| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشت؛


بازخوانی میراث حکمت عملی: عامری، دوانی و کشفی

«حکمت» برای آنکه در جامعه «عملی» شود، از سوی حکیمان مسلمان در سه بخش اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن پیگیری شده است، و ابعاد مختلف زندگی بشر، از فرد تا جامعه و حکومت را در بر می‌گیرد، و به همین دلیل، امتداد تمدنی آن کاملاً قابل انتظار و پیش‌بینی است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شماره ۲۱ فصلنامه صدرا، حمید فاضل قانع در یادداشتی میراث فکری سه اندیشمند کمترشناختهشده از سه دوره مختلف تاریخی را بازخوانی کرده است.

حکمت، کلیدواژه دانشوران مسلمان برای درک ویژه‌ای است که انسان از رهگذر آن، حق و حقیقت را درمی‌یابد. این مفهوم با تفکر، تذکر، خودآگاهی و تعقل معناگرایانه پیوندی ناگسستنی دارد. بر این اساس «حکمت» و فرزانگی، فراتر از فلسفه به معنای امروزین آن، وجودشناسی و شناخت‌شناسی را همزمان پی می‌گیرد، و هم از «هست»ها و «نیست»ها سخن می‌گوید و هم از «باید»ها و «نباید»ها بحث می‌کند. آنجا که رفتار و کردار آدمی با آزادی او پیوند می‌خورد، فرزانگی اقتضا می‌کند که با نگاهی دوراندیش، سامان زندگی و بهبود معاش در راستای اصلاح معاد بررسی شود، تا با فراهم ساختن تمام لوازم یک زندگی آرام و دلنشین برای بشر، خیر دنیا و سعادت آخرت او تضمین گردد.

 این «حکمت» برای آنکه در جامعه «عملی» شود، از سوی حکیمان مسلمان در سه بخش اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن پیگیری شده است، و ابعاد مختلف زندگی بشر، از فرد تا جامعه و حکومت را در بر می‌گیرد، و به همین دلیل، امتداد تمدنی آن کاملاً قابل انتظار و پیش‌بینی است. در این میان، بحث درباره سیاست مُدُن همواره یکی از دغدغه‌های مهم فرزانگان مسلمان بوده است. فارابی را «فیلسوف سیاست» لقب داده‌اند، و ابن‌سینا بخش مهمی از آثار خود را به سیاست مُدُن اختصاص داده است. سهروردی نیز بحثی درباره حکمت خسروانی دارد؛ همانگونه که ملاصدرا نیز مؤسس یک دیدگاه سیاسی-اجتماعیِ سازگار با حکمت متعالیه است.

بنیان این اندیشه اجتماعی، برگرفته از نگاه ویژه حکیمان مسلمان به انسان است، که هیچ‌گاه او را جدا و گسسته از مبدأ هستی نمی‌نگرند؛ چنان‌که فارابی همواره رساله‌های خود را با وجودشناسی آغاز می‌کند و مراتب وجود را از خداوند شروع می‎نماید و تا انسان ادامه می‌دهد. در حکمت اسلامی، انسان و جامعه در ارتباط با خدا و مراتب وجود معنا می‌یابند.

 چنین نگاهی در فرهنگ اسلامی گسترش یافته و برای سده‌های طولانی، شالوده دانش‌ها در جامعه اسلامی بر آن استوار شده است؛ اما علوم انسانی که با بنیان فرهنگی غرب و امتداد تمدنی آن به جامعه مسلمان گام نهاده، این شالوده را می‎شکند و در ساختار پیش‌گفته نمی‌گنجد. حال نیازمند آنیم که این دانش‌ها را بپالاییم و بر اساس اقتضائات دینی و فرهنگی خود، بازسازی کنیم. برای دستیابی به این هدف باید غفلت از گذشته را جبران کنیم، و در مهم‌ترین گام، نیازمند بازخوانی میراث گذشتگان خود هستیم. روشن است که ما نباید این روند را از نقطه صفر آغاز کنیم؛ زیرا ما مسلمانان از گنجینه‌ای ارزشمند و میراثی گران‌بها بهره‌مندیم که در فرهنگ اسلامی جلوه‌گر است. بنابراین برای اینکه بدانیم در این فرایند علمی دقیقاً در کجا ایستاده‌ایم، باید با نگاهی پرسشگرانه و ژرفانگر به عقبه معرفتی خود توجه کنیم و آن تراث علمی را که فرزانگان مسلمان در طول سده‌های گذشته بهویژه در زمینه «حکمت عملی» و شاخه‌های متعدد آن تولید کرده‌اند، بهدقت بازخوانی نماییم.

رهاورد بازخوانی فراگیر و ژرف این میراث فکری و نظری، مجموعه‌ای عظیم و ارزشمند از اندیشه‌های اجتماعی مسلمانان خواهد بود که یقیناً بخش‌های مهمی از این آرا و اندیشه‌ها در طول زمان مغفول مانده، و از ظرفیت نظری و قابلیت عملی آنها بهره‌ای گرفته نشده است.

