به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شماره هجده فصلنامه صدرا، دومین دوره طرح گفتمان نخبگان علوم انسانی با حضور ۳۵۰ نخبه علوم انسانی در دهکده وسف برگزار شد. غلامعلی حداد عادل در مراسم افتتاحیه این دوره گفت: در باب تأسیس دانشگاه در ایران باید گفت که این امر چندان برخاسته از اندیشه استقلالی نبود؛ هرچند باید این کار انجام میشد و از دستاوردهای غرب هم باید استفاده میکردیم، اما آنهایی که پایهگذار دانشگاه در ایران بودند، رابطهای بین این دانشگاه و معارف گذشته ما برقرار نکردند. نگاه غالب بنیانگذاران در تمامی رشتههای دانشگاهی این بود که ما باید دست نیاز به سوی غرب دراز کنیم و آنچه خودمان داریم، ارزش و اهمیت ندارد.
علوم انسانی در دانشگاههای ما توسط کسانی بنیانگذاری شده که عموماً ارتباطی با مبانی و مفاهیم اسلامی و دینی نداشتهاند. از اول انقلاب نیز مطالبه امام راحل و بعداً مقام معظم رهبری این بود که باید علوم انسانی متحول بشود.
وی افزود: از آنجا که بحث ما پیرامون علوم انسانی است، سؤال ما این است که آیا میشود گفت رشتههای علوم انسانی رابطهای با معنای انسان در یک فرهنگ و تمدن ندارد؟ به عبارت دیگر، اگر شما دو فرهنگ و دو تمدن داشته باشید و انسان در این دو فرهنگ و تمدن، دو معنا و تعریف و دو منزلت متفاوت داشته باشد، آیا علوم انسانی این دو یکی در میآید؟ آیا دیدگاه اسلام درباره انسان و آنچه غرب امروز درباره انسان فکر میکند یکسان است؟ حدادعادل اضافه کرد: مسلماً جواب منفی است. از رنسانس به بعد، در سیر تحول فکری و فلسفی غرب تلاش بر این بوده که هر عنصر و هر حقیقتی که در وجود انسان هست و نشانه متعالی بودن انسان است، به بخشی از طبیعت یا جامعه یا ذهن یا روان فرو کاسته شود؛ سیر عمومی این چند قرن گذشته دنیای غرب این است که اثبات کنند انسان یک موجود الهی آسمانی خدایی نیست. لذا هر چیزی در وجود انسان که دلالت بر آسمانی بودن و خدایی بودن و ملکوتی بودن انسان است، به یکی از جنبههای مادی تأویل میکنند. فروید در روانشناسی، داروین در زیستشناسی، اگوست کنت در جامعهشناسی و مارکس در اقتصاد همین کار را میکنند؛ یعنی تاریخ انسانشناسی غربی را میشود حول این محور واحد نوشت که چطور همه دنبال این هستند که بگویند انسان دارای آن عنصر معنوی اصیل نیست.
وی اضافه کرد: علوم انسانی در دانشگاههای ما توسط کسانی بنیانگذاری شده که عموماً ارتباطی با مبانی و مفاهیم اسلامی و دینی نداشتهاند. از اول انقلاب نیز مطالبه امام راحل و بعداً مقام معظم رهبری این بود که باید علوم انسانی متحول بشود. بر این اساس در شورای تحول علوم انسانی چهار هدف مدنظر قرار دارد: اول، اسلامیکردن علوم انسانی؛ دوم، بومیکردن علوم انسانی؛ سوم، کارآمدی علوم انسانی؛ چهارم، روزآمدی علوم انسانی. برای نیل به آن چهار هدف، باید در چهار حوزه کاری جداگانه به دنبال اسلامیسازی و بومیسازی و کارآمدی و روزآمدی باشیم.
حدادعادل تصریح کرد: یکی محتوای علوم انسانی است که هم محتوای کتابها و هم برنامههای درسی و هم برنامههای آموزشی را در بر میگیرد. دیگری تربیت استاد و تأمین استاد است؛ زیرا اگر استاد معتقد نباشد، حتی اگر همه کارهای دیگر هم به سامان برسد نتیجهای ندارد. حوزه سوم، دانشجویان هستند. چه کسی باید دانشجوی علوم انسانی شود؟ این دانشجو باید قبل از ورود به دانشگاه چه خوانده باشد؟ در کجا درس خوانده باشد؟ چه تعداد دانشجو در رشتههای علوم انسانی میخواهیم؟ در حال حاضر، پذیرش دانشجو در رشتههای علوم انسانی بدون ضابطه است، ولی سعی ما این است که جلوی توسعه بعضی رشتهها را بگیریم. حوزه چهارمی که ما برای فعالیت خودمان در نظر گرفتیم، پایان نامهها و مجلات پژوهشی در رشتههای علوم انسانی است. اینها چشماندازهای کاری شورای تحول علوم انسانی است.
وی خاطرنشان کرد: برای رسیدن به این چشمانداز باید حدود هفت تا هشت هزار کتاب درسی دانشگاهی تألیف کنیم که واقعاً کار دشواری است. تحول در علوم انسانی، یک کار تمدنی و یک اهتمام تمدنساز است، یعنی ما نمیتوانیم بدون اینکه علوم انسانی اسلامی داشته باشیم، مدعی حرکت در راه تمدن اسلامی باشیم. باور بنده این است که اگر ما در همه امور انقلاب موفق شویم، اما در تحول علوم انسانی در دانشگاهها موفق نشویم، ما در انقلاب اسلامی موفق نبودهایم.
تحول در علوم انسانی، یک راه طولانی است. در غرب نیز چند قرن طول کشید تا علوم انسانی غربی تبلور فعلی خودش را پیدا کرد. لذا نمیتوان ظرف دو یا سه سال این تجربه چند قرنه که از آمریکا تا استرالیا در هزاران دانشگاه غربی گسترش یافته به سرعت متحول کنیم.
وی افزود: حدود دو یا سه هفته پیش اولین کتابی که در این فرایند تولید شده به دست من رسید. کتابهای دیگر نیز در راه است. اما هنوز تکلیف استاد و دانشجو و پایاننامه مشخص نشده است. یکی از بخشهای کار ما فعالیت دانشجویی است که ما تا به حال واردش نشدیم. من خوشوقتم که دوستان ما در قم نسبت به این کار اهتمام کردهاند و ما وظیفه داریم به آنها کمک کنیم تا در دانشگاهها یک جریان دانشجویی پشتیبان تحول علوم انسانی به وجود بیاید؛ زیرا همیشه افرادی وجود دارند که جریان تحول علوم انسانی را تخطئه میکنند و مانع میشوند.
حدادعادل در پایان گفت: تحول در علوم انسانی، یک راه طولانی است. در غرب نیز چند قرن طول کشید تا علوم انسانی غربی تبلور فعلی خودش را پیدا کرد. لذا نمیتوان ظرف دو یا سه سال این تجربه چند قرنه که از آمریکا تا استرالیا در هزاران دانشگاه غربی گسترش یافته به سرعت متحول کنیم. این یک کار مستمر دراز مدت است و باید از نسلی به نسلی دیگر تحویل بدهیم. دائماً باید ارزیابی و نقد و مطالعه و کارشناسی شود و عیبهای آن برطرف شود. علاوه بر این، باید با غربیها نیز تعامل کنیم و با آنها وارد بحث شویم و مطالعات تبلیغی داشته باشیم. اگر جایی اشتباه کردیم، آن را بپذیریم و آنجا که به نتیجه رسیدیم سر حرف خودمان بایستیم.
انتهای پیام/