به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شصت و نهمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی ذهن با ارایه مقالات زیر منتشر گردید:
آنتیریالیسم و شکاکیت نسبت به جهان خارج/ حمید علایینژاد، سیدمحمدعلی حجتی
چکیده:
شکاکیت فلسفی درباره جهان خارج دیدگاهی معرفت شناختی است که ادعا می کند انسان علی الاصول نمی تواند نسبت به گزاره هایی که در مورد جهان خارج هستند معرفت داشته باشد. دستهای از استدلالهایی که به منظور اثبات موضع شکاکانه نسبت به جهان خارج ارایه شده است، بر اساس فرضیه هایی شکل گرفته که به فرضیه های شکاکانه معروفاند. این فرضیه ها تبیینی ممکن از اوضاع جهان هستند که با درک متداول ما از آن متفاوت است. شکاک با استفاده از این امر که کسی نسبت به وقوع یا عدم وقوعِ شرایطی که در این فرضیه ها مطرح شده اند، معرفت ندارد، بر اساس استدلالی نتیجه می گیرد که کسی نمی تواند نسبت به هیچ گزاره ای در مورد جهان خارج معرفت داشته باشد. این گونه به نظر می رسد که این نوع شکاکیت تنها در جایی مطرح می شود که شخص به لحاظ متافیزیکی رویکردی ریالیستی در مورد جهان داشته باشد و موضع کسی که در مورد جهان خارج به رویکردی آنتیریالیستی قائل است، نسبت به آن مصون است. برخلاف این مطلب، در مقاله حاضر استدلال شده است که شکاکیت استدلالی نسبت به جهان خارج هر دو موضع متافیزیکی ریالیسم و آنتیریالیسم نسبت به جهان خارج را به یکسان تهدید می کند و نمی توان برای دوری از شکاکیت نسبت به جهان خارج که تهدیدی معرفت شناختی محسوب میشود، موضع متافیزیکی آنتیریالیسم را برگزید.
استعاره مفهومی رحمت الهی در قرآن کریم/ سیدهمطهره حسینی، علیرضا قایمینیا
چکیده:
زبانشناسی شناختی که در دو قرن اخیر ظهور نموده، روشهای خوبی برای بررسی و درک بهتر متون ارایه کرده است. استعاره در این رویکرد استعاره مفهومی نامیده شده است. این مقاله به بررسی استعاره مفهومی رحمت الهی در قرآن کریم که ساختار پیچیده و متشکل از چندین نوع استعاره دارد و بسط معنایی حاصل از آن که مالکیت و استیلا و علم خداوند به نعمات اخروی و دنیایی را بیان می کند، می پردازد. در شواهدی از آیات قرآن، رحمت خداوند همچون اموال گران بها در گنجینه هایی ذخیره شده که خداوند در مواقع لزوم و شایستگی بنده، برای بهره مندی در آن را می گشاید یا نعمت های معنوی مانند ارسال رسل و نزول قرآن به صورت بارانی که بر بندگان میبارد، مفهومسازی شده است و در گونه دیگری، رحمت خداوند به مثابه ظرف یا پهنه وسیع یا حجیمی است که بنده می تواند داخل آن برود یا خارج از آن باشد. قرآن به کمک استعاره های مفهومی جهانی از اندیشه را به روی بشر گشوده و مفاهیم بسیار پیچیده از امور غیبی و مجردات را با زبانی ساده و ملموس به بشریت عرضه کرده است.
استدلال خطای حسی و امکان تصور متعارف از ادراک حسی در فلسفه علامه طباطبایی / حمید حسنی، رضا اکبریان
چکیده:
یکی از مشکلات عمده و سنتی ادراک که گاهی در فلسفه معاصر «مساله ادراک حسی» خوانده میشود، از پدیدهخطای حسی ناشی شده است: اگر این نوع خطاها ممکن باشند، در این صورت ادراک حسی چگونه میتواند مطابق تصور متعارف ما از این ادراک باشد؟ تصوری که می توان آن را متضمن «بازبودن» و «آگاهی» ذهن نسبت به عالم دانست. مهم ترین نظریه مقابل تصور متعارف از ادراک حسی، ایدیالیسم است. علامه طباطبایی(ره) در کتاب اصول فلسفه و روش ریالیسم برای اجتناب از شبهات ایدیالیسم، به یک معلوم فطری ـ به معنای متعارف ـ در باب علم اجمالی ما به عالم توسل جسته است؛ اما با رد تصور متعارف از ادراک حسی توسط ایدیالیست، پاسخی تفصیلی در قالب تحلیل خطای حسی ارائه می دهد. علامه خطای حسی را نه در مراحل احساس، بلکه در تطبیق حکم قوه خیال به حکم حس یا بهعبارتی «تداخل قوا» میداند؛ ازاینرو ظاهرا از نظر علامه ویژگی تجربه حسی، به واسطه حضور خود متعلقات متعارف ادراک حسی تبیین می شود. اگرچه علامه در نهایه الحکمه پاسخ تفصیلی به تقریر جدید اشکال خطای حسی نداده است، از مجموع سخنان ایشان در باب ادراک حسی نیز پاسخی متفاوت از نظریه های رایج ادراک حسی، از جمله تبیین ویژگی پدیداری تجربه حسی، می توان استنتاج نمود. در این مقاله نخست پس از تشریح مولفه های تصور متعارف از ادراک حسی، به این موضوع میپردازیم که چگونه امکان خطاهای حسی این تصور را به چالش می کشند؟ در نهایت دیدگاه علامه در اصول فلسفه و روش ریالیسم و سایر آثار ایشان در باب امکان تصور متعارف از ادراک حسی مورد بررسی و تحلیل می گیرد.