از سوی دیگر، کمیت‌ محدود مباحثی‌ که‌ با‌ عنوان‌ اندیشه اجتماعی پس از سده پنجم مطرح‌ می‌شود، این‌ توهم‌ را پدید‌ ‌آورده که‌ دانش اجتماعی در تاریخ‌ تفکر اسلامی‌، ورودی‌ ناقص‌ و کوتاه ‌داشت‌ و پس‌ از ورود نیز به‌سرعت‌ راه‌ زوال‌ پیمود؛ اما بازخوانی و بازشناسی حکمت عملی نشان می‌دهد‌ که‌ تفکر اجتماعی در تاریخ‌ اندیشه‌ اسلامی‌ به‌ دلیل‌ تحولاتی‌ که‌ در دامنه‌ دانش‌ فلسفی‌ پدید آمد، ظرفیت‌های‌ جدیدی‌ یافت، و دامنه‌ خود را با استفاده‌ از ظرفیت‌های‌ نوظهور بیش‌ازپیش‌ گسترانید؛ پذیرش وحی‌ به‌‌عنوان‌ یک‌ منبع‌ معرفتی‌ وثیق‌ در امتداد معرفت‌ عقلی‌، پیامدهای‌ فراوانی‌ را در حوزه اندیشه اجتماعی به‌ ارمغان‌ آورده‌ است‌. پس‌ دانش اجتماعی‌ در تاریخ اندیشه‌ اسلامی‌ به‌ کاستی نگرایید؛ بلکه‌ با بهره‌گیری‌ از سرچشمه‌های‌ معرفتی‌ جدید، دامنه‌ای‌ فراخ‌تر‌ یافت‌ و ذیل رویکردهای گوناگون کلامی، فلسفی، حدیثی، تفسیری، فقهی، خطابی و… به حیات خود ادامه داد.

در این نوشتار تلاش می‌شود تا به ‌جای پرداختن به نام‌آوران عرصه دانش اجتماعی مسلمین و حکمت عملی، میراث فکری سه اندیشمند کمترشناختهشده از سه دوره مختلف تاریخی بازخوانی شود تا میزان خسارت ما در غفلت از میراث علمی گذشتگان، و ضرورت جبران این غفلت از رهگذر بازخوانی آن، بیش‌ازپیش آشکار گردد؛ بدان امید که با لطف خدای بزرگ از کج‌فهمی و کژتابی به دور باشیم، و این کار انگیزه‌ای شود برای تدوین طرحی کلان که هدف و برون‌دادش، شناسایی جامع اندیشمندان مسلمان در حوزه حکمت عملی، شناخت جامع منابع، آثار و کتب اسلامی مرتبط با حکمت عملی، معرفی و تبیین مبسوط اندیشه‌های اجتماعی حکیمان مسلمان، و درنهایت بررسی ظرفیت‌های نظری و عملی اندیشه‌های معرفیشده باشد.

  1. عامری، ابوالحسن محمد بن یوسف (۳۰۰ تا ۳۸۱ ه.ق.)

۱-۱٫ زمانه

 ابوالحسن عامری در فاصله زمانی دو حکیم بزرگ مسلمان، یعنی فارابی (۲۵۹- ۳۳۹ه.ق.) و ابن‌سینا (۳۷۰- ۴۲۸ه.ق.) می‌زیسته است. از ویژگی‌های خاص قرن چهارم هجری، پیشرفت حکمت و کلام، بهرغم نابسامانی‌های سیاسی و اجتماعی است. بنیان‌های علمی جهان اسلام در سده چهارم گسترش بسیار یافت، و عامری از پدیده‌های علمی این دوره است که به‌رغم عظمت علمی و فلسفیاش، از آوازه چندانی برخوردار نیست. ابوالحسن عامری در نیشابور به دنیا آمد؛ فلسفه را نزد ابوزید بلخی (۲۳۵- ۳۲۲ه.ق.) آموخت، و پس از مرگ استادش، مدتی را در بغداد، و چند سالی را در ری و دربار آل‌بویه سپری کرد. عامری از طریق استادش ابوزید، اثرپذیری بسیاری از مکتب فلسفی یعقوب بن اسحاق کندی (۱۸۵- ۲۵۲ه.ق.) دارد و اقبال چندانی به مشرب فلسفی فارابی نشان نمی‌دهد.

