| امروز شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

معرفی مقاله؛


«انذار» از روش تا اصل تربیتی

حمیدرضا یونسی و نیکو دیالمه مقاله ای با عنوان ««انذار» از روش تا اصل تربیتی» نگاشته اند.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، حمیدرضا یونسی و نیکو دیالمه مقاله ای با عنوان «انذار» از روش تا اصل تربیتی» نگاشته اند که در ادامه از نظر می گذرد:

چکیده

پژوهش حاضر با تأکید بر واژه انذار در قرآن کریم و ارائه تبیینی از معنای لغوی و احصای خصوصیات معنایی این واژه در کاربرد قرآنی تعریفی جامع از این واژه ارائه داده تا جایگاه این مفهوم در کاربرد تربیتی آن را از قواره یک «روش تربیتی» به میزان یک «اصل تربیتی» ارتقاء دهد.

بیان مسئله

در نظام های مختلف تربیتی، اصولی برگرفته از مبانی و با چشم داشت به روش ها جهت نیل به اهداف تعیین می شود؛ لذا یکی از ارکان هر مکتب تربیتی «اصل» های تربیتی آن مکتب است؛ نظام تربیتی اسلام نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ لذا اندیشمندان اسلامی طی قرون مختلف اصول متعددی را برای مکتب تربیتی اسلام با توجه به نگاه فلسفی، کلامی، عرفانی و حدیثی خود بیان کرده اند، اما تمرکز بر خود قرآن کریم و احصای این اصول از متن مقدس نیز یکی از مواردی است که توجه به آن ضروری است.

یکی از واژگان کلیدی در نظام تربیتی قرآن کریم که متعدد بیان گردیده واژه انذار است؛ مسئله انذار در نگاه های مختلف اندیشمندان اسلامی مورد توجه قرار گرفته و غالبا تمامی متفکران از آن به عنوان روشی ذیل یکی از اصول و عمدتا اصل «عدل» یاد کرده اند. (نک: دیناروند، مکاتب فلسفی و نظریه های تعلیم و تربیت؛ کیلانی، سیر آرای تربیتی در تمدن اسلامی) اما با توجه به تعریفی که از این اصل در علوم تربیتی ارائه می شود؛ می توان جایگاه انذار را از یک روش به عنوان اصل تربیتی ارتقاء داد؟

پیشینه بحث

مسئله انذار به صورت مستقیم و غیر مستقیم – در دل بحثی دیگر به عنوان اجزاء آن بحث – مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته و غالب پژوهشگران به عنوان یک روش تربیتی به انذار نگاه کرده و عمدتا آن را زیر مجموعه اصل عدل و برقراری اعتدال در انسان قرار داده اند؛ دسته بندی از نتایج حاصل از هر کدام از این پژوهش ها در جدول ذیل قابل مشاهد است؛     

مفهوم شناسی واژه انذار

انذار در لغت به معنای «اخبار فیه التخویف» یا «اخبار مع التخویف» است. اگر خبری با رعب و وحشت همراه باشد؛ مثل خبر دادن از یک جنگ بزرگ و…، انذار بر آن صدق می نماید. وجود خوف در مفهوم انذار، اعم است از اینکه تخویف به دلالت مطابقی باشد یا دلالت التزامی و یا حتی دلالت عقلی. ویژگی سومی که در این ریشه نهفته است، اینکه زمان تا وقوع آن (خبر ترسناک) وسیع است؛ «انذار تخویف است از مخوفی که زمان آن وسیع است تا از آن احتراز شود و اگر زمانش وسیع نباشد آن را اشعار گویند» (قرشی، ۸/ ۴۱ )» (نک: طریحی، ۳/۴۹۱ ؛ فیومی، ۲ / ۵۹۹ ؛ این اثیر جوزی، ۴/ ۱۳۶۸ ، ۶۸۱) به گونه ای که لغت شناسان بر این گفتار تأکید دارند که در واژه «نَذِرَ – نَذَرَ» سه خصوصیت مهم نهفته است؛ آگاهی رسانی (اعلام)، ترساندن (تخویف و تحذیر) و وسعت زمان.

مفهوم دیگری که با توجه به قرآن کریم می توان در این بحث به آن پرداخت، همنشینی مکرر واژه «مبین» با انذار است (الاعراف، ۱۴۸؛ هود، ۲۵؛ حج، ۴۹؛ الشعراء، ۱۱۵؛ العنکبوت، ۵۰؛ ص، ۷۰؛ الاحقاف، ۹؛ الذاریات، ۵۰ و ۵۱؛ الملک، ۲۶؛ نوح، ۲؛ الرعد، ۷) در تمامی این آیات عبارت «نذیر مبین» تکرار شده است که نشان از اهمیت این معنا در مسئله انذار دارد.

