به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، یادداشتی درباره اسلام و هنر به رشته تحریر درآورده است که در ادامه می آید:
اسلام و هنر
هنر، کارآمدترین ابزار براى ارتباط پیام و انتقال تمدن به شمار مىرود که پایدار و ماندگار است. هنرمندان در تعریف اصطلاحى هنر، رویکردهاى گوناگونى را عرضه کردهاند که عبارت است از:
یک. هنر عبارت از ابزار انعکاس حقایق یا واقعیّتهاى زندگى با زبان سمبلیک و نمادین؛
دو. هنر روش خاصی از بیان حقایق زندگى است؛
سه. برخى هنر را نوعى خلاقیت و آفرینش تعریف کردهاند.
تقسیمبندیهای هنر، بسیار متنوع است؛ یکی از آنها در حالت کلی آثار هنری را به دو دسته هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی تقسیم میکند: منظور از هنرهای کارآمد، هنرهایی استکه نخست کارکرد و سودمندی آنها اهمیت دارد و هدف از خلقشان کاربردشان بوده است؛ مانند طراحی خودرو، معماری، طراحی صنعتی و منظور از هنرهای زیبا، هنرهایی است که تنها به دلیل زیبا بودنشان خلقشدهاند؛ مانند نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، رقص. مجموعه هنرهای زیبا به هفت دسته تقسیم میشوند: موسیقی، هنرهای دستی (مجسمهسازی، شیشهگری و…)، هنرهای ترسیمی (نقاشی، خطاطی، عکاسی و…)، ادبیات (شعر، داستان، نمایشنامه، فیلمنامه و نثر)، معماری، رقص و حرکات نمایشی، هنرهای نمایشی (سینما، تئاتر و…)؛ تخیل، مهمترین عامل مشترک در هنر به شمار میآید.[۱]
حقّ مطلب آن است که پیش از تعریف هنر، باید به روششناسى شناخت هنری بپردازیم. براى شناخت هنر، ابتدا باید مصادیق هنر را که عبارتاند از موسیقى، ادبیات، نقّاشى، طرّاحى، خطاطی، عکّاسى، سینما و تئاتر، شناسایى کنیم؛ آنگاه به ویژگىهاى مشترک آنها دستیابیم؛ سپس به تعریف هنر اقدام کنیم. ویژگیهای مشترک رشتههاى هنرى عبارتاند:
أ. حیرت سازی و تخیّلسازى، همراه با علاقه درونى و پذیرش روانى؛
ب. کلنگرى و جامعنگرى و تناسب اجزاى کل با یکدیگر؛
ج. تفکّر انگیزى و به تأمّل انداختن مخاطبان و بینندگان همراه با نوعى ابهام و فهمگریزى؛
د. فعلیت بخشیدن به عنصر زیبایىگرایى انسان؛
بنابراین، مىتوان هنر را پدیدهاى زیبا و ابداعى (در حدّ انسان) دانست که حیرت سازی و تخیّل انسان را برمیانگیزاند و با احساسات عاطفى و درونى انسان ارتباط برقرار مىکند و حالت جذبهاى براى انسان فراهم مىسازد و از حقایق عالم با رویکرد جامعنگرانه و سمبلیک حکایت مىکند. نتیجه سخن آنکه هنر، هم پدیدهاى وصفى و هم پدیدهاى مهارتى است؛ هم جنبه دانش دارد و هم جنبه ذوق و سلیقه و علاقه. نکته قابل توجّه اینکه قوام هنر به برانگیختن حس زیبا گرایی آدمى است.
حال که چیستى هنر دانسته شد مىتوان پیرامون رابطه اسلام و هنر سخن گفت و این که آیا دین با هنر ارتباطى دارد و اصولاً هنر دینى، مفهومى پذیرفتنى است یا خیر؟ امروزه در دنیا، بحث هنر دینى و مصادیق آن، مانند سینماى دینى، موسیقى دینى و معمارى دینى، مقولهاى علمى و پذیرفتنى است؛ افزون بر اینکه از روزگاران گذشته، محققانی بودهاند که در عرصه معمارى اسلامى، خطاطی اسلامى، موسیقى اسلامى و مانند اینها به تحقیق و تدوین آثار علمى پرداختهاند؛ ولى درباره رابطه اسلام و هنر مىتوان به مطالب ذیل توجّه کرد:
۱٫ واژه هنر، فاقد معادل عربى است؛ به همین دلیل، این واژه در متون دینى ما به کار نرفته است؛ ولى زیبایی، به عنوان رکن مهم هنر، در آموزههاى اسلام بهکار رفته و به اقسام آن توجه شده است؛ براى نمونه، حضرت على (ع) مىفرماید: «خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد.»[۲] این واژه در ادعیه مأثوره از سوى اهلبیت (ع) نیز به کار گرفته شده است.
۲٫ هنرمندى که جمال و زیبایى الهى را درک کند و حقایق عالم را زیبا بنگرد و به تعبیر قرآن، ستاره و جانداران و انسان را زیبا ببیند،[۳] بهجت و لذّتى براى او فراهم مىشود که در هنرش اثر مىگذارد و وصف جهان را با شعر، نمایش، خطاطی، نقّاشى، موسیقى و … هنرمندانه ارائه مىکند. چنین هنرمندى هم زیبایىهاى محسوس را با نگرش عرفانى درک مىکند و هم به درک زیبایىهاى معقول مانند زیبایى ایمان، صبر، تقوا و حق نائل مىشود. اگر معمارى اسلامى، چون صحن گسترده مسجد دهلى یا مسجد شیخ صفى در اردبیل یا مسجد امام در اصفهان و نیز مجالس تعزیهخوانى و موسیقىهاى سنّتى، انسان را به حالت روحانى خاصی منتقل مىکند که با دیدن سبکهاى دیگر معمارى یا هنرهاى دیگر تحقّق نمىیابد، به جهت نقش جهانبینى اسلامى در مصادیق هنر اسلامى است. پس منشأ قدسى و اسلامى بودن هنر، جهانبینى و بینش خاص هنرمندان است
۳٫ سفارشهاى پیشوایان دینى در باب خوشنویسى یا شعر و ادبیات نیز در گسترش هنر اسلامى مؤثر بوده است؛ البتّه برخى از مصادیق هنر مانند مجسمهسازی یا موسیقى به جهت خاصی ممنوع شدهاند. موسیقى در نقش ابزار غنا و مجسمهسازی در قالب ابزار شرک و بتپرستى، حرام معروفی شدهاند؛ درحالیکه موسیقى را بهصورت ابزار جنگ یا تعزیهخوانى حلال دانستهاند؛ بنابراین، ازنظر فقهى، اگر هنر وسیله سعادت باشد، ستوده و اگر ابزار شهوترانى و شقاوت انسان قرار گیرد، سرزنش شده است.
۴٫ ساحت طریقت و معنویت و عرفانى اسلام نیز در رشد هنر اسلامى مىتواند نقش مهمى را ایفا کند.
[۱]. www.noormags.com/view/fa/articlepage
[۲]. فیض کاشانى: الوافى، ج ۱۱، ص ۹۳٫
[۳]. صافات (۳۷): ۶؛ غافر (۱۴۰): ۶۴؛ تین (۹۵): ۴٫
انتهای پیام/