به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شبستان، به منظور بررسی شاخصههای مدیریت اسلامی و نوع نگاهی که به مبارزه با مفاسد اقتصادی و ویژه خواریها دارد با حجت الاسلام والمسلمین محمدمهدی نادری قمی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، در خصوص شاخصههای این مدیریت به گفتوگو نشستهایم؛ گفتوگوی ما را با مولف کتابهای «قدرت در مدیریت اسلامی»، «نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه» و «نگاهی به عرفان اسلامی میخوانید:
* جناب نادری! مدیریت اسلامی که منجر به برقراری توازن و انضباط در جامعه میشود، چه تعریف و ویژگیهایی دارد؟
در مورد مدیریت اسلامی اولا باید توجه کرد که ممکن است از این واژه و ترکیب آن معانی مختلفی اراده شود و بر حسب آن معنا و تفاوت و ویژگیها، مباحث پیرامون آن نیز گوناگون شود. بنابراین، برداشتهای مختلفی درباره مدیریت اسلامی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنم. نخست این که برخی گفتهاند مدیریت اسلامی، مدیریتی است که به پیشرفت و توسعه و عزت جامعه اسلامی منجر شود اما بر این تعریف ایرادهایی وارد است.
* چه اشکال و ایرادی میتوان بر آن وارد دانست؟
این تعریف هیچ ویژگی خاصی برای مدیریت اسلامی در نظر نمیگیرد. به عبارت دیگر مدیریت اسلامی در این تعریف با سایر مدیریتها تفاوت خاصی ندارد و تنها ویژگی آن مدیریتی است که به پیشرفت و توسعه منجر میشود که با این رویکرد میتوان مدیریتهای غربی را نیز از همین جنس دانست و نوعا تمام مدیریتهای غربی نیز این مولفه را با خود همراه دارند؛ بنابراین ویژگی مدیریت اسلامی همان مدیریت غربی است که هیچ تفاوتی با آن ندارد.
البته این دیدگاه تنها فرضیه نیست و قائلان خاصی نیز دارد. افرادی در اوایل انقلاب بر این تعریف باور داشتند و آنها به دلیل آنکه اساسا مدیریت اسلامی را قبول داشتند، در این قالب ظاهری مدیریت اسلامی را تعریف میکردند اما اساسا آنها به تعبیر عامتر علم دینی را نفی میکنند.
اصطلاح دیگری که ممکن است برای مدیریت اسلامی در نظر گرفته شود این است که مدیریت اسلامی را به مدیران مسلمان تعبیر کنیم یعنی عملکرد مدیران اسلامی را در طول تاریخ مورد بررسی قرار دهیم اعم از کسانی که به عنوان حاکم و خلیفه بودند یا سایر کارگزارانی که مدیریت جوامع اسلامی را بر عهده داشته و آن را سامان میدادند لذا در این تعریف با مرور عملکرد آنها اصول و قواعدی که برای مدیریت خود به کار میگرفتند استخراج شده و نام این را مدیریت اسلامی مینهند.
* این تعریفی که ذکر کردید چطور؟ از چه ابعادی قابل بررسی و ملاحظه است؟
البته در این تعریف، پیامبر(ص) یا امیرالمومنین امام علی (ع) نیز مورد مطالعه قرار میگیرند اما طبق تعریف یادشده، این مدیریت اسلامی تنها به پیامبر(ص) اختصاص نداشته و همه افرادی که کار مدیریتی در جوامع اسلامی میکردند، سیره عملی آنها میتواند در اینجا مورد مطالعه قرار گرفته و ماحصل و نتیجه آن به عنوان پژوهشی در قالب مدیریت اسلامی استخراج و ارائه شود.
در حقیقت به تعبیر درست تر و دقیق تر مدیریت مدیران مسلمان، به مدیریت اسلامی تعریف میشود. مطابق با این تعریف طبعا این مدیران به مبانی و ارزشهایی معتقد بودند که مدیران غیر مسلمان آن مبانی و ارزشها را باور نداشتند لذا تحت تاثیر این باورها و مبانی عملکرد مدیریتی و اجرایی نیز تفاوتهایی خواهد داشت بنابراین، ویژگیهای مدیریت اسلامی به آن ویژگیهایی که تحت تاثیر ارزشهای اسلامی است، بازمیگردد.
اما یک تعریف نیز ذیل این معنا میتوان تشریح کرد که از آن خاصتر است؛ اینکه ما اختصاصا عملکرد امامان و رهبران معصوم (ع) را در شیوه مدیریتی مورد مطالعه و پژوهش قرار داده و حاصل آن را به عنوان روش مدیریت اسلامی ارایه کنیم. البته این اصطلاح میتواند از طریق پیشین قابل قبولتر باشد به دلیل آنکه در تعریف پیشین تمام مدیرانی که در جامعه اسلامی مدیریت میکردند مدنظر بود که بسیاری از آنها به لحاظ تفکر شیعی مشروعیت لازم را برای اجرای حکومت نداشتند یا اساسا شخصیت آنها موردپذیرش نیست اما این تعریف که سیره اجرایی رهبران معصوم را میتوان مورد مطالعه قرار داد و اصول و قواعدی از سیره آنها استخراج کرد و به عنوان مدیریت اسلامی مطرح کرد، میتواند قابل قبول باشد، این امری است که در بحث تحقیقات وجود دارد و ماحصل آن می شود مدیریت اسلامی.