ریشه «ب ی ن» از جمله ریشه هایی است که معنای اضداد از آن صادر می شود؛ لذا زمانی که واژه «البین» بکار می رود؛ می تواند دو معنای ضد هم داشته باشد چنانکه در وصف این ریشه در کتب لغت آمده است: «البین: الفراق و الوصل و هو من الأضداد» (مصطفوی، ۱/ ۳۶۶ و طریحی، ۶/ ۲۱۸). معنای حقیقی این ریشه انکشاف و وضوح بعد از ابهام و اجمالی است که به واسطه جدایی و فصل ایجاد شده است؛ صاحب لسان العرب در تحلیل معنای واژه «مبین» آورده که معنی مبین آشکار کردن و نمایان کردن بین راه هدایت و راه ضلالت و تمامی آنچه مردم به آن نیازمند هستند، می باشد. (نک: ابن منظور، ۱۳/ ۶۸) پس واژه انذار سه ویژگی مهم در نظام بایدها را القا می کند؛ «آگاهی رسان» است که منجر به اطلاعات جدید یا تجدید کنند و بازآفرین اطلاعات گذشته بوده، «ترساننده» است که عامل بازدارندگی را در خود دارد و «وسعت زمان» که توجه به تدریجی بودن تربیت دارد.

خصوصیات انذار در کاربرد قرآنی

توجه به بافت متن و بررسی کاربرد واژه در آن متن جهت کشف معنای مراد نیز از وجوه دیگر پرده برداری از معنای لفظ است؛ لذا در این بخش با تأکید بر کاربرد واژه «انذار» در قرآن کریم سعی بر توسعه معنایی این واژه شده تا معنای عمیق تری از آن حاصل شود؛ بررسی ها نشان از آن دارد که واژه انذار در متن قرآن کریم از همان معنای پایه و اصلی خود در لغت پیروی کرده و متضمن گسترش مفاهیمی است که از معنای لغوی آن بدست می آید؛ برای کشف این گسترش معنایی پاسخگویی به این مسائل که منشأ انذار چیست، متولی آن کیست، جنس انذار چیست، مخاطب انذار کیست و هدف انذار چیست؟ ضروری است.

بررسی آیات قرآن کریم نشانگر آن است که منشأ انذار، خود وحی است و اصلا وحی نازل شده است تا انذار دهد و وحی، همان منذر است: «قُلْ إِنَّمَا أُنذِرُکُم بِالْوَحْیِ وَلَا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاء إِذَا مَا یُنذَرُونَ؛ (الأنبیاء، ۴۵) بگو: من شما را به وحی بیم می دهم. ولی کران را چون بیم دهند، نمی شنوند.» و « أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَیْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ، (یونس، ۲) آیا مردم در شگفتند از اینکه به مردی از خودشان وحی کردیم که مردم را بترسان…..؟» و « هَٰذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِیُنْذَرُوا بِهِ: (ابراهیم، ۵۲) این (قرآن کریم) پیامی است برای مردم، تا بدان بیمناک شوند.» پس انذار ریشه در وحی داشته و بالاترین مرتبه آن نیز همین است؛ چراکه وحی کلام الهی است پس بالاترین منذِر «الله» است.

حال با توجه به اینکه خدای تعالی خارج از ظرفیت انسان و جدای از تناسب وجودی او به او تکلیف نمی کند؛ طبق تعریف «اصل»، انذار این ویژگی را نیز طبق آیات قرآن کریم با خود داشته و منذر نیز باید نسبت به این مسئله هوشیار باشد؛ «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ: (البقره، ۲۸۶) خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایی اش تکلیف نمی کند. آنچه (از خوبی) دست آورده به سود او، و آنچه (از بدی) به دست آورده به زیان اوست» و با عبارت «… لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ…» به دو بعد وجودی انسان؛ کسب منعفت و دفع ضرر که از اهمیت ویژه ای در کارکرد انذار در یک نظام تربیتی برخودارند، اشاره دارد.

از آنجایی که عمل انبیاء (ع) در طول عمل الهی قرار دارد قرآن کریم اولین متولیان انذار را انبیاء الهی معرفی می کند: «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ» (الرعد، ۷) و «قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ ۖ» (ص، ۶۵) «وَمَا أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَهٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ» (الشعراء، ۲۰۸) و آیات بسیاری بر این مفهوم دلالت دارد که انبیاء الهى انذارکنندگان هستند که البته از آنجایی که ایشان الگوهای الهی برای بشریتند ضرورت دارد از روش ایشان دیگران نیز استفاده نمایند.

