| امروز جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

دکتر غلامحسین افروز در گفت و گو با طلیعه عنوان کرد:


برخی پایان نامه های موجود ارزش کاربردی ندارند

دکتر افروز گفت:اساتید دانشگاه ها باید به پژوهش هایی که در عرصه تخصصی خودشان در کشور (همه جای کشور) انجام می گیرد مسلط باشند، آنها را مطالعه کنند، بدانند چکیده های رساله ها چیست.

به گزارش «خبرنگار پایگاه خبری_تحلیلی طلیعه»زهرا مهقانی؛رساله یا پایان نامه در مقطع ارشد و دکتری، از اهمیت بسیاری برخوردار است، انقدر که برخی از اساتید همه ی ارزش تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی را منحصر در کار پژوهشی مذکور می دانند. پایان نامه ها وظیفه ی حل مسایل رشته ی مورد نظر را در رابطه با جامعه ای که دانشجو در ان درس می خواند دارند. درباره ی رشته های علوم انسانی، مرتبط بودن پایان نامه ها با مسایل برآمده از جامعه نقش پررنگ تری دارد.

 

اولین و مهم ترین نکته برای یک پایان نامه ی خوب، نوشتن انتخاب موضوع است. نقطه ی آرمانی در این عرصه این است که تمام رساله ها با موضوعاتی بر آمده از مسایل و مشکلات جامعه انتخاب شود.

 

اما متاسفانه روندی که پایان نامه ها در دانشگاه های ایران دارند فاصله ی زیادی از نقطه ی آرمانی دارند و اکثر این رساله ها بعد از دفاع در مخزن کتابخانه ها خاک می خورد… به منظور کند و کاو پیرامون راهکارهای کاربردی شدن پایان نامه ها پای صحبت های دکتر غلامعلی افروز استاد دانشکده ی روان شناسی دانشگاه تهران نشستیم و از ایشان خواستیم نکات شان را درباره ی انتخاب موضوع پایان نامه و چگونگی انجام آن بگویند. آنچه در زیر می آید صحبت های ایشان است:

 

اولا از شما و همکاران ودوستانتان تشکر می کنم از اینکه این موضوع بسیار مهم را مطرح می کنید. من همیشه یکی از دغدغه های حیات حرفه ای ام این بوده که چرا خیلی از مواقع وقت استادان و دانشجویان ارشد و دکتری برای انجام بعضی از کارها که ظاهرا پژوهشی است هدر می رود؟

 

یعنی چون دانشجو نمی داند باید چه کارکند وقتش هدر می رود، قلیلی از استادان براین باورند که  تهیه پایان نامه کارشناسی ارشد برای یادگیری روش تحقیق است وموضوع و هدف مهم نیست! یعنی هرچه باشد مهم نیست، دانشجو باید یادبگیرد چگونه تحقیق کند؛ بنده به آن دسته ی اندک از اساتید همیشه گفته ام که خانم و آقای استاد محترم! درست است که روش تحقیق اهمیت دارد ودانشجو باید آن را یاد بگیرد، اما می تواند همین روش تحقیق  با موضوع کاربردی، موضوعی که می تواند دردی را دوا کند، همراه باشد. موضوع جدی را مطرح کند، خب بعضی قانع می شدند، بعضی هم نه، اهمیت نمی دادند.

 

من ۴ دوره رئیس دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی بودم. در این چند سالی که رئیس دانشگاه بودم همیشه نوشتم و بحث کردم که ما اساتیدگروه های آموزشی کشور باید بنشینیم با توجه به وضعیت موجود کشور در عرصه های آموزشی، پزشکی، بهداشتی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی در حوزه های مختلف صنعتی و فنی مثلا دانشکده هایی نیاز کشور را در عرصه های مختلف برطرف کنیم.

 

عرصه های فرهنگی، تعلیم و تربیت در دانشگاه ها، سلامت خانواده، رشد و تحول کودکان، پیشگیری آسیب های اجتماعی، پیشگیری از بزهکاری نوجوانان، پدیده بلوغ، رسانه های اجتماعی، فرآورده ها و تولیدات مجازی در کشور، پیشگیری از طلاق و در واقع فراهم کردن ازدواج به هنگام بین جوانان داوطلب ازدواج، ایجاد نگرش های مثبت در خانواده ها برای ازدواج و پیشگیری از معلولیت و پیشگیری از کم وزنی ها ، پیشگیری از همه آسیب های زیستی، شناختی، فرهنگی، اجتماعی فراهم کردن روش های موثر آموزشی و توان بخشی، نگاه تحولی به تعلیم و تربیت کشور، ضرورت حضور همه ی کودکان و نوجوانان ۶-۱۸ ساله در مدرسه، پیشگیری از خروج زودهنگام نوجوان از چرخه تعلیم و تربیت (بچه ۱۳-۱۴ سال نباید از آموزش و پرورش غافل شود به هر دلیلی باید در چتر آموزش و پرورش قرار گیرد و… از محور های مهم این عرصه هستند.

