| امروز شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از آیت الله رشاد؛


مهم‌ترین شاخصه‌ هنر پرستشگاهی فهم‌پذیری و وضوح آن است

به عقیده آیت الله علی اکبر رشاد مهم‌ترین شاخصه‌ هنر پرستشگاهی ـ در قیاس با بسیاری از انواع هنر در محیط‌های دیگر ـ فهم‌پذیری و وضوح آن است. هنر مدرن و پست‌مدرن، هنری گُنگ است نه گویا؛

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از مهر، متن پیش رو یادداشت اختصاصی آیت الله علی اکبر رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه با موضوع «هنر پرستشگاهی» است که از نظر می گذرد؛

در این مجال کوتاه ضمن بیانچهار نکته، به‌صورت فشرده، ویژگی‌ها، اضلاع و پیام‌های هنر پرستشگاهی و نمازگاهی که به‌صورت هنری هویتمند و با گرایشی درخور تعریف مستقل، در مساجد تجلی کرده است تبیین می‌شود.

هنر؛ نسخه‌ دوم خلقت

نکته‌ نخست؛ به‌نظر می‌رسد هنر از سنخ خلقت، بازآفرینی و خلق دوباره است. در حکمت باستان نیز حکمت را به سه قسم تقسیم می‌کردند: «حکمت نظری» و تئوریک، «حکمت عملی» و پراگماتیک و «حکمت ابداعی». هرچند این تعبیر باستانی به تلقی و تعریفی که طرح شد نزدیک است، اما تفاوت‌هایی هم با آن دارد که اکنون مجال شرح آنها نیست.

به هر اندازه که هنرمند قادر باشد در بازآفرینی، حقیقت «شیء» یا «معنی» را کماهی بنمایاند، اثرش هنرمندانه‌تر خواهد بود؛ زیرا ما هنر را «نسخه‌ دوم خلقت» تلقی می‌کنیم، کما اینکه «نسخه‌ سومِ» وجود نیز قلمداد می‌شود. «نسخه‌ اول»، وجود حق‌تعالی است «نسخه‌ دوم» آن، انسان و هستی است، پس هنر که بازآفریده‌ انسان است، نسخه‌ دوم خلقت و «نسخه‌ سوم وجود» خواهد بود.

هنر شهوی و هنر شهودی

دوم نکته اینکه: هنر به لحاظ شناختاری به دو قسم بخش‌پذیر است:

۱. هنر شهوی؛

۲. هنر شهودی.

هنری که در خدمت شهوت و هوس و نفسانیت انسان است، یعنی منشأ آن نفسانیت و مقصد آن بازنمایاندن هوس‌ها و خواهش‌های نفسانی است، هنر شهوی است.

هنری که منشأ آن شهود و معرفت و عرفان و ادراک حق است و مقصدش کمال آدمی، هنر اشراقی و شهودی و هنر معنوی و مینوی است.

از متعالی‌ترین نمونه‌های اثر هنری، توصیف‌هایی است که در باب مینو و بهشت و باغ برین در قرآن بازگفته شده و برای کشف هنر دینی و هنر اسلامی باید در آن به‌دقت نگریست.

مجموعاً آنچه درباره‌ی توصیف بهشت بیان شده هنرمندانه است و در معنایی ذوقی، هنر اسلامی نیز عبارت از هنری است که بر وصف بهشت منطبق باشد. اصولاً بهشت مجلای عالی جمال الهی است و اثری هنری است که خالق آن خداست. هم‌چنین توصیف جهنم که حیرت‌زاست. جهنم جلوه‌جلال الهی است و خداوند در توصیف عذاب، بافت و آهنگی به کلام می‌بخشد که با توصیف بهشت کاملاً متفاوت است.