البته این تأکید بدان معنا نیست که فقط انبیاء منذِر هستند بلکه طبق آیه ۲۴ سوره فاطر «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا ۚ وَإِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ» درباره واژه نذیر در این آیه می توان گفت از نظر زبانشناسی این واژه هیچ دلالتی بر معنای پیامبر نمی کند… نذیر اعم از پیامبر است؛ زیرا شخصی مثل لقمان حکیم یا ذوالقرنین نیز نذیر بودند (شیواپور، بررسی تفسیری گستره جغرافیایی ارسال رسل در آیات انذار).

پس مراد از رسول و نذیر و شهید در این گونه آیات هر چیزی است که حجت با آن تمام شود؛ از وجود پیامبر یا کتاب نازل شده یا مرشد اصلاح گر یا حکمی از احکام عقل بدیهی که هیچ دو نفری از صاحبان عقول سالم در آن اختلافی ندارند.

نتیجه این بحث آنکه دامنه تنوع منذر متعدد است؛ خدا، پیامبر، امام، قرآن، علما و.. می توانند به عنوان منذر محل بحث باشند، اما یک نکته اساسی که در انذار باید مورد توجه قرار گیرد این است که منذر باید از جایگاه معرفتی قابل قبولی برخوردار باشد؛ مؤید این سخن آنکه حوزه های تربیت در اسلام را به چهار دسته «یتلوا علیهم آیاته» «و یزکیهم» «و یعلمهم الکتابه» «و الحکمه» تقسیم کرده اند که حوزه تربیت علمی، برگرفته از عبارت «الحکمه» توجه خاص به مسئله انذار دارد؛ معانی واژه حکمت بر اساس کاربرد آن در قرآن و سنت، سازوار با تنوع مهارت ها و کارکردهای عقلی و روحی و جسمی ای که در زندگی از پرداختن بدان‌ها گریزی نیست، گوناگونی می پذیرد یکی از این ها حکمت به معنای پند و اندرز است؛ خداوند متعال می فرماید: «وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنَ الْأَنْبَاءِ مَا فِیهِ مُزْدَجَرٌ حِکْمَهٌ بَالِغَهٌ ۖ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ» (القمر، ۴- ۵) پس منذر باید از جایگاه حکمت برخوردار باشد و این نشان از علو درجه منذر است. (کیلانی، ۱۰۹) طبق آیه ۱۲۲سوره التوبه « وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ » انذار به حدی از اهمیت برخوردار است که هر مومنی باید ابتدا معرفت عمیق دینی کسب نماید تا بتواند دیگران را نیز هشدار و انذار دهد (شاملی، جایگاه و نقش انذار و تبشیر در نظام تربیتی پیامبران «نگرش قرآنی»).

خصوصیت دیگر در انذار را با پاسخ به این پرسش که جنس انذار چیست؟ باید یافت، با کشف این خصوصیت اشتباهی که برخی در همسان گرفتن انذار با تنبیه در مکاتب تربیتی خود بیان کرده اند، برطرف خواهد شد؛ منشأ انذار وحی است، وحی نیز از جنس کلام (سخن) است؛ پس جنس انذار گفتار و کلام است؛ لذا انذار در قرآن گاهی بصورت کلی است و به اصل وجود عقاب الهی اشاره دارد و انسانها را از آن برحذر میدارد و گاهی با صراحت از عذاب قطعی مجرمان سخن می گوید و بصورت غیر مستقیم مخاطب را می ترساند و گاهی بصورت مشروط بر عقاب تاکید دارد (قائمی مقدم، روش تربیتی تذکر در قرآن کریم).

پرسش دیگر در کشف خصوصیات انذار این است که مخاطب انذار کیست؟ بشر (الاحقاف، ۲۱؛ یونس، ۲؛ ابراهیم، ۴۴؛ الشعرا، ۲۱۴؛ یس، ۶؛ فرقان، ۱؛ المدثر، ۳۶) مخاطب منذِر است و با توجه به سیر آیات، این رتبه بندی بدست می آید که پنج گروه عالمین، بشر یا ناس، قوم، عشیره و آباء مورد خطاب انذار هستند؛ گستردگی انذار در سطح تمام بشریت است و در لایه های مختلف اجتماعی از قبیل جامعه، قوم، قبیله، عشیره و خانواده کارکرد دارد و با توجه به عملکرد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مبدأ انذار، نزدیکان هستند؛ چراکه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسالت خود را با بیم دادن به خویشاوندان نزدیکش آغاز نمود. شروع از نزدیکان چه بسا تأثیر رسالت پیامبر را تسهیل کرده باشد؛ هنگامی که مردم مشاهده کنند الگویشان و نزدیکانش پیش از همه مورد انذار پروردگار هستند، آنها نیز به راحتی به حقانیت پیامبر و رسالتش ایمان می آورند (شاملی، همانجا).

