| امروز شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشت؛


الگوهای کلان تولید علم دینی

حجت الاسلام سید مهدی موسوی سه پرسش اساسی در حوزه علوم انسانی را مطرح کرده و به آن پرداخته است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی موسوی، محقق و پژوهشگر می گوید: سه پرسش اساسی که هر متفکر علوم انسانی باید پاسخ بدهد: نگاه متفکر به علوم انسانی موجودی که در غرب شکل گرفته است چگونه می باشد؟ متفکر در مقام تعارض میان آموزه های دین و علوم انسانی موجود، چه مدلی را برا حل این تعارض ارائه می دهد؟ برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی، الگوی کلان یک متفکر چیست؟

در پاسخ به سوال اول که ما باید در مواجهه با این غرب چه کار کنیم. به نوعی چند پاسخ داده شده:

بی اطلاعی نسبت به غرب

یک پاسخ این بود که عموم مردم گفتند ما بی خیال و بی تفاوت از این دشمن و این رقیب جدی که وارد جهان اسلام شد هستیم. عمده مردم ما خواب بودند، عمده اندیشمندان جهان اسلام خواب بودند. اصلا هیچ اطلاعی نداشتند که در عالم غرب چنین اتفاقاتی دارد می افتد، عمدتا هم همزمان با صفویه، عمده کشور های جهان اسلام درگیر درگیری های داخلی هستند؛

مواجهه از سر حیرت نسبت به ابزار نظامی غرب

یک گروه دیگر که اطلاع جدیدی پیدا می کنند، در ایران عمدتا از زمان بعد از جنگ های ایران و روس است که ما یک ضرب شست محکمی از روسیه خوردیم و آن هم به خاطر سلاح های گرم روسیه است؛ برای عباس_میرزا این سوال مطرح می شود که چرا یک کشور اروپایی مثل روسیه توانست بر ما غلبه پیدا کند و این سوال اولین مواجهه ما با غرب هست که یک مواجهه از سر حیرت با ابزار نظامی غرب می باشد. بعد ها این نگاه توسط امیرکبیر خیلی مفصل تر مطرح و زمینه ساخت و ایجاد دارالفنون فراهم می شود که در دارالفنون قرار بود علوم جدید مانند علوم نظامی و جغرافیایی را بیاورند و در آن جا تدریس کنند و آموزش بدهند.

این مواجهه ما یک گام عمیق تر شد و تبدیل شد به مواجهه_فکری. فهمیدند که مشکل ما نداشتن علم، نداشتن قانون و نداشتن سیاست است. در صورتی که در کشور های غربی قانون و سیاست و علم هست. کسانی مثل ملکم_خان، آخوندزاده‌، مثل طالبوف که رفتند و جذب مظاهر علمی و قانونی و فلسفی غرب شدند، نه هنوز مواجهه عمیق با فلسفه غرب! یکی از آن ها مثلا جذب اندیشه های سوسیالیستی شد، مثل آخوند زاده. یکی جذب قانون مداری لیبرالیستی شد، مثل ملکم خان که این افراد سعی کردند رساله های آن ها را ترجمه کنند و این ها به داخل کشورمان بیاورند.

مواجهه غرب ستیزانه

گروه سوم هم که نگاه سلفی گری داشتند و از همان ابتدا کل مظاهر تمدن غرب را نفی کردند. گفتند این ها کلا باطل و شیطانی است و باید نقد کنیم. یک مواجهه ستیز با غرب پیش گرفتند که تا به امروز هم در جهان اسلام هستند.

جریان احیاگری دینی

چهارمین جریان مهم و اساسی ای که شکل گرفت، جریان احیاگری دینی است. جریان احیاگری دینی که بر پایه روش_اجتهاد_اسلامی شکل گرفت؛ می دانید که پایه گذار احیاگری را سید_جمال_الدین_اسدآبادی می دانند. به نوعی در جهان اسلام سید جمال الدین اسد آبادی نسبت سایر جریان ها با یک نگاه دقیق تری از ظرفیت های درون جهان اسلام و از ظرفیت های جهان غرب آمد و مدل و الگویی را برای مواجهه با تمدن غرب و احیاء هویت اسلامی ارائه داد که جامعه اسلامی بتواند قد علم کند که در این بین جریان احیاگری دینی یا احیاگری اسلامی مطرح شد و این جریان یکی از جریان های پر قوتی است که تا به امروز حضور دارد.

