| امروز سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲ |
سرخط خبرها:

چیستی و چگونگی تمدن نوین اسلامی(۱)؛


استکبارستیزی در ذات تمدن اسلامی است

تمام مکاتب فکری و بشری، دارای مبانی خاصِ خود هستند و این مبانی، در نظریات و تئوری های این مکاتب تأثیرگذار اند. بحث تمدن نوین و یا اصول تمدنی که مرتبط با مسائل اجتماعی و جامعه شناختی است، از این چارچوب جدا و مستثنی نیست.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شبستان، بررسی و تحلیل پروسه دستیابی به مختصات تمدن نوین اسلامی و نیز تشریح چرایی و چگونگی پیاده سازی  این معنا در چارچوب فکری و نظری جامعه اسلامی، مقولاتی اند که ما را بر آن داشتند تا گفت وگوی مشروحی با حجت الاسلام والمسلمین محمدناصر سقای بی ریا، استاد حوزه و دانشگاه ترتیب دهیم که قسمت ابتدایی آن، در ادامه به حضورتان تقدیم می شود:

تعبیری که با عنوان «تمدن نوین اسلامی» مطرح می شود چه معنایی دارد و دایره شمول آن چیست؟

تمام مکاتب فکری و بشری، دارای مبانی خاصِ خود هستند و این مبانی، در نظریات و تئوری های این مکاتب تأثیرگذار اند. بحث تمدن نوین و یا اصول تمدنی که مرتبط با مسائل اجتماعی و جامعه شناختی است، از این چارچوب جدا و مستثنی نیست. نگاه اسلام به فلسفه و تاریخ زندگانی بشری که دارای تمدن هایی بوده اند، از این جهت است که این مناسبات در تشکیل و پی ریزی مبانی جهان شناختی و هستی شناسی آنان تأثیرگذار بوده است. در بررسی تاریخ و حیات انبیای الهی(ع) در قرآن کریم و سیر تحولی آنها، ظهور و افول اقوام بیان شده است. دیدگاه قرآن کریم در باب هبوط انسان به زمین و معاش او در این جایگاه به این صورت است که خداوند او را در این پروسه، مورد آزمایش قرار داده است. در سوره مبارکه ملک، خداوند می فرماید: «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ یعنی مرگ و حیات خلق نشده اند، مگر برای آزمودن انسان ها، تا مشخص شود که چه شخصی عمل نیک انجام می دهد و چه شخصی در پی عصیان و کج روی است. این رویکرد هم در سطح شخصی مورد نظر است و هم در سطح اجتماعی.

قرآن کریم در باب پیدایش امّت های پیشین و تحولات صورت گرفته در زندگانی آنها، سنّت های الهی را تبیین می کند.

بنابر این، اگر خواسته باشیم، فلسفه تمدنی را از منظر اسلامی بررسی نماییم، می بایست به فلسفه تحول تاریخ بشر در لسان قرآن کریم مراجعه کنیم.

قرآن چه تعبیری از این فلسفه دارد؟

خداوند در باب خلقت انسان، او را بَرگرفته از زندگانی زن و مرد در کنار یکدیگر معرفی می نماید. ارسال انبیاء الهی(ع) و نزول کُتب آسمانی در جهت رستگاری بشر نیز، در همین راستا تعریف و تشریح می شوند. این حیات اجتماعی انسان است که منشأ حرکت او به سمت صلاح و رستگاری و یا کج روی و انحطاط خواهد بود. در قرآن کریم خداوند می فرماید: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ». عدالت خواهی و ترویج توسعه همگانی، مهمترین رویکرد تمدنی از منظر شریعت و دیدگاه دینی است. پیچیدگی و رشد و توسعه علمی و فناوری انسانی در طول زمان، باعث نزول کُتب و دستورات الهی بر همین پایه و اساس بوده است. انبیاء(ع)، نو به نو، همگی بر اساس نیازمندی های انسانی مبعوث شدند تا این چرخه به رسول خاتم(ص) در دوران آخرالزمانی رسیده است. در دوران نبوّت حضرت ختمی مرتبت(ص)، بشریت به سطحی رسیده بود که می شد شریعتی که در بَرگیرنده تمام وجوهات انسانی باشد، برای او به ارمغان آورد. در رسالت حضرت رسول اکرم(ص) تمامی زحمات و مرّارت های انبیای الهی(ع) به منصه ظهور و تجلّی غایی خود رسیدند و این وجود مبارک(ص)، با استیلای حق و حقیقت بر ظلمت و تباهی، آخرین میخ را بر تابوت ابلیس رجیم، وارد نمودند. قرآن کریم در این باب می فرماید:«هُوَ الَّذی أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدىٰ وَدینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَلَو کَرِهَ المُشرِکونَ».

ما می بایست از این ظرفیت عظیم و منبع سترگ، در جهت کامیابی انسان و سعادت فردی و اجتماعی او بهره برداری نماییم. خداوند با توجه به تمام ظرفیت ها و پتانسیل های به ودیعه گذاشته شده در وجود آدمی، او را مختار نموده و به تعبیری تمامی افعال و سکنات انسان در عالم ناسوت اختیاری است. خداوند آدمی را متوجه تکالیف خود می نماید، ولی او را ملزم و مجبور به انجام فعلی نمی دارد. اگر فرد و یا گروه و یا جامعه ای خود را نسبت به تکالیف تأکید شده، بی تفاوت و بی مسئولیت بپندارد؛ قطعاً به صراط فلاح و رستگاری وارد نخواهد شد. از آن سو اگر جامعه ای خود را ملزم به ادای تکالیف و نشر ارزش های الهی بداند، طبق فرموده قرآن کریم که می فرماید: «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»؛ قطعاً به صراط سعادت و بهروزی وارد شده است. تشکیل صفوف مؤمنین و صلحا و انبیاء(ع) در مقابل طاغوتیان و منحرفان و کژاندیشان، هماوردی است که در طول تاریخ و از زمان هبوط آدم به زمین، همواره وجود داشته است.