در معارف دینی از قلب کودکان چون زمین کشت نشده تعبیر شده است که هرچه در آن افکنده شود، می‌پذیرد؛ سفارش قرآن کریم به «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ » (الاحزاب، ۲۱) نیز نشان دهنده این مهم است که انسان می تواند ظرف وجودی خود را با انتخاب یک الگو و بهره گیری از ظرفیت های وجودی آن الگو، تغییر داده و به رشد و بلوغ در اوج کمال برساند و نیز تعابیری چون « أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ » (الاعراف، ۱۷۹) مؤید این مطلب است که انسان می تواند از آنچه که بالقوه هست هم پست تر شده تا جایی که از حیوان هم پایین تر قرارگیرد؛ بنابراین با توجه به این وسعت تغییر در دامنه تربیتی انسان از قاب قوسین تا اسفل سافلین این نتیجه حاصل می شود که دو بعد انگیزشی «تحذیر و تحریم عمل» و «تحریک و ترغیب عمل» به واسطه انذار در انسان ایجاد شده تا به یکی از دو هدف زیر نایل شود؛

الف) اتمام حجت؛ با بیدارسازی و آگاهی رسانی نسبت به انگیزه تحذیر و تحریم عمل؛ راه هرگونه بهانه جویی و عذرخواهی در زمان تنبیه و عاقبت امور بر انسان بسته می شود و باید پذیرای تنبیه عمل خود بود.

ب) هدایت؛ با تحریک و ترغیب عمل در انسان و جلو راندن وی در مسیر کمال آنچه حاصل می شود، هدایت است و ثمره هدایت نیز پاداش و تشویق است؛ در واقع انذار با تحریک این بعد از شخصیت انسان، او را به تشویق حاصل شده از هدایت می رساند.

اما توجه به این نکته ضروری است که هدف اصلی انذار هدایت است؛ چرا که منذر آنقدر حریص بر هدایت بشر است که خود را به مشقت انداخته تا همگان را هدایت کند (الشعراء، ۳)، اما اینکه «اتمام حجت» نیز از جمله اهداف انذار بشمرده شده؛ به دلیل مختار بودن بشر در گزینش مسیر حرکت است؛ « إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ؛ (الاعراف، ۱۸۸) من فقط بیم دهنده و بشارت دهنده ام برای گروهی که ایمان می آورند! (و آماده پذیرش حقند)».

مؤید این سخن تفسیر علامه طباطبایی ذیل آیه ۷ از سوره مبارکه الرعد است که می نویسد: از تو معجزه ای بر طبق دلخواه خود می خواهند با اینکه تو درباره معجزه هیچکاره ای، تو تنها هدایت کننده ای هستی که ایشان را از راه انذار هدایت می کنی؛ چون سنت خداوند در بندگانش بر این جریان یافته که در هر مردمی یک نفر هادی و راهنما مبعوث کند تا ایشان را هدایت نماید».

همچنین توجه به کاربردهای «لعل» در ساختار آیات انذار و عباراتی؛ چون « لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ » (القصص، ۴۶) و «لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ » (سجده، ۳) بر این معنا تأکید دارد که هدف از انذار یادآوری و هدایت است؛ زیرا متربی انذار می شود تا آگاهی یابد و این آگاهی توسط تذکر ایجاد میشود و نتیجه این آگاهی – به شرط پذیرش – هدایت خواهد بود؛ فخر رازی در تفسیر خود، ذیل آیه ۲۱۳ البقره می نویسد: «انذار؛ جاری مجرای ازاله مرض و از بین بردن بیماری است، پس بدون شک هدف و مقصود اصلی، حفظ سلامت است نه از بین بردن بیماری… انذار پاکسازی چیزی پیش از آراستن آن است و نیز از بین بردن اعمال ناشایست بر کارهای شایسته تقدم دارد» (رازی، ۶/۲۰)

