| امروز پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:


نقش اخلاق در بروز بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸

پس از آشکار شدن بحران مالی سال 2008 و تبدیل آن به بحران اقتصادی، بسیاری از اقتصاددانان از طریق واکاوی عوامل این بحران، به تبیین آن پرداخته‌اند. یکی از نظریات مورد توجه در این عرصه، بررسی بحران اقتصادی از طریق عنایت به بحران اخلاقی است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شماره ۲۳ فصلنامه صدرا، ناصر الهی، عضو هیئت‌ علمی دانشگاه مفید در گفت و گو با فصلنامه صدرا  به «نقش اخلاق در بروز بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸» و تبیین راهکار مبتنی بر چهار لایه نهادی ویلیامسون اشاره کرده است که در ادامه متن کامل آن آمده است.

معمولاً پس از بروز بحران‌های اقتصادی، واکاوی عوامل آن، توجه اندیشمندان حوزه‌های مختلف را به خود جلب می‌کند. براین‌اساس پس از آشکار شدن بحران مالی سال ۲۰۰۸ و تبدیل آن به بحران اقتصادی، بسیاری از اقتصاددانان از طریق واکاوی عوامل این بحران، به تبیین آن پرداخته‌اند. یکی از نظریات مورد توجه در این عرصه، بررسی بحران اقتصادی از طریق عنایت به بحران اخلاقی است.

فلسفه غالب (سرمایه‌داری) بر پایه عقلانیت، به‌مثابه بیشینه‌سازی سود بنگاه‌ها مدعی است این عقلانیت، به افزایش مطلوبیت کل جامعه و رفاه آن می‌انجامد. به نظر می‌رسد که روند رو به افزایش بحران‌های مالی، ضربه سهمگینی بر این فلسفه وارد آورده؛ تا جایی که امروزه شاهد شکست معیار بیشینه‌سازی سود هستیم.

نقش اخلاق فردی و در نتیجه آن اخلاق کسب‌وکار در تقابل با فلسفه سرمایه‌داری حاکم، پارادایمی جدید ایجاد کرده که در آن اهمیت اخلاق، فراتر از آنچه در منشورهای اخلاقی متجلی است، نمود یافته است و اخلاق به‌صورت مجموعه‌ای از فضیلت‌های انسانی، از مؤلفه‌های تابع رفاه محسوب می‌شود. دکتر ناصر الهی، استاد اقتصاد، عضو هیئت‌علمی دانشگاه مفید و همچنین معاونت پژوهش این دانشگاه، در این گفت‌وگو، نقش اخلاق را در پیدایش و کنترل بحران‌ها و خروج از آنها تبیین کرده است. وی معتقد است از طریق دعوت مردم به اخلاق می‌توان از بروز بحران‌های اقتصادی جلوگیری کرد.

عقیده شما درخصوص نقش اخلاق در بحران اعتبار ۲۰۰۸ چیست؟

گفتمان حاکم از دهه ۱۹۸۰ و نظریه چرخه‌های حقیقی، مدعی بودند شوک‌های تکنولوژی و سایر تکانه‌های حقیقی در اقتصاد، عامل بروز چرخه‌های تجاری است و کنشگران اقتصادی به دنبال حداکثرسازی مطلوبیت‌هایشان در طول دوران زندگی از طریق ترکیب بین دوره‌ای مناسب میان فراغت و درآمد هستند. براین‌اساس در اثر تکانه مثبت تکنولوژی، کنشگران با کاهش فراغت و جایگزینی آن با کار، رونق ایجاد خواهند کرد و در زمان فرسودگی تکنولوژی، افراد می‌توانند فراغت بیشتری داشته باشند. درنتیجه ما یک دوره رکود و رونق را سپری خواهیم کرد. براساس این نظریه هرگونه حرکت ضدچرخه‌ای به‌مثابه کاهش رفاه بلندمدت است. درمقابل، کینزین‌های جدید معتقد بودند باید به نبرد با این چرخه‌ها برخاست؛ زیرا منابع اقتصادی، به‌خصوص عوامل و منابع انسانی، پس از سپری کردن یک رکود گسترده و دامنه‌دار، تا مدتی خاصیت دوران رکود را حفظ می‌کنند و درنتیجه با اتلاف منابع روبه‌رو خواهیم بود. با این مقدمه وارد بحث بحران اقتصادی ۲۰۰۸ می‌شویم.

