| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

حسینعلی رحمتی پاسخ داد؛


آیافلسفه را به عنوان یک رشته انتخاب کنم؟

یکی از فایده های انتخاب رشته فلسفه بر اساس علاقه، آن است که اگر دانشجو پس از فراغت از تحصیل و گرفتن مدرک، کاری متناسب با رشته خود پیدا نکرد، دست کم از وقت و سرمایه ای که در این راه گذاشته است چندان متاسف و ناراحت نخواهد شد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، حجت الاسلام والمسلمین حسینعلی رحمتی استاد فلسفه حوزه و دانشگاه در یادداشتی به این سؤال که آیا فلسفه را به عنوان یک رشته انتخاب کنم؟، پاسخ داده است:

بارها با افرادی مواجه شده ام که می پرسند آیا فلسفه را به عنوان رشته تحصیلی خودم انتخاب کنم یا نه؟! این سوال بیشتر از سوی کسانی مطرح می شود که در آستانه ورود به دانشگاه یا در صدد تغییر رشته خود هستند. البته فقط این سوال نیست، بلکه به دنبال آن سوال های دیگری را هم مطرح می کنند. مثلا: رشته ای که در آن در حال تحصیل هستم بهتر است یا رشته فلسفه؟ آیا واقعیت دارد که فلسفه رشته سختی است و هر کسی نمی تواند آن را بخواند؟ آینده کاری این رشته چیست؟ آیا ممکن است بعدا بتوانم کار مناسبی پیدا کنم؟ چه کار کنم که از انتخاب این رشته پشیمان نشوم؟ آیا خواندن فلسفه باعث بی دینی و سست شدن اعتقادات دینی من نمی شود؟ آیا می توانم بدون حضور در کلاس، درس های فلسفه را یاد بگیرم؟ و سوال هایی از این قبیل.

 پاسخ دادن به این گونه سوال ها کار چندان ساده ای نیست. چرا که معمولا با سرنوشت سوال کننده در ارتباط است و چه بسا که پاسخ به او باعث علاقه مندی او به فلسفه یا فراری شدن او از این رشته شود و در هر دو صورت، این پاسخ از نظر اخلاقی مسئولیتی را متوجه پاسخ دهنده می کند.

 از طرف دیگر انتخاب رشته فلسفه ، مثل هر رشته دیگر، موجب پرداخت هزینه های گوناگون است که هزینه مالی بخشی از آن است، و عمر عزیز و ارزشمندی که دانشجو صرف این کار می کند، همچنین هزینه ای که جامعه و حکومت در قبال آموزش او پرداخت می کند، بعلاوه تلاش ها و زحمت هایی که اساتید متحمل می شوند بخش هایی دیگر از هزینه ها است.  این موارد باعث می شود که کسی چون من نتواند به آسانی و راحتی و بلافاصله پاسخ واضح و روشنی به سوال کننده بدهد.

همان گونه که گفته شد از آن جا که این سوال ها از سوی افراد زیادی مطرح می شود ، به خصوص در ایام انتخاب رشته و ثبت نام دانشگاه، نکته هایی که به نظر می رسد در این پست و شاید در چند پست دیگر مطرح می کنم. این ها مواردی است که معمولا در پاسخ به سوال هایی از قبیل آن چه در بالا به آن ها اشاره شد به مخاطبان می گویم.

 امیدوارم برای علاقه مندان مفید باشد. همچنین درخواست دارم با ورود به بحث، دیدگاه های موافق و مخالف یا توضیحات خود را مطرح نمایید تا کاربرد مطالب بیشتر شود.

انتخاب بر اساس علاقه:

مسئله تحصیل در دانشگاه، یک امر زمان بر و فرایندی است که چندین سال از بهترین ایام عمر انسان را به خود اختصاص می دهد. از آن گذشته، درس خواندن هم مثل هر کار و شغل دیگری نیازمند صرف وقت، کلاس رفتن، مطالعه، تحقیق و تلاش و کوشش است. از سوی دیگر، تحصیل در دانشگاه های دولتی مستلزم صرف هزینه های بیت المال است و تحصیل در دانشگاه های غیر دولتی لازمه اش پرداخت هزینه از سوی خود دانشجو یا خانواده اوست. همه این مسائل وقتی به نتیجه درستی می رسد که دانشجو پس از ورود به دانشگاه، به طور جدی مشغول تحصیل علم شود. لازمه این کار هم داشتن علاقه است.