گاهی انذار، هشدار نسبت به وقوع کیفری این جهانی است – مانند آیات ابراهیم ۴۴، صافات ۱۷۷، احقاف ۲۱ – و زمانی انذار به صورت هشدار به مومنان نسبت به کیفر در روز رستاخیز بروز می کند – مانند آیات ۷شوری و ۱۸ غافر – در سایر موارد این واژه نه تنها به پیغمبر (ص)، بلکه به خود قرآن نسبت داده می شود (فصلت ۳ و ۴، مرسلات ۵ و۶، احقاف ۱۲، یس ۶۹ و ۷۰) حتى انذار به خود خدا هم نسبت داده می شود این نمونه در آیات ۴۰ نبأ، ۱۴ لیل و ۲ و ۳ دخان مشاهده می شود؛ حتی جهنم نیز به عنوان انذار دهند مطرح است؛ همانا آن (جهنم) یکی از پدیده های بزرگ است که انذاردهنده آدمیان است (المدثر ۳۵ و ۳۶) (شاملی، همان).

پس انذار بوسیله الله از طریق وحی (الانبیاء، ۴۵) در اختیار انبیاء (المرسلات، ۶؛ یونس، ۲؛ النحل، ۲؛ الکهف، ۵۶؛ النازعات، ۴۵؛ الرعد، ۷؛ البقره، ۲۱۳، النساء، ۱۶۵، الانعام، ۴۸؛ الکهف، ۵۶؛ الصافات، ۷۲؛ الاحقاف، ۲۹؛ المائده، ۱۹.) (منذِر) قرار گرفته است که بر اثر تحریک یکی از دو بعد تحریم عمل یا ترغیب عمل، مردم به دو گروه منشعب شوند؛ مؤمنین، که انذار سبب هدایت ایشان شده (الانعام، ۵۱؛ یس، ۱۱؛ النازعات، ۴۵؛ الاعراف، ۱۸۸) و به پاداش می رسند و غیر مؤمنان که با ایشان اتمام حجت شده است (الاعراف، ۷۰؛ القمر، ۱۶ و ۲۱ و ۳۰ و ۳۶ و ۳۷ و ۳۹؛ نوح، ۱؛ الاحقاف، ۲۱؛ یس، ۶؛ مریم، ۳۹؛ غافر، ۱۸؛ الکهف، ۵۶؛ الاحقاف، ۳؛ ص، ۴؛ ق، ۲) و تنبیه می شوند؛ پس انذار مرحله قبل از بشارت است و جنبه عمومی داشته و تمامی مردم را در بر می گیرد؛ « أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا (یونس، ۲) که مردم را بترسان و مؤمنان را بشارت ده» همانگونه که در آیه بیان شده است انذار برای ناس و بشارت جهت مؤمنین است؛ در واقع در اینجا کارکرد دوگانه انذار در هدایتگری و اتمام حجت بر منکران نمایان میشود که البته این ویژگی همه اش از « فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا » (الشمس، ۸) نشأت می گیرد؛ چراکه انسان در انتخاب هر دو بعد فجور و تقوا اختیار دارد.

شواهد قرآنی دال بر این است که انذار، عمومیتی دارد که در تبشیر نیست؛ چون انذار شامل مومنان و کفار می شود (طباطبایی، ۱۰ / ۸) و ممکن است در بعضی موارد سازنده نباشد و کفار معاند به سبب سرپیچی و طغیان، بدان هدایت نیابند و دچار عذاب های سخت الهی شوند؛ به عبارتی انذار دو جایگاه می تواند داشته باشد؛ یکی سطح عمومی است که در برخورد اولیه با بشر است و دیگری پس از اعراض جهت اتمام حجت بیان می شود.

نتایج مقاله

با توجه به معنای لغوی و خصوصیاتی که از این لغت در کاربرد قرآنی آن حاصل شده است می توان با تعریفی جامع از انذار آن را اینگونه تعریف کرد: «انذار؛ کلامی خبری – در مقابل انشاء و تأکید بر احتمال صدق و کذب – روشن و واضح که مسبوق به آگاهی، یا منجر به آگاهی مضاعف شده و متعلق آن امری هشداردهنده است که از طرف انذاردهنده از روی دلسوزی و محبت با تکیه بر عقلانیت، لحاظ کردن وسعت زمان و در نظر گرفتن اختیار مخاطب بیان شده تا انگیزه لازم برای تحذیر و تحریم از عمل یا تحریک و ترغیب عمل جهت رسیدن به یکی از دو هدف اتمام حجت و هدایت به وجود آید».

انتهای پیام/

کد خبر : 67298
تاريخ ثبت خبر : 24 اردیبهشت 1397
ساعت بارگزاری خبر : 10:10
برچسب‌ها:, , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)