به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از وسائل، روح الله شریعتی در کتاب «اندیشه سیاسی آیت الله سید محمد کاظم یزدی» با اشاره به اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوران آیت الله، تلاش میکند پیوندی معنادار میان اوضاع مذکور و اندیشه سیاسی ـ فقهی این فقیه برقرار کرده، مؤلفههای اندیشه سیاسی وی را توضیح دهد؛ این کتاب مشتمل بر سه فصل میباشد.
در فصل اول «زندگی و زمانه سید یزدی» بررسی شده است؛ سید محمد کاظم فرزند سید عبدالعظیم در سال ۱۲۴۷ قمری در روستای «کسنویه» یزد در خانوادهای مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود؛ وی تحصیلات مقدمات را در شهر یزد فرا گرفت و بعد از آن رهسپار مشهد شد و علوم ریاضی و هیأت را آنجا آموخت.
سپس به اصفهان رفت و سطوح عالی فقه و اصول را در آنجا گذراند و از محضر اساتیدی چون شیخ محمد باقر نجفی و سید محمد باقر خوانساری استفاده کرد و در ۱۲۸۱ قمری راهی نجف شد، در نجف نیز از محضر بزرگانی چون حضرات آیات میرازی شیرازی بزرگ، شیخ راضی، شیخ مهدی نجفی و شیخ مهدی آل کاشف الغطا بهرههای فراوانی برد و بعد از هجرت میرزای شیرازی به سامرا، در نجف کرسی تدریس فقه و اصول بر پا کرد؛ وی صاحب آثار فراوانی چون عروه الوثقی، ملحقات العروه، حاشیه کتاب المکاسب، رساله فی التعادل و التراجیح، رساله فی اجتماع الامر و النهی و… میباشد.
مهمترین ویژگی سید را که از او فقیهی کارآمد و پاسخگو ساخته بود، میتوان در سه عنوان خلاصه کرد: ۱ـ آشنایی کامل و عمیق وی به فقه و احاطه او به ابواب مختلف که در همه آثار وی نمایان است، چنان که مثلاً در عروه الوثقی به همه فروعات مسائل پاسخ داده یا در کتب دیگرش استدلالهای قوی و محکمی برای بیان نظر خویش آورده است. ۲ـ عدم جمود وی بر الفاظ احادیث یا منابع دیگر باعث شده که بیشتر به روح کلی فقه توجه داشته باشد تا به ظاهر منابع. ۳ـ حضور آگاهانه سید در جامعه و اشراف وی به مسائل سیاسی ـ اجتماعی جوامع اسلامی، وی را در پاسخگویی به روز و متناسب در مسائل مبتلا به کمک کرده که همین امر خواسته ایشان از فقه بوده است.
البته بدیهی است که این سه خصوصیت، توجه سید را به استفاده از قل و عرف در پاسخگویی به مسائل مبتلا به نیز جلب کرده که این موضوع در بحث از مسائل اقتصادی در کتاب حشیه مکاسب ظهور بیشتری دارد. بدیهی است که این روش در فقه سیاسی بسیار راهگشاست.
آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی دارای شخصیتی نافذ بوده و از نفوذ اجتماعی چشمگیری برخوردار بوده است. چنان که از نامههای متعدد وی به پیروانش و اسناد دیگر مربوط به انقلاب مشروطه و جنگ انگلیس و عراق هویداست، مقلدان و پیروان بیشماری داشته و در مواقع حساس حکم وی تأثیر بسزای در به حرکت درآوردن آحاد مسلمانان شیعه داشته است.
نماینده انگلیس در بغداد مینویسد: «متنفذترین شخصیت (روحانی) در خارج باکو در میان مسلمانان قفقاز، سید کاظم یزدی است… اکنون او میخواهد نفوذ خود را به کار برد تا روسها را از ایران براند، سید کاظم خیلی مورد احترام است و او باید مردی باشد دارای شخصیت روحی نیرومند که بتواند در برابر آن همه فشارهایی که بر او وارد آوردند تا او رابه جنبش ملی ملحق کنند، مقاومت کند. بنابراین اگر او فکر کند که شرکت در امور سیاسی لازم است، ممکن است بتواند با دامن زدن به انقلابهای موجود در قفقاز گرفتاری قابل ملاحظهای برای دولت روس فراهم سازد.»
عصری که سید یزدی در آن میزیست ایران و جهان با تحولات شگرفی روبهرو بوده است. در دهههای اول قرن بیستم، جنگ جهانی اول و دوم ساختار سیاسی جهان را به کلی دگرگون ساخت و در ایران نیز تحولات سیاسی ـ اجتماعی مختلفی پا به عرصه وجود نهاد، چه این که استعمار به طمع ثروت ملل شرق با قراردادی استثماری خود به دنبال بهرههای اقتصادی خویش بود و گاه با جنگ و خونریزی منافع اقتصادی و سیاسی خویش را دنبال میکرد.