به نظر ما بهترین جریان برای پاسخ به این سوال ها در طول تاریخ، این جریان احیاگری دینی است. نه جریان غرب زدگی یا سوسیالیستی و لیبرالیستی پاسخ درستی به این انحطاط و ضعف جهان اسلام است و نه جریان های ستیز، چه ستیز های چپ گرایانه و چه ستیز های سنتی صوفی گرایانه یا سنتی طالبانیسم و وهابیت و این ها پاسخ مناسبی به غرب نمی دهند.

در ایران دوره جریان احیاگری دینی تحول داشته است:

بیداری اسلامی

اولین دوره جریان احیاگری دینی توسط خود سید جمال الدین اسد آبادی به اسم بیداری اسلامی طرح شد که هدف از بیداری اسلامی، بیدار کردن جهان اسلام از این خواب غفلتی است که ۲۰۰-۳۰۰ سال جهان اسلام را مشغول به خودش کرده است. عمدتا از حمله مغول به این طرف جهان اسلام به یک رخوت و یک درون گرایی شدید گرایش پیدا کرده است و از بیرون خودش و توانمندی خودش غافل است. سید جمال جریان بیداری اسلامی را برای احیای هویت اسلامی مطرح می کند.

در کشور های عربی متاسفانه نهضت سید جمال الدین اسد آبادی مغفول واقع می شود. «محمد عبده» تا حدودی ادامه می دهد اما متاسفانه شاگرد محمد عبده، «رشیدرضا» این جریان را به سمت سلفی گری به انحراف می کشاند. در پاکستان اما این نهضت توسط محمد_اقبال_لاهوری قوی تر است و کتاب مهم احیاء_تفکر_دینی در این باب می نویسد که به تعبیر_شهید_مطهری یکی از بهترین کتاب هایی است که در ۱۰۰-۱۵۰ سال اخیر نوشته شده است که سه- چهار ترجمه هم از این کتاب هست. بسیار کتاب خواندنی و ارزشمندی است که البته شهید مطهری به بخش هایی از این کتاب نقد های جدی ای وارد کرده است، اما این کتاب جزء اولین کتاب هایی است که می شود بحث تئوری علم_دینی و علوم_انسانی_اسلامی را در آن ردیابی کرد. البته در آثار خود سید جمال الدین اسد آبادی هم قابلیت ردیابی زیادی دارد، اما در احیاء تفکر دینی اقبال لاهوری این خیلی مفصل تر است.

دوباره در جریان شرق آسیا و در شبه جزیره، آن طرح اقبال خوب فهمیده نشد و توسط برخی از شاگردان اقبال از جمله ابواعلی_مودودی‌ و دیگران ادامه پیدا کرد، اما نه به آن قوت علمی ای که اقبال آن موقع داشت.

نهضت عدالتخانه

در مرحله دوم تبدیل شد به نهضت عدالت خانه و علمای عدالت خواه ما رفتند به این سمت که ما باید در کشور عدالت خانه راه اندازی کنیم که هدف از عدالت خانه احیاء_حقوق_ملت بر اساس آموزه های دینی بود. اما متاسفانه چون نگاه کاملا عمیقی به بحث عدالت خانه وجود نداشت و همچنین علم عدالت خانه تولید نشده بود، روشنفکران غربی توانستند عدالت خانه را به سمت مشروطه خواهی هدایت کنند یا به انحراف برسانند.

مرحله سوم در نهضت احیاء دینی به سمت مشروطه خواهی رفت و علما دوباره با این مشروطه خواهان همراه شدند تا که هدف از مشروطه خواهی شکل گیری مجلس اسلامی باشد. اما دوباره در این جا علم متناسب با مجلس اسلامی را تولید نکردند، علوم لازمی که برای شکل گیری مجلس لازم بود، وجود نداشت، در نتیجه همان رساله های غربی را آوردند و #ترجمه کردند و مبتنی بر همان شروع کردند و مجلس اسلامی را ساختند. اولین و مهم ترین رساله ای که برای مشروطه نوشته شده است، رساله_تنبیه_الامه هست که دو سال بعد از مشروطه نوشته شده است. دو سال بعد از این که مجلس شکل گرفته است، کار های خودش را کرده است، اساس نامه اش را نوشته است، استقرا پیدا کرده است، مرحوم نائینی "کتاب تنبیه الامه" را نوشت.