دانشجویی که رشته فلسفه را بر اساس علاقه خود انتخاب کرده باشد نه تنها از تحمل سختی های مربوط به این کار خسته نمی شود، بلکه با درک زیبایی ها و لذت های اندیشه و تامل فلسفی، هر روز با ذوق و شوق بیشتری در این راه گام بر می دارد. یکی از دلایل موفقیت و تاثیرگذاری فیلسوفان و اندیشمندان بزرگی چون استاد مطهری و علامه طباطبایی این است که آنها به مباحث فلسفی و حکمی علاقه جدی داشتند و این مسیر را بر اساس مطالعه ، دقت و برنامه انتخاب کرده بودند.

با توجه به آن چه گفته شد مشخص می شود که انتخاب رشته فلسفه به دلایلی چون عدم قبولی در رشته های دیگر، نزدیک بودن دانشگاه به محل زندگی، به خاطر همراه شدن با دوستان خود که در این رشته قبول شده اند یا از سر ناچاری و مانند آن ، کاری غیرمنطقی و بسیار پرهزینه است.

تجربه نشان داده چنین کسانی معمولا دوره دانشجویی را یا به پایان نمی رسانند یا آن را با سختی ها و مشکلات فراوان و با نمراتی پایین به سر می آورند.

بعد از آن هم سرگردان و مردد می مانند که با مدرکی که گرفته اند چه کنند و از درسی که خوانده (یا نخوانده اند!) چه استفاده ای ببرند.

به نظر می رسد اگر انسان اصلا به دانشگاه نرود، یا یک سال صبر کند و با تلاش و کوشش بیشتر در رشته ای که واقعا به آن علاقه دارد قبول شود، بسیار موفق تر از کسی است که بدون علاقه به رشته ای مثل فلسفه آن را انتخاب کند.

آن چه گفته شد بیشتر برای کسانی است که به طور جدی می دانند که به فلسفه علاقه دارند یا علاقه ندارند. اما مواردی هم پیش می آید که شخص مردد و سرگردان است.

هم احساس می کند به مباحث فلسفی علاقه دارد ، هم می ترسد که مبادا با انتخاب این رشته به موفقیت بالایی دست نیابد. به چنین کسانی می توان پیشنهاد کرد که قبل از انتخاب رشته سعی کنند با فلسفه و فیلسوفان آشنایی بیشتری پیدا کنند، مثلا با اساتید یا دانشجویان فلسفه مشورت کنند، سری به گروه های فلسفه دانشگاه ها بزنند و از برنامه های آنها مطلع شوند، گشت و گذاری در سایت ها و وبلاگ های فلسفی داشته باشند، از طریق اینترنت و مانند آن از نظرات و تجربیات موافقان و مخالفان این رشته آگاه شوند، چند کتاب نسبتا ساده فلسفی را مطالعه کنند، خودشان خودشان را مورد آزمون و بررسی قرار دهند که آیا به سنخ مباحث فلسفی علاقه دارند یا خیر.

چنین کارهایی می تواند تا اندازه زیادی تکلیف آنها را برای ورود یا عدم ورود به رشته فلسفه روشن می کند. در غیر این صورت، یک پیشنهاد آن است که شخص برای مدت یک یا دو نیمسال وارد دانشگاه شود و در رشته فلسفه به تحصیل بپردازد. طبیعتا با این کار می تواند  از نزدیک با این رشته آشنا شود و در صورتی که علاقه داشت آن را ادامه دهد.

یکی از فایده های انتخاب رشته فلسفه بر اساس علاقه، آن است که اگر دانشجو پس از فراغت از تحصیل و گرفتن مدرک، کاری متناسب با رشته خود پیدا نکرد، دست کم از وقت و سرمایه ای که در این راه گذاشته است چندان متاسف و ناراحت نخواهد شد. چرا که در راستای علاقه خود تلاش هایی را کرده است و مطالب فراوانی را یاد گرفته است. ثمره علمی تحصیل این رشته، ارزشی به مراتب بیشتر از ثمرات مالی احتمالی آن دارد

انتخاب رشته با توجه به برنامه های آینده زندگی:

یکی دیگر از نکته هایی که هنگام تصمیم گیری درباره انتخاب یا عدم انتخاب رشته فلسفه لازم است در نظر گرفته شود، توجه به برنامه هایی است که شخص برای آینده زندگی خود در نظر دارد. بهتر است از همین الان از خود بپرسیم که من در نظر دارم در آینده چه کاره شوم؟

 آیا تمایل دارم که به طور جدی و حرفه ای مباحث فلسفی را دنبال کنم؟

آیا دوست دارم در آینده مدرس یا محقق فلسفه شوم؟

آیا قرار است از طریق این رشته کسب درآمد کنم و زندگی را بگذرانم؟  به عبارت دیگر از همین الان باید مشخص کرد که فلسفه خوانی و فلسفه دانی در آینده زندگی شخصی و علمی من قرار است چه نقشی را بازی کند.