در دوره مشروطه پس از آن که با تشکیل مجلس و اصل قید و بند استبداد موافق بوده از امضای مطلق مصوبات مجلس تازه تأسیس سرباز زده و شرط مطابقت با دین را اعلام داشته است، در بحران مشروطه بین دو گروه مسلمان اختلاف افتاده و سید نمیتوانسته حکم تندی بدهد، چون دین و دماء مسلمین را در خطر میدیده است و با توصیه به عالمان و مردم، سکوت را راهکار خود قرار داده تا کشور اسلامی را از فروپاشی مصون بدارد.
البته پس از یورش بیگانه حکم جهاد داده اختلاف کنار میگذارد و در جریان جنگ انگلیس علیه عراق نیز با تمام توان وارد صحنه میشود. ولی پس از پیروزی دشمن برای جلوگیری از خونریزی و کشتار، آنان را به حضور طلبیده و مصالح مسلمین را به دست دشمن بر کسی مینشاند.
در فصل دوم نویسنده مسئله «جایگاه سیاست در اندیشه سید یزدی» را در کانون بررسی خود قرار داده است. نویسنده معتقد است که در نظر سید یزدی، سیاست در معنای لغوی لازمه ریاست بر جامعه است؛ یعنی وی یکی از شرایط رئیس را سیاست میداند که همان علم تدبیر امور جامعه میباشد.
از نظر سید، رئیس کسی است که علاوه بر صفات فدی کیاست، وزانت، متانت، دیانت، امانت و وقار، با آگاهی از امور کشور، طبقات اجتماعی و اندیشهها بتواند با اقتدار، صلابت و آرامش خاطر به تدبیر امور جامعه بپردازد. از آثار سید به دست میآید که وی به لزوم وجود رابطه بین دین و سیاست و تلفیق این دو نظر داشته است.
او عالم دینی را در متن جامعه میدیده و وظایفی را برای او در نظر گرفته است. به اعتقاد سید یزدی، ریاست عامه بر جامعه در عصر حضور، حق پیامبر یا امام است و در همین راستا جانشینی و نیابت فقیه جامع الشرایط از امام معصوم را دست کم در برخی از امور مطرح کرده و خود نیز با در دست گرفتن مرجعیت شیعه در موارد متعددی با توصیه به شاه یا مردم به طور مستقیم به امور دو کشور عراق و ایران پرداخته است.
یکی از نکات مهمی که سید یزدی در نوشتههای خود به ویژه در نامههایش به علما و مردم مدد نظر قرار داده حفظ مقاصد شریعت است؛ از مهمترین این مقاصد یکی حفظ نفس و دیگری حفظ دین بوده است. سید در اکثر نامههای خود به علمای تهران در ارتباط با اوضاع سیاسی ـ اجتماعی ایران، این مسئله را مد نظر قرار داده و آنان را از رفتاری که به از بین رفتن «دماء مسلمین» شود، برحذر داشته است.
سید نسبت به حفظ دین نیز توجه زیادی داشت و علما را بر این امر ترغیب کرده وظیفه آنان را مراقبت از دین مردم دانسته است. در واقع سید وظایفی برای علما در جامعه قائل بوده است که از جمله ترویج دین، اجرای قوانین شریعت، حفظ عقاید مردم و دفع کفریات بوده است.
سید یزدی فقیهی آگاه به زمان و مسائل روز بود و از همین رو دانش فقه او نیز متأثر از مسائل زمانه شکل میگرفت. وی برای فقه سیاسی خود قواعدی را مد نظر داشت که از جمله آنها قاعده مصلحت، قاعده عدم ولایت، قاعده تقیه، قاعده حرمت اعانه بر اثم، قاعده تألیف قلوب، قاعده نفی سبیل و قاعده حرمت تقویت کفر است.
در نظر سید قلمرو قاعده مصلحت تا جایی است که اساس دین یا مصالح عالی کشور نابود نگردد. همچنین سید در بحث از اصل ایجاد یا عدم ایجاد ولایت برای فرد از قاعده عدم ولایت استفاده کرده و همچنین در محدود اختیارات والی نیز به آن استناد میجوید. بر اساس قاعده تقیه، که سید یزدی آن را از موراد ضرورت و اضطرار میداند، فرد میتواند از آن استفاده کرده و خود را به سختی نیندازد، یکی از قواعد فقه سیاسی که به وفور مورد عمل و استناد فقهی سید قرار گرفته، قاعده نفی سبیل است.