او در پرتو مشاهدات میدانیِ حاصل از سفرهای فراوان به شهرها و بلاد اسلامی، درک خوبی از مسائل اجتماعی مردمان عصر خویش داشته، و با اقامت در مراکز بزرگ فرهنگی آن دوره مانند بغداد، ری و بخارا، به تعلیم و مناظره و تألیف پرداخته، و با اندیشمندانی مانند ابوعلی مسکویه (۳۲۶- ۴۲۱ه.ق.)، ابوحیان توحیدی (۳۱۰- ۴۱۴ه.ق.) و ابن‌عمید (درگذشتۀ ۳۶۰ه.ق.) آشنا شده است. خانه‌به‌دوشی همیشگی در یک گستره جغرافیایی پهناور از بلخ تا بغداد و معاشرت با اقوام، امیران و عالمان، سستی بنیان‌های نظام خلافت، پدیداری حکومت‌های محلی، گسترش مفاهیم فلسفی و علمی یونان و هند و ایران، و حضور ادیان، مذاهب و فرق گوناگون در قلمرو اسلامی که پذیرش آزادی ادیان مختلف توسط حاکمان و امیران، و مخالفت اهل حدیث و فقیهان را به دنبال داشت، فضای فرهنگی ویژه‌ای را پدید آورده بود که بر اندیشه عامری اثرگذار بود، و البته او نمی‌توانست از این شرایط، چیزی جز واقع‌گرایی و خردورزی بیاموزد.

۱-۲٫ اندیشه

 ابوالحسن عامری به دنبال اثبات سودمندی فلسفه برای دانش‌های گوناگون و الهیات بود، و به‌ویژه برای اثبات سازگاری دین و فلسفه بسیار می‎کوشید. مباحث او درباره وحی و عقل، و جایگاه والای دین اسلام نسبت به ادیان دیگر، از جهت سبک و روش، نسبت به آثار پیش از او کاملاً متمایز است. عامری در کتاب الإعلام بمناقب الإسلام کوشیده است تا نشان دهد که چگونه اسلام در رسیدن به اهداف خود موفق‌تر عمل کرده است. ازنظر او پیامبران، بسیار برتر از حکیمان هستند؛ و عقل نیز به ارزش معرفت وحیانی گواهی می‌دهد. عامری عقل را بهعنوان یکی از مخلوقات خداوند، از دریافت تمام حقایق هستی ناتوان می‎داند، و با تأکید بر نقش مکمل وحی، دانش‌های دینی را که از منبع وحی سرچشمه گرفته‌اند، اساس فلسفه و صناعات نظری معرفی می‌کند.

وی با تکیه بر این بنیان، از برتری دین اسلام نسبت به دیگر آیین‌ها سخن می‎گوید، و علاوه بر اعتقادات و عبادات، در زمینه مسائل فرهنگی، نظام سیاسی و آیین مردم‌داری و سامان سیاسی نیز برتری اسلام را به اثبات می‌رساند، و بر عدم تفکیک تعالیم این دین الهی از مسائل عینی اجتماعی و سیاسی تأکید می‌ورزد.

عامری از فقه و کلام نیز دریافتی مدنی درد و آن دو را در پیوند با مسائل سیاسی تفسیر می‌کند؛ به همین دلیل، فرمانروایان را به مشارکت دادن فقیهان در سیاست‌گذاری امور مردم فرا می‌خواند، و معتقد است که اگر در امور مدنی از فقاهت بهره گرفته نشود، اجتماع دچار پریشانی خواهد شد. دولت آرمانیِ ابوالحسن عامری، حکومتی است که پیامبر در مدینه برپا کرد، و بر این باور است که تأمین سعادت اجتماعی انسان‌ها در پرتو برقراری نظام سیاسی امامت، بر اساس الگوی رهبری رسول‌الله در مدینه، و پرهیز حاکمیت از استبداد، و تلاش برای مصالح خلق و اجرای قوانین اسلامی میسر است.

۱-۳٫ آثار

ابوالحسن عامری در کتاب الأمد علی الأبد که در سال‌های پایانی عمر خود نگاشته، فهرستی از آثار و رسائل خویش را بیان کرده است. او در این کارنامه علمی، به ۱۷ کتاب در موضوعات گوناگون اشاره می‌کند که بسیاری از آنها امروزه در دسترس نیستند. از میان کتاب‏ها و رسائل عامری، کتاب‏ الإعلام بمناقب الإسلام در موضوعِ مورد نظر ما اهمیت بسیاری دارد. این کتاب، منبعی مطمئن‌ برای کشف اندیشه اجتماعی ابوالحسن عامری است که سبک استدلال‌های بهکاررفته در آن، صبغه فلسفی دارد.

ادبیات و روش به کار گرفتهشده در الاعلام جدال بر سر فلسفه در قرن چهارم هجری، و تلاش عامری برای دفاع از سازگاری فلسفه با دین را نشان می‌دهد. در این کتاب به مباحثی مانند نیاز انسان به معرفت، تقسیم معرفت به نظری و عملی، تقسیم علوم به دو دسته فلسفی و دینی، و نقش علوم فلسفی در فضایل و کمال انسان‏ها پرداخته شده، و درباره ارتباط میان سیاست و اخلاق، و دین و دولت بحث شده است.

