| امروز سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲ |
سرخط خبرها:

حسین‏علی رمضانی در گفت‌و‌گو با طلیعه:


بت‌های اندیشه غربی توسط اندیشه برهانی شکسته می‌شوند

حسین‏علی رمضانی، استاد دانشگاه معتقد است: بت های اندیشه غربی، نه با رویکرد تقابل غیر منطقی و غیر استدلالی که با نگاه و اندیشه برهانی قابل شکستن است و این امر میسر نمی شود مگر از مسیر اجتهاد علمی.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، در حوزه تحول در علوم سیاسی در یک دهه گذشته دیدگاه های مختلفی از سوی نظریه پردازان این علم ابراز شده است. تئوری پردازان علوم انسانی اسلامی قرائت تازه ای را از علوم سیاسی در فرآیند اسلامی سازی علم ارائه کرده اند که در مقابل آن جریان روشنفکری سکولار و لیبرال مواضع تندی بر علیه آن گرفتند. به همین منظور گفت و گویی را با دکتر حسین‏علی رمضانی مدرس دانشگاه و پژوهشگر علوم انسانی انجام داده ایم که در ادامه آن را می خوانید.

ارزیابی شما از فرآیند تحول در علوم سیاسی چیست و آیا این مسیر برای رسیدن به قرائتی اسلامی مسیر مطلوبی بوده است یا خیر؟

اینجا سخن از علم است. علمی که در روابط اربعه انسانی، به رابطه انسان با انسان­های دیگر با محوریت مفهوم قدرت، هدایت یا خدمت که بر اصل «دادن اختیار عموم بر اقلیت یا همان منبع و منشأ مشروعیت» بنا نهاده شده است. در برخورد با یک علم سوال سه گانه چیستی، چرایی و چگونگی آن علم پیش روی یک محقق قرار می­ گیرد؛ بنابراین باید سوال طرح کرد که سیاست چیست؟ هدف غایی سیاست چیست؟ و سیاست چگونه صورت می پذیرد؟ نظامی از مسائل بنیادین در این علم وجود دارد که باید پاسخ منطقی به آنها داد.

 پس از آن باید در برخورد با یک علم به لایه­ ها و سطوح آن نظر افکند، مبنی بر اینکه جهان ­بینی و گفتمان غالب نسبت به علم سیاست، مفهوم یا مفاهیم کلیدی آن علم، اخبار و گزاره­ های توصیفی از آن، تئوری­های علم سیاست، ارزش­ها و گزاره ­های انشایی در سیاست، قواعد حاکم بر روابط پدیده­ های سیاسی، تعیین روابط در قالب ساختارها و تعریف حدود وظایف و اختیارات بین اجزای سیاسی، کنش­ گران و شاخصه­ های آنها در عرصه سیاست و در نهایت برآیند لایه­ ها و سطوح در رفتارهای سیاسیون مطرح می ­شود. با این نگاه به صدر و ذیل علم سیاست، حالا باید پرسید که کدام بخش در این نقشه معرفت سیاسی درست معنا و برداشت شده و کدام بخش به انحراف کشیده شده است.

بنده نظر روی مبانی معرفتی دارم و بیشترین تزاحم و تداخل را در این لایه مبنایی که بر تعریف انسان و هستی دارد، می­ بینم. سیری را که در برخورد با علم سیاست در ایران شده است و بیان داشتید با نگاه لیبرالی و سکولار همراه بوده است بر مبنای مادی و غربی فرض می شود.

دو نگاه غالب بر علم سیاست وجود دارد، یک نگاه این دنیایی که همه چیز انسان را بر محور حیات مادی تعریف می­ کند، وَ قَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ» (الجاثیه/ آیه ٢۴) و غایت سیاست، چیزی جز احیای امنیت و رفاه نخواهد بود. این تعریف از چیستی و چرایی سیاست، روش­ های مرسوم جنگ قدرت را در پاسخ به چگونگی نمایش می­ دهد. این دیدگاه در مقابل نگاه معنایی که جهات و ابعاد وجودی انسان را در دو ساحت ماده و معنا دانسته و غایت او را در کمال و سعادت فرض می­ نماید، قرار می­ گیرد. نگاه مادی به علم سیاست، مفهوم قدرت و قواعد حاکم بر «جنگل» را در تئوری­ های اندیشمندانی چون ماکیاول، لاک و هابز و … را تداعی می­ کند.

نگاه معنایی و الهی به علم تدبیر و حکمت سیاست، مفهوم هدایت در فرایند خدمت و قواعد حاکم بر روابط «باغ» را قریب به اذهان می­ نماید. حال بیایید با این روش تا از مبانی تا سطر رفتاری علم سیاست را چینش کنید، متوجه می­ شوید که با تغییر زاویه نگاه همه وجوه بشری تغییر ذاتی و جوهری خواهد کرد.

علوم سیاسی لیبرال که ترکیبی سه وجهی از علم، سیاست و لیبرال است، نشان از تفسیر و تعریف علم قدرت با نگاه لیبرالیستی و یا اباحه­ گری دارد

خطر ترجمه آثار علوم سیاسی لیبرال در فضای دانشگاهی چیست؟

علوم سیاسی لیبرال که ترکیبی سه وجهی از علم، سیاست و لیبرال است، نشان از تفسیر و تعریف علم قدرت با نگاه لیبرالیستی و یا اباحه­ گری دارد. مکتب یا جریان لیبرال، یک مبنای فکری – فلسفی است که در وجوه و ابعاد مختلف تعریفی از انسان و هستی ارائه می­ نماید، که برایند آن را می ­توان به عنوان مثال، در علوم سیاسی نیز مشاهده کرد. مبنای تفکر لیبرال بر آزادی اندیشه و خرد خودبیناد انسان نهاده شده است. انسان مبنای شناخت قرار می­ گیرد و بعد عقلانی بشر که در سیر منطقی، گزاره ­های صغروی و کبروی را برای رسیدن به نتایج، برجسته کرده و اصل را بر تعریف انسان و هستی در دایره ماده و نیازهای مادی آن می­ بیند.