ایشان از این قاعده در گفتار، کردار و نوشتارهای خود در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و… استفاده کرده است. اولین استفاده عملی سید یزدی از این قاعده در جریان جنبش تحریم کالاهای خارجی و به طور کلی روابط سلطهآمیز اقتصادی با بیگانگان بود، پس از مشروطه رفتار عملی سید در نفی سبیل سیاسی را در خیزش او در جریان اشغال نظامی ایران به دست روس و انگلیس مشاهده میکنیم که با اعلم جهاد به تمامی مسلمانان و ارسال نامه هشدار دهنده به شاه به دنبال نفی سلطه بیگانه از کشور اسلامی بوده است.
در فصل سوم «نظام سیاسی از دیدگاه سید یزدی» وجهه همت نویسنده قرار گرفته است. نویسنده معتقد است که برای بررسی این موضوع در اندیشه سید یزدی، باید توجه داشت که سید یزدی قبل از این که به نظام حاکم و نوع آن و یا این که چه نظامی باید باشد بیندیشد، به اهداف اسلام در تشکیل حکومت و رفع موانع میاندیشیده است؛ یعنی نزد وی اهدافی مانند حفظ و صیانت دین، حفظ دماء مسلمین و کیان کشور اسلامی اهمیت بیشتری نسبت به تغییر نظام حاکم داشته است.
البته این به معنای آن نیست که سید با حکومت رابطه مثلاً دوستانه داشته و بر این اساس به تغییر نظام علاقهای نداشته است. در ابتدای نهضت مشروطه نامهای به امضای او و آخونند خراسانی به شاه منتشر میشود که در آن مردم به دادخواهی از شاه (علیه برخی کاگزاران) فراخوانده شده بودند که ظاهراً این فراخوانی در رستای تألیف قلوب و همکاری شاه با انقلابیون و عزل صدراعظم بوده که ثمر بخش نیز بوده است.
در مجموع نویسنده بر این نظر است که سید قالبی برای نظام سیاسی در نظر نداشته و تنها درصدد بوده است که در راستای اهداف عالی از قالب حکومتهای موجود در کشورهای اسلامی به نفع اسلام و مسلمین بهره ببرد، نظام مطلوب از دید سید منبعث از اختیارات فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت است، سید این اختیارات را در چند حوزه بیان میکند: یکی در تصدی منصب قضا، دیگری مسئولیت افتاء، سومی در تصدی امور حسبه و همچنین تصدی امور عامه است.
منظور از امور عامه چیزی بیش از امور حسبه بوده و از آنجا که سید ولایت عامه فقها به نیابت از امام را پذیرفته این امور فراتر از امور حسبه میباشند؛ مانند تولیت جهاد. به طور کلی اعتقاد سید بر مشروع دانستن چنین اختیاراتی برای فقیه میباشد و بدیهی است که اگر مجتهدی حاکمیت بر کشور را بر عهده بگیرد نیز اختیارات لازم را برای او مشروع میداند.
البته اعلمیت برای احراز پست حاکمیت لازم نیست. چرا که سید تنها در تقلید که رجوع به کارشناس است، اعلمیت را شرط میداند و بنابر احتیاط در قضاوت، اعلمیت قاضی نسبت به علمای شهر را لازم میشمارد، ولی در غیر این دو مورد صرف اجتهاد کفایت میکند.
همچنین به اعتقاد سید رئیس جامعه باید صفاتی داشته باشد مانند کیاست به معنای زیرکی، سیاست به معنای توان تدبیر امور، متانت، وزانت، دیانت، امانت، وقار، آرامش خاطر،صلابت در عین نرمی، اقتدار،آگاهی به امور، آگاهی به گزینش مطالب و اندیشهها، شناخت طبقات و گروههای اجتماعی و یاد خدا بودن. اما به هر حال سید نوع نظام سیاسی مطلوب را مورد بحث قرار نداده و نمیتوان گفت که مثلاً نظام مشروطه مشروعه را کاملاً پذیرفته است.
وی نظریهپرداز نظام سیاسی نبوده که در این زمینه بحث کند، ولی از طرفی اوصاف و ویژگیهای رئیس را بیان داشته و قواعدی همانند عدالت و مصلحت را مد نظر داشته است و از طرف دیگر برای فقیه نیز اختیاراتی در جامعه قائل بوده و بساطت ید فقیه را در مباحث خویش مطرح کرده است. در مجموع با توجه به این که نظام ولایت فقیه در عمل برای سید نامأنوس بوده و ایشان نیز بحثی درباره آن نداشته است، به نظر میرسد که اگر امکان باروری چنین نظامی در عصر سید وجود داشت، میتوانست خواستههای وی را از نظام سیاسی مطلوب در عصر غیبت بر آورده سازد.
کتاب « اندیشه سیاسی آیت الله سید محمد کاظم یزدی» نوشته روحالله شریعتی است که به همت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و توسط انتشارات بوستان کتاب قم، در حجم ۱۶۴ صفحه در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است.
انتهای پیام/