این بحران درعین‌حال که حاوی مشکلات و آسیب‌های جدی برای اقتصاد جهانی است، می‌تواند باعث طرح ایده‌های جدید شود. از اواسط قرن بیستم مسئله شکست بازار به‌طور جدی مطرح شد و اندیشمندانی همچون پل ساموئلسون، پیگو و… با طرح مصداق‌هایی مثل پیامدهای مثبت و منفی، اطلاعات نامتقارن و… به این موضوع پرداختند. براساس گفتمان حاکم در آن دوران، شکست‌های بازار از طریق دخالت دولت با وضع مالیات، ایجاد مقررات خاص و… حل‌شدنی است؛ اما مسائلی از قبیل تغییرات اقلیمی و توسعه پایدار به‌نحوی است که دولت به‌تنهایی قادر به کنترل آنها نخواهد بود. بنابراین ایده شکل‌گیری سازمان‌های بین‌الملل مطرح شد. مجدداً با توجه به قابلیت تسری یافتن منافع و زیان‌ها به نسل‌های آینده و نسل‌های خاموش، مسئله شکست بازار عمق بیشتری پیدا کرد؛ زیرا نهادهای بین‌المللی کمتر می‌توانند نمایندگی نسل‌های خاموش را نیز بر عهده گیرند. بنابراین مقابله با این شکست بازار یک مسئله بسیار جدی و اساسی است که حتی از توان دولت و سازمان‌های بین‌المللی نیز خارج است و برای حل آن باید از طریق نهاد اخلاق که مربوط به جهان‌بینی است، وارد شد.

درصورتی‌که کنشگران اقتصادی، تابع هدف خود را براساس تابع هدف یک خانوار در یک افق بلندمدت که موظف به استیفای مطلوبیت طول دوران زندگی برای تمامی نسل‌هاست، شکل دهند، رفتارشان موجب اصلاح بازار، و هرگونه انحراف از این رویه موجب شکست بازار خواهد شد. به عبارت دیگر برای اصلاح شکست بازار در این بخش به یک نیروی درون‌زا، به نام اخلاق، احتیاج داریم.

ازجمله عواملی که بحران ۲۰۰۸ را رقم زد، زیاده‌خواهی نهادهای فعال اقتصاد، ازجمله بانک‌ها بود. در این دوران اهرم بانکی به‌شدت افزایش یافت و بانک‌ها به‌ازای هر واحد دارایی به دنبال ایجاد واحدهای بیشتر بدهی بودند که درنهایت به ورشکستگی آنها منجر شد.

یک نکته جالب در این بحران، حرص و طمع در پوشش نوع‌دوستی است. در زمان کارتر لایحه‌ای مطرح، و نظام بانکی موظف به پرداخت وام به گروه‌های ریسکی شد. نظام بانکی آمریکا بیش از بیست سال بعد از تصویب این لایحه، در سال ۲۰۰۲ تصمیم گرفت آن را اجرا کند؛ زیرا براساس گزارش‌های مؤسسات مختلف ارزشیابی، قیمت مسکن در حال افزایش بود. بدین منظور در زمان پرداخت وام، تنها سند مسکن در رهن بانک قرار می‌گرفت و در صورت پرداخت نشدن به‌موقع اقساط، با مصادره مسکن، حقوق بانک استیفا می‌شد. بر اثر یک موج کوچک افزایش نرخ بیکاری و پرداخت نشدن اقساط وام، تعداد مسکن‌های مصادره‌شده افزایش یافت و قیمت مسکن به‌شدت سقوط کرد. سایر بدهکاران برای افزایش مطلوبیت خود، از پرداخت اقساط وام اجتناب کردند تا بعد از مصادره شدن مسکن، اقدام به خرید مسکن ارزان‌تر کنند. در این ماجرا، حرص و طمع نظام بانکی و وام‌گیرندگان و جای خالی اخلاق کاملاً مشاهده می‌شود.

