به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شماره ۲۲ فصلنامه صدرا، احمد اولیایی دانشجوی دکتری ارتباطات و فرهنگ دانشگاه باقرالعلوم (ع) در یادداشتی که در این فصلنامه منتشر کرده است، به مساله بحران ارتباطات علمی بین المللی با توجه به گفته های برونو لاتور در شهر قم داشته که در ادامه متن کامل آن آمده است.
شاید جمله معروف نیوتن که گفت: «اگر من بیشتر دیدهام، به خاطر آن است که بر شانه غولها ایستادهام»، برای ایجاد انگیزه در همه اندیشمندان جهان در جهت بررسی آثار دیگران کافی باشد. علم از آن لحاظ که پیوسته دستخوش تحولات، اکتشافات و تغییرات جدید توسط اندیشمندان و عالمان جهان است، و به نوعی سیر تکاملی خود را ذیل نظریه انباشتی بودن میپیماید، در نگاه به آثار و نظریات اندیشمندان در دسترس است. این نگاه، گاه مطالعه آثار دانشمندان است و گاه گفتوگوهای علمی که ارتباطات علمی برای آن عنوانی مناسبتر است.
ارتباطات علمی فراملی بهشدت بر گسترش فعالیتها و روند علمی یک کشور تأثیر دارد و میتواند علاوهبر آشنایی با اندیشمندان جهان موجب ترکیب ایدهها و تطبیق نظریهها و مقایسه بینشها شود. ارتباطات علمی میتواند بهمراتب بیش از ترجمه آثار مکتوب مؤثر باشد؛ چراکه آنچه ارتباط را از ترجمه متمایز میکند، ویژگی تعامل است. در ترجمه انتقال یکطرفه رخ میدهد؛ حالآنکه ارتباط ماحصل گفتوگوست و گفتوگو عملی تعاملگونه است. در تعامل، به شرط بقای شرایطش، تفاهم صورت میگیرد و تفاهم اصلیترین، مهمترین و دلنشینترین ثمره یک ارتباط علمی ست.
اینکه این تفاهم به تغییر علم در نزد طرفین بینجامد یا خیر، ثمره ثانوی است که نیازمند ادامه ارتباطات علمی و تقویت تفاهم اولیه است. از نظر راجرز، ارتباط علمی فرایندی است که به موجب آن، پیامهای علمی از منابع به گیرنده انتقال مییابند و عناصر اصلی آن مانند هر شکل دیگر ارتباط، عبارتاند از: منبع پیام، کانال ارتباطی و گیرنده پیام.
سفر پروفسور برونو لاتور به ایران و بهویژه شهر قم در فروردین ۱۳۹۶ برای برگزاری نشستها و گفتوگوهای علمی با اندیشمندان ایرانی، اقدامی درخور توجه برای گسترش همین ارتباطات علمی بود؛ اما آنچه ذهن بیشتر مخاطبان این گفتوگوها و حتی خود لاتور و اساتیدی را که با وی گفتوگو کردند، به خود مشغول کرد، عدم حصول تفاهم پیشینی و پسینی علمی بود.
اگر ارتباطات را ارسال پیام از فرستنده به گیرنده و با شرط مشابهت و عینیت مافیالضمیر فرستنده با پیام دریافتشده توسط گیرنده بدانیم، با توجه به عدم حصول تفاهم در نشستهای لاتور در ایران، گویی این ارتباطات علمی ناقص بودند.
ارتباط علمی زیرمجموعهای از ارتباط اجتماعی است. ارتباطات اجتماعی در جامعۀ واحد عموماً بهراحتی شکل میگیرد، اما ارتباطات اجتماعی مابین دو جامعه با دو هویت و عادات اجتماعی متفاوت، میتواند بهسختی و با کندی حاصل شود. نباید نقش فرهنگ در شکلگیری ذهن عالم نادیده گرفته شود.
فرهنگ بهمثابه زمینهای است که انسان اجتماعی در آن، به کنش اجتماعی خود میپردازد. بررسی آسیبشناسانه این کنشها فارغ از توجه به فرهنگ زمینهای و ساختاری ذهن عالم، علیالقاعده به بنبست میرسد. پراگماتیسم و مسئلهمحوری، دو ویژگی فرهنگ زمینهای متفکر غربی است که فارغ از معرفتشناسی پارادایمی او، در تمام مراحل تفکرش نمایان است.
برونو لاتور (متولد ۱۹۴۷)، فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی، متفکری است که در پارادایم غربی رشد کرده و بهشدت تابع ذهنی مسئلهمحور است. او از همان ابتدا که مطالعاتش را زیر نظر مارک اوژه انجام میداد، ذهنش درگیر موضوع استعمار و نژاد و روابط صنعتی بود. هرچند او ذهن مسئلهیاب و مسئلهمحور خود را با مطالعات آثار جامعهشناسان و فیلسوفان کلاسیک تقویت میکرد، اما هیچگاه ذهنش از مسئله خالی نبود. این ویژگی را میتوان در کتاب سیاستهای طبیعت او در سال ۲۰۰۴ و نهایتاً در مواجهه با گایا در سال ۲۰۱۶ بهوضوح مشاهده کرد. آنچه از آثار لاتور و صحبتهای شفاهی وی در نشستهای قم میتوان استنباط کرد، این است که محیطزیست و طبیعت، مسئله ذهنی او در سالهای اخیر بوده است.
