به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی طلیعه؛ حجتالاسلام صمصامالدین قوامی ، رئیس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی معتقد است که مدیریت غربی دویست سال از مدیریت ما جلو تر و دویست سال هم از اسلام عقب تر است. به بیان وی:« اساتید ما حرف نو نمیزنند و ایران با تئوریهای غربی اداره می شود. غربیها شرایط مدیریت بهتری دارند. آنها در صنعت، آموزش و پرورش و نهایتاً در سیاست از ما جلوتر و پیشروتر هستند. تنها اشکال آنها این است که از اسلام عقب هستند؛ نه اینکه از ما عقب باشند. اسلام جلو است و غرب وسط و ایران در آخر است. ما باید این عقب ماندگی را به اندازۀ دویست سال جبران کنیم و به غرب برسیم.» در ادامه مشروح گفت و گوی ما را بخوانید.
طلعیه: شاخصهای مدیریت اسلامی شامل چه مواردی است؟
مدیریت اسلامی در حقیقت همان دانش مدیریت با پاسخهای اسلامی و نظریههای اسلامی است. در حقیقت همان مدیریت آکادمیک رایج است با موضوعاتی که در مدیریت عقلایی وجود دارد. موضوعات مدیریتی در محورهای متعدد سازماندهی و ساختار موضوعی شده و تبدیل به سؤالات جهانی مدیریتی میشود. اسلامی بودن مدیریت در نوع پاسخ به این سؤالات تحقّق پیدا میکند. یعنی یک سؤال مدیریتی از یک نظریهپرداز غربی، عربی و شرقی پرسیده میشود و همان سؤال را از معصومین (ع) و قرآن کریم هم میپرسیم. اینجا است که پاسخها متفاوت میشود. پاسخی که اسلام میدهد با نگاه قرآنی، روایی و احیاناً سیرههای نظری و عملی معصومین (ع) است. اینجاست که پای مدیریت اسلامی به میان میآید. از لحاظ موضوع و سؤالات مساوی هستند. ولی از لحاظ پاسخ، پاسخهای اسلام متفاوت میشود. علّت تفاوت هم به این دلیل است که مبانی متفاوت است. در اسلام اوّلین مدیر، خداوند است که هستی، جهان و معاد را به عنوان آینده بشریّت به طور مشترک اداره میکند و معصوم به عنوان انسان کامل جانشین خدا در زمین، مسائل امّت را مدیریت میکند. مدیریت معصوم قابل الگوبرداری و اقتباس است. نوع معصومین (ع) مدیریت داشتند چه پیامبر یا امام بودند و حتی نوع جانشینان معصومین (ع) مدیر هستند. مانند مراجع تقلید و علماء. طبیعی است که معصوم در سیره، روشی مدیریتی دارد. علمای اعلام و انسانهای صالح سیرهای در مدیریت دارند. خداوند روشی در مدیریت خود دارد. در قرآن روش مدیریت خداوند معرفی شده است. معاد یک چشمانداز طولانی است که در مدیریت آینده، آیندهترین و آتیترین مدیریت است. این مجموع عوامل باعث میشود که پاسخ اسلام، غربیها و دیگران به سؤالات و موضوعات مشترک مدیریتی متفاوت شود. معصوم هر زمان وارد این حوزه شود، پاسخ به سؤالات مدیریتی قطعاً تفاوتهایی با مدیریت رایج، آکادمیک و قدیمی که غرب ارائه داده است، دارد. ولی این انتظار را داریم که معصومین (ع) نظریات و پاسخهای جدید و نوینی داشته باشند که غربیها به آن نرسیدهاند. چون دیدگاه و مبانیشان متفاوت است. لذا معصوم به کمک مدیریت میآید. مدیریت اسلام در حقیقت مجموع پاسخهایی است که قرآن و سنت به سؤالات مدیریت بشر میدهند. انسانهای صاحب نظری در حوزۀ نظریهپردازی مدیریت در غرب وجود دارند مانند استیفن رابینز، کراکر و تایلور. اینها انسانهایی هستند که در این حوزه وارد شدند و نظر دادند. معصوم که علمش کامل است، وقتی در این حوزه نظر میدهد، وظیفۀ مجتهد است که باید از کلام معصوم پاسخ را استنباط کند. چگونه به یک کارمند انگیزه دهیم و یا یک مدیر را گزینش کنیم، یا یک سازمان را منظّم و ساماندهی کنیم، یا بر زیر دستمان چگونه کنترل و نظارت داشته باشیم و یا چطور برنامهریزی کنیم، همه این سؤالات، سؤال مدیریتی است. اگر فرضاً یک پاسخدهنده معصوم باشد که مجتهد به پاسخ آن میرسد و یا اگر پاسخدهنده جان براکت و استیفن رابینز و دیگر نامآوران جهان باشند، به نتایج متفاوتی میرسیم. وقتی پاسخ معصوم را میبینیم و پاسخ دیگر افراد را میگیریم، اگر مساوی شد میبینیم که پاسخ معصوم برتر است. به این علّت که معصوم علم غیب و علم کامله دارد. دیگر به این علّت که در حقیقت معصوم به معدن علم وحی دسترسی دارد و خطا نمیکند، نه خطا در اطلاعات دارد و نه در سرنوشت و نه در اقدام. این پروسۀ مدیریت اسلامی و شاخصهای آن است.