ظالمان و سفاکان تاریخ همواره، عدالت خواهی مؤمنین را در عناد با منافع و تمایلات خود می دیدند و از این جهت پیوسته در صدد از بین بردن این جبهه متعالی بوده اند. امروزه و در دنیای معاصر این معنا به روشنی قابل مشاهده است که جهان سکولار و دنیای  زّر و زور غرب، سیل انواع کینه توزی ها و عداوت ها را به سوی دنیای اسلام و ملّت های مسلمان، بخصوص نظام جمهوری اسلامی روانه کرده است. این ظرفیت ظلم ستیزی و استکبارستیزی نظام جمهوری اسلامی است که دنیای متظاهر و چپاول گر غربی را در مقابل ایران اسلامی، قرار داده است.

غایت تمدن اسلامی که با ظلم ستیزی عجین است، چیست؟ آیا این غایت می تواند انگیزه های بالقوه آدمی را برای استکبارستیزی بالفعل کند؟

با تمام این تفاصیل و بنا به فرامین قرآن کریم، خداوند متعال سرانجام و نهایت رویکرد ظلم ستیزی و استکبارستیزی و استقامت در مسیر عبودیت را، صالح و نیکو بیان کرده است. این معنا قابل قبول نخواهد بود که هدف از ارسال رُسُل، برای بشریت، فقط موعظه بوده است. تعریف اسلام و قرآن کریم از دین، یعنی انسجامی که تمام زوایای زندگانی بشر را در بَر می گیرد. این مفهوم برای کوچکترین نیازهای انسانی تعریف و برنامه دارد. در تفسیر معنای تمدن، قطعاً رویکرد پیشرفتی و اعتلایی جامعه، مفهوم مختص به خود را دارا خواهد بود. این تبیین که در لسان قرآن به آباد کردن زمین معنا شده، نمی بایست در برنامه ریزی های تمدنی، مغفول بماند. می بایست توجه داشت که آباد کردن زمین، با رشد اقتصادی و فرهنگی و فناوری و تکنولوژی میسور خواهد بود. در این مسیر تفاوت دیدگاه اسلامی با سایر دیدگاه ها در این مفهوم است که اسلام، پیشرفت و توسعه و تکامل را در سایه عدالت اجتماعی و برابری همگانی می طلبد. خدمت به خلق، در این مختصات جایگاه رفیعی دارد و این معنا با جاه طلبی و خودبینی و خودبزرگ بینی، معارض است.

در دیدگاه اسلامی، منفعت رسانی به مخلوقات خداوند، باعث رشد و اعتلا و کمال انسانی، دانسته شده است. در بررسی سیره حضرت امیر(ع) مشاهده می گردد که این وجود نازنین، در ایامّی که بنا به عهدشکنی، از خلافت کنار بودند، به آبادی زمین و مزارع و وقف کردن آنها برای مردم در جهت رفع گرفتاری ها و معضلاتشان، مشغول بودند. حضرت امیر(ع) به تنهایی با مجاهدت ها و تلاش هایی که انجام دادند، در شهری مانند مدینه توانستند رونق اقتصادی و آبادانی ایجاد کنند. مهمترین مسئله و دغدغه ما در مقؤله تمدن سازی و نگاه به وضعیت اجتماعی جامعه، تکریم و پاسداشت مکارم اخلاقی و مهمتر از آن، خدمت به خود انسان است. ما بر این اعتقادیم که خدمت به انسان است که آدمی را به مقام قرب الهی نائل می کند. بنابر این، در مسیر عبادت و عبودیت خداوند منّان، وجود تمدن غایی الهی، امری است اجتناب ناپذیر.

در طول تاریخ انسان های پاک و خداجوی و مؤمنی وجود داشته اند که بنا به وسعت و توانایی ها جامعه را به سوی کمال و تعالی سوق داده اند. انبیاء(ع) و اولیای الهی(ع) همگی از این جمله هستند. در دوران معاصر، این رویکرد، با شروع نهضت حضرت امام خمینی(ره) و جانفشانی های شهیدان والامقام در راه پاسداری از اسلام و آرمان های انقلاب، وارد عرصه نوینی شد. در این دوران که متأثر از کارشکنی ها و عداوت های دشمنان خارجی و برخی بدسلیقگی ها و کج روی های درونی با مشکلاتی نیز روبرو بوده ایم؛ سعی بر این بوده است که نظام تمدنی اسلامی را در لایه های اجتماعی، ساری و جاری کنیم. طبیعی است که در این مسیر به هر میزان که مجاهدت و تلاش صورت گیرد، دستاورد نیز حاصل خواهد شد. اعتقاد راسخ در این زمینه این است که این صراط صحیح، قطعاً منتج به نتیجه خواهد شد و هر قوم و جمعّیتی می تواند در این مسیر نقش آفرین و تأثیرگذار باشد.

ادامه دارد …

انتهای پیام/

کد خبر : 70031
تاريخ ثبت خبر : 29 خرداد 1397
ساعت بارگزاری خبر : 16:20
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)