| امروز پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از مصطفی دلشادتهرانی؛


سیر به سوی تعالی در پرتو شجاعت مدرسه حسینی حاصل می‌شود

هیچ چیز برای ستم‌پیشگان و متجاوزان به حقوق و حرمت مردمان خطرناک‌تر از تربیت انسان‌های شجاع نیست و مدرسه حسینی، مدرسه تربیت چنین انسان‌هایی است. سلامت و سربلندی و سیر به سوی تعالی و زندگی حقیقی در پرتو شجاعت و دلیری حاصل می‌شود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، دکتر مصطفی دلشاد تهرانی استاد حوزه و دانشگاه و نهج البلاغه پژوه در یادداشتی به بخشی از اثرات قیام سیدالشهدا(ع) پرداخته است.

تفکیک دو اسلام با نهضت حسینى

پس از عاشورای سال۶۱ هجری، یزید و یزیدیان گمان می‌کردند که همه چیز تمام شده است؛ حسین(ع) و یارانش کشته شده‌اند؛ خاندانش به اسارت رفته‌اند؛ و هرگونه مخالفت و ایستادگی در برابر خودکامگی حکومت اموی، پایان یافته است، اما با نهضت امام حسین(ع)، بنیان‌هایی شکل گرفت که هر یک منشأ تحولات و تأثیراتی مهم در تاریخ گشت؛ از جمله «تفکیک دو اسلام در اوج».

کسانی که مقابل حسین(ع) ایستادند و آن جنایات را به بار آوردند، خود، مدعیان اسلام بودند. یزید، خویش را خلیفهٔ رسول‌الله(ع) می‌خواند و حسین(ع) را خارجی می‌‌نامید که بر امام زمان خویش خروج کرده، با حکومت اسلامی مخالفت نموده، نظم جامعه را بر هم زده، و موجب شکاف در امت اسلامی شده است.

فجایعی که در عاشورای سال ۶۱ هجری، در سرزمین کربلا روی داد، به نام اسلام و تحت لوای دفاع از دین انجام یافت؛ و این خود بیانگر واقعیتی تلخ است و آن این که دو اسلام، از صدر تاریخ، رو در روی یکدیگر قرار گرفتند.

قاضی ابوبکر ابن العربی، فقیه و محدث نامور مالکی، در گذشته به سال ۵۴۳ هجری، که همۀ آیات قران کریم را که بیانگر رفتار رحمت‌آمیز است منسوخ می داند، سخنی شگفت دارد که گویای این واقعیت گزنده است؛ آن‌جا که در توجیه کشتار فجیع کربلا، در کتاب العواصم من القواصم ، چنین نوشته است: کسی برای جنگ با حسین بیرون نشد مگر این که خبری را از رسول خدا تأویل کرد و کسی با او نجنگید مگر به سبب حدیثی که از جدّش ـ سرآمد پیامبران ـ شنیده بود که از تباهی اوضاع [در آینده] خبر داده و مردمان را از ورود در فتنه‌هایی [که پیش خواهد آمد] پرهیز داده بود. و سخنان وی در این باره فراوان است؛ و از جمله آن سخنان این است که رسول خدا فرمود: «به زودی فتنه‌ای بپا خواهد شد و هر کس بخواهد در میان آن امّت تفرقه بیندازد، هر کس که باشد، با شمشیر گردنش را بزنید» و مردم بر حسین نشوریدند[ و او را نکشتند] مگر به دلیل همین حدیث و امثال آن. این سخن بیانگر سیمایی تحریف ‌شده از اسلام است؛ همان که امویان و در رأس آنان یزید، نمودارِ آنند.

یزید دو چهره دارد؛ چهره‌ای فاسد و فاسق و جنایتکار و چهره‌ای مدعی خلافت نبوی و پناه اسلام و مسلمانی. در این چهره است که ابن عبد ربّه اندلسی در کتاب العقد الفرید، از قول او خطبه‌ای پارسایانه و اسلام‌پناهانه‌ روایت کرده است که جملاتی از آن چنین است: «سپاس و ستایش خداوندی راست که او را می‌ستایم و از او یاری می‌جویم و به او ایمان دارم و بدو توکل می‌نمایم. به خدا پناه می‌برم از بدی‌های نفس‌ها و نفسانیت‌هایمان، و از زشتی‌های کردارمان… بندگان خدا! شما را سفارش می‌کنم به تقوا و پرواداری نسبت به خدای بزرگ… آن‌گاه شما را از دنیا بیم می‌دهم که شیرین و سرسبز می‌نماید و سراسر پوشیده در خواهش‌های نفسانی است، و با اندک‌بهرهٔ خود، زیبا می‌نماید و دلربایی می‌کند… نابود‌کننده‌ای است بس فریبنده و غافلگیر‌کننده.» چه این خطبه را به واقع یزید بن معاویه، از سر نفاق ایراد کرده باشد و چه به او نسبت داده باشند، آنچه مسلم است این است که جنایتکاران تاریخ نیز از دین و دینداری سخن رانده‌اند و تلاش نموده‌اند جنایات خود را تحت لوای آن پنهان کنند.

