| امروز جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

رضا عیسی‌نیا در گفتگو با طلیعه:


ارتقای علوم انسانی سبب جامعه‌پذیری بیشتر سیاسی مردم می‌شود

دکتر رضا عیسی نیا، مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به جایگاه علوم انسانی در شاکله قدرت سیاسی در سطح دولت ها گفت: اساساً ارتقا علوم انسانی سبب جامعه پذیری بیشتر سیاسی میان مردم می شود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، تحقق تحول در علوم انسانی علاوه بر اینکه جهش عظیمی را در سطح جامعه حوزوی و آکادمیک کشور رقم می زد، از سوی دیگر سبب اعتلای سطح کارکردهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه می شود به ویژه جوامع اسلامی. با توجه به اهمیت این موضوع بر آن شدیم تا با دکتر رضا عیسی نیا، مدیرگروه علوم سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به گفتگو بنشینیم که حاصل آن را می‌خوانید:

 

*جایگاه و نقش دولت در تحول علوم انسانی چیست؟ اساسا سیاست در این پازل چه جایگاهی دارد؟

 

در پاسخ به این سوال باید چند بحث مطرح کرد، اول اینکه دولت چه چهره هایی دارد، بنابراین نخست باید چهره های دولت را مشخص کنیم، در وهله دوم باید کار ویژه های دولت را بررسی و سپس ببینیم  رابطه قدرت و دانش چیست.

 

اینکه دولت چیست و چه تعاریفی از دولت ارایه شده است، خود به تنهایی یک دنیا بحث دارد که در این مجال به شکلی گذرا از آن عبور می کنیم. معمولا چهار چهره را برای دولت ها در نظر می گیرند، یک چهره همان چهره به اصطلاح روان شناسانه یا «چهره عبوس» برای دولت شناخته می شود. این چهره با قدرت و اجبار مواجه است، به عبارت دیگر این چهره آن قدرت عریان را دنبال می کند و برای مخالفان و جنایت کاران جلوه پیدا می یابد. مثلا در مورد مبارزه با قاچاق دولت با چهره اجبار وارد می شوند.

 

دومین چهره را چهره حق به جانب و توجیه گری می شناسیم. یعنی اگر دولت بخواهد مردم قوانین را اجرا کنند بایدها و نبایدهایی را عنوان می کند که اغلب مردم به واسطه همین رویکرد چهره دولت را می پذیرند. به بیان دیگر چون دولت گفته است این کار را انجام دهید یا این کار را انجام ندهید مردم نیز تبعیت می کنند. نام این رویکرد را توجیه گری مبتنی بر ایدئولوژی حاکم می گوییم. اما چهره دیگر دولت، چهره خَیر است، یعنی چهره ای که دولت به دنبال تامین خدمات عمومی است و چون در حال تامیین خدمات عمومی است، در نتیجه جزو نیکوکاران محسوب می شود، این چهره بر خلاف چهره عبوس است که فقط برای مخالفان و خاطیان بود. همچنین چهره چهارم دولت چهره خصوصی است که برای عده ای خاص تجلی می یابد که در ادبیات سیاسی به آنها چهره مکار یا آزمند می گویند، افرادی که این چهره برایشان تجلی می یابد بازرگانان، صاحبان ثروت هستند.

 

اگر این چهار چهره را در نظر بگیریم وارد بخش دوم بحث مقدماتی می شویم، تحت عنوان کارویژه های دولت. در کاویژه های دولت معمولا یک کارویژه عمومی و یک کارویژه خصوصی در نظر می گیرند.

 

در کارویژه عمومی چهار کارکرد در نظر می گیرند. نخست آنکه دولت ها دنبال ایجاد همبستگی اجتماعی و سیاسی هستند یعنی دولت باید بتواند هویت ملی و اجتماعی را تولید کنند، دولت باید بتواند مفاهیمی را بر اساس وحدت نژاد، وحدت قومی و مذهبی ایجاد کرده و آنها را به همبستگی برساند. اما کار ویژه دوم از کارویژه عمومی آن است که دولت باید در حل منازعات و کشمکش ها موفق شود، به این معنا که آیا این منازعات با هنجارها و یا قوانین طرف می شود یا خیر یا به بحث دیگری بر می گردد. کارویژه سوم همچنین دستیابی به اهداف کلی حکومت است، معمولا هر دولتی اهدافی را دنبال می کند، مثلا در جمهوری اسلامی ایران با احتساب دولت موقت هفت دوره دولت داشته ایم،  هرکدام از این دولت ها اهدافی داشته اند.

