| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

احمدرضا یزدانی مقدم تأکید کرد؛


علامه طباطبایی؛ احیاگر فلسفه سیاسی اسلامی

در آثار علامه طباطبایی در فلسفه سیاسی مانند «رساله ولایت و زعامت» و یا بحث­های او در ذیل آیات 213 سوره بقره و 200 سوره آل عمران و یا ... را که می­ خوانید حیات و توان و پویایی فلسفه سیاسی اسلامی را می­ بینید.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از خبرگزاری صدا و سیما، ۲۴ آبان مصادف است با سالگرد رحلت علامه سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱- ۱۳۶۰ش)، مفسر، فلیسوف، اصولی، فقیه، عارف و اسلام‌شناس معاصر. از علامه طباطبایى علاوه بر تفسیر مشهور المیزان آثار زیادی بر جاى مانده است؛ از جمله: اصول فلسفه و روش رئالیسم، رسائل توحیدی، بدایه الحکمه، نهایه الحکمه، شیعه در اسلام، قرآن در اسلام، وحى یا شعور مرموز، حکومت در اسلام، اعجاز، على و الفلسفه الالهیه، حواشى بر کتاب کفایه الاصول، حواشى بر کتاب الاسفار الاربعه ملاصدرا، تعلیقاتى بر شش جلد اول تا ششم بحارالانوار و رساله‏ هایى که هنوز منتشر نشده است.

علامه طباطبایی گرچه از دخالت در سیاست کناره می ­گرفت امّا در عین حال در بُرهه‌ها و اقدامات مهمی از تاریخ سیاسی ایران چون مقدمات انقلاب اسلامی، در اعتراض به لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و رفتن به تهران برای حفظ جان امام خمینی(ره) و سپس استقبال از او در قم و تشویق شاگردان به فعالیت‌های اجتماعی فرهنگی علمی برون حوزوی و جمع‌آوری کمک مالی برای مردم فلسطین و برپایی مدارس خصوصی دینی در زمان پهلوی دوم و مدارس دینی جدید حضور داشت. ایشان از سطح سیاست به عمق سیاست میل کرده و حرکت و انقلابی علمی و فرهنگی را در حوزه علمیه قم پی افکند. علامه طباطبایی کنش‌گری فرهنگی را مبنا و زیربنای تحولات عمیق سیاسی می‌داند؛ در واقع وی از سطح سیاست به عمق آن منتقل شده تا عمق و مبنا و زیربنای سیاست –  که تفکر و اندیشه و اخلاق و اعتقاد است – را مهندسی کند. نتایج تلاش‌های‌ وی را در سال‌های بعد و در انقلاب اسلامی می‌توان دید چه این که غالب رهبران سیاسی و فکری انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی از شاگردان و مرتبطین و علاقه‌مندان به علامه طباطبایی هستند. از این میان می‌توان از حضرات آیات شهیدان مطهری و بهشتی، جوادی آملی، سبحانی و مصباح یزدی نام برد.

هنگام رویارویی ایرانیان با تجدد، پرسش‌هایی که درباره حکومت و قانون در اسلام پدید آمده بود عالمان دینی را بر آن داشت تا با صورتبندی این مفاهیم ذیل دو موضوع قانون و حکومت، به اندیشه ورزی در این باب بپردازند. با این حال، عمده رسایل مشروطیت و به­ ویژه کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله اثر مرحوم نائینی که مهم­ ترین،  عمیق ­ترین و نوآورترین اثر نظری در جنبش مشروطه است، سطح تحلیل را به مباحث فقهی و استناد به آیات و روایات محدود کرده ­اند؛ اما این گونه تحلیل ­ها در اندیشه و آثار علامه طباطبایی بیان عقلی – فلسفی پیدا کرد به گونه ای که با علامه طباطبایی اول بار است که می­بینیم یک اندیشمند مسلمان معاصر در تحلیل مباحث و موضوعات و مسائل فلسفی و اجتماعی به مبانی فلسفی ارجاع می ­دهد.

