعل بالقصد» عام‌تر است؛ زیرا در اینجا، شرطی در بین نیست که فاعل کار‌های گوناگون را تصور کند و پس از یک مقایسه ذهنی، شوقی برای اختیار یک عمل به وجود آید و تأکید پیدا کند و به دنبال آن تصمیم بگیرد و عزم و اراده بر انجام کاری کند؛ خواه این عزم و اراده، کیف نفسانی یا فعل نفسانی باشد. تنها شرط این است که کار از روی رضایت و رغبت فاعل انجام شود. از معانی چهارگانه‌ای که ذکر شد، آنچه در اینجا مطرح و مطمح‌نظر بوده، معنای سوم است.

آیت‌الله مصباح برای انتخاب‌گری آزاد انسان، چهار شرط برمی‏شمارد: شناخت؛ قدرت انتخاب و تصمیم؛ گرایش‌های متضاد؛ وجود زمینه‌های تحقق خارجی. ایشان بر این باور است که در قرآن کریم در این‌باره آیات فراوانی وجود دارد، اما روشن‏‌ترین آیه‌ای که در زمینه شرط بودن «علم» برای اختیار انسان، یادآورمی‌شود این آیه است: «ِانَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَه أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً؛ به‌راستی که ما آدمی را از نطفه‌ای آمیخته (از عناصر گوناگون) آفریدیم؛ او را می‌آزماییم. ازاین‌رو، او را شنوا و بینا ساختیم» (انسان:۲ ).

این آیه پس از ذکر آفرینش آدمی از نطفه آمیخته، به حکمت این آفرینش و هدف آن، که آزمودن اوست، اشاره می‌کند؛ یعنی بر سر چند راه قرار می‌گیرد تا زمینه برای «ابتلا» و اجرای مسئولیت وی فراهم آید، سپس می‌فرماید: به او توان ادراک دادیم و او را شنوا و بینا آفریدیم. با توجه به ارتباط میان واژه‌ها، درمی‌یابیم که برای «ابتلا»، سمع و بصر لازم است. انتخاب «سمع» و «بصر» در میان انواع ادراک‌های انسان، به خاطر اهمیت و وسعت این دو حس در شناخت است. به هر حال، این نکته از آیه برمی‌آید که برای آنکه انسان آزمایش شود و هدف آفرینش وی در این جهان تأمین گردد باید دارای قدرت شناخت باشد.

از دیدگاه آیت‌الله مصباح، با دید دقیق فلسفی، علم دارای مراتبی است: علم ناآگاهانه که دانشی است که آدمی هیچ درکی از آن ندارد، اما با تجربه‌ها و دلیل‌های عقلی می‌توان ثابت کرد که چنین دانشی به صورت ناآگاهانه در ژرفای دل آدمی وجود دارد. علم نیمه‌آگاهانه که این علم هنگامی است که آدمی به دانش خود آگاه نیست، اما ممکن است از آن آگاهی یابد؛ چنان‌که ما از بسیاری چیز‌ها که می‌دانیم در حال حاضر غافلیم، اما به تداعی یا برخورد، درمی‌یابیم که آن را می‌دانسته‏ایم. علم آگاهانه که دانشی است که می‌دانیم که می‌دانیم. پس می‌توان گفت: در آیه شریفه: «وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَه لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (نحل: ۷۸)، که از انسان نفی علم می‌کند، اولاً به علم آگاهانه نظر دارد. ثانیاً منافاتی ندارد که علمی به صورت ناآگاهانه یا نیمه‌آگاهانه در آدمی باشد، اما، چون به آن توجه ندارد، آن را از علم خویش به حساب نیاورد.

دیدگاه ژان پل سارتر

مهم‏‌ترین مسئله‌ای که در تمام کتب فلسفی و ادبی ژان پل سارتر دیده می‏شود، «آزادی» است، به‌گونه‌ای‌که برخی او را «فیلسوف آزادی» نامیده‏‌اند. البته آزادی مطرح شده از جانب اگزیستانسیالیست‏ها و به‌ویژه سارتر، آزادی فلسفی و هستی‌شناختی است، نه آزادی سیاسی، اجتماعی و حقوقی. هرچند دیدگاه پذیرفته شده در آزادی فلسفی می‏تواند بر دیدگاه ما در آزادی حقوقی تأثیر بگذارد، ولی در هر حال، آزادی مطرح شده از سوی اگزیستانسیالیست‏ها، آزادی در برابر جبر است.

سارتر، که از انسان به «هستی لنفسه» نام می‌برد، ویژگی این هستی را «تهی بودن» اعلام می‏کند و تفسیری که از «تهی بودن» دارد این است که او «آزاد» است. وی انسان را محکوم به آزادی می‏داند. از نظر وی، آزادی یک امر شخصی است و ماهیت خاصی ندارد. سارتر از قول داستایوسکی می‌نویسد: «اگر واجب‌الوجود نباشد هر کاری مجاز است»، سپس اضافه می‌کند: «این گفتار سنگ اول بنای اگزیستانسیالیسم است». سارتر معتقد است تمام اعمال ما خوب است، و اساساً ما توان انتخاب بدی را نداریم: «ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم بدی را انتخاب کنیم؛ آنچه اختیار می‌کنیم همیشه خوبی است«.