 

آموزش و پرورش باید همیشه حامی و ناظر بچه ها باشد، یعنی اگر بچه ی ۶-۱۸ ساله ای دچار اعتیاد شود مسئولش آموزش و پرورش است،این نهاد نباید یک روز از کلاس غافل بشود، در شهر و روستا، حتی اگر در روستا دختری بخواهد برود قالیبافی یاد بگیرد باید معاون نظارت حرفه ای پیگیر باشد این دختر دچار آسیب نشود، حق و حقوقش را بدهند و آموزش قالیبافی را به خوبی یادبگیرد، نگاه این است که نظارت داشته باشد، یعنی اگر یک بچه ای فردا نرفت سرکار از خانواده بچه سوال شود چرا بچه نیامده سرکار، اگر کسالت نداشته، به چه دلیلی نیامده؟ نظارت باید وجود داشته باشد.

 

اگر بچه یک هفته نرفت سرکار یک مشاور حاضر و بصیر و مسلط باید برود پیگیری کند، بنابراین اینقدر مباحث آموزشی و فرهنگی در کشور است، وضع موجود را بشناسیم به وضع مطلوب بیاندیشیم وقتی وضع موجود را ارزیابی می کنیم برای نیل به وضع مطلوب، باید راهکارهایی را در واقع ترسیم کنیم، بگوییم مثلا اگر این تحول در آموزش و پرورش اتفاق بیفتد افت تحصیلی کم می شود.

 

دختر و پسر ما وقتی وارد هر محیطی آموزشی می شوند، ورودی های اول ما باید همان باشند که خروج پیدا می کند، حدود ۳۰ درصد در دبیرستان بچه ها دچار افت تحصیلی می شوند چه باید کنیم دچار افت تحصیلی نشوند؟ برای پیشگیری از معلولیت و بزهکاری باید چکار کرد؟ بنشینیم بحث کنیم و در مسائل و موضوعات مهم کشورمان راهکار ارائه بدهیم و در حوزه تخصصی بنویسیم.

 

من به عنوان مثال چندین سال است برای بچه ها و استادان نوشتم ببینید مسائل مهم آموزش و پرورش کودکان استثنایی در کشور که مهم و فراگیر است این مباحث است. ۵۰- ۶۰ موضوع محوری را نوشتم. به دانشجویان میگویم موضوعی را کارکنید که به کارگزاران کشور بدهیم، به مجلس بدهیم به دولت و وزرا و مقام معظم رهبری بدهیم، این مسائل مهم کشور ماست، یعنی در واقع بیاییم مباحث مان را کاربردی کنیم، نه اینکه در مورد انگشت مکیدن و شب ادراری کارکنیم، دیگری در مورد رابطه خودنظم بخشی نفر سوم درباره ی سلامت سرطانی ها! هرکس یک چیزی کارکند و این پایان نامه ها در قفسه ها خاک بخورد کتابخانه هم جا نداشته باشد رساله ها رو قبول کند.

 

بعضی از دانشجویان کارهایی می کنند که سه دهه ی پیش(در همان موضوع) کاربهتر انجام شده… به عنوان مثال حدود ۲۹ سال پیش من یک رساله ای داشتم که الان هم در دانشکده وجود دارد، یک خانمی که فوق لیسانس بود سال ۶۵ آن را کار کرده.

 

رابطه ویژگی های شخصیتی والدین و رویکردهای فرزندپروری با فراوانی لکنت در کودکان. معلوم شد که پدر ومادر هایی که کم رو و خجالتی هستند، دیکتاتور منش، پرخاشگر و عصبی هستند، کمال زده هستند، بیشتر بچه لکنتی و کم رو دارند. این الان در کتابخانه هست. در کنار این اخیرا دیدم ۲ یا ۳ ماه پیش، یک دانشجو فوق لیسانس همان موضوع را به صورت نازل تر می خواهد کارکند… فکر کرده بود کار جدیدی است! گفتم این کار شده برو نگاه کن؛ بعد امد گفت من اصلا خجالت کشیدم از خودم… میخواست یک کار ساده تری را بعد از ۲۹ سال انجام دهد.چرا؟! برای اینکه موضوعات زنجیره ای نیست.