طلعیه: مصادیق روشهای مدیریتی معصومین (ع) شامل چه مواردی است؟
معصومین (ع) من جمله حضرت علی (ع)، حضرت رسول (ص) و حضرت سلیمان، روشهای مدیریتی داشتند. حضرت ابراهیم و حضرت موسی مدیریتهای کلان داشتند. بعضی معصومین (ع) هم مدیریت سیاسی و هم مدیریت فرهنگی داشتند. این افراد مصداقهایی از مدیران کامل و موفّق هستند. ما باید مطالعه کنیم و حرف مدیریتی اینها را به دست آوریم. فرضاً در قرآن کریم از کادرسازی سخن به میان آمده که هر مدیری که میخواهید منصوب کنید باید او را از کودکی بلکه حتی قبل از تولد مورد شناسایی استعدادها و تواناییها قرار داده، بعد به او حکم بدهید. این یعنی ساختن کادری که در قرآن به آن توصیه شده است. یکی از مصادیق آن حضرت موسی است که خداوند او را از نیل و از پدر و مادر تحویل گرفت و برای خود پروراند. ما از این میفهمیم که مدیران مربوط به امور کلیدی را باید از کودکی شناسایی کرد و برای پستها در نظر گرفت. مدیر باید دنبال کادر بگردد تا او را شناسایی کند.
طلعیه: شاخصهای مدیریتی در منابع اسلامی وجود دارد؟
بله، وجود دارد. قرآن کریم از اول تا آخر مدیریت است. یک کتاب که خودم در این باره به چاپ رساندم “تفسیر موضوعی قرآن کریم با رویکرد دانش مدیریتی” است. این کتاب شامل تمام موضوعات مدیریتی اعم از فرهنگی، رفتاری، تکنیکی، نظمی و رشدی میشود. همۀ اینها را از قرآن در آوردیم. قرآن کریم منبع وحیانی است که بی خطا است. گزارش مدیریت خدا بر جهان و انسان است. مدیریت پیامبران و مدیریت صالحان در آن ذکر شده است. هم روش عملی و هم روش نظری به تفصیل در آن آمده است. مباحث مورد نظر به صورت قصههای مدیریتی وارد شده است. سراسر درس و آموزۀ مدیریتی است. بعد به اخبار، تاریخ معصومین (ع) و سیرههایشان وارد میشوید. که همۀ اینها مدیریت کردند و مدیریتهایشان قابل تحلیل است. یکی از منابع ما هم سیرۀ عقلاء است. زمانی که در اجتهاد، میخواهیم فتوا بدهیم، یکی از منابع مورد استفادۀ ما همین سیرۀ عقلاء است. همین عقلای عالم و دانشمند و خدا محور میتوانند یک منبع باشند. همچنین سیرۀ متشرّعه و انسانهای مسلمان با توان بالا و انگیزههای مدیریتی اسلامی که میتوانند مدیریت کنند. مانند عقلاء و انسانهای متدیّنی به مثابۀ امام راحل (ره) که خودش سیرۀ متشرّعه است. کتابهای مدیریتی هم خود به عنوان یک منبع میتواند استفاده شود. کتابهای تفسیری و حدیثی هم یک منبع است. ما از همۀ منابع مدیریتی استفادۀ بجا و مناسبی میکنیم.
طلعیه: آیا میشود قالبهای مدیریت غربی را گرفت و محتوای اسلامی را در درون آنها پیاده کرد؟ مثلاً ما جمهوری را به عنوان یک نوع قالب مدیریت حکومت از غرب گرفتیم، امّا محتوای اسلامی را در درون آن به کار بردیم.