 

بحث بعدی در کارویژه عمومی که به عنوان چهارمین محور مطرح می شود این موضوع است که دولت ها باید خودشان را با شرایط جدید تطیبق دهند. اینکه دولت ها چه قدر توانسته اند خودشان را با این شرایط تطبیق دهند و در حوزه توانایی های مختلف مالی ، سیاسی، اجتماعی و ..خود را با حرکت های جهان در حوزه نوسازی و صنعتی شدن تطبیق داده اند. اما کارویژه چهره خصوصی دولت که طی آن این مساله بررسی می شود که آیا دولت بخشی از جامعه را نمایندگی کرده است یا نماینده همه ملت بوده است، مثلا در دولت جهموری اسلامی آیا دولت های نظام نماینده و پاسدار منافع شخصی در جامعه بوده اند یا نماینده همه جامعه بوده است.

 

با این دو مقدمه اگر دولت چهار چهره و چهار کارکرد در چهره عمومی داشته باشد باید بررسی کنیم که این دولت به واسطه چه عواملی می تواند چهره و کارکردهای خود را به نمایش بگذارد.

 

به نظرم، تنها چیزی که دولت می تواند مناسبت و آن ارتباط را میان علوم انسانی و یا تحول علوم انسانی ایجاد کند این است که وقتی حکومت ها ایجاد شدند باید به این سمت بروند که چهره هایشان را نشان دهند، من اعتقاد دارم که معمولا این قدرت(دولت) وقتی این چهار کارویژه را دارد دانش را می سازد و این دانش است که مشروعیت ایجاد می کند.برای مثال امام خمینی(ره) علوم حوزوی را به شکلی علمی وارد مباحث حکومتی و سیاسی کرد.

 

قرآن کریم در این میان در مورد ملازمه میان دین، قدرت، عبادت چه دیدگاهی دارد؟

 

برای پاسخ به این سوال از این آیه استفاده می کنم. خداوند در قرآن کریم فرمود: « الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ » (همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم نماز برپا مى دارند و زکات مى‏ دهند و به کارهاى پسندیده وامى دارند و از کارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه کارها از آن خداست) .

 

در این آیه اشاره به مکنت شده است، یعنی همان توانایی که ما اسم این توانایی را دولت می گذاریم. دولتی که قدرت دارد. حال سوال آن است که از این قدرت می خواهیم چه استفاده ای داشته باشیم؟ این قدرت در سه نماد استفاده می شود یکی نماد عبادی که در این آیه اقامه نماز عنوان شده است، یعنی قدرت در راه عبادت باشد به بیان دیگر حرکت در راه عبادت خدا در چهره دولت اسلامی باید مشاهده شود. از سوی دیگر نماد زکات به عنوان نهاد اقتصادی مطرح می شود یعنی در دولت باید به نماد اقتصادی توجه شود. نماد دیگر سیاسی و اجتماعی است که در اشاره  آیه مذکور به امر و به معروف و نهی از منکر تجلی می یابد.

 

خلاصه حرف من این است که آن قدرتی که ایجاد شده است با این سه رسالت و ظیفه ای که در نگاه قرآنی بیان شده یعنی برپایی نماد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی با مقدماتی که عنوان کردم یعنی چهار حوزه و کارویژه مطرح شده باید تناسب داشته باشد. دولت مبتنی بر دانشی است که ایجاد کرده است. دولت ها برای پایدار بودن باید دانش داشته باشند به عبارت دیگر قدرتی که در نظام سیاسی جموری اسلامی ایران نفس می کشد می خواهد بگوید منابع فکری من از آن قدرت حاکم در غرب که مبتنی بر تفکر لیبرالیستی است متفاوت است پس با وجود این تفاوت باید دانش انسانی خود را ارتقا دهم و از طریق بومی سازی آن فعالیت کنیم.

 

*بنابراین دولت ها باید برای اقتدار هرچه بیشتر فکری نسبت به علوم انسانی دغدغه ویژه داشته باشند؟

 

بله، هر دولتی برای تحقق این امر باید دانشی تولید کند که آن دانش بتواند حمایت اش کند و به او مشروعیت بیشتر ببخشد که اگر چنین نشود همه چیز در حد شعار باقی خواهد ماند. پس ما به عنوان دولت اسلامی با علوم انسانی اسلامی به تفکر خود مشروعیت بیشتری می دهیم. از نظر من حتما باید میان نظام آموزشی و نظام سیاسی، همسویی وجود داشته باشد و جامعه پذیری سیاسی میان مردم از طریق فرهنگ سازی صورت پذیرد که راه تحقق این فرهنگ سازی بهره گیری از علوم انسانی است.

 

جامعه پذیری سیاسی اتفاق نمی افتد مگر آنکه پشت آن دانش باشد. مثلا اگر بحث خودکفایی مطرح می شود باید به سمت فرهنگ سازی حرکت کنیم. اگر دولت ها بخواهند همواره در کاویژه فرهنگی و فکری خود حرکت کنند باید دانش را متحول کنند و دانش متحول نمی شود مگر آنکه بتواند باعث مشروعیت بخشیدن قدرت شود.

 

 

 انتهای پیام/

کد خبر : 28508
تاريخ ثبت خبر : 4 شهریور 1395
ساعت بارگزاری خبر : 08:54
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)