جلوه‌های بیست‌وچهارگانه‌ هنر پرستشگاهی

سومین نکته اینکه: بیست‌وچهار مقوله و جلوه‌ هنری در هنر مساجد به‌کار رفته است، هنرهایی مانند معماری، مهندسی، آجرکاری، موزائیک‌سازی، کاشی‌کاری، سفالگری، گچبری، سنگ‌تراشی، مقرنس‌سازی، آیینه‌کاری، کنده‌کاری، منبّت‌کاری، خاتم‌کاری، سنگاب‌سازی، نگارگری (انواع نگارگری‌ها)، خوش‌نویسی، تذهیب، پرتوپردازی، آواپردازی، فضاآرایی، محوطه‌سازی، فرشبافی و گلیم‌بافی.

در اینجا قصد ندارم به بازنمایی جزئیات این مقوله‌ها و جلوه‌های هنری بپردازم، بلکه می‌خواهم با اشاره به برخی لطایف و ظرایف، از آنها بهره‌برداری فلسفی و معنوی کنم، تا معلوم شود از استخدام انواع هنرها، در مسجد، چه مقصودهای متعالی و منظورهای بلندی پی گرفته شده است؟

نمادگان، ماهیت هنر را تشکیل می‌دهد، اصولاً هنر به لسان نماد با انسان سخن می‌گوید، البته نمادهایی که به استخدام هنر مسجد درآمده فراوان است و هریک به‌نوبه‌ی خود، پیامی دارد: شکل‌ها، خطوط، رنگ‌ها، صورت‌ها، حجم‌ها، همه و همه معنامند و پیام‌دارند.

برای خلق هنر پرستشگاهی از نمادهای نقش‌آفرین‌گونه‌گونی بهره گرفته می‌شود و ازجمله نمادهای به‌کار گرفته‌شده شکل‌های هندسی است. مجموع شکل‌هایی که در جلوه‌های هنری ساخت مسجد به‌کار رفته جنبه‌ی نمادگان دارد؛ از کثیرالاضلاع‌های گوناگون تا دایره‌ها و بیضی‌ها و سایر شکل‌ها. در هنر پرستشگاهی شکل‌های کثیرالاضلاع بیش از شکل‌های ساده به‌کار رفته است؛ زیرا این اشکال حاکی از تنوع اضلاع هستی، در عین متناهی و بسته‌بودن محیط است.

خطوط عمودی، افقی و منحنی‌ها هریک در هنر پرستشگاهی معنی خاصی دارند.

حجم‌ها و فضاها نیز معنی دارند: ساختار گنبد، ساختار محراب، ساختار گلدسته‌ها، ساختار ستون‌ها، منبر، مقرنس‌ها، و… .

فضاهای باز نماد گشادگی و وسعت هستی است. زیر گنبد، درونِ تهی محراب، ایوان‌ها، رواق‌ها، طاق‌ها، طاق‌نماها، شبستان‌ها، همه‌وهمه گویای پیام‌هایی است که بخشی از تفسیر هنر مسجد و جهان‌بینی مستتر در هنر پرستشگاهی به‌شمار می‌رود.

رنگ‌هایی که در مسجد به‌کار رفته نیز نه هر رنگی است. نوعاً رنگ‌هایی که در مساجد دنیا مورد استفاده قرار گرفته است ـ هرچند در میان ملت‌های گوناگون و با سلایق متفاوت و علایق مختلف ـ همسان است؛ رنگ‌هایی از قبیل آبی، فیروزه‌ای، لاجوردی، کبود، سبز و زرین، در نگارگری‌ها و تذهیب‌ها زمینه‌های تصاویر مسجد به استخدام درآمده‌اند که آسمان بلند و ژرف، دریا و آب، افق دور و سرسبزی را تداعی می‌کنند و آرامش را سبب می‌شوند.

همچنین کتیبه‌ها و خط‌نوشته‌ها، بسیار معنا دارند، نوع نوشته‌ها و خطوط برگزیده، سنجیده است، خطوط کوفی در مساجد کهن بیشتر مورد استفاده بوده و بعدها نسخ و ثلث هم که ابداع شد، به استخدام درآمد و گاه خط نستعلیق که از صلابت خاصی برخوردار است، هنرمندانه در متن هنر مسجد گنجانده شده است. همه‌ی اینها حکایتگر نظم و نسق ظریف متن حیات و هستی است. گره‌های خطی در هنر مسجد نیز لسان خاصی دارد و پیام ویژه‌ای را القا می‌کند.