گرچه مباحثی چون حکومت و چگونگی و کارویژه و مشروعیت آن، و ماهیت و مبانی قانونگذاری به تفصیل در آثار فارابی و ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا مطرح شده بود، اما به جهت این که آثار این اندیشمندان رایج و دایر نبوده و انقطاع علمی و فرهنگی حاکم شده بود، جنبش مشروطه از پشتوانه فلسفی محروم مانده بود. فلسفه­‌ورزی سیاسی علامه طباطبایی، همچنان که به مباحث و آثار اندیشه سیاسی دوران مشروطه و زمینه‌های عینی و ذهنی ایران معاصر توجه دارد، در سنت فلسفه سیاسی اسلامی، که فارابی بنیان گذار آن است و با استفاده از امکانات و مفاهیم این سنت فلسفه سیاسی و ناظر به آن‌ها، انجام می‌گیرد. با این وصف مرحوم علامه طباطبایی را می­توان احیاگر فلسفه سیاسی اسلامی دانست که سعی دارد همراه با نوآوری ­هایی، این میراث ارزشمند را روزآمد کند. 

برای واکاوی بیشتر ابعاد شخصیت و اندیشه مرحوم علامه طباطبایی مصاحبه­ ای با حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمدرضا یزدانی مقدم ترتیب داده شد. دکتر یزدانی مقدم عضو هیات علمی گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است. تسلط بر آراء سیاسی فیلسوفان مسلمان به ویژه علامه طباطبایی که در پی کار بر روی رساله دکتری با عنوان «فلسفه سیاسی علامه طباطبایی و ایران معاصر» و نگارش مقالات متعدد در این زمینه برای ایشان پدید آمده است، فرصتی مغتنم برای آشنایی با این بعد از اندیشه مرحوم علامه به دست می ­دهد.

در ابتدا شاید لازم باشد نگاهی بر ویژگی ­های شخصیتی و فکری علامه طباطبایی داشته باشیم. از نظر جنابعالی ویژگی برجسته علامه طباطبایی چه بود؟

علامه طباطبایی اندیشمندی راستین بود. چنان که خود در موارد متعددی اشاره می­کند از نظر او انسان طبیعی کسی است که در جستجوی حقیقت باشد و حقیقت گمشده او بوده و حقیقت را در هر جا دید آن را اخذ کند. علامه طباطبایی حتی تمسک به اسلام را نیز بر همین اساس می­داند و می­گوید از آنجایی که اسلام، حقیقت است و حقیقت را بیان می­کند، انسانِ جستجوگر حقیقت، اسلام را بر می­گزیند. خدای سبحان اسلام و قرآن را بر عقول انسان­ها عرضه داشته است تا خودشان بررسی کنند و حقیقت بودن آن را دریابند. بدین ترتیب علامه طباطبایی به مانند دیگر اندیشمندان مسلمان، از فارابی تا ملاصدرا و پس از او، حقیقت را معیار و مرجع برای اسلام قرار می­دهد؛ نه اینکه اسلام را معیار و مرجع برای حقیقت قرار داده باشد.

به جهت همین ارجاع به حقیقت و جستجوی حقیقت هم بود که علامه طباطبایی از بحث آزاد و گفتگو با دیگران چه اهل ادیان دیگر و چه غیر اهل ادیان مانند ماتریالیست­ها و مارکسیست­ها استقبال می­کرد. آقای حسن زاده آملی ادام ا… ظله فرموده­اند که علامه طباطبایی درِ خانه خود را برای مراجعات و گفتگو و بحث آزاد باز گذاشته بود. گزارش­هایی هم هست که مارکسیست­ها و شخص تقی ارانی نزد علامه طباطبایی می­آمدند و با او بحث و گفتگو می­کردند. جلسات اساتید دانشگاه و روشنفکران ایرانی و غیرایرانی با علامه طباطبایی و این که علامه طباطبایی اوپانیشادها و دائو دِ جینگ و … را در این جلسات تدریس می­کرد هم که مشهور است.

از همین سعه صدر علامه طباطبایی و استقبال از بحث و گفتگو و دانش و افکار دیگران معلوم می­شود که ایمان علامه طباطبایی یک ایمان علمی یقینی و حقیقی بود و یک ایمان تقلیدی و ظنی و … نبود. مشی علامه طباطبایی در بحث و گفتگوی آزاد و … نشان از این می­دهد که علامه طباطبایی هم ایمان حقیقی داشت هم ایمان علمی و یقینی داشت و بر این پایه هم اعتماد به نفس داشت.