آموزش و پرورش اسلامی

مرحله چهارم جریان احیاگری دینی بعد از این شکستی که در مشروطه خورد، شکل گیری آموزش و پرورش اسلامی، موسسات و مطبوعات اسلامی است. متفکران داخلی و حتی متفکران جهان اسلام گفتند خوب تنها راهی که ما می توانیم به وسیله آن اسلام و نهضت اسلامی را احیاء کنیم، آموزش و پرورش اسلامی است. مثلا  آیت الله بروجردی فعالیت بسیار زیادی برای راه اندازی موسسات مختلف در تهران، هامبورگ و کشور های مختلف راه انداخت. در همین حال چند تن از بزرگان تهران شروع کردند به درست کردن مدارس اسلامی. ‌یک سلسله مجموعه هایی که راه حل بحران جامعه اسلامی را تربیت عالمِ دین مدار دانستند یا متدینی که از علوم جدید فقط اطلاع داشته باشد ولی در حوزه فردی خود هم آدم دین داری باشد. نمونه بسیار اعلی این جریان نهضت آزادی شد؛ یعنی تربیت کسانی مثل آقای بازرگان، آقای_صحابی و فعالیت هایی که این ها انجام دادند.

نهضت آزادی انسانی های متدینی هستند که یا فیزیک دانند، یا شیمی دانند، یا زیست شناسند و تعارضی هم میان علم و دین قائل نیستند و می گویند دین در حوزه و عرصه های فردی کارآمد است وعلم هم در حوزه و عرصه های اجتماعی و این ها هیچ تعارضی هم با هم ندارند.

 از سال ۱۳۲۰ تا سال ۱۳۵۰ دغدغه اساسی متفکران جهان اسلام نه تولید علم دینی، بلکه تولید آموزش و پرورش اسلامی بود.

گام پنجم، مرحله ی انقلاب اسلامی است. حضرت امام برای پاسخ به آن سه سوال کلان که ما در مواجهه با تمدن غرب و علم غرب و فرهنگ غرب و نقاط ضعف خودمان باید کار کنیم، بحث انقلاب اسلامی را طرح می کند و می گوید که تا جامعه اسلامی در اختیار ما نباشد، تا حکومت در اختیارمان نباشد، ساخت مدرسه و حزب و کار های این مدلی، مشکلی از مشکلات جهان اسلام حل نخواهد کرد و به نوعی این گام پنجم کامل ترین گامی است که برداشته شده است که توسط حضرت_امام برای مدیریت_اجتماعی طرح شده است. برای ساخت نظامات اجتماعی اسلام، شاگردان و دوستان حضرت امام از جمله  شهید_مطهری و حتی شهید_صدر در عراق در همین فضا سیر می کنند؛ یعنی کتاب های فلسفتنا و اجتماعنا و اقتصادنای شهید صدر، یا کتاب "اصول فلسفه و روش های رئالیسم علامه_طباطبایی، اسلام و مقتضیات زمانه" استاد مطهری، متوجه بحث  نظام سازی_اجتماعی است، نه دیگر ساخت فرد و انسان های خوب. در دوره قبل ما به دنبال ساخت تک به تک آدم های خوب هستیم، اما الان می گوییم که باید یک جریان و یک نظام اجتماعی شکل بگیرد که آدم ها وارد این نظام بشوند و خودشان شکل بگیرند نه این که برویم و برای تک به تک این ها برنامه ریزی جزء به جزء کنیم.

بنابراین مرحله پنجم، گام انقلاب اسلامی است و به نوعی ضرورت علم دینی و ضرورت علوم انسانی اسلامی در این گام است که خیلی خوب خودش را نشان می دهد.

تمدن نوین اسلامی

مرحله ششم که مقام_معظم_رهبری طرح کرده اند، گام تمدن نوین اسلامی است و اگر شما به آن گام معتقد باشید و بخواهید خودتان را در راستای تمدن نوین اسلامی تعریف کنید، قطعا بحث تولید علم دینی و تولید علوم انسانی اسلامی متناسب با تمدن اسلامی، حتی از تولید علم برای انقلاب اسلامی باید سطح و گستره وسیع تر و عمیق تری داشته باشد.

انتهای پیام/

کد خبر : 50671
تاريخ ثبت خبر : 11 مرداد 1396
ساعت بارگزاری خبر : 12:37
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)