به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از اندیشکده برهان، به مناسبت فرارسیدن اول مهرماه و موعد بازگشایی دانشگاهها، کتاب «مواجهه دانشگاه با تحول در علوم انسانی» با موضوع جریانشناسی و آسیبشناسی دانشگاه در قبال تولید علوم انسانی اسلامی به همت اندیشکده برهان منتشر و روانه بازار نشر گردید.
این کتاب که از مجموعه کتابهای «اندیشنامه جنبش نرمافزاری» و حاصل تلاش جناب آقای محمد آقابیگی کلاکی است در ۵۵ صفحه و ۳ فصل، از سوی «انتشارات دیدمان» به زیور طبع آراسته گردیده است.
«جریانشناسی فکری حاکم بر دانشگاه در قبال علوم انسانی اسلامی»، «تحلیل و ارزیابی نهایی رهیافتهای دانشگاه به مدرنیته و امکان تعریف علوم اجتماعی اسلامی» و نهایتا «امکان تعریف و تولید علوم اجتماعی اسلامی در ذیل جریانهای فکری دانشگاه»، عناوین فصول ۳گانه این کتاب هستند.
در بخشی از مقدمه این کتاب میخوانیم:
«یکی از دو نهاد عمده علم در ایران، دانشگاه است که باید بار تولیدعلم موردنیاز جامعه را در حوزههای مختلف به دوش بکشد. دانشگاه به عنوان نهادی مدرن در نتیجه تماس و آشنایی ما با غرب مدرن در ایران شکل گرفته و توسعه یافته است. بر این اساس در پاسخ به این سؤال که :«آیا این نهاد در شکل و ساختار کنونی خود قابلیت تولید علم اجتماعی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را دارد یا نه؛ و بررسی علل ناکامی دانشگاه در جامه عمل پوشاندن به این مهم»، مستلزم بررسی این رابطه و نیز شناخت جریانهای فکری دانشگاه در ارتباط با این ریشه تاریخی و اجتماعی است.
درصدد هستیم ضمن مطالعه تعین اجتماعی و تاریخی نظام دانشگاهی در ایران، جریانهای فکری عمده دانشگاه را در ارتباط با موضوع علوم اجتماعی ـ اسلامی مورد تحلیل و بررسی قرار داده و بر آن اساس امکان تعریف و تولید علوم اجتماعی ـ اسلامی در دانشگاه را واکاوی نماییم.
در این کتاب سعی شده است تا بر اساس خصوصیات جریانهای فکری دانشگاه، موانع تولید علوم اجتماعی ـ اسلامی را در این نهاد عمده علمی جامعه، تحلیل نماییم.
تأسیس و شکلگیری دانشگاه در ایران به طور عام و رشتههای انسانی و علوم اجتماعی به طور خاص در شکل و ظاهر کنونیاش به برخورد و مواجهه ایران با مظاهر تمدن مدرن باز میگردد. مراودههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شکلگرفته در دوره قاجار با غرب مدرن، جنگهای ۱۳ساله ایران و روس، سفرهای ناصرالدینشاه به اروپا و… در کنار سیر انحطاطی که بعد از صفویه دامنگیر فرهنگ و اندیشه حاکم بر جامعه شده بود، در نهایت منجر به پیدایش نوعی خودکمبینی و خودباختگی در برابر غرب شد.
بدیهی مینماید که نظام آموزشی دانشگاهی با این تغییرات جزیی و اصلاحات مونتاژی ـ که علاوه بر بیتوجهی به مبانی فلسفی و متافیزیکی حاکم بر علوم و به ویژه علوم انسانی و اجتماعی، فاقد هرگونه برنامه آیندهنگرانه و نگاه استراتژیک نیز بوده و هست ـ نسبت به آرمانهای دینی انقلاب، عملکردی بیش از آنچه گذشت، نمیتواند داشته باشد.
ساختار ذهنی این نظام اجازه برداشت دینی از انقلاب را به آن نمیدهد و این انتظار، دور از واقع و حتی تخیلی به نظر میآید. این مسئله را میتوان در تحلیل و بررسی دیدگاهها و جریانهای فکری رشتههای علوم انسانی و اجتماعی در دانشگاهها مشاهده کرد.
علاقهمندان می توانند این کتاب را از اینجا تهیه کنند.
انتهای پیام/