 کسی که در نظر دارد در آینده مثلا از طریق شغل آزاد گذران زندگی کند طبیعتا نگاهش به فلسفه بیشتر بر اساس علاقه به مباحث نظری و فکری و تقویت قوه استدلال خود و لذت بردن از تجزیه و تحلیل چالش های نظری و علمی باشد.

بر خلاف کسی که می خواهد به هر حال از طریق مدرکی که در حوزه فلسفه می گیرد برای خود منبع درآمدی کسب کند (درباره آینده کاری و شغلی رشته فلسفه امیدوارم بشود در یک فرصت جداگانه صحبت کرد).

در هر صورت، اگر در حال تصمیم گیری درباره انتخاب رشته فلسفه هستید بهتر است که از همین الان با توجه به وضعیت آینده خود نسبت به انتخاب یا عدم انتخاب این رشته اقدام کنید.

 این کار باعث می شود که از انجام فعالیت های زیگزاگی در زندگی خود که باعث هدر رفتن فرصت ها و هزینه ها می شود تا اندازه زیادی دوری کنید. این که مثلا در دوره کارشناسی فلسفه بخوانیم بعد برای ارشد خود رشته اقتصاد یا روان شناسی را انتخاب کنیم و بعد برای دوره دکتری در صدد تغییر رشته باشیم ثمره ای جز از دست دادن فرصت ها و سردرگمی بیشتر ندارد.

این البته بدیهی است که هر انسانی در هر مقطع زندگی خود ممکن است دچار خطای در انتخاب شود. روشن است که هر گاه آدمی به خطای خود پی برد بایستی در صدد اصلاح آن برآید.

اما این منافاتی ندارد با این مطلب که انسان از هم اکنون برای آینده زندگی خود با فکر و مشورت و تامل دورنمایی را ترسیم کند و سعی کند همه انتخاب هایش را در راستای رسیدن به این دورنما انجام دهد.

گاهی که با افرادی مواجه می شوم که از روی شانس و باری به هر جهت در صدد انتخاب رشته فلسفه هستند یا چون در رشته های دیگری که برایشان اولویت داشته قبول نشده اند سعی در انتخاب رشته فلسفه دارند، و حتی گاه با صراحت می گویند که به رشته فلسفه علاقه ندارند و با این حال باز هم در صدد انتخاب آن هستند، از این که به راحتی حاضرند سال هایی از بهترین ایام عمر خود را این گونه به بازی بگیرند تعجب می کنم.

سخن من با این دوستان معمولا این است که اولا لازم نیست همه افراد به دانشگاه بروند، ثانیا لازم نیست انسان رشته ای را انتخاب کند که دل و دماغ آن را ندارد و «مجبور» است که آن را تحمل کند.

 این گونه افراد اگر واقعا دوست دارند تحصیلات دانشگاهی داشته باشند بهتر است یک سال دیرتر قبول شوند ولی سعی کنند با اصلاح نقاط ضعف خود و با تلاش بیشتر در رشته ای قبول شوند که واقعا و از صمیم قلب به آن علاقه دارند و از آموختن مطالب آن لذت می برند.

به هر حال، مقصود از آن چه گفته شد این است که تحصیل در دانشگاه را به عنوان یک مرحله از مراحل زندگی خود در نظر بگیریم و این مرحله با نگاهی به مراحل بعدی انتخاب کنیم تا انتخاب رشته ای چون فلسفه بتواند گامی به پیش در رسیدن به برنامه ها و طرح های بزرگ زندگی مان باشد نه این که موجب حسرت و پشیمانی و از دست رفتن سرمایه عمر و سرمایه های مادی و معنوی مان شود.

انتهای پیام/

کد خبر : 48961
تاريخ ثبت خبر : 14 تیر 1396
ساعت بارگزاری خبر : 12:33
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)