از دیدگاه سارتر، دایره اختیار انسان وسیع و بی‌نهایت است. تنها حالتی که انسان در آن اختیار ندارد این است که نمی‏تواند آزاد نباشد. بنابراین، از منظر سارتر، انسان فقط در مواردی که به «وضعیت بشری» برمی‌گردد دچار عدم اختیار است. آزادی در نگاه سارتر، مطلق و بی‌نهایت و بدون تعریف خاص است. تنها چیز‌هایی که در آن مختار نیستیم، در زمان بودن، در مکان بودن، زنده بودن و کار کردن است که آن‌ها را «وضعیت بشری» نامیده است. اما در هر چیز دیگری توانایی گزینش و انتخاب دارد. وی مهم‏‌ترین وصف انسان را «آزادی» می‏داند، بلکه انسان چیزی جز آزادی نیست.

آقای علوی سرشکی در نقد سارتر می‌نویسد: در پاسخ داستایوسکی و سارتر باید گفت: «اولاً این [اگر واجب‌الوجود نباشد، هر کاری مجاز است]گفتارِ غلطی است؛ زیرا فیلسوفان اخلاق نوعاً اثبات کرده‌اند که حتی قطع‌نظر از دین و اعتقاد به خدا، عقل و وجدان و حس اخلاقی، انسان را به حقوق طبیعی و اصول کار‌های نیک، همچون صداقت و وفای به عهد و … راهنمایی می‏کند، و در فلسفه حقوق هم حقوق طبیعی، که همان حقوق عقلی و ذاتی باشد، اصول نخستین حقوق است و بدون آن هیچ قراردادی اعتبار ندارد و عقلا آزادی انسان بی حد و مرز نیست. ثانیاً، «اگزیستانسیالیسم» به معنای اعتقاد به بی‌حد و مرز بودن آزادی نیست و نسبت دادن سارتر، این نامحدود بودن آزادی را به اگزیستانسیالیسم، خطاست؛ همچنان‌که مارسل نیز به این نسبت ناروا به اگزیستانسیالیسم تصریح می‏ کند«.

علاوه بر این، استاد مطهری معتقد است: «به لحاظ منطقی و فلسفی، هیچ رابطه‌ای میان اعتقاد به خدا و اختیار انسان دیده نمی‏شود. مسئله جبر و اختیار به قبول و نفی خدا مربوط نیست. با قبول خدا، می‏توان برای اراده انسان نقش فعال و آزاد در نظر گرفت؛ همچنان‌که با نفی خدا نیز طبق قانون علیت عامه، می‏توان به فرضیه «آزادی انسان» ایراد گرفت. ریشه توهم جبر، اعتقاد به نظام قطعی علت و معلول است که اگر منافاتی میان نظریه علیت و اختیار انسان نیست، اعتقاد به خدا نیز سبب انکار آزادی نخواهد شد«.

آیت‌الله مصباح هم مانند سارتر، امتیاز بشر را این می‏داند که راه خود را آزادانه انتخاب کند، اما سارتر در این مسئله راه افراط در پیش گرفته است و دایره اختیار را بسیار وسیع فرض می‏کند. از دیدگاه آیت‌الله مصباح، اگر انسان اختیار نداشته باشد، دیگر ستایش و نکوهش راجع به رفتار و کردار و گرایش او بی‌معناست، و این پیش فرض را که «انسان آزاد است» تمام ادیان، قوانین حقوقی و مکاتب اخلاقی پذیرفته‏‌اند. وی آزادی انسان را بی‌نهایت نمی‏داند.

در میان محل تلاقی قوانین مختلف حاکم بر جهان و طبیعت، انسان‏‌ها زمینه‌هایی برای انتخاب دارند. ما در میدان هزاران قانون طبیعی و علّی و معلولی قرار داریم و البته در دایره محدودی هم تکویناً اختیار داریم. البته در همین دایره اختیار تکوینی که سارتر آن را آن‌قدر بزرگ کرده که دیگر محدودیتی و حتی دایره‌ای را نمی‏ توان تصور کرد، قوانینی تشریعی داریم که برای رسیدن به سعادت مادی و معنوی و فردی و اجتماعی باید آن‌ها را رعایت کنیم، البته انسان می‏‌تواند بگوید «من آزادم و نمی‏‌خواهم این قانون و دارو را استفاده کنم و می‌خواهم به جهنم بروم«.

انتهای پیام/

کد خبر : 70145
تاريخ ثبت خبر : 2 تیر 1397
ساعت بارگزاری خبر : 11:22
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)