نماد دیگر، نبات‌ها و گیاهان است که در تصویرسازی مسجد به‌کار می‌رود؛ برخلاف کلیسا، در مسجد از نقش‌ها و تمثال‌های ذی‌روح استفاده نمی‌شود، در کلیساها سلسله‌ای از هنرها استخدام می‌شود که شریعت اسلامی آنها را جایز نمی‌داند و این خود فلسفه‌ی خاصی دارد. هنرِ تصویر ذی‌روح و موسیقی در هنر مذهبی کلیسا سخن اول را می‌زنند، اما در مسجد نمادهای دیگری، ازجمله نباتات و به‌خصوص نیلوفر آبی بسیار به استخدام درمی‌آید. البته نیلوفر آبی جنبه‌ی نمادین جهانی دارد، بسیاری از مذاهب آن را نمادی مقدس می‌دانند، هم مسلمانان و هم مسیحیان، هم یهودیان و حتی دین‌واره‌هایی مانند بودیسم و هندوئیسم؛ حتی مذاهب جعلی و ساختگی، مثل بهائیت به‌صورت تقلیدی و کلیشه‌ای چنین وانمود می‌کنند! بزرگ‌ترین معبدی که بهائیان در جهان دارند نماد یک «نیلوفر آبی» در وسط آب است.

تاک نیز در هنر پرستشگاهی جایگاه خاصی دارد. مو، درخت مینوی است. گل‌بوته‌ها هم در فرهنگ و لسان قرآن مفهوم و جایگاه خاصی دارد که در هنر مسجد نیز بسیار بهکار می‌رود.

مهم‌ترین شاخصه‌ هنر پرستشگاهی

مهم‌ترین شاخصه هنر پرستشگاهی ـ در قیاس با بسیاری از انواع هنر در محیط‌های دیگر ـ فهم‌پذیری و وضوح آن است. هنر مدرن و پست‌مدرن، هنری گُنگ است نه گویا؛ هنر ابهام است نه الهام؛ هنر اجمال است نه جمال؛ هنر نارسایی است نه رسایی. به یک تابلوی آبستره نگاه کنید، تصور می‌کنید بچه‌ای رنگی به دیوار پاشیده است و سپس آن را به شکلی نامنظم و درهم، خط‌خطی کرده است! و از همین‌جا خصوصیت و خصلت هنر دینی که هنری فطری است، روشن می‌شود. لسان هنر دینی فطری است، پیامش فطری است و با فطرت سخن می‌گوید؛ لهذا همه آن را می‌فهمند، عموم جذب آن می‌شوند، ملّیت و زبان و نژاد در فهم هنر اصیل و فطری دخیل نیست، ولی هنرهای صنعی این‌گونه نیست، همه نمی‌توانند آن را بفهمند، هنرمند مربوط باید آن را معنی کند و شایان تفسیر به هر معنایی هست؛ اما هنر مسجد این‌طور نیست، فهم‌پذیر است، همه می‌توانند با اندکی تأمل بفهمند که چه می‌گوید.

البته هنر مسجد، سیر و سلسله‌ طولانی‌ای را به‌سمت تکامل طی کرده است؛ از دوره‌ی شیوه‌ی خراسانی که به سادگی اصرار داشت، تا دوره‌ی پرشکوه «رازی» که از مازندران آغاز شد و در تهران تکامل پیدا کرد، و بعدها شیوه‌ «آذری» که تکامل شیوه‌ی «رازی» است و از قرن هشتم تا دهم ادامه داشته است؛ در قرن دهم نیز کمال هنر و عهد پختگی و سختگی هنر مسجد آغاز شد، و این طرز هنر به شیوه‌ «اصفهانی» انجامید که نوع آثار دوره‌ صفویه به‌ویژه مساجد، از این شیوه‌ هنری بهره برده است. این شیوه‌های متطوّر، همه و همیشه از ویژگی وضوح و فهم‌پذیری برخوردارند.