از فلسفه علم تا فلسفه علوم انسانی (درآمدی بر فلسفۀ علومانسانی از نظرگاه هیدگر)/ علی فتح
چکیده:
پرداختن به فلسفه علوم انسانی بدون طرح بحث از فلسفه علم امکانپذیر نیست. هیدگر هرچند بهصراحت به فلسفه علوم انسانی ورود نکرده است، با توجه به ایدههایی که در باب فلسفه علم طرح کرده و نیز از طریق تتبع در مطاوی برخی آثار و درسگفتارهای وی، امکان طرح پرسش از فلسفه علوم انسانی وجود دارد. با عنایت به مناقشاتی که پدیدارشناسی هرمنوتیکی هیدگردر حوزه علم ایجاد کرده است و نیز تحلیلی که او از انسان به مثابه دازین و حیث تاریخی دازین ارایه میکند، زمینه برای طرح جدی فلسفه علوم انسانی نیز فراهم میگردد. این جستار میکوشد حلقه وصلی میان دعاوی هیدگردر باب علم به نحو عام و نسبت این دعاوی وی با علوم انسانی برقرار سازد و نشان دهد رویکرد فلسفی هیدگردر قبال علم نه تنها قابلیت تعمیم به ساحت علوم انسانی دارد، بلکه علوم انسانی را نیز با پرسشهای بنیادینی مواجه میسازد. در پایان با توجه به تاملات ظریفی که هیدگردر باب هرمنوتیک و فهم و تفسیر دارد و قواعدی را که او و پیروان او برای آن بر میشمارند، نشان دادیم که چگونه این قواعد میتواند اعتبار بیناذهنی برای علوم انسانی ایجاد کند یا عینیتی برای مضامین و محتویاتی که در این سنخ از معرفت وجود دارد، بیافریند.
ماهیت تشکیکی مفاهیم اخلاقی و نقش آن در تفسیر گزارههای اخلاقی/ محمد عالمزادهنوری
چکیده:
عمده مفاهیم اخلاقی کمالات وجودی هستند و کمالات وجودی مانند خود وجود مشکک و ذات مراتب (فازی) هستند. ماهیت تشکیکی مفاهیم اخلاقی، مهمترین ویژگی دانش اخلاق است که باید در تفسیر گزاره اخلاقی لحاظ شود؛ به این صورت که نباید انتظار داشت متن اخلاقی تنها بر یک سطح ثابت از معنا دلالت کند. موضوع و محمول در گزارههای اخلاقی هر کدام سطوح متعددی دارند. نسبت میان این چنین موضوع و این چنین محمولی نیز تنها یک سطح ندارد، بلکه نوعی تناسب و تناظر یک به یک میان آن سطوح را ارایه میدهد؛ یعنی نسبتهای متعددی میان سطوح متوالی موضوع و محمول بیان میکند. این استظهار بر اساس فهم ظاهریِ عرفی و ارتکازِ مقامِ تخاطب شکل میگیرد و از باب رعایت «مناسبات عرفی میان حکم و موضوع» است. بدون این نگاه فازی در تفسیر بسیاری از آیات و روایات دچار تکلف میگردیم و دفاع از بسیاری متون اخلاقی دشوار است. این مقاله در صدد ارایه یک روش تفسیری برای گزاره اخلاقی است و ذیل مقوله فقهالاخلاق میگنجد. دستاورد این مقاله گرچه کاملا عرفی و ارتکازی است، از دید نوع مفسران و شارحان حدیث مخفی مانده است. البته اشارهها و مؤیداتی برای آن در کلمات برخی از آنان دیده میشود.
