| امروز چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

نظریه های تولید علوم انسانی اسلامی/4؛


مدل تأسیسی علم دینی در دیدگاه دکتر خسرو باقری

در رویکرد تأسیسی در علم دینی پاره‌ای از اندیشه اسلامی به پشتوانه متافیزیکی برای تحقیق در علوم انسانی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه؛ بحث درباره علم دینی و مصادیق آن، از سویی، چالش برانگیز است؛ زیرا فضای نشو و نمای علوم تجربی و معاصر، به طور عمده غیر دینی و گاه ضد دینی بوده و از این رو سخن گفتن از ترکیب یک علم و یک دین شگفت انگیز و مناقشه آمیز جلوه می کند. به همین دلیل برخی از اندیشمندان عرصه های مختلف علمی و فلسفی، هر ترکیبی از علم و دین را بی درنگ محکوم به بی معنایی می کنند و مطرود می شمارند. بحث علم دینی از سویی دیگر غیرت برانگیز است و این جنبه از مسئله در میان دینداران آشکار می شود.

پاره ای از دینداران، به انگیزه دفاع از حیثیت دین، در باب امکان وجود علوم تجربی دینی، به سهولت پاسخ مثبت می دهند و این را امری ضروری می دانند که از علوم دینی مختلفی سخن به میان آورند و چنین تصور می کنند که اگر کسی وجود علم دینی را منکر شود، تزلزلی در بنای دین پدید آورده است اما نه آن ستیز عام و در نفی هر گونه علم دینی، نه این غیرت تام در اثبات همه انواع علوم دینی، هیچ یک محققانه نیست، بلکه برخاسته از عصبیتی است که با روح علم بیگانه است. از این رو قبل از هر نظر قطعی درباره معناداری یا امکان تحقق علم دینی، باید به بررسی ماهیت و چیستی علم و دین و تامل در نسبت آنها پرداخت. باید گفت در دیدگاه دکتر باقری مقصود از «علم» در تعبیر «علم دینی»، علم تجربی (با تاکید بر علوم انسانی) و منظور از «دین»، همه ادیان (با تاکید بر دین اسلام) است.

دیدگاه های فلسفی موجود درباره علم

ارزیابی درباره نسبت و رابطه علم و دین مستلزم شناخت ماهیت علم است. در علم شناسی فلسفی، دو رویکرد عمده وجود دارد: رویکرد اثبات گرایی و رویکرد ما بعد اثبات گرایی.

علم شناسی در نیمه اول قرن بیستم به طور غالب مبتنی بر رویکرد اثبات گرایانه (پوزیتویستی) بود. برخی ویژگی های این رویکرد، که با موضوع علم دینی ارتباط دارد، عبارت است از:

انفکاک علم از متافیزیک

انفکاک مشاهده از نظریه (و تقدم مشاهده بر نظریه)

انفکاک امر واقع و ارزش

انفکاک حوزه های کشف و داوری.

در مقابل روایت ما بعد اثبات گرا از علم، روایتی است که بر اثر انتقادهای مهم فلاسفه علم در نیمه دوم قرن بیستم پدید آمد. برخی از مشخصه های این رویکرد فلسفه علمی چنین است:

در هم تنیدگی علم و متافیزیک،

تاثیرآفرینی متافیزیک بر علم

در هم تنیدگی مشاهده و نظریه

عدم تعین نظریه توسط مشاهده و آزمون

درهم تنیدگی علم و ارزش

پیشرفت علم از طریق نظریه ها

الگوهای علمی و تاثیر علم بر متافیزیک.

دیدگاه های موجود درباره هویت دین و معرفت دینی

دین به عنوان دومین عنصر اساسی در ترکیب «علم دینی»، ابعاد مختلفی دارد که هر کدام از آنها خود موضوعی برای یکی از علوم روان شناسی، جامعه شناسی، فلسفه و … قرار می گیرد. پرسش هایی از این قبیل که «متون دینی چگونه فهمیده می شوند؟» و «دین عهده دار تبیین چه اموری برای انسان است؟» از جمله مسائلی است که دکتر باقری برای روشن شدن معنا و بررسی امکان «علم دینی» مورد مداقه خود قرار داده است.

رویکردهای عمده در بحث دین شناسی از این قرار است:

رویکرد دائره المعارفی به دین

نظریه هرمنوتیکی در فهم دین

نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت

دیدگاه گزیده گویی متون دینی

در رویکرد دائره المعارفی، با اشاره به جامعیت و کمال دین، دین حاوی همه حقایق هستی و پاسخگوی همه نیازهای آدمی و مبین قوانین ثابتی که علوم مختلف در جستجوی آنها هستند، دانسته می شود.