حریت و آزاد اندیشی علامه طباطبایی بسیار مشهور است. چنان که گفتید او از ایمان یقینی و برهانی برخوردار بود و از این رو واهمه ای در مواجهه با آراء و اندیشه های شرق و غرب نداشت. درباره نام­گذاری کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم توضیح دهید. آیا درباره ماهیت فلسفه اسلامی میان نظرات علامه طباطبایی و هانری کربن اختلافی وجود داشت؟

قابل توجه است که وقتی به علامه طباطبایی گفتند چرا اسم کتاب خود را اصول فلسفه گذاشتی و چرا اسم آن را اصول فلسفه اسلامی نگذاشتی جواب داد که فلسفه، فلسفه است؛ اسلامی و غیر اسلامی ندارد. تحت تأثیر علامه طباطبایی برخی از شاگردان و طلبه های درس­های فلسفه ایشان بعدها کتابی با عنوان «فلسفه آزاد» نوشتند که تأثیر فکری علامه بر این اثر کاملاً مشهود است.

موضع علامه طباطبایی درباره فلسفه و آزاد بودن فلسفه و فکر و اندیشه با موضع هانری کربن در این باره قابل مقایسه است و این مقایسه دستاورد قابل توجه و تأملی هم دارد. هانری کربن در تحلیل و تفسیر فلسفه اسلامی آن را حکمت نبوی معرفی می­کند و به گونه ای به طرف تلفیق فلسفه و الهیات و مانند آن می­رود. در حالی که تحلیل و تفسیر علامه طباطبایی کاملاً مقابل آن قرار دارد و علامه طباطبایی به آزاد بودن فکر و تعقل و اندیشه در فلسفه، در تمدن اسلامی، قائل است. چنان که موارد دیگر تقابل اندیشه ای نیز بین علامه طباطبایی و هانری کربن قابل توجه و درس آموز است و به مواردی از آن در مقاله «علامه طباطبایی و پرسش سکولاریزاسیون» (نشریه اسلام و مطالعات اجتماعی ش ۱۵) اشاره شده است. البته تحلیل تفصیلی دیدگاه علامه طباطبایی و مقایسه آن با دیدگاه هانری کربن به فرصت دیگری نیازمند است.

اگر امکان دارد نکاتی نیز درباره جایگاه علامه طباطبایی در تفکر معاصر اسلامی بفرمایید. تلاش ایشان در ایجاد رابطه میان فلسفه و مسائل سیاسی و اجتماعی چگونه نمود می یابد؟

در این مختصر چندان نمی­توان به جایگاه علامه طباطبایی در تفکر معاصر اسلامی پرداخت و به اشاراتی بسنده می­کنم. شما به رسایل مشروطه نگاه کنید در دوران مشروطه که دوران شکوفایی بحث و گفتگو درباره اجتماع و سیاست و مفاهیمی مانند آزادی و نظارت و تحدید قدرت و پارلمان و … است، ارجاعی به سابقه فلسفی بح ث­ها دیده نمی­شود. عده ای مطالبی را از غربی ­ها نقل می­ کنند؛ عده ای نیز به مباحث فقهی ارجاع می­ دهند؛ شاید یک مورد هم باشد که شخص خودش تجزیه تحلیلی عقلی ارائه می­دهد. در عین اینکه همه این تلاش­ های علمی چه آنی که ترجمه از غرب است و چه آنی که بحث فقهی است و یا تحلیل عقلی است و چه آنی که تجزیه تحلیل عقلی است، ارزشمند است اما ارجاع به مباحث و مبانی عقلی علامه طباطبایی بیشتر نمود می­کند و با علامه طباطبایی اول بار است که می­ بینیم یک اندیشمند مسلمان در تحلیل مباحث و موضوعات و مسائل فلسفی و اجتماعی به مبانی فلسفی ارجاع می­ دهد.

آیا پیش از علامه طباطبایی، فیلسوفان متقدم اسلامی نیز مبتنی بر دستگاه فلسفی خود، رویکردی به مسائل اجتماعی ارائه کرده بودند؟

آری مباحثی چون حکومت و چگونگی و کارویژه و مشروعیت آن، و ماهیت و مبانی قانونگذاری به تفصیل در آثار فارابی و ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی و صدرالمتالهین مطرح شده بود اما به جهت اینکه آثار این اندیشمندان رایج و دایر نبوده و انقطاع علمی و فرهنگی پیدا شده بود، جنبش مشروطه از پشتوانه فلسفی محروم مانده بود.