کتاب دیگری با نام السعاده والإسعاد فی السیره الإنسانیه به عامری منسوب است که درباره اخلاق و سیاست مدن بحث کرده است. این کتاب، پس از بحث درباره سعادت و تقسیمات آن و مباحث مربوط به روح و روان انسان و فضیلت‏ها و رذایل او، وارد مقوله سیاست شده و از سعادت و چگونگی سعادتمند شدن سخن گفته است؛ از عدل بهعنوان ضرورت طبیعی حیات سخن گفته، و درباره ریاست و حکومت، اقسام و اصناف مُدن، علل ثبات و زوال حکومت‏ ها و انواع سیاست بحث کرده است. البته از انتساب این کتاب به ابوالحسن عامری بیش از چند دهه نمی‌گذرد. پس از آنکه محمد کردعلی در سال ۱۹۲۹ گزارشی از این کتاب را در مجله المجمع العلمی العربی دمشق ارائه کرد، مرحوم مجتبی مینوی در رونویسی از این نسخه، بدون ارائه دلیلی روشن، آن را به ابوالحسن عامری منتسب کرد؛ حالآنکه ابوالحسن عامری در فهرست آثار خود اشاره‌ای به این کتاب ندارد و در هیچیک از دیگر آثار او یا معاصران وی نیز اشاره‌ای به این کتاب نشده است.

۱-۴٫ پژوهش‌ها درباره عامری

بازیابی شخصیت، زمانه و اندیشه عامری را بیشتر مرهون معاصران او مانند ابوحیان توحیدی در الامتاع والمؤانسه، مثالب الوزیرین؛ ابوسلیمان سجستانی در صُوّان الحکمه؛ ابن‌مسکویه در جاویدان خرد؛ ابن‌ندیم در الفهرست؛ و یاقوت حموی در معجم الادباء هستیم. در دوران معاصر نیز مرحوم مجتبی مینوی علاوه بر نگارش مقاله‌ای درباره او، نسخه خطی کتاب السّعاده والإسعاد فی السّیره الإنسانیه را که به او منسوب کرده، استنساخ و بهصورت افست چاپ کرده است.

گام بعدی، انتشار کتاب الاعلام بمناقب الإسلام از عامری است که با تصحیح و تحقیق دکتر احمد عبدالحمید غراب، همراه با یک مقدمه تحلیلی مفصل درباره محتوای کتاب و فشرده‌ای از زندگینامه مؤلف صورت گرفته است. انتشار کتاب دیگری از عامری با عنوان الأمد إلی الأبد با همکاری دانشگاه‌های تهران و مک‌گیل نیز برای معرفی عامری و اندیشه‌ فلسفی او اثرگذار بود. سیدجواد طباطبائی و غلامحسین ابراهیمی دینانی نیز در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، زندگی و فلسفه ابوالحسن عامری را بررسی کرده‌اند.

پژوهش مهم دیگر، توسط یکی از استادان دانشگاه اردن به نام سُحْبان خلیفات صورت گرفته است. وی آثار پراکنده کوچک و رساله‌های برجایمانده از ابوالحسن عامری را گردآوری، تصحیح و تهذیب کرده، و همراه با یک مقدمه تحلیلی بلند در شرح احوال، معرفی آثار و تبیین افکار او منتشر ساخته است. هانری کُربن نیز در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی به چکیده‌ای از زندگینامه عامری اشاره و جایگاه فلسفی او را بررسی کرده است. جوئل ال. کرومر نیز در کتاب احیای فرهنگی در عهد آل‌بویه مقاله‌ای کوتاه اما قوی درباره شخصیت، زندگی اجتماعی و روح فلسفه عامری نگاشته است. علاوه بر ترجمه برخی از این آثار به زبان فارسی، دکتر نصرالله حکمت نیز حاصل یافته‌های خود را درباره عامری در کتابی با عنوان زندگی و آثار ابوالحسن عامری نیشابوری در سال ۱۳۹۰ از طریق «نشر علم» منتشر کرده است. کتابی نیز از آقای علی فریدونی با عنوان اندیشه سیاسی ابوالحسن عامری در سال ۱۳۸۲ از سوی بوستان کتاب منتشر شده است.

۱-۵٫ ارزیابی نهایی

زمانه ابوالحسن عامری، دوره ضعف و زوال خلافت عباسی، و تشتت و تفرقه سیاسی در جهان اسلام است. در این دوره ظاهرگرایان بر طبل مخالفت با عقل می‌کوبند و خردورزی با چالش‌های جدی روبه‎روست. بنیان‌های فلسفه اگرچه استوار شده، اما چالش تعارض آن با دین به مسئله‌ای اجتماعی بدل گشته است. در میانه این بحران، ابوالحسن عامری به پیروی از رویکرد کِندی، عقل و وحی را دو منبع معرفتی معرفی می‌کند که تعارضی با یکدیگر ندارند و فلسفه را کاملاً سازگار با دین معرفی می‌کند. او با چیرگی در فلسفه و در چارچوب آموزه‌های اسلامی، به نظریه‌پردازی روی آورده و راهحل بحران‌های اجتماعی عصر خویش را در پیوند میان سیاست و دین می‌جوید.