از انتقادات وارد شده به این رویکرد آنکه این دیدگاه، ناقض حکمت الهی و نتیجه برداشت نادرست از آیات و روایات است. هرمنوتیک، علم چگونگی تفسیر متون است که در تاریخ خود شاهد ظهور رویکردهای گوناگونی بوده است. این بخش خود شامل اصول دانش هرمنوتیک، تاملی در اصول دانش هرمنوتیک، معرفت دینی تابعی در نظریه هرمنوتیک، نقد معرفت دینی تابعی، بازشناسی سه سطح هرمنوتیکی (نطق، استنطاق و انطاق) و بالاخره آزمون هرمنوتیک است که مولف به پاره ای از اشکالات نظریه هرمنوتیکی دین اشاره کرده است.

نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت، دیگر نظریه ای در باب معرفت دینی است که بر سه اصل اساسی بنا شده است:

اصل «تغذیه و تلائم معرفت دینی و معرفت بشری»

اصل «قبض و بسط هماهنگ معرفت دینی و معرفت بشری»

اصل «تحول در معرفت بشری.»

مبنای معرفت شناختی این نظریه بر دو پایه یعنی: کل گرایی تند و کثرت گرایی تند استوار شده است.بر این اساس نقدهایی که بر آن دو نظریه وارد شده، بر نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت وارد است که مولف با حوصله به آنها پرداخته است.

دیدگاه چهارم، یعنی دیدگاه گزیده گویی، بیانگر آن است که دین، نه زبان به بیان همه حقایق هستی گشوده است (چنانکه نظریه دایره المعارفی مدعی است) و نه زبانش چندان صامت است که جز از طریق علوم و معرفت های بشری یارای سخن گفتن نداشته باشد (چنانکه نظریه هرمنوتیک یا قبض و بسط بیان می کند.)

در این دیدگاه، سخن خاصی (هدایت انسان به ساحت ربوبی) برای گفتن داشته که بشر نمی توانسته آن را از جای دیگری بشنود و این سخن را هم به شیوه ای روشن و مشخص بیان کرده و گهگاه نیز به اقتضای بیان آن غرض اصلی، به حقایق مختلف علمی هم اشاره کرده است. از این رو این بخش شامل قسمت هایی چون: هویت دین در نظریه گزیده گویی (پشتوانه عقلی و نقلی نظریه، بیان نظریه گزیده گویی دین)، ویژگی های دین و معرفت دینی در نظریه گزیده گویی (در متون دینی، سه منطقه مرکزی، میانی و مرزی – متمایز وجود دارد، دین زبان گویایی دارد، دین بر پیش فرض های معرفت دینی تاثیرآفرینی می کند، روابط معرفت دینی با معرفت های بشری و گفتگو و تفاهم فزآینده میان ادیان).
هویت علم دینی

پس از روشن شدن تقریبی معنای علم و دین، نوبت آن است که در مورد معنای «علم دینی» و امکان تحقق آن اتخاذ موضع شود.

این بخش خود به دو قسمت مجزا تقسیم می شود:
۱- معناداری علم دینی: به طور خلاصه می توان گفت که تعبیر «علم دینی» تنها در برخی مواضع علم شناسی و دین شناسی معنادار بوده و در برخی مواضع معرفت شناختی، همچون وحدت گرایی و کثرت گرایی تعبیری بی معناست. بر این اساس در مواضعی معرفت شناختی چون وحدت گرایی روش شناسی، علم دینی بی معناست که در این قسمت به اثبات گرایی منطقی و بی معنایی علم دینی، بررسی دیدگاه اثبات گرایی در بی معنایی علم دینی، عمل گرایی و بی معنایی علم دینی و بررسی دیدگاه عمل گرایی در بی معنایی علم دینی اشاره شده است. در موضع دیگر یعنی کثرت گرایی معرفت شناختی و معناداری و بی معنایی علم دینی، علم دینی در موضع کثرت گرایی تباینی بی معنا و در کثرت گرایی تداخلی با معناست که مولف اثر به بررسی تک تک این مواضع پرداخته و رای نهایی خود را صادر ساخته است.
۲- درست و نادرست در علم دینی: با فرض پذیرش معناداری «علم دینی» در قرائتی خاص از علم و دین باید مشخص شود کدام یک از مدل های ارائه شده برای علم دینی درست و کدام یک نادرست اند. تلقی های مختلفی از علم دینی ارائه شده که به نظر می رسد برخی از آنها (رویکرد استنباطی و تهذیب) قابل قبول نبوده و برخی دیگر (رویکرد تاسیسی) را از حیث روش شناسی قابل دفاع اند. در رویکرد دوم یعنی رویکردتاسیسی به امکان و فرآیند تکوین علم دینی، توجیه علم شناسی علم دینی، توجیه دین شناسی علم دینی و مفروضات متافیزیکی اندیشه اسلامی اشاره شده است.