پیام‌های هنر پرستشگاهی

اما نکته‌ چهارم: گفتیم که نمادها در هنر مسجد، معنا دارند و هر نماد و جلوه‌ای مفهوم و پیامی دارد. من با نگاه از زاویه‌ای دیگر و به‌عنوان جمع‌بندی، به پنج پیام که از جمع هنرها و جلوه‌های هنر پرستشگاهی می‌توان فهمید، اشاره می‌کنم.

پیام‌های بسیاری هست که شایان طرح است، اما مجال سخن تنگ است:

اولین پیام هنر مسجد، «توحید» است، هنر مسجد ترجمان «بینش توحیدی» است، سراسر مسجد پیام یگانه‌پرستی است؛ مسجد از حیث معماری قطب شهر اسلامی است، بگذریم از شهرهای بی‌قطب و بی‌هویتی که بعدها پدید آمد. مصداق اتّم شهرهای بی‌هویت و بی‌قطب، تهران است؛ از همه‌ی دوازده میلیون جمعیت تهران بپرسید که مرکز شهر کجاست، پاسخ روشنی نخواهید شنید، چون تهران امروز قطب ندارد، در تهران قدیم، مسجد امام (مسجد شاه)، قطب تهران بوده است.

مدینه‌ اسلامی سامانه‌ تعریف‌شده‌ای دارد، مجموع شهر با معابر و گذرها، سمت و سازمان پیدا می‌کند و نهایتاً به مسجد منتهی می‌شود و ثقل سامان هر مسجد نیز به نقطه‌ی مرکزی آن، یعنی زیر گنبد ختم می‌شود، تمام طاق‌نماها، رواق‌ها، شبستان‌ها، فضاهای باز، صحن‌ها و حتی نمادهای گوناگون و خطوط، همه‌وهمه به نقطه‌ مرکزی متمایلند و به زیر گنبد هدایت می‌شوند. نقطه‌ اوج گنبد نیز نقطه‌ «وحدت» است که رو به آسمان دارد؛ یعنی همه‌ مسجد در مجموع در یک محور و مدار، به وحدت می‌رسد و وحدت هم به خدای متعال اشاره دارد.

نوعاً شالوده‌ ستون‌های مساجدی که اصولی و براساس معماری اسلامی ساخته شده است، مربع است که اشاره به چهار عنصر جهان ماده دارد، سپس هشت ضلعی می‌شود، پس از آن متمایل به دایره و در نهایت به نقطه‌ی وحدت می‌رسد؛ یعنی از چهار عنصر، از مادّیت آغاز می‌شود به مینو و به هشت بهشت و نهایتاً به وحدت و حق‌تعالی منتهی می‌گردد.

اشاره شد که در مسجد هیچ نماد و جلوه‌ای که شایان تفسیر به شرک، تجسیم و تجسید باشد به‌کار نمی‌رود و نقش هیچ ذی‌روحی در مسجد دیده نمی‌شود.

دومین پیام هنر مسجد، عطوفت و انعطاف و لطافت و نرمش است. در اینجا به مصداق‌های خاصی از نمادها که این پیام‌ها را القا می‌کنند اشاره می‌کنم:

خطوط افقی، القای آرامش و امنیت می‌کند، هرگز رنگ‌های تند، خشن، اضطراب‌زا و هول‌افزا در مسجد به‌کار نمی‌رود، رنگ آبی فیروزه‌ای، آبی آسمانی همه آرامش‌بخش است. هنرمندان با دقت‌نظر و سنجیدگی هنرمندانه‌ی خاصّی رنگ‌ها را به استخدام هنر مسجد درآورده‌اند، رنگ‌های ملایم، فضاهای باز، بوته‌ها و گل‌ها نیز القاکننده‌ی نوعی لطافت و عطوفت‌اند. در مساجد یک دسته خلأها و فضاها و محیط‌هایی را می‌بینید که شاید تصوّر کنید اینها بیهوده است، مانند: رواق‌ها، طاق‌نماها و ایوان‌ها و گنبدها که علاوه بر القای افق باز و بلندبالای هستی، آرامش‌آفرینی و دلتنگی‌زدایی نیز می‌کند.