مدینه فاضلۀ او جامعه‌ای است که ریاست آن به دست انبیا و افاضل باشد، و آسیب اجتماعی و سیاسی عصر خویش و ضعف خلافت عباسی را در ریاست و رهبری غیرافاضل می‌بیند. چنین اجتماعی ازنظر او بهناچار گرفتار زوال و ستیز خواهد بود. عجیب آن است که به‎رغم آشنایی عمیق عامری با فلسفه و برخی دیگر از علوم عصر خویش، و همچنین به‎رغم اندیشه‌های اجتماعی ژرفی که او را به ارائه راهحل برای مسائل اجتماعی عصر خویش واداشته است، متأسفانه در تاریخ اندیشه اجتماعی مسلمین، حکیمی گمنام است، و پژوهش‌های اندکی درباره اندیشه‌های او صورت گرفته است. اندک تلاش‌های صورتگرفته برای شناخت عامری نیز بیشتر صرف معرفی شخصیت ابوالحسن عامری و ابهامزدایی از چهره او شده، و مبانی تفکر فلسفی و حکمت عملی او همچنان نیازمند پژوهش جدی است.

  1. دوانی، جلال‌الدین محمد (۸۳۰ – 908ه.ق.)

۲-۱٫ زمانه

پس از آشتی کلام و فلسفه در عهد خواجه نصیر طوسی (۵۹۷- ۶۵۳ه.ق.)، سخت‌گیری‌ها علیه فلسفه کاهش یافت و تا مدتی طولانی، حکیم صاحب‌مکتبی ظهور نکرد؛ تا آنکه در قرن نهم هجری، ملأ جلال موجب رونق دوباره حکمت و فلسفه شد. جلال‌الدین محمد دوانی، حکیم و متکلم بزرگ اسلامی و دانشمند نامدار عصر تیموریان، متولد «دوان» از توابع شهر کازرون است. نسب او به ابوبکر، خلیفه اول می‌رسد. جلال‌الدین همانند عموم مردم جامعه خویش، پیرو مذهب شافعی بوده و به رویکرد کلامی اشعری گرایش داشته است. گفته می‌شود که وی درنهایت به آموزه‌های شیعی گرایش یافته، و رساله نور الهدایه فی اثبات الإمامه که دوانی در اواخر عمر به فارسی نگاشته، دلیلی بر این ادعا دانسته شده است. شرح دوانی بر هیاکل النور سهروردی، رونقی دوباره به حکمت اشراق بخشید، و صدرالمتألهین بارها از اندیشه دوانی در آثار خود یاد کرده است.

 در کوه‌های شمال دوان، غاری وجود دارد که گفته می‌شود وی در آنجا به عبادت و تفکر مشغول بوده است. جلال‌الدین دوانی از هرات تا عراق به سفرهای گوناگونی اقدام کرده، و درخور توجه آن است که بسیاری از آثار علمی وی حاصل همین سفرها به شمار می‌رود. وی در کاشان به خواهش یکی از فضلا، کتاب خلق الاعمال را در زمینه کلام نوشت؛ در گیلان به درخواست عده‌ای از علما و حاکم آنجا کتاب شرح عقاید عضدی را تصنیف کرد و در نجف اشرف و به خواست متولی بارگاه امیرمؤمنان، حکمت اشراق را تدریس کرد و رساله زوراء را در حکمت نگاشت. او همچنین در سفر به تبریز، از سوی سلطان یعقوب بایندری به سِمت قاضی فارس برگزیده شد و تا آخر عمر در این منصب باقی بود. فراتر از ایران نیز سلطان بایزید عثمانی با وی، مکاتبات علمی داشت و با او مشورت می‌کرد.

دوانی برخی از آثار خود مانند اثبات واجب قدیم را برای او ارسال کرده است. سلطان محمود گجراتی از هند نیز او را دعوت کرد که دوانی در پاسخ، برخی از آثار خود را به نام او تحریر و ارسال کرد. از ویژگی‌های عصر جلال‌الدین دوانی، توجه ویژه به حکمت اشراق، و برجستگی بخش تهذیب نفس و اخلاق در مباحث حکمت عملی است.

۲-۲٫ اندیشه

دوانی می‌کوشید تا با نگاهی اشراقی، از سویی برای نگرش‌های عقلانی و وحیانی، و از سوی دیگر برای اخلاق و سیاست و دیانت، جایگاه اجتماعی مناسبی پدید آورد. دل‌بستگی دوانی به حکمت اشراق را در بسیاری از آثار او می‌توان دید. او رساله شواکل الحور فی شرح هیاکل النور را در شرح یکی از مهم‌ترین آثار سهروردی نگاشته است. وی کل عالم هستی را معلول حق می‎دانست و معتقد بود که معلول، چیزی نیست جز شأنی از شئون حق؛ بنابراین در هستی، ذوات متعدد وجود ندارد، و حقیقت هستی، ذات واحدی است که دارای صفات متعدد است.