براساس صحبت‌های شما درصورتی‌که قید اخلاق به تابع هدف افراد اضافه می‌شد، امکان داشت از وقوع چنین بحرانی جلوگیری شود؟

بهینه‌یابی مقید پویا، اقتصاد را شکل می‌دهد و تنظیم تابع هدف و قیود، خارج از قلمرو اقتصاد است. براین‌اساس وظیفه ما هدایت و دعوت کنشگران اقتصادی است. این امر به‌سادگی امکان‌پذیر نیست، اما پیامبران چنین می‌کردند. در اینجا به‌صراحت عرض می‌کنم که متأسفانه ما راه پیامبران را کنار گذاشته‌ایم و صرفاً قصد اصلاح صوری یک‌سری از مسائل را داریم. برای مثال فرض کنید قصد داریم کارکرد نظام بانکی را اصلاح، و بانک‌ها را موظف به استفاده از عقود غیرربوی کنیم؛ اما اگر نتوانیم تابع هدف نظام بانکی و سایر کنشگران اقتصادی را عوض کنیم، عملکرد عقود و فعالیت‌های ربوی در نظام بانکی بازتولید خواهد شد.

جایگاه اخلاق در اقتصاد و تجارت چگونه است و از نظر اسلام چگونه باید باشد؟ این سبک نگاه، منحصر به اسلام است یا در سایر ادیان الهی نیز مورد توجه قرار گرفته است؟

در جهان غرب موج‌های بسیار مشهودی برای ورود اخلاق به اقتصاد و تجارت داریم، ولی متأسفانه به دلیل سیطره سرمایه‌داری، اخلاق به عنوان یک ابزار، استفاده شده است. درواقع اخلاق به عنوان عاملی برای سودآوری و سودزایی فرایندهای تولید و تجارت، در قالب تابع تولید مطرح می‌گردد، نه تابع هدف.

پیامبران، به‌خصوص پیامبر اسلام، برای استقرار اخلاق در جامعه تلاش کردند و نهضت آنها در بازه‌های زمانی کوتاه‌مدت به نتیجه نخواهد رسید؛ زیرا خداوند می‌خواهد انسان با اختیار به این بلوغ برسد. اگر اخلاق به عنوان یکی از راه‌های مقابله با بحران‌ها مطرح می‌شود، به این معنا نیست که به‌راحتی می‌توانیم به آن دست پیدا کنیم؛ اما تنها راه همین است و اگر راه دیگری وجود داشت، پیامبران آن را طی می‌کردند.

به‌صورت قیمومیت‌مآبانه نمی‌توان چنین مشکلاتی (بحران های اقتصادی) را برطرف کرد. برای مثال برای اصلاح نظام بانکی نمی‌توانیم به‌جای کل جامعه، به‌جای بانک‌ها و به‌جای مشتریان تصمیم بگیریم که بانک‌ها باید به این شکل عمل کنند و در غیراین‌صورت ربوی می‌شوند. بحث رباخواری، یک بحث درونی است. اینکه خداوند می‌فرماید روح کسانی که ربا می‌خورند در گروگان است و جامعه رباخوران از اعوجاج رنج می‌برد، به این معناست که تا زمانی که ویژگی خودخواهی شیطانی وجود دارد و تا زمانی که هژمونی سرمایه حکم‌فرماست، جامعه به تعادل و سامان نخواهد رسید. درنتیجه حتی اگر در این جامعه تلاش گسترده‌ای برای بانکداری غیرربوی نیز صورت گیرد، روح در گروگان انسان‌ها مسیر این نظام را دگرگون خواهد کرد. زمانی که انسان به عقلانیت ابراری دست پیدا کند، خواهد فهمید که می‌تواند با کمک به همنوع به منافع خود نیز دست یابد. دراین‌صورت کارکردها و عملکردها به‌صورت واقعی متفاوت خواهد بود.