آیا این بدان معنا است که رهبران فکری سیاسی و پیشران­های دینی جنبش مشروطه نگاهی فلسفی به قضیه نداشته‌اند؟

برای ایضاح مطلب، شما اثر نائینی که مهم ترین و جدی ترین و عمیق ترین و نوآورانه ترین اثر نظری در جنبش مشروطه است را ملاحظه کنید. نهایت تلاش نائینی این است که به استناد آیات و روایات و مباحث فقهی اظهار نظر کند که حکومت از آن اجتماع است و از مشترکات عمومی است و از حقوق نوعی است و از آنِ نوع اجتماع است؛ از این رو نظارت بر حکومت از حقوق و وظایف اجتماع است و حکومت باید در برابر اجتماع پاسخگو باشد و اجتماع می­تواند بلکه لازم است که با قانون اساسی و مجلس شورا حکومت را کنترل کرده و آن را تحت نظارت و پرسش قرار دهد. نائینی این نتیجه را به همان آیات و روایات و مباحث فقهی ارجاع می­ داد و در واقع در قدّ و قواره یک نظریه فقهی-حقوقی- سیاسی نظریه پردازی و استنتاج می­کرد. چنان که در موضوع قانونگذاری نیز به ترتیب خاصی، از قوانین ثابت و متغیر نام می­برد و قوانین متغیر را به مجلس شورا می­سپارد.

اما تحلیل نظری و فقهی نائینی در اندیشه و آثار علامه طباطبایی بیان عقلی-فلسفی پیدا می­کند؛ این بیان عقلی-فلسفی در فلسفه اسلامی ریشه و سابقه دارد. علامه طباطبایی با ابداع مفاهیمی مانند «مُلک اجتماعی» و «حکومت اجتماعی» و مستند به تحلیل عقلی-قرآنی اظهار می­دارد که از آنجا که حکومت و قدرت سیاسی حاصل اجتماع و زندگی اجتماعی است و اجتماع نیز حاصل گرد هم آمدن آحاد اجتماع است، بنابراین با تحلیل عقلی، حکومت و قدرت سیاسی از آن اجتماع است (المیزان ج۴ ص ۱۲۰- ۱۲۵). در این تحلیل، علامه طباطبایی به تفصیل از نظریه ادراکات اعتباری استفاده می­کند چنان که در توضیح و تحلیل قوانین ثابت و متغیر نیز از نظریه ادراکات اعتباری استفاده می­کند. تفاوت تحلیل علامه طباطبایی با نائینی در ماهیت تحلیل و نظریه است. تحلیل و نظریه علامه طباطبایی عقلی فلسفی قرآنی است و تحلیل و نظریه نائینی قرآنی روایی فقهی است. بدین ترتیب این دو تحلیل در دو دیسپلین متفاوت علمی قرار می ­گیرند.

با این اوصاف باید پرسید اندیشه سیاسی علامه طباطبایی چه نسبتی با دموکراسی برقرار می ­کند؟ از سویی علامه طباطبایی حکومت را حق اجتماع می ­داند و از سویی دیگر می ­دانیم طبق آموزه ­های اسلامی تبعیت از تمایلات اکثریت مذموم است!

متأسفانه در برخی پژوهش ­ها و پایان نامه ها در داخل و خارج کشور به استناد برخی جملات علامه طباطبایی؛ اندیشه سیاسی او را غیردموکراتیک توصیف کرده اند. در حالی که آن دموکراسی و اکثریتی که علامه طباطبایی نفی می­ کند دموکراسی و اکثریتی است که معیار نهایی حقیقت و عمل سیاسی را به تمایل اکثریت وا می­ گذارد. چیزی شبیه دموکراسی ژاکوبنی و ژزوئیتی که فی نفسه هم قابل دفاع نیست و با مبانی فلسفی و انسان شناسی علامه طباطبایی هم سازگار نیست و خلاف حقیقت جویی و واقع گرایی و عقل ورزی انسانی در تحلیل و دیدگاه علامه طباطبایی است. آیا صِرف اینکه اکثریتی بگویند "الف" "ب" است، "الف" تبدیل به "ب" می­شود؟ آیا صرف اینکه اکثریت تمایل داشته باشند که عمل "ج" در عرصه سیاست عمل شود، آن عمل به نفع جامعه می ­شود؟ علامه طباطبایی در مقابل، از اعتبار «مُلک اجتماعی» یعنی تعلق فرمانروایی سیاسی به اجتماع و حکومت اجتماعی یاد می­کند و برای تصمیم گیری سیاسی مفهوم تفکر اجتماعی و شوری را مطرح می ­کند. چنان که مشهود است از نظر علامه طباطبایی یک جامعه مطلوب جامعه ای عقلی و فکری است. سامان سیاسی و برنامه سیاسی آن نیز با فکر و اندیشه و استفاده از قدرت علمی و فکر و اندیشه اجتماع صورت می­گیرد و نه بر اساس خواسته و میل اقلیت یا اکثریت. بدین ترتیب، پژوهش و پایان نامه های یادشده در داخل و خارج کشور خود را از ورود جدی و درک و دریافت اندیشه سیاسی علامه طباطبایی محروم کرده و به نتایج نادرستی دست یافته‌اند.