چگونگی ترابط احساس و شناخت در متن دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی از دیدگاه ویلیام جیمز و ویلیام هاکینگ/ سیداحمد فاضلی
چکیده:
احساس و شناخت نزد فیلسوفان دین و عرفان، همواره بهعنوان دو مؤلفه سازنده دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی شناخته شده اند. در این میان دو تن از فیلسوفان دین غربی، جیمزو هاکینگ، بیش از دیگران در سازگار نمودن این دو عامل در متن دین و عرفان نقش داشته اند. چگونگی این تلفیق از دیدگاه این دو تن، موضوع بحث این نوشتار است. از دیدگاه جیمزسرچشمه عمیق تر دین، احساس است. جیمز هم تجارب عرفانی را از مقوله احساسات و عواطف میشمرد و هم آنها را دارای حیث معرفتی میداند؛ اما معرفت مورد نظر وی که در متن تجربه حاضر است، معرفتی بدون وساطت مفاهیم است. هاکینگ ماهیت دین را تجربه دینی و این تجربه را آمیختهای از احساسات دینی و ایدههای دینی میداند. این ایدهها در خودِ مرحله تجربه حضور دارند و بهنحوی بارزتر، بهعنوان نتیجه تجربه ظاهر میشوند. تجربه، اصل ایده و استدلال را فرا مینهد و در مرحله بعد، ذهن با بهرهگیری از آن تجربه، به رقمزدن مفاهیم، نظریات و استدلالهای روشن میپردازد تا به آنها ثبات و جایگاهی مستحکم دهد. پس هاکینگ تجربه دینی را نه تنها احساسی و شناختی، بلکه مفهومی و تقریبا نظری می داند؛ به گونه ای که مفاهیم و نظریات در درون خود آن وجود دارند و البته به شکلی کاملتر و روشنتر از آن زاده می شوند. بدینسان هاکینگ در انتقاد به جیمز، نه فقط معرفت غیرمفهومی را در متن دین راه می دهد، بلکه شناخت های مفهومی، حتی استدلالی را ریشه دار در خود دین و تجربه دینی میبیند.
محدودیت گزینشی ساختار مجهول در برجسته سازی و پرکردن شکاف اطلاعاتی مفاهیم ذهنی قرآن کریم/ الخاص ویسی، فرنگیس عباسزاده
چکیده:
زبان بازتابی از خصوصیات فردی و اجتماعی است که تضمین کننده روند تکاملی انسان در همه دوران بوده است. زبان ابزاری است برای برقراری کنش متقابل اجتماعی که به گفتار و نوشتار جهت میدهد و فرهنگ نظامی بنیادی و خاص از انتظارات، کنشها، هنجارها، آداب و رسوم با مبانی فکری – شناختی و ویژگیهای رفتاری و عقیدتی است که هویت جامعه را شکل می بخشد. هدف از این پژوهش کاوش درباره نقشهای زبانی و رمزگشایی از ساختهای زبانی است. در این پژوهش به روش توصیفی به بررسی ساختار مجهول به لحاظ ساختاری و معنایی پرداخته، روابط بین فرهنگی و نقش ترجمه به عنوان ابزار اصلی تعامل بررسی میکنیم. نتایج بررسیها نشان می دهد، میتوان از طریق ایدئولوژی های زبانی، گفتمان و ساختارهای زبانی را علیرغم تفاوت فرهنگی و ساختاری ژرف بین زبان مبدا و مقصد درک کرد. در ترجمه توجه به جنبه های صوری، معنایی و سبکی بسیار حایز اهمیت است. تحلیل متن به علت انتزاعیتربودن مولفۀ معنایی، پیچیده تر از بقیه سطوح می باشد. هر سطح مسایل و مشکلات خاص خود را دارد و ابهامها در هر سطح ممکن است ظاهر شوند. اگر در هر سطح با مسایل برخوردی معقول و آگاهانه صورت گیرد، از میزان ابهام در سطوح بعدی کاسته میشود؛ ازاینرو باید همواره این سطوح مختلف زبانی را مدّ نظر قرار داد.
تحلیل مفهومی و گزارهای قاعده زرّین اخلاق/ محمد کریمیلاسکی، احد فرامرز قراملکی
چکیده:
آنچه را بر خود می پسندی، بر دیگران هم بپسند.» این گزاره در اخلاق به قاعده زرین (طلایی) معروف است. به نظر میرسد دشواریهای نظری و کارکردیِ احتمالیِ قاعده به عدم وضوح محتوای آن باز میگردد. بررسی و تحلیل مفهومی و گزارهای این قاعده نشان می دهد مولفه های مهم این قاعده که عبارتاند از: «خود»، «دیگری»، «پسندیدن» و مشارالیه «آنچه» هر کدام حاوی دشواریهایی هستند که در آغاز، امکان فهم و عمل به قاعده را با تردید مواجه می کند. تحلیل گزارهای قاعده و نقایص ناظر برآن نیز به گونه ای با مولفه های مذکور پیوند میخورد. نوشتار حاضر با تدقیق در محتوای قاعده نشان می دهد خودگروی، نسبیگرایی فرهنگی، سلایق متفاوت در پسندها و ناپسندها و بیشماری افعال در مواجهه عملی با دیگران، هیچ کدام زیانی به قاعده نمی زند؛ در نتیجه امکان تصور معقول و عمل به قاعده وجود دارد.
علاقه مندان میتوانند جهت تکمیل اطلاعات و تهیه این فصلنامه به وبگاه فصلنامه علمی پژوهشی ذهن و یا پایگاه اینترنتی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مراجعه نمایند.
انتهای پیام/