بله، به صورت مسکّن و موقّت میشود از قالبهای مدیریت غربی استفاده کرد. چون هنوز نظام حقیقی اسلامی کشف نشده است. دوستان ما در مدیریت اسلامی در طی این سی و چند سال هنوز نتوانستهاند راه را به نحو احسن طی کنند. برخی مطالعات به حوزههای علمیّه، و برخی دیگر به دانشگاه رفت. هیچ کدام به مدیریت اسلامی کامل نرسیدند. ما اخیراً در قالب طرحی با عنوان «امامت و امارت» میخواهیم یک سری تغییرات مفید در این زمینه به حول و قوّۀ الهی ایجاد کنیم. سالهای زیادی است که بر روی آن کار کارشناسی انجام میدهیم. کم کم نظر داریم که این طرح را پیاده سازی کنیم و بستر اجرای آن را در کشور لحاظ کنیم. این طرح به این صورت است که امام جمعه، امام امّت و امام جماعت، دولتهای کوچک و بزرگ را در اختیار میگیرند. این نظام بهتر از جمهوری و مشروطه و بسیاری از نظامهای دیگر است. یک نظام اداری اسلامی است. جمهوری اسلامی نظامی سیاسی است. در عین حال نظام اداری «امامت و امارت» میتواند نظام سیاسی را تکمیل کند. این طرح که شکل بگیرد امام امّت، امام جمعه، امام شهرستان و امام مسجد همگی دارای سه قوّه هستند. این چیزی است که در غرب نبوده و در ایران هم نبوده و در واقع تا به حال در هیچ کجا نبوده است. این طرح بعد از دهههای مداوم که کار مدیریت کردیم، به صورت تدریجی شکل گرفت. این طرح در عین حال جمهوری مردم را هم دارد. چون مردم هستند که مسئولیت دارند. این اسلام است که مشروعیت را به این طرح میدهد. پس دیگر نیاز نیست قالبها را از آنها بگیریم و محتوای اسلامی را در آن بریزیم. ما باید قالب و محتوای اسلام را در مدیریت حکومت پیاده کنیم. منتهی به دنبال طراحی نظام اسلامی هستیم که هم در عمل و هم در محتوا از اسلام نشأت گرفته باشد، که اسم این طرح و این نظام را «طرح امامت و امارت» گذاشتهایم.
طلعیه: فکر میکنید تناقضات مدیریت غربی چیست؟ چالشهای مدیریت غربی چیست؟ چه آسیبهایی در مدیریت غربی وجود دارد؟ همان گونه که در حال حاضر میبینیم که آن ها دچار بحرانهای اخلاقی و اقتصادی شدیدی شدهاند.
مدیریت غربی دویست سال از مدیریت ما جلو است. این مدیریت غربی دویست سال هم از اسلام عقب است. پس ما از اسلام ۴۰۰ سال عقب هستیم. یعنی اگر وضع فعلی را بسنجیم، غربیها وضعشان از ما بهتر است. چون به مدیریت اسلامی نزدیکترند؛ البته به صورت ناخواسته وضعشان بهتر است. حساب و کتابشان در این زمینه بهتر است. سالهاست که در دانشگاههای سراسر کشور ما حرفهای آنها را ترجمه میکنند. اساتید ما حرف نو نمیزنند. ایران را با تئوریهای غربی اداره میکنیم. پس ما نمیتوانیم فعلاً آنها را نقد کنیم، زیرا تئوریهای غربی را داریم پیاده میکنیم. به این دلیل است که آنها از ما جلوتر هستند، این برای ما یک ضعف بزرگ مدیریتی است. غربیها شرایط مدیریت بهتری دارند. آنها در صنعت، آموزش و پرورش و نهایتاً در سیاست از ما جلوتر و پیشروتر هستند. تنها اشکال آنها این است که از اسلام عقب هستند؛ نه اینکه از ما عقب باشند. ما خودمان را باید به این ترتیب تعریف کنیم؛ اسلام، غرب و ایران. اسلام جلو است و غرب وسط و ایران در آخر است. ما باید این عقب ماندگی را به اندازۀ دویست سال جبران کنیم و به غرب برسیم. اگر بگوییم مدیریت ما درست است؛ چون نظام کشورمان و نظام سیاسیمان اسلامی است، این ادّعا درست نیست، زیرا نظام اداریمان اسلامی نیست. این گونه خود را فریب میدهیم. اگر در مسائل امور خارجی جلو میافتیم و یا در مسائل دفاعی پیشرفت قابل توجّهی داشتیم، دلیل نمیشود که خود را کشوری پیشرفته و خالی از اشکال بدانیم. با وجود همۀ پیشرفتهای نظامی و دفاعی که داشتیم، ولی همچنان خیلی عقب ماندگی داریم. مقام معظّم رهبری بارها فرمودند:”ما در عین حال عقب ماندگی بسیار داریم”. برخی از عقب ماندگیها فکری است و شاهان گذشتۀ ایران باعث مقداری از عقب ماندگی فعلی ما شدند. آنچه در غرب به عنوان ناهنجاری دیده میشود، در ایران ما هم وجود دارد، همان مشکلات غرب را ما هم داریم. ما در حال دست و پنجه نرم کردن با تورّم و مشکلات اقتصادی بسیاری هستیم. به دلیل مدیریت اشتباه اقتصادی، مردم در مضیقه هستند. باید تنبلیها را کنار بگذاریم. باید با مدیریتی که از طریق اجتهاد به دست میآید، مشکلات کشور را حل کرد و به راهکردهای مناسبی در این زمینه دست یافت. یعنی باید گروهی از فقهاء بنشینند و در مورد مدیریت اسلام فکر کنند و به کارکردهای عملی مدیریت اسلامی برسند. در حال حاضر غربیها از اسلام عقب ماندند، ولی ما نسبت به غرب از دو عقب ماندگی رنج میبریم. متأسفانه هم از اسلام عقب مانده ایم و هم از غرب عقب . اگر مدیریت اسلام تشریح و گسترده شود، هم به نفع غربیها است و هم به نفع مسلمانان کلّ جهان.
انتهای پیام/