آیا مرحوم علامه طباطبایی ایده ای در رابطه با دانش سیاسی غربی داشته اند و در نظرپردازی خود ناظر به چنان مباحثی سخن می گفتند؟

روشن است که لزومی ندارد اندیشه علامه طباطبایی در قالب­ های مرسوم بگنجد و این اندیشه سیاسی یک اندیشه سیاسی مستقل و اصیل است و از نظریه پردازی و مفهوم پردازی مستقل و اصیل خود هم برخوردار است.

فلسفه سیاسی اسلامی که حوزه تخصص شما است به چه معنا است و آراء علامه طباطبایی چه دلالت ­هایی برای این حوزه دارد؟

بنا بر مشهور فلسفه سیاسی اسلامی؛ یعنی آن فلسفه سیاسی که در تمدن اسلامی پدید آمد و به طور طبیعی از میراث فلسفه سیاسی در تاریخ بشری استفاده کرده و با به کارگیری فکر و اندیشه و با استفاده از امکانات اندیشه اسلامی به سهم خود بر میراث فلسفه سیاسی افزوده؛ با فارابی و آثار او پیدا شد و در آثار فارابی و بعدها ابن سینا و دیگر اندیشمندان پرورانده شد. شما آثار علامه طباطبایی در فلسفه سیاسی مانند «رساله ولایت و زعامت» ایشان و یا بحث­های او در ذیل آیات ۲۱۳ سوره بقره و ۲۰۰ سوره آل عمران و یا … را که می­ خوانید حیات و توان و پویایی فلسفه سیاسی اسلامی را می­ بینید. علامه طباطبایی به عنوان یک اندیشمند اصیل از امکانات فلسفه سیاسی اسلامی در فلسفه سیاسی پردازی خود استفاده می­ کند و نوآوری­های خود را نیز در همین چارچوب عرضه می­دارد. به نظر می­رسد سنت فلسفه سیاسی اسلامی چنان که در آثار فیلسوفان مسلمان قابل مشاهده است امکاناتی در اختیار علامه طباطبایی قرار داد که علامه طباطبایی نیز از آن امکانات استفاده کرد و در یک صورت متناسب با مباحث و مسائل و واقعیت­ های جهان معاصر آنها را عرضه داشت. برای نمونه همین مفاهیم «مُلک اجتماعی»، «حکومت اجتماعی» و «تفکر اجتماعی» را مشاهده کنید! بدون تردید این مفاهیم بر تحلیل­های فارابی و ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی و صدرالمتالهین درباره اجتماع و نسبت حکومت و اجتماع استوار شده است. حتی تحلیل مهمی که علامه طباطبایی درباره هستی شناسی اجتماع به عنوان یک حقیقت ترکیبی ارائه می­کند در تحلیل خواجه نصیرالدین طوسی درباره اجتماع ریشه و سابقه دارد. چنانکه صورت اولیه مفهوم «استخدام» که وسیعا در فلسفه سیاسی علامه طباطبایی پردازش و به کار گرفته شده است را می­توان در السیاسه المدنیه و مبادی آراء اهل المدینه الفاضله فارابی مشاهده کرد. و همین طور موارد دیگر.

نظر به این که در فرازهایی از بحث از نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی سخن رفت، خواهشمندم توضیحی در این باب بفرمایید!