در اینجا بیان مثالی که زمانی خیلی مورد توجه قرار گرفت، خالی از لطف نخواهد بود: شخصی از خداوند خواست بهشت و جهنم را به وی نشان دهد. خداوند به وی دو اتاق با شرایط مشابه و خوراکی‌های لذیذ و قاشق‌های بلندی که به دست افراد بسته شده بود، نشان داد. تنها تفاوت، نحوه برخورد افراد بود. در بهشت افراد در دهان یکدیگر غذا می‌گذاشتند، درحالی‌که در جهنم هرکس به فکر خود بود.

در اقتصاد اگر افراد بتوانند از عقلانیت ابزاری به عقلانیت ابراری رشد یابند، می‌توان امید داشت که مشکلات برطرف شود و بحران‌ها از بین برود؛ البته این رشد به‌سادگی نخواهد بود؛ زیرا انسان‌هایی را که اسیر و مسخ‌شده هژمونی سرمایه‌داری هستند، به‌راحتی نمی‌توان بیدار کرد. این کار به دعوت، همدلی، ممارست، پشتکار و روشن‌دلی نیاز دارد. لازم است افق‌های جدید آگاهی بر روی افراد گشوده شود تا آگاهی‌ها از سطح به عمق برسد. دراین‌صورت مشکل اقتصاد حل می‌شود.

میزان اثرگذاری اخلاق در بحران‌ها تا چه حد است و سیاست‌های پولی و مالی در جلوگیری و عبور از بحران‌ها چه جایگاهی دارند؟

براساس چهار لایه نهادی که ویلیامسون مطرح کرد، باید به‌طور هم‌زمان حرکت‌های متعددی انجام شود. بنده به‌هیچ‌وجه معتقد نیستم که سیاست‌های پولی و مالی و برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت کارساز نیستند؛ بلکه معتقدم برای دستیابی به اهداف بزرگ، نیاز به دعوت هست و این مهم با تأنّی و تدریج پیش می‌رود. کاری که پیامبران انجام دادند، تغییر لایه‌های جهان‌بینی و عقیدتی بود که به گذشت زمان نیاز دارد و ما با تدریج مواجه هستیم؛ اما در دیگر لایه‌ها نیازمند برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت مثل سیاست‌های پولی و مالی و تحکیم زیرساخت‌های اقتصادی هستیم و اکتفا به یک لایه، امکان انحراف از مسیر اصلی را در پی خواهد داشت. بنابراین باید به تمام لایه‌ها متناسب با وزن و اهمیتشان به‌صورت همزمان توجه شود و هرگونه تک‌بعدی‌نگری باعث انحراف از مسیر خواهد شد.

شما به تأکید اسلام بر نهاد اخلاق اشاره کردید. از نظر شما در اقتصاد اسلامی تبیین‌شده در ایران (رویکرد غالب) به این نکته توجه شده است؟

اساسی‌ترین آسیبی که من دراین‌زمینه می‌بینم، این است که نخبگان ما گمان می‌کنند می‌توانند بدون توجه به جهان‌بینی، اخلاق و تغییرات درونی و با اصلاح قوانین و القای نهادها، تمام مشکلات را برطرف کنند. این کار از نظر من شدنی نیست؛ زیرا این مسائل باید مورد پذیرش مردم قرار گیرد.

 افلاطون معتقد بود خداوند، انسان‌ها را برابر نیافریده و آنها سه دسته هستند: گروه اول، حاکمان‌اند که خونشان از طلاست و فضیلت‌هایی دارند؛ گروه دوم، سلحشوران هستند با خونی از جنس نقره که باید پاسدار و ابزار دست حاکمان باشند؛ و گروه سوم، توده مردم‌اند که خون این گروه از آهن است؛ دارای روح حریص و طمعکاری هستند و باید تحت قیمومیت حکما قرار گیرند؛ و ازآنجاکه حکیمان صلاح را می‌دانند، به کمک سلحشوران و پاسداران باید توده مردم را به بردگی بگیرند و حکومت کنند تا مدینه فاضله شکل بگیرد.

