| امروز چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از حسینعلی رمضانی؛


اسلام تلاقی جسم،فکر و روح/انسان نقطه اتصال عالم تکوین با عالم تدوین

اسلام نقطه تلاقی جسم، فکر و روح بوده و حکمت متعالیه حکیم ملاصدرا، نشانی از جمع این ابعاد در نمایندگان مشربهای علمی، مشائی.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، حسینعلی رمضانی، کارشناس علوم انسانی و مدرس دانشگاه در یادداشتی به موضوع (عالم، عاقل و عارف) پرداخته است:

وجود تکوین در سه ساحت فیزیک، متافیزیک و غیب قابل تفکیک و تشخیص است. وجود تشریع نیز در سه ساحت احکام، کلام و اخلاق قابل تمییز است.

وجود انسان نیز در سه بعد جسم، فکر و قلب ترسیم است. انسان حایل بین وجود تکوینی و وجود تشریعی بوده و برای رسیدن به ساحت فیزیک از ابزار جسم و حواس بهره میگیرد و برای درک حقایق متافیزیکی از بعد عقلی استفاده کرده و جهت رسیدن به معنا و حکمت نهفته در پدیدهها که در عالم غیب تدبیر میشوند با بهرهگیری از قلب سلیم به سیر و سلوک خواهد پرداخت.

انسان جمعالجمع عالم تکوین و تشریع؛ کتاب تدوین حق را با خطابات آیات الهی برای تادیب ابعاد وجودی و کسب حقایق تکوینی، اعم از آیات آفاقی و آیات انفسی از لایه نگاه حسی به صحف که عبادت است، به لایه عقلی که تفسیر آیات است، برای رسیدن به معنای اول واضع کلمه و بطن آیات به بعد قلبی رجوع میکند.

ابزار به ودیعه نهاده شده برای رسیدن به نظام موضوعات و پاسخ چیستی حقیقت؟ به چگونگی دستیابی آنها با رجوع به آیات و روایات روی میآورد.

خطابی از جنس احکام که شرعیات را تاکید دارد و باید رفتار شود و با رعایت حدود عمل شود. خطابی دیگر از جنس کلام که اعتقادات و اصول را بیان داشته و نحوه تادیب عقل را برای کشف حقایق مفهومی و برهانی برشماری میکند و خطاب نهایی از جنس باید و نبایدهای اخلاقی است که نحوه سلامت نگه داشتن قلب بیان نموده و این ابزار را آماده کسب حقایق نوری و شهودی مینماید.

انسان نقطه اتصال عالم تکوین با عالم تدوین است. انسان همچون کتاب تدوین از بطنی به بطن دیگر قابل تفسیر، تعبیر و تأویل است. انسانها همچون کتاب تدوین ورق میخورند و خواندنی هستند.

یک نیت قلبی نشان از معنای باطنی او دارد، یک نوشتار و یا گفتار، نشانی از تفکر و حساب و کتابی عقلانی داشته و در رفتار او از دیدن، شنیدن، رفتن، آمدن، ارتباط گرفتن، پوشیدن، خوردن، خریدن و… معنایی از برداشت بصری را که نظر به ظاهر کلمه وجودی انسان است را برای دیگران معنا میکند.

برداشتی از جنس عرفی و ظاهری، برداشتی تفسیر، تفهمی و گفتمانی و در نهایت برداشتی از جنس رفتن در لایههای نیات و پشت پردههای رفتاری و گفتاری که هریک باید مسیر حقیقی را طی نماید.

عالم تجربی و حسی که بر رفتار پدیدهها نظر میکند، فیلسوفی عاقلمآب که بر مفاهیم و صغری و کبرای گزارهها و نطق متمرکز میشود و عارفی که بر جان و جانان دل داده و از ظاهر و مفهوم و منطوق به معنا و ذوق توجه دارد.

اولی بر جزئیات، دومی بر کلیات و سومی بر ذات الشیء مینگرد. یکی را با اعداد و کمیات، دیگری را با مفاهیم و گزارهها و کیفیات و آن آخری را با معنا سرو کار است.

حرکت حسی بر استقراء، حرکت فکری بر قیاس و حرکت از جنس رعایت ادب که بر پایه رعایت فضایل و رذایل استوار است. عالمی که گرفتار فیزیک و عاقلی که گرفتار مفهوم و عارفی که گرفتار و مجنون دلدار است. آن که مسیر تعلیمی را برای کسب لایهای از حقیقت طی نماید و آن که مسیر تفهیم را برای رسیدن به نقطه تفاهمی منطقی درگذرد و دیگری که در مسیر شدنِ دائمی، از تزکیه نفس بهره گیرد تا نور بیند و نور شود و بر عالمیان بتابد.