نظریه ادراکات اعتباری، نظریه ­ای در باره علوم و ادراکات انسان است و اظهار می‌دارد که علوم و ادراکات انسان دو گونه­اند: علوم و ادراکات حقیقی که ما به ازاء خارجی دارند؛ و علوم و ادراکات اعتباری که واسطه تصرف انسان در واقعِ خارجی هستند. نقش وساطت برای ادراکات اعتباری از این جهت است که در انسان اراده از آگاهی پیروی می‌کند.

علامه طباطبایی نظریه ادراکات اعتباری را در رساله الاعتباریات، که از جمله رسائلی است که در نجف اشرف نگاشته، ارائه و آن را از جمله مباحث علم النفس به شمار می‌آورد. در ضمن رسائلی که در ده سال اقامت در تبریز نگاشته، رساله الانسان فی الدنیا است که اساس و محور آن همین نظریه ادراکات اعتباری است. بعدها در اواخر سال‌های ۲۰ در قم در ضمن جلسات خارج فلسفه این نظریه را طرح کرده و تفصیل می­ دهد. مقاله ادراکات اعتباری برای تبیین نظریه ادراکات اعتباری و استفاده از آن در تفکیک علوم و ادراکات انسانی، و متحول و پویا دانستن علوم و ادراکات اعتباری و ثابت انگاشتن علوم و ادراکات حقیقی، نوشته می‌شود. در درس‌های تفسیر، که بعدها با نام تفسیر المیزان نوشته و به چاپ رسید و از همان سال‌های ۲۰ القا می‌شد؛ از همان جلد اول تا جلد آخر این نظریه مورد بحث و توجه قرار گرفته و از آن در تحلیل و تفسیر آیات قرآن کریم و سپس موضوعات گوناگون اجتماعی و فلسفی و … استفاده ‌شده است.

نظریه ادراکات اعتباری نظریه‌ای مبنایی و مولد است و در علوم و عرصه‌های گوناگون می‌تواند کاربرد داشته باشد؛ مانند فلسفه محض، علم شناسی فلسفی، دین شناسی تطبیقی، فلسفه حقوق، فلسفه اقتصاد، فلسفه اجتماع، فلسفه سیاسی، روانشناسی معرفت، جامعه شناسی معرفت، روانشناسی انگیزش، روابط بین الملل و… . علامه طباطبایی در اجزا و عناصر این نظریه از بزرگانی چون ابن سینا، اصفهانی، نائینی و قاضی طباطبایی، بهره برده و این همه را با ذهن خلاق خود در طرحی هندسی و ریاضی منسجم نموده و پرداخته است. بنابراین نظریه‌ای ابتکاری است، گرچه امکان دارد بعضی از اجزاء نظریه را برخی دانشمندان دیگر نیز بیان نموده باشند.

نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی، نظریه مهمی است که مبنای نظری برای فلسفه سیاسی علامه طباطبایی شده است. این نظریه، نظریه­ای فلسفی است که از جنبه­های هستی شناسانه، معرفت شناسانه، انسان شناسانه، و … برخوردار است. در حال حاضر در دانش ­ها و دیسیپلین­ های علمی متعدد به این نظریه استناد و از آن استفاده شده است. حتی می­توان تصور کرد که بازسازی مباحث فلسفی علامه طباطبایی بر پایه نظریه ادراکات اعتباری امکان پذیر باشد. در درآمدی بر نظریه ادراکات اعتباری و فلسفه سیاسی علامه طباطبایی تلاش شده که فلسفه سیاسی علامه طباطبایی بر پایه این نظریه بازسازی شود. می­توان چنین امکانی را در دیگر مباحث فلسفی نیز تصور کرد. برای نمونه در معرفت شناسی هم کار مشابهی انجام شده است. بدین ترتیب به نظر می­رسد این نظریه یک نظریه مبنایی است و علی رغم کارهای خوبی که اساتید و دانشجویان و پژوهشگران و مراکز علمی پژوهشی مانند دانشگاه باقرالعلوم (ع)، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مجمع عالی حکمت اسلامی درباره این نظریه انجام داده اند هنوز به اندازه کافی این نظریه بحث و بررسی نشده و امکانات آن مورد توجه و استفاده لازم قرار نگرفته است.

کد خبر : 56518
تاريخ ثبت خبر : 25 آبان 1396
ساعت بارگزاری خبر : 19:23
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)