دکارت نیز بحث جمهوری نخبگان را طرح کرد. براساس نظریه وی به منظور تأمین صلاح کل دنیا باید نهادهای بین‌المللی را نخبگان ایجاد و مدیریت کنند. هایک این نظریه را نقد، و به محدودیت‌های ایجاد نهاد اشاره کرده است. از نظر وی نهادها باید خودجوش ایجاد شوند و هیچ‌کس نمی‌تواند ایجاد نهادی را تحمیل کند. برای مثال تا زمانی که سرمایه‌داری بر جامعه حاکم است، نمی‌توان با اتکا بر عقود مبادله‌ای و مشارکتی نظام ‌بانکی را اصلاح کرد.

بنده به تفسیر ویلیامسون و ایده چهار لایه نهادی معتقدم. براین‌اساس برخی از نهادها مثل زبان و دین، کاملاً خودجوش و نیازمند افق‌های بلند زمانی هستند و برخی دیگر از نهادها کوتاه‌مدت هستند که از طریق یک برنامه‌ریزی ساده می‌توانند مشکلات را حل کنند.

همان‌گونه که قیمت‌های دستوری در نظام بازار اخلال ایجاد می‌کنند، نهادهای دستوری هم نمی‌توانند به‌درستی عمل کنند؟

برای نهاد اخلاق و برخی دیگر از نهادها مثل سبک زندگی، ابتدا باید باور مردم را متحول کنیم و شناخت‌ها از سطح به عمق عبور داده شود. دراین‌صورت می‌توانیم منتظر اتفاقات و تغییرات مورد نظر باشیم.

دین اسلام دارای سبک و الگوی خاصی است و مردم باید به وسیله آگاهی‌بخشی، تصحیح سیستم‌های اطلاعاتی و گشودن افق‌های روشن و… به سمت این الگو دعوت شوند و نباید اختیارمندی انسان در این مسیر ضربه ببیند. دراین‌صورت قاعدتاً الگو اجرا خواهد شد. وظیفه ما راهنمایی و مهم‌تر از آن، دعوت مردم است؛ زیرا اقتصاد را مردم شکل می‌دهند، نه نخبگان جامعه.

نقش نخبگان در این عرصه چیست؟

نخبگان، تنها باید نقش دعوت‌کننده را ایفا کنند. زبان، ابزار اندیشیدن است و زمانی که مسائل بر زبان جاری می‌شوند، قطعاً در آنها تأمل و تفکر خواهد شد؛ اما باید با تحریک حرّیت اندیشه، برای رسیدن به گفتمان مستحکم و بادوام تلاش کرد. باید سعی کنیم انسان‌ها با آزادی اندیشه به‌راحتی بتوانند مکنونات خود را به اشتراک بگذارند و چنین مسائلی را در مجامع علمی با بلندنظری و بدون ترس از حواشی، بحث و بررسی کنند و تطبیق دهند.

متأسفانه گاهی شنیده می‌شود که باید شاخص‌های منحصربه‌فردی داشته باشیم؛ اگر این شاخص‌ها به‌گونه‌ای باشد که ما کاملاً از جهان خارج منسلخ شویم و نتوانیم نسبت‌های خود با جهان خارج را اندازه‌گیری کنیم، ممکن است در آینده ببینیم که با نام الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، متوقف شده‌ایم و جهان پیرامون ما با رشدی شتابان، پیشرفت کرده و حتی در شاخص‌های مورد نظر ما عملکرد بهتری داشته است؛ کما اینکه براساس مطالعات آقای عسکری، برتری کشورهای غیراسلامی در شاخص‌های اسلامی به اثبات رسیده است.
ما نباید به‌هیچ‌وجه، حتی به‌صورت ناخودآگاه، از سنجیده شدن با جهان و استفاده از شاخص‌های جهانی غفلت کنیم. من معتقدم باید به این مسائل توجه جدی شود تا بتوانیم از خیر و برکت این گفتمان استفاده کنیم.

انتهای پیام/

کد خبر : 74896
تاريخ ثبت خبر : 4 شهریور 1397
ساعت بارگزاری خبر : 09:44
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)