تلاش محقق دوانی برای تقریب فلسفه و عرفان، در آثار صدرالمتألهین نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. کار مهم دوانی در علم اخلاق، پیوند دادن اصول مبانی اخلاق مطرحشده توسط خواجه نصیر با اصول شریعت است. دوانی برای تبیین نهایی این اصول، از حکمت اشراق استفاده می‌کند. وی در سیاست نیز مانند خواجهنصیرالدین طوسی محور اصلی بحث را عدالت قرار می‌دهد. به عقیده او عدالت اجتماعی حاصل اجرای اصول عدالت از جانب حاکم است. او صفات و خصوصیاتی را که لازم است در حاکم باشد، ازجمله پرهیز از شهوات، احتراز از غضب، رجحان دادن رضایت خدا بر رضای مردم، و پرهیز از انتساب افراد نالایق، بررسی کرده است.

۲-۳٫ آثار

محقق دوانی صاحب ده‌ها اثر مکتوب در علوم مختلف عقلی و نقلی شامل تفسیر، فلسفه، کلام، منطق، فقه، اصول، حدیث، هیئت، هندسه، ریاضی، اخلاق، ادبیات فارسی و علوم غریبه است. شاید بتوان مهم‌ترین اثر جلال‌الدین دوانی را کتاب لوامع الاشراق فی مکارم الأخلاق دانست که معمولاً با نام «اخلاق جلالی» از آن یاد می‌شود. دوانی این اثر را در شیراز به دستور سلطان خلیل نگاشته است. او شاخص‌ترین حکیمی است که پس از خواجه نصیر، کتابی مشهور و معتبر در حکمت عملی نگاشته است.

 دوانی در دوره‌ای کتاب اخلاق جلالی را نوشت که در آن عهد، همه مطالب حکمی با مسائل دینی و عرفانی خلط و آمیزش داشت و شارحان و حاشیه‌نویسان کتب فلسفی آن دوران، روزبهروز بر شدت این امتزاج می‌افزودند، و دوانی از پیشگامان این رویکرد در آن روزگار بود. اینکه دوانی به جای عنوان «مقالات» که در اخلاق ناصری به کار رفته، از اصطلاح «لوامع» استفاده کرده، خود نشانگر تفاوت دیدگاه مشایی خواجه، و رویکرد اشراقی دوانی است. این کتاب به زبان فارسی و مشتمل بر مباحثی در تهذیب اخلاق، تدبیر منزل، و تدبیر مدن و رسوم پادشاهی است.

۲-۴٫ ارزیابی نهایی

اندیشه‌های فلسفی جلال‌الدین دوانی با انتقادات برخی از اندیشمندان معاصر وی روبه‎رو شد. دستاورد این مواجهه انتقادی، پدید آمدن یک جریان فکری بود که امروزه از آن با عنوان حوزه فلسفی شیراز یاد می‌شود. در این حوزه فلسفی-کلامی نوعی تضارب آرا و تعاطی افکار جریان پیدا می‌کند، و نتایج ویژه‌ای ازجمله پیدایش حوزه فلسفی اصفهان را در پی داشته است. بهره‌گیری و اثرپذیری صدرالمتألهین از تضارب آرا و اندیشه‌های دوانی و معاصرانش، انکارپذیر نیست؛ اما متأسفانه اندیشه‌های این مکتب و بهویژه جلال‌الدین دوانی، بهدرستی کانون بررسی قرار نگرفته و نقش آنها در تاریخ اندیشه اجتماعی بهروشنی معلوم نشده است. شاید آنگونه که دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی گفته است، علت بی‌توجهی به اندیشه‌های دوانی آن باشد که او قائل به اصالت ماهیت بوده و در کلام نیز بیشتر آثارش دارای رویکرد اشعری است، و همین اشعری بودن با فیلسوف بودن در تضاد قرار می‌گیرد. بااین‎حال نبوغ و پویایی اندیشه او در آثارش کاملاً آشکار است؛ به‌ویژه کتاب انموذج العلوم او، احاطه و اشرافش را به دانش‌های گوناگون زمان خود نشان می‌دهد.

  1. کشفی، سیدجعفر دارابی (۱۱۹۸ – 1267 ه.ق.)

۳-۱٫ زمانه

 سیدجعفر دارابی در خانواده‌ای از علمای دین در اصطه بانات فارس به دنیا آمد. او تحصیلات مقدماتی را در اصطه بانات و یزد سپری کرد و در حدود سال ۱۲۱۱ قمری روانه نجف اشرف شد. در پرتو هوش سرشار و ریاضت‌های نفسانی، بسیار زود بهعنوان فقیه، اصولی، عارف، و حکیم آگاه به زمانه شهرت یافت، و بر کرسی تدریس تکیه زد. حمله وهابیان به شهرهای کربلا و نجف، کشفی را وادار به ترک آن دیار و بازگشت به ایران کرد. پس از چندی او بار دیگر به نجف رفت، اما اقامت دوم او در نجف بیش از سه سال طول نکشید و بسیار زود به ایران بازگشت. در ایران به دلیل پرهیز از شهرت، در شهرهای مختلف، اقامت‌های کوتاهی داشت، اما نهایتاً به درخواست فرزند فتحعلی‌شاه، که والی بروجرد بود، در این شهر رحل اقامت افکند و به تألیف و ارائه اندیشه‌های اجتماعی خود در این سامان پرداخت.