در حقیقت اینجا میتوان تعریف پررنگتری از مدیریت اسلامی مشاهده کرد به دلیل آنکه در این جایگاه رهبری و مدیریت جامعه به دست رهبران معصوم بوده که آن ارزشها و مبانی اسلامی به صورت کامل در مدیریت آنها نمود پیدا کرده که البته این شیوه با مدیریت غربی تفاوتهای اساسی خواهد داشت.
* با این توصیفی که اشاره کردید آیا میتوان به مصادیق و نمونههایی از این مدیریت اشاره کرد؟
بله؛ به طور مثال در مدیریت اسلامی منافع صرفا به امور مادی محدود نمیشود اما در تفکر غربی عمدتا منافع مالی در نظر است بنابراین، برنامه ریزیها، هدف گذاریها، تصمیم گیریها، کنترلها، ارزشگذاریها و … حول این محور منافع مادی صورت میگیرد در حالی که مدیریت اسلامی با توسعه منافع مادی و اخروی با آنچه که در مدیریت غربی رایج است، تفاوت جدی دارد.
اصطلاح دیگری که میتوان در این زمینه به آن اشاره کرد این است که برخی افراد قایلاند مدیریت اسلامی، مدیریتی است که تحت تاثیر مبانی فلسفی و ارزشهای اسلامی بررسی شود. به عبارت دیگر برای اینکه مدیریت را اسلامی کنیم، باید ببینیم مبانی فلسفی اسلامی چه تاثیری میتواند بر مدیریت بگذارد. مثلا یکی از مبانی فلسفه اسلامی عبارت است از باور به خدا و اینکه عالم سرآغازی دارد و دیگری باور به معاد است که این دو مبنای تفکر فلسفی که از آن به باور آغازین به نام خدا و مبادی به نام معاد با تولد و حضور خدا در صحنه هستی، در این زمان نگاه ما نیز به مسائل متفاوت میشود از جمله اینکه ما در عرصه مدیریتی نمیتوانیم تصمیمهایی بگیریم یا برنامههایی داشته باشیم که مدیریت ما به سمت خلاف اهداف الهی به آنچه که باید ذیل مدیریت خداوند تعریف شود، سوق داده شود. خدای متعال برای تمام هستی ابر برنامههایی در نظر داشته و اهداف خاصی از خلقت دارد.
بنابراین، بندگان نباید به گونهای برنامهریزی کنند که برنامههای آنها در تعارض با مدیریت الهی باشد. مطابق با این دیدگاه، ویژگیهایی که در نظر گرفته میشود در مدیریت غربی غایب بوده و کسی که کاری به این قبیل مسایل ندارد، نمیتواند مدیریتی مطابق با مدیریت خداوند را اعمال کند اما وقتی ما مبانی فلسفی به نام باور به خدا را موردپذیرش قرار میدهیم، در این زمان تاثیر آن در جای مدیریت دیده میشود.
به طور مثال یک مدیر نمیتواند در برنامهریزی خود تصمیمی بگیرد که آن هدف و برنامهریزی، ناقض برنامهریزیها و اهداف عالی مدیریت خداوند در پهنه هستی باشد. همچنین، یک مدیر مسلمان باید ارزشهای الهی و اسلامی را مدنظر قرار دهد که در این صورت است مدیریت او با مدیریت غربی تفاوت خواهد داشت و زاویه پیدا خواهد کرد.
همچنین، برای مثال یکی از ارزشهای اسلامی امانتداری است بنابراین، یک مدیر مسلمان اگر بخواهد اسلامی رفتار کند، باید امانتداری را لحاظ کرده و از خیانت به دور بماند. با این رویکرد اخلاقی شیوه مدیران مسلمان در فضای سازمانی و فرهنگ سازمانی حاکم بر سازمان اسلامی متفاوت خواهد بود با آنچه که در مدیریت مصطلح غربی مشاهده میکنیم.
یا راستگویی و ایثار از ارزشهای اسلامی هستند که تحت تاثیر این ارزشها شیوه مدیریت مسلمانان تفاوت دارد مثلا در مدیریت غربی برای رسیدن به منافع مادی و حفظ سود خود حاضر میشوند بخشی از تولید و محصولاتشان را نابود کنند. به طور مثال گاهی آمریکا محصول گندم خود را به دلیل حفظ قیمت بازار به دریا ریخته و نابود میکند. این در حالی است که میلیونها انسان گرسنه در کشورهای مختلف در همین زمان به این گندم نیازمندند اما مدیریت غربی چیزی به نام ایثار و منافع معنوی را نمیشناسد و به آن قائل نیست، بنابراین، دست به نابودی محصول خود میزنند تا منافع بزرگتری را حفظ کنند. اما در مدیریت اسلامی این عملکرد هم به لحاظ اخلاقی محکوم است و هم به لحاظ شرعی حرام.
*با تمامی تعاریف و مباحثی که ارائه شد، چه تعریف نسبتا دقیقی میتوان از مدیریت اسلامی داشت و چه نتیجهای میتوان از این بحث گرفت؟
بنابراین، مدیریت اسلامی به معنای صحیح آن است که ما در شیوه اداره و مدیریت خود به مبانی اسلامی پایبند باشیم و مبانی تفکری و عملی و ارزشی و اسلامی در حیطه مدیریت و سازمان رعایت شود در این صورت است که شیوه مدیریت اسلامی با آنچه که امروز به عنوان مدیریت مطرح است، تفاوت های اساسی پیدا میکند.
انتهای پیام/