 در سیر ترجمه متون سیاسی باید به جغرافیای فکری(اتیمولوژی) و مفاهیم کلیدی و تعریف آنها در لغت و اصطلاح(ترمینولوژی) و نیز نظریات و گزاره­های توصیفی(است و نیست)، ارزشی(باید و نباید) و اخلاقی(فضیلت و رذیلت) و … نظر افکند. به طور خلاصه می­ توانم ادعا کنم که قواعد حاکم بر روابط سیاسی بر مبنای روابط جنگلی و قاعده «الحق لمن غلب و الحکم لمن غلب …» بنا شده و این امر منافات ذاتی با دیدگاه اسلام به علم سیاست و اداره اجتماع دارد.

مسیر تحول در علوم انسانی به ویژه علم سیاست باید از لایه­ های درونی شروع و تا سطوح بیرونی، بالاخص ساختارهای سیاسی خود را نشان دهد

آیا با وجود تقابل­ هایی که در برابر علوم سیاسی با نگاه اسلامی وجود دارد، امکان پیشرفت برای آن در سطح ملی وجود دارد یا خیر؟

ببینید، این حس پرستش اندیشه اندیشمندان غربی که به مثابه بت­ هایی در کعبه پژوهشی و آموزشی ما مانند قارچ رشد کرده­ اند باید توسط بت ­شکنان عصر، ابراهیم ­وار شکسته شود. در برخورد با اندیشه و نظریات علوم سیاسی که در ذیل علوم انسانی تعریف می­ شوند، باید با رویکرد سلبی (نقد) و ایجابی (نظریه­ پردازی) برخورد منطقی داشت. غرب در علوم سیاسی مانند همه علوم موجود، دو سوال چیستی در حوزه منطق و فلسفه و چرایی در حوزه معنایی و اخلاقی را رها کرده و با ابزار کمّی و روش­مدار به دنبال پاسخ به سوال چگونگی است.

 نتیجه این رویکرد لاجرم رسیدن به یک نظام مهندسی شده که بر محور «قدرت و منفعت» است، خواهد بود. حس پرستش نشان از رعب و وحشت از نظام غالب در بین اندیشمندان دارد. پرستش اندیشه موجب شکل­گیری جریان دگماتیسم معرفتی در فرد خواهد شد. حس پرستش نسبت به اندیشه و ایدئولوژی معرفت سیاسی لیبرال، نوعی مقاومت غیرمنطقی در فرد ایجاد خواهد کرد و به نظر امری طبیعی است. جغرافیای غرب، اندیشمند غربی و اندیشه مادی شاخص می­ شوند و محقق، خط و محور جمع­آوری داده و معیار و محکّ ارزش­ گذاری بر داده­ها را اندیشه و اندیشمند غربی می ­داند. چهارچوب فکری و شبکه معرفتی فرد شکل متصلب به خود گرفته و نحوه قضاوت بر داده­ ها علم سیاست با رویکرد لیبرالی می­ شود.

مسیر تحول در علوم انسانی به ویژه علم سیاست باید از لایه­ های درونی شروع و تا سطوح بیرونی، بالاخص ساختارهای سیاسی خود را نشان دهد. به نظر بت­ های اندیشه غربی، نه با رویکرد تقابل غیر منطقی و غیر استدلالی که با نگاه برهانی قابل شکستن است و این امر میسر نمی­ شود مگر از مسیر اجتهاد علمی.

انتظارات ما از علوم سیاسی مطلوب چیست و به چه نیازهایی باید پاسخ دهد؟

سیاست را اگر تدبیر اجتماع تعریف کنیم، فرد حکیم با شاخص­های معنایی که از سوی منبع حق و حقیقت تعیین شده و با ظرف فهم و بصیرت آحاد جامعه بر مسند امور قرار می­ گیرد، بنا را بر رفع نیازهای مادی و معنوی بشر می گذارد و هدایت به سوی کمال و سعادت دنیوی و اخروی هدف غایی سیاست می­شود. در این نگاه سیاست معنایی والا و الهی به خود می­ گیرد و محور و هسته مرکزی سامانه سیاست حول محور ولایت شکل گرفته و اجزا و زیر سیستم­ ها حول جاذبه و نفوذ ولایت در حال گردش خواهند بود. کسی و زیر سیستمی جلوتر و عقب تر از ولی قرار نمی­ گیرد.

تمام منظومه سیاست به عنوان خادمانی عمل می ­کنند که در راستای تولید دیتا و تصمیم ­سازی و تصمیم­ گیری بر محور عدالت هستند و هیچ ­گاه از آن محور خارج نمی­ شوند و چنانچه میل به گریز از این مرکز داشته باشند جز نابودی و هلاکت چیزی در انتظار آنها نخواهد بود.


انتهای پیام/

کد خبر : 78958
تاريخ ثبت خبر : 16 دی 1397
ساعت بارگزاری خبر : 10:30
برچسب‌ها:, , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)