 

اساتید دانشگاه ها باید به پژوهش هایی که در عرصه تخصصی خودشان در کشور انجام می گیرد مسلط باشند، آنها را مطالعه کنند، بدانند چکیده رساله ها چیست. سرنخ زنجیره ی علوم و فنون برتر را در حوزه ی خودشان بردست بگیرند این پژوهش های انجام شده در بیست سال گذشته را در سطح جهان و در سطح ملی رصد بکنند.

 

مثلا الان در کشور ما دردانشگاه اصفهان، دانشگاه مشهد دانشگاه تهران، این کار شده است. حداقل۲۰ سال گذشته را در نظر داشته باشند بعد آن موقع بگویند کاستی ها چیست. اساتید خصوصا اساتید علوم انسانی در سایت های خودشان یا سایت دانشگاه بگویند که محورهای پژوهش ما این ها است.

 

 در یک حوزه ای این استاد مثلا در پیشگیری بیشتر کار می کند و  استاد دیگری، در مورد نظریه ها ، هرکس باید مثل حلقه های زنجیره متصل باشد یعنی اساتید هم باید متصل کارکنند، هماهنگ کار کنند، آزادی دانشجو را ما از بین نمی بریم، برخی از اساتید متاسفانه  آنهایی که بصیرت کافی ندارند می گویند دانشجو آزاد است هر موضوعی را انتخاب کند ایرادی ندارد.

 

دانشجوی روانشناسی باید در حوزه ی روانشناسی  حرف تازه ای بزند،  در رشته حوزه ی خودش کاری بکند، این کار پایه های علمی داشته باشد، گاهی اوقات می گویند حتما باید پیشینه داشته باشد، برخی از دانشجویان می توانند کار تازه انجام بدهند، بعضی از رساله ها می تواند منجر به تولید نظریه شود، بعضی از کارها می تواند پیشینه یاب باشد، منظورم این است که باید ما در علوم انسانی همه ی گروه های آموزشی، همه ی دانشگاه ها، همه ی دانشکده ها بتوانند راهبردی کار کنند.

 

مثلا یک طرح جامع در موضوعات راهبردی، در حوزه روانشناسی کودکان استثنایی، رساله ای برای کارگزاران آموزشی، توانبخشی، بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی و قانون گذاری حقوقی و قضایی و سیاسی کشور ارائه بدهیم، بگوییم من یک رساله انجام دادم نتیجه ش این شد که اگر این کار را کنیم بچه ها سالم تر خواهند بود، این کار را کنیم اضطراب کم می شود، این کار را کنیم اعتیاد کم میشود، این کار را کنیم وضع ما بهتر می شود، فلان روش موثرتر است. بعد این کار، هر محور موضوعی ممکن است ده ها عنوان رساله شود.

من این طرح را دادم به استادان دیگر، فقط ۲-۳ استاد چند مورد اضافه کردند بقیه اش باقی مانده باید همه ی گروه ها این را تکمیل کنند.

 

بنابراین میتوانیم موضوعات مذکور را در سایت قرار دهیم، دانشجو ی ترم اول فوق لیسانس و دکتری که وارد گروه می شود برود موضوعات گروه ما را مطالعه کند، یعنی  به دانشجو از آغاز ورودش دغدغه بدهیم.

 

خود او هم موضوع اضافه کند. اگر این کارها بشود رساله ها کاربردی خواهد شد. اگر اساتید رها شوند، منفعل شوند، دانشجو یک مطلبی را می شنود، یک مقاله ی خارجی را می خواند، نمی داند منظورش دقیقا چیست بعد بر می دارد همان که در خارج دیده یا خوانده را رساله می کند. یک خارجی نوشته : خودکارآمدی، خودنظارتی، خودگردانی، خودبدبختی و…. مثلا آخرش ۱۰۰ تا از این رساله ها داریم ما درباره ی خودکارآمدی و خودنظارتی ۱۰۰ تا رساله در دانشکده داریم که ارزشی ندارد.

دانشجوها دفاع کردند و رفتند،کدامش به درد می خورد؟ به درد کی می خورد؟ رساله های خودکارامدی و خودنظارتی… حالا چرا اینها کاربردی نیست چون مسئله محور نبوده است.

 

دانشجو بعد از اتمام رساله ش نمی دانسته این رساله را به مدیر مدرسه باید بدهد یا به پدر و مادر یا باید بدهد به مجلس یا به وزیر یا به وکیل…یک مانیفست یک منشور در نیامده از این رساله ها….

 

راه کار تشکیل این مانیفست منسجم همان طرحی است که در یک مجموعه همه این اطلاعات گردآوری شود تا برای همه بخش ها کارایی لازم را داشته باشد.

 

کد خبر : 5587
تاريخ ثبت خبر : 2 خرداد 1394
ساعت بارگزاری خبر : 19:05
برچسب‌ها:

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)