آنکه توجهاش بر جسمانیت بوَد در غریزه و میل بعد حیوانی گرفتار آید، آنکه تمرکزش بر عقلانیت بوَد در قیاس شیطانی و انانیت «أنا خیرٌ منه» در حال دست و پا زدن و آن کس که بر تادیب نفس و سیرو سلوک دائمی بپردازد و از دنیا و مافیها عبور کند در فقر ذاتی خویش فخر فروش دو طایفه قبلی است و شعار تفویض امر بر الی الله و انت غنی الحمید را زمزمه و ورد زبان، رفتار و نیاتش میکند. علم و سیطره بر طبیعت حاصل تلاش عالم، فلسفه و قدرت اقناع و توجیه نهایت هم فیلسوف و معنا و حکمت پشت پرده همه پدیدهها عنایت حضرت حق به عارف بالله است.

عالم با مفهوم بنیادی تغییر «وَماَلَها مِن قَرار»؛ عاقل در چنبره رسیدن به امر کلی در قیاس بین مفاهیم و تکاثر برآمده از فهم پلورالیستی از حقیقتی نه چندان ثابت و عارفی که بر معنای وحدت کوثر طریقتش را طی مینماید.
قشر اول همچون ارسطوی تجربی درگیر علوم فیزیک، زیست و شیمی و علوم سفلی؛ قشر ثانی مانند افلاطون درگیر عدد و هندسه و غار مُثُل در احاطه علوم وسطی و قشر ثالث که همچون شیخ اشراق در حال محرِم شدن و مَحرم شدن به عالم اسرار و «سرّ مگو» در تلاطم دائمی در عالم معنا و علوی مشغول هستند.

 در حالی که چشم یکی درگیر میدان دید(Observation) حسی بوده و ملاک حقیقت را بصر میداند و گوش آن دیگری به مفاهیم مجعول بشر با قدرت ناطقیتش معطوف است؛ فؤاد عارف در حال شکار معانی والا، از زمین مکان و فرآیند زمان گذشته و در سعه بینهایت وجود أنفسی در گشت و گذار و حضّ بردن است.

با نگاهی دقیق بین ابعاد هستی، ابزار معرفت و انسان؛ میتوان انطباقی چندوجهی بین اجزای ساختاری و هویتی آنها با یکدیگر مشاهده نمود و اسلام به عنوان کاملترین دین، هیچ یک از این ابعاد هستی، لایههای معرفتی و سطوح انسانی را مورد غفلت قرار نداده است.

اسلام برای جسمانیت انسان؛ علم الاحکام، برای عقلانیت انسان علمالکلام و برای قلب انسان علم-الاخلاق را بیان داشته است. نکته اصلی در اینجا اهمیت و جایگاه علمالاحکام که بر رفتار معطوف شده و با تعیین حدود پنج‌گانه شرعی مخاطب خود اعم از فرد انسانی، جامعه و هستی و مخلوقات غیر از انسان را با محوریت خود انسان، در تعیین روابط صحیح و در سیر تغییر و تکامل مورد خطاب قرار داده است.

انسان متشرع با رعایت احکام و حدود و ثغور تعیین شده ابتدا جسم را مودب کرده و در ادامه عقل خویش را با برهان و قلب را با موعظه و در کل با حکمت همراه مینماید. «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَه»

سیر تشکیکی و ذومراتبی کسب حقیقت باید از مسیر تادیب نفس عبور کند و این امر در این عالم مادی بر پایه ابزار مادی و محرکهای مادی است.

قلب سالم در اثر تزکیه و پرهیز اعضا و جوارح حاصل شود. چشم، گوش، زبان، دهان، شکم و ماتحت آن، دست و پا، باید با رعایت حدود الهی مؤدب شده و از هرزهخوری، هرزهبینی، هرزهشنوی، هرزهگویی و هر چیزی که نشان از عدم اعتدال و تعدی از حدود شرعی است، پرهیز کنند.

با این کار قلب انسان صیقل خورده و از زنگار گناه پاک شده و اماده کسب حقایق میشود. اسلام جمع بین ابعاد جسمی، فکری و قلبی انسان است؛ و انطباق کتاب تدوین حضرت حق با کتاب تجسیم و تکوین است.

اسلام نقطه تلاقی جسم، فکر و روح بوده و حکمت متعالیه حکیم ملاصدرا، نشانی از جمع این ابعاد در نمایندگان مشربهای علمی، مشائی و اشراقی بوده است.

انتهای پیام/

کد خبر : 68608
تاريخ ثبت خبر : 8 خرداد 1397
ساعت بارگزاری خبر : 10:42
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)