کشفی در اواخر سلطنت کریمخان زند، متولد شده و در اوایل سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار از دنیا رفته است؛ و این دورانی است که جامعه با کشمکش‌های فراوانی در عرصه سیاست و قدرت روبه‎رو بوده است. رخدادهای دوره زند و قاجار تابعی از شرایط پس از صفویه است. نفوذ علما در دستگاه زند هیچ‌گاه به‌سان دوران صفویه نبود، و سلاطین نخستین دوران قاجار نیز توفیق چندانی در ایجاد آرامش برای جامعه ایران نداشتند.

در دوره فتحعلیشاه قاجار، که بخش مهمی از زندگانی سیدجعفر کشفی در آن سپری شد، دو جنگ بزرگ میان ایران و روس روی داد و صفحات شمالی کشور از ایران جدا شد. جنگ‌های خارجی و فتنه‌های داخلی، نشانه بحران اجتماعی عمیق در زمانه سیدجعفر کشفی است. به نظر می‌رسد کشفی دوره خود را زمانه‌ای می‌دید که فقیه و مجتهد از جایگاه شایسته‌ای در حکومت و میان مردم برخوردار نیست. شاید به همین دلیل است که او در شهری کوچک و به دور از مراکز رسمی علم و قدرت، رحل اقامت افکنده است؛ اما درعین‌حال، از ارائه نسخه شفابخش برای جامعه، دریغ نمی‌ورزد. او با حسامالسلطنه والی بروجرد، گفتوگوهای منظمی داشته، و از طریق همین مباحث به مسائل اجتماعی و بحران‌های سیاسی عصر خویش آگاهی یافته، و ارائه آثار او نیز در پاسخ به همین مسائل اجتماعی بوده است.

۳-۲٫ اندیشه

سیدجعفر کشفی، در چارچوب نگاه حکیمان مسلمان، سیاست مُدُن را تابعی از اخلاق می‎داند و می‌کوشد با پند و اندرز، حوزه سیاست را سالم نگاه دارد. او با اثرپذیری از کتاب اخلاق ناصری خواجه نصیر، دولت را به دو گونه خوب و بد دسته‌بندی می‌کند، و حق و باطل را ملاک ارزش‌گذاری و تمایز دولت‌های خوب و بد می‌شمارد، و در همین چارچوب از دولت فاضله و دولت جاهله نام می‌برد. جامعه مطلوب کشفی نیز با سه ویژگی اجرای عدالت جمعی، برقراری امنیت و اجرای شریعت مشخص می‌گردد.

اساساً پیش ‏فرض کشفی آن است که سیاست باید در پرتو دیانت و شریعت اجرا شود، و ریشه بسیاری از نابسامانی‏های زمانه خود، یعنی دوره قاجاریه را در تظاهر به اجرای شریعت می‏ داند. در چارچوب اندیشه اجتماعی کشفی، دولت آرمانی اسلام دارای دو مصداق اصلی است که یکی در مدینهالنبی تحقق یافت، و دیگری در زمان ظهور امام دوازدهم شیعیان محقق خواهد شد؛ اما در عصر غیبت، دولت مطلوب ‏کشفی، دولتی ‏است که زمامدار آن با عقل کل ارتباط دارد و مانند منصب امامت واجد دو رکن علم و قدرت (قلم و سیف) است.

بدینترتیب در عصر غیبت، حکومت مطلوب، حکومتی است که سرپرستش فقیهان و مجتهدان باشند. فقیهی که در رأس حکومت اسلامی قرار می‌گیرد، باید از عدالت، تأییدات ارواح ملکوتیه و حصول قوه قدسیه، و علومی که در فرایند استنباط احکام شرعی به کار گرفته می‏ شوند، بهره‌مند باشد. عدالت مهم‌ترین فضیلتی است که در جامعه مطلوب کشفی به چشم می‌خورد. بحث‏های گسترده و عمیق کشفی درباره اعتدال، بازتابی از بحران اجتماعی عصر اوست. کشفی در واکنش به بحران عدالت در دوره قاجاریه، عامل انحطاط و مبتلا شدن به انواع بلیات را افراط‌وتفریط دانسته، همه گروه ‏های اجتماعی عصر خود، شامل متصوفه و متفلسفه، علما، سلاطین، رعایا، اغنیا، کشاورزان و اهل صنایع را دچار نوعی انحراف از شریعت و دوری از انصاف و اعتدال می‌داند، و بر قواعدی تأکید می‌کند که هر فردی با بهکارگیری آنها به وضعیت میانه ‏ای در خصال و رفتار خویش دست می‌یابد، و بدین‎ترتیب جامعه بازسازی می‌شود.