رویکرد تأسیسی در علم دینی

در این رویکرد پاره‌ای از اندیشه اسلامی به پشتوانه متافیزیکی برای تحقیق در علوم انسانی مورد استفاده قرار می‌گیرند. با توجه به نفوذ عمیق پشتوانه‌های متافیزیکی در مراحل مختلف بسط و گسترش یک نظریه علمی، می‌توان نظریه علمی تولید شده بر مبنای این پیش‌فرض‌ها را به اسلام منتسب نمود. به سبب همین محتوا می‌توان فرضیه مستخرج را نیز به صفت اسلامی متصف کرد. در این قسمت اگر شواهد کافی برای تأیید فرضیه‌ها فراهم آید، می‌توان مدعی شد که نظریه علمی تولید شده است. چنین نظریه‌ای علمی است، چون از بوته آزمون تجربی بیرون آمده است و دینی است چون تعلق به پیش‌فرض‌های دینی دارد.

علم دینی در این رویکرد بر علم شناسی مابعد اثبات گرایی استوار می‌باشد. به لحاظ دینی برگذیده گویی از دین مبتنی بوده و معتقد است که کار اصلی دین هدایت می‌باشد و لازم نیست که دین امور جزئی دیگر را نیز بیان نماید. تکوین علم دینی نیز به عهده دین نمی‌باشد و تلاش برای تدوین علم دینی ناشی از این است که دین فراتر از هدایت  می‌تواند نقش مهمی در تکوین علم نیز داشته باشد. بر این اساس بهره‌گیری صرف از علم استنباط و تفسیر قرآن برای به دست آوردن علوم کافی نیست. در واقع ما باید در داد و ستد با تجربه، علوم تجربی مورد نیاز خود را تولید کنیم.

ابطال پذیری در مدل تأسیسی علم دینی

ابطال نظریه در این دیدگاه به این معناست که پردازش‌های خام و نامناسبی از پیش‌فرض‌های دینی صورت گرفته است. پس از ابطال تجربی یک فرضیه، دانشمندان می‌توانند مجددا به سراغ منابع الهام بخش خود رفته و به فرضیه پردازی جدید اقدام کنند. در کل هیچ گاه ابطال فرضیه منجر به ابطال پیش‌فرض‌ها نمی‌گردد.

نفی نسبت گرایی معرفت شناختی از مدل تأسیسی علم دینی

اگر برمبنای پیش‌فرض‌ها، علم اسلامی داشته باشیم به تعداد مکاتب و ادیان، مدل‌های علم خواهیم داشت و این چیزی نیست جز به رسمیت شناختن نسبیت در معرفت. جواب این است که نسبیت در این حد، نه تنها مشکل گفتگوی علمی به وجود نمی‌آورد که موجب ایجاد فرصت‌های تحقیق می‌گردد.

مقدمات و مراحل تأسیسی علم دینی

الف) آموزه‌های دینی در قلمرو علوم تجربی باید از غنای کافی برخوردار باشد تا بتواند به عنوان پیش‌فرض انتخاب شوند.

ب) از این پیش‌فرض‌ها برای صورت بندی فرضیه‌های در جهت قلمرو علم مورد نظر استفاده شود.

ج) در مقام آزمون این فرضیه‌ها، شواهدی برای تبیین‌ها، پیش‌بینی‌ها و کنترل‌های نشأت یافته از آن‌ها به دست ‌آید.

د) تعداد این فرضیه‌های مستظهر به شواهد، در حدی باشد که بتوان نظریه‌ای در مورد موضوع مورد مطالعه در علم شکل داد.

بخش قبلی این سلسله یادداشتها را اینجا بخوانید.

انتهای پیام/

کد خبر : 15198
تاريخ ثبت خبر : 14 دی 1394
ساعت بارگزاری خبر : 09:41
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)