سومین پیام هنر مسجد و معماری پرستشگاهی، اعتنا به جایگاه رفیع انسان و اشاره به خویشاوندی انسان و طبیعت است و اینکه انسان نمونه‌ی همه‌ی هستی است و هر مجموعه‌ای نیز باید خودْ انسان‌گونه باشد، مجموع مسجد، یک انسان یا یک خانواده است، انسان بدون خانواده (کوچک‌ترین جامعه)، بدون جامعه معنا نمی‌دهد. در دوره‌ی آذری و اصفهانی چهار ایوان (سه ایوان کوچک و یک ایوان بزرگ‌تر) پدید آمد، ایوان بزرگ‌تر همراه با گنبد و دو گلدسته تداعی‌کننده‌ی وضعیت یک انسان در حال نیایش است که سر و دست‌ها را به سمت بالا گرفته و بر اطراف او هم افرادی چند (ایوان‌های کوچک)‌و این تداعی‌گر یک خانواده است و بر اصالت و صلابت نهاد خانواده انگشت تأکید می‌نهد، چهار ایوان، شبستان اصلی به‌همراه گنبد و منارها و سایر مرافق، یک‌جا جامعه‌ای را تداعی می‌کند که اشاره به خصلت جامعه‌گرایی مکتب اسلام است.

دین ما دینی است جامعه‌گرا؛ اسلام فردپرست و عزلت‌گزین نیست. مسجد نماد و الگوی تام و تمامی از این پیام است. نام دیگر مسجد «جامع» است و علی‌الدوام در ساعات مختلف، همایش امت در مسجد برپا می‌شود.

چهارمین پیام هنر مسجدی، همین جامعه‌گرایی و جامع‌نگری است، مسجد نماد و نمونه‌ای از اجتماع و مدنیت اسلامی است. مسجد علاوه بر آنکه مدنی‌بودن و جامعه‌گرابودن اسلام را نشان می‌دهد، خود نیز مجمعی است از شاخص‌های تشکیل‌دهنده‌ی جامعه‌ی کامل اسلامی. در جامعه‌ی اسلامی دانش، اقتصاد و عبادت درهم تنیده‌اند، این سه حوزه همیشه گرداگرد هم هستند و بافت یک جامعه‌ی دینی کامل را پدید می‌آورند.

جامعه‌ دینی عبارت است از جامعه‌ای که اقتصاد را با دانش و هر دو را با عبودیت، جمع کرده است.

پنجمین پیام معماری و هنر پرستشگاهی، دین‌مداری جامعه است. چه اینکه گفتیم مسجد قطب مدینه و مدنیت اسلامی است و هرجا و مکان جامعه باید رو به مسجد داشته باشد و همه چیز باید نهایتاً به مسجد منتهی شود، مسجد اولین نماد فیزیکی دین و شناخته‌ترین نهاد مذهبی، کانون و گرانیگاه جامعه‌ی‌اسلامی است. در طول تاریخ نیز چنین نقشی برعهده‌ی مسجد بوده و تأثیر معماری مسجد و هنر پرستشگاهی بر همه‌ی معماری‌های شهری، به‌خصوص در ادوار گذشته، نمودار بوده است.

در یک جمع‌بندی باید گفت: همه‌ مسجد عبارت از توحید، عطوفت، جاذبه، آرامش، زیبایی، انسان‌گری، پیوند دین و دانش و دنیا، جامعه‌گرایی، جامع‌نگری و سرانجام دین‌مداری است.

این پنج پیام، بخشی از پیام‌های متعالی هنر پرستشگاهی بود که بخشی از  معماری دینی قلمداد می‌باشد بود، بیان تفصیلی پیامهای هنر پرستشگاهی و نیایشگاهی و نیز پرداختن به دیگر گونه‌های معماری اسلامی، مجالی درخور و مقالی فراخور طلب می‌کند و این زمان بگذار تا وقت دگر.

انتهای پیام/

کد خبر : 38046
تاريخ ثبت خبر : 12 دی 1395
ساعت بارگزاری خبر : 15:40
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)