کشفی فقه را ذیل «حکمت عملی» قرار می‌دهد و معتقد است که مجتهد را نمی‌توان به جامع و متجزی تقسیم کرد؛ زیرا اطلاق جامع به اعتبار استنباط فقیه نیست، بلکه به اعتبار قوه استنباط است، و نتیجه می‌گیرد که فقیه همان حکیم است که جامع است، و حکیم هم بهناچار باید فقیه باشد؛ زیرا در بخش حکمت عملی نیازمند فقه است. فقیه در اصطلاح مرحوم کشفی، کسی است که علاوه بر فقه بر دیگر علوم و اقسام حکمت و ازجمله سیاست مُدُن تسلط دارد. بر این اساس حکومت در دوره غیبت، متعلق به فقیه است؛ اما لازمه فقیه بودن، تسلط بر شرایط محیطی و ازجمله مسائل سیاسی است.

کشفی که عالمان عصر خویش را واجد این شایستگی نمی‌یابد، با ناامیدی از تشکیل حکومت فقیهی که علم و قدرت را با یکدیگر داشته باشد، بر اساس مصالح جامعه به تفکیک حوزه عرفیات از شرعیات روی می‌آورد و به ارائه یک جامعه نمونه در این گفتمان می‌پردازد. در این راستا، وی از مشروعیت سلطان عادل و لزوم تبعیت او از عالمان ربانی، حمایت می‌کند، و به دولتی که از معیار و هنجارهای اسلام خارج باشد، لقب جائر می‌دهد، و درصورتی‌که موجب فتنه و گسترش هرج و مرج نشود، عزل آن دولت را توصیه می‌کند.

۳-۳٫ آثار

 سیدجعفر کشفی که ۱۷ اثر در زمینه‌های گوناگون فقهی، کلامی و سیاسی دارد، اندیشه‌های اجتماعی خود را در دو کتاب میزان الملوک و تحفه الملوک ارائه کرده است. تألیف این دو کتاب در راستای نگاه خاص کشفی است که جامعۀ بدون دولت را همانند بدن بیماری می‌بیند که مزاجش از صحت و اعتدال خارج شده است. نقش دولت آن است که مزاج جامعه را بر صحت و اعتدال استوار سازد، و برای سعادت جامعه تدبیری کند که مؤدی به صلاح امر معیشت و آخرت همگان باشد. میزان الملوک را می‌توان یک اندرزنامه سیاسی مربوط به دوره قاجاریه دانست که در آن، یک حکیم مسلمان شیعه، به تحلیل سیاست پرداخته است.

نگارنده در آغاز هر باب، حکمتی را بیان می‏کند و سپس برای تأیید آن، به روایات و آیات متعددی استناد می‏ نماید و در پاره‏ای از موارد، از تجربه و حکایات نیز سود می‏ جوید. در این کتاب، موضوعاتی مانند عدالت، خلافت، سلطنت ملوک و کیفیت سلوک کارگزاران دولت، عالمان، وعاظ، قضات، صاحبان ثروت، زارعان، دهقانان، تاجران و صنعتگران بررسی می‎شود. کتاب تحفه الملوک نیز تکمله‏ای بر کتاب پیشین است. در جلد اول این کتاب، به بیان حقیقت عقل و متعلقات آن، و در جلد دوم به علم تدبیر منزل و علم سیاست مُدُن پرداخته شده است. کشفی در بحث از تدبیر یا سیاست مُدُن، به تعریف علم سیاست، وجوب تحصیل علم سیاست، ضرورت وجود دولت و انواع آن، تقسیم جوامع و وظایف دولت و مردم می ‏پردازد.

۳-۴٫ ارزیابی نهایی

کشفی از اندیشمندان دوره قاجاریه است که افکار اجتماعی او به علت عزلت‏ گزینی و دوری از شهرت، چندان کانون توجه قرار نگرفته است. بررسی آثار کشفی می‌تواند ما را با شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان او که یکی از بحرانی‌ترین دوران‌های حیات اجتماعی شیعیان بوده، بهخوبی آشنا کند.

بررسی دیدگاه او درباره حکومت مطلوب و آرمانی اسلام، می‌تواند روند تکمیل نظریه ولایت‌فقیه نزد دانشمندان شیعه را روشن نماید. آنچه امروز از آثار و اندیشه سیدجعفر کشفی در اختیار ما قرار گرفته، نوعاً حاصل تلاش محققانۀ دکتر عبدالوهاب فراتی است که از پایان‌نامه کارشناسی ارشد او در رشته علوم سیاسی در دانشگاه باقرالعلوم آغاز شده است. ادامه این روند پژوهشی به تصحیح و تعلیق دو کتاب اصلی کشفی یعنی تحفهالملوک و میزانالملوک و انتشار آن انجامیده است. به نظر می‌رسد که همین رویکرد پژوهش‌محور و تربیت محققان علاقه‎مند به پژوهش درباره میراث علمی جهان اسلام از طریق هدایت موضوعات پایان‌نامه‌ها، می‌تواند کوتاه‌ترین و مؤثرترین راه برای بازخوانی و آشنایی با میراث برجایمانده از حکیمان و اندیشمندان جهان اسلام باشد.

انتهای پیام/

کد خبر : 61319
تاريخ ثبت خبر : 11 بهمن 1396
ساعت بارگزاری خبر : 09:45
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)