لاتور بارها در نشستهای قم به این مطلب اشاره کرد که من آمدهام تا راهحلی برای معضلات زیستمحیطی بیابم و این اشاره مکرر، نشان از درگیری مسئلهمحور او داشت. او پیش از آنکه به ایران بیاید، با مسئله خود درگیر بوده است و این درگیری را همراه خود به ایران آورد تا شاید بتواند رهیافتی برای حل مسئلهاش بیابد. لاتور در نشست با دکتر پارسانیا مسئله خود را مطرح کرد؛ در جلسه با دکتر سوزنچی بر آن تأکید ورزید و در محضر آیتالله جوادی آملی واپسین تلاشهای خود را برای بیان مسئلهاش بیان نمود. او همواره بحث را از فضای معرفتشناسانه و فلسفی، به فضایی علمی البته با تعریف ساینسیاش میکشاند. میگفت:
وقتی در تهران بودم کوه زیبایی را میدیدم که رو به ما ایستاده بود و ما را قضاوت میکرد و میگفت شما با این وضعیت معماری که ایجاد کردید، بههیچوجه در حد و اندازه من نیستید! من اینجا هستم که بپرسم شما با این تفسیر منحصربهفردی که از اسلام دارید، چطور میخواهید به ما اروپاییها کمک کنید که بر این وضعیت محیط زیستی غلبه کنیم؟
… اگر تابهحال از دیانت مسیحیت برای مواجهه با این وضعیت کمک نگرفتهایم، به همان نسبت از فلسفه اسلامی نیز کمک نگرفتیم. این مسئله خوشحالکنندهای نیست. مسیحیت و اسلام هیچ راهحل روشنی برای مقابله با بحران محیطزیست به جهانیان ندادهاند. تلاش من این است که با گفتن کلیات بحث را سادهسازی نکنم.
اندیشمندان ما مانند دکتر پارسانیا، دکتر سوزنچی و دکتر مهدیزاده، مطالب بسیار ارزندهای را درباره نظریه و منظومه فکری لاتور بیان کردند که هم نشاندهنده قوت علمی آنها بود و هم تسلط ایشان بر آثار لاتور را به رخ میکشید؛ اما آنچه به قول ارتباطیها اختلال ارتباطات مابین اساتید قم و لاتور بود، عدم دستیابی به زمینه مشترک بود.
لاتور پیوسته از «این» وضعیت، «این» مسئله، میدان جامعه و… میگفت و دائماً از معرفتشناسی، فلسفه شناخت، حکمت اسلامی، معرفتشناسی متافیزیک دینی و… میشنید. نه آنکه شنیدههایش غلط و گفتههایش درست بوده؛ خیر. صحبت از درستی لاتور یا استاد پارسانیا و دکتر سوزنچی نیست؛ بلکه صحبت از این است که چرا لاتور باید پس از مذاکره علمی با عالمان ما که وجه مشترکشان با خود لاتور علم است، بگوید که ما همدیگر را نمیفهمیم و به نتیجه نمیرسیم؟!
ارتباطات علمی لزوماً نباید به تغییر نظریات علمی یکی از طرفین بینجامد؛ اما دستکم کارویژه ارتباطات علمی فهم پارادایم نظری طرفین است؛ فهم توانایی طرفین در حل مسائلشان است؛ آنچه لاتور عکس آن را بیان میکرد. او میگفت اگر نگاه توحیدی شما مستقیماً میتوانست به حل مسائل کف جامعه بینجامد، اکنون نباید در کشور شما شاهد معضلات اجتماعی یا زیستمحیطی میبودیم.
فارغ از این استدلال غلط لاتور، آنچه در لابهلای ادعاها و استدلالات وی نزدیک به صواب بود، اولاً عدم شباهت روند ارائه مباحث توسط طرفین گفتوگوها و ثانیاً عدم ارتباط نتیجهبخش لازم بین جهان بینی صحیح و حل مسائل است؛ یعنی لزوماً هر جامعهای که دارای جهانبینی صحیح باشد، موفق به حل مسائلش نمیشود. بهعبارتدیگر اولاً باید پیش از گفتوگوی علمی با اندیشمندی از سنت متفاوت، پارادایم ذهنی او فهم شود و ثانیاً اینکه جهان بینی و معرفت شناسی صحیح منحصرا منتج به حل مسائل جامعه نمی شود، تبیین گردد.
انتهای پیام/