بر سر کار‌آمدن یزید و حرکتی که او در پیش گرفت، اوج تحولات در جهت استحالهٔ کامل دین و دینداری بود، و بی‌گمان جز امام حسین(ع)، کسی نمی‌توانست چهره دین را از پلشتی و زشتی‌های این دوران بزداید و اسلام را احیا کند و پرچمی بر افرازد که همه تاریخ گویای تفکیک دو اسلام باشد؛ اسلام نبوی و رحمانی و اسلام اموی و ظلمانی.

رسالت هدایتی حسین(ع)

رسالت هدایتی حسین(ع) در آن دوران تاریک، اقتضا می کرد که سلطنت شوم امویان را رسوا سازد و سرزمین‌هاى اسلام و مرزهاى قرآن و مصالح اهل قبله را از دست آنان به در آورد تا اسلام و مسلمانان از آن فتنه و تباهى بیاسایند؛ تحریفها را پاک سازد تا روح اسلام، همانند روزگار پیامبر(ص) تجلى کند.

حسین(ع) مصمم بود تا واقعیت امویان را نشان دهد و اسلام و سرنوشت اسلام را از چنگ آنان بیرون آورد. بنابر نقل طبری، آن حضرت در نامه‌اى در پاسخ به نامه‌هاى مردم کوفه به آنان نوشت چنین فرمود: «فَلَعَمْرِی مَا الإمَامُ إِلاَّ الْعَامِلُ بِالْکِتَابِ، وَ الاْخِذُ بِالْقِسْطِ، وَ الدَّائِنُ بِالْحَقِّ، وَالْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اللهِ.» به جان خودم سوگند که امام بر حق کسى است که به کتاب خدا عمل کند و راه قسط و عدالت را پیشهٔ خود سازد و از حق پیروى نماید و وجود خویش را وقف ذات الهى کند.

سخنان حسین(ع) همه، بیانگر این رسالت بزرگ هدایتی وى است، چنانکه بنابر نقل طبری، در نخستین خطبهٔ خود در کربلا فرمود: «أَلاَ تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لاَ یُعْمَلُ بِهِ، وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لاَ یُتَنَاهَى عَنْهُ؟ لِیَرْغَبَ الْمُوْمِنُ فِی لِقَاءِ اللهِ مُحِقًّا. فَإِنِّی لاَ أَرَى الْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَهً، وَ لاَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلاَّ بَرَمًا.»  آیا نمى‌بینید که به حق عمل نمى‌شود و از باطل دورى نمى‌شود؟ در این صورت شایسته است که مؤمن [با عزت] لقاى پروردگارش را خواهان شود. من مرگ را جز خوشبختى نمى‌دانم، و زندگى با ستمکاران را، جز به ستوه آمدگى و بدبختى نمى‌بینم.

همچنین آن حضرت در آغاز نهضت خود، پس از ورود به مکه، در نامه‌اى که به مردم بصره نوشت و آن را براى سران و بزرگان آنجا فرستاد و طبری روایت کرده است، چنین فرمود: «وَ أَنـَا أَدْعُوکُمْ إِلَى کِتَابِ اللهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ فَإِنَّ السُّنَّهَ قَدْ أُمِیتَتْ وَ إِنَّ الْبِدْعَهَ قَدْ أُحْیِیَتْ، وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلِی وَ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ.» من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر او – که درود خدا بر او و خاندانش باد – دعوت مى‌کنم که سنت را میرانده‌اند و بدعت را زنده کرده‌اند. اگر گفتار مرا بشنوید و پذیرفتید، شما را به راه رشد و سعادت هدایت مى‌کنم.

گفتار و کردار حضرت حسین(ع)، همه بیانگر نهضتى است بزرگ، براى بیرون ‌آوردن سرنوشت اسلام و مسلمانان از چنگ امویان و نشان ‌دادن ماهیت پلید آنان و بیان نامشروع بودن حکومت آنان از هر جهت.

نهضت حسین(ع) ماهیتى اصلاحگرانه دارد

نهضت حسین(ع)، ماهیتى اصلاحگرانه دارد و بدین منظور است که بدى زدوده شود و خوبى جلوه کند، ستم بر چیده شود و عدالت برپا گردد و این جز به امر به معروف و نهى از منکر، یعنى حرکت عمومى، در برانگیختن به نیکى و بازداشتن از بدى، حق اعتراض مردم بر ضد بى‌عدالتى، ناراستى، تباهى و چپاولگری، حق انتقاد به انحرافات، کجی‌ها و بی‌تدبیری‌ها‌، احترام به افکار عمومى، حق اشراف مردم بر کلیه شئون اجتماعى، مبتنى بر مسئولیت جدى همگانى میسّر نمى‌شود و مدرسهٔ حسینى مدرسهٔ احیاى چنین مسئولیت همگانى است.

شجاعت و دلیرى در مدرسه حسینى

سلامت و سربلندی و سیر به سوی تعالی و زندگی حقیقی در پرتو شجاعت و دلیری حاصل می‌شود. چون ‌که انسان در همه عرصه‌های زندگی در امور فردی و اجتماعی، در فراز و فرودها، در پیشتازی و عقب نشینی، در کارزار کردن و صلح نمودن، در فریاد کردن و سکوت نمودن، در راستی و حق گویی، در عدالتخواهی و حق طلبی، در طی طریق و اصلاح مسیر فقط با شجاعت می تواند به سلامت و با صلابت پیش برود و مدرسه حسینی مدرسه بالاترین شجاعت انسانی است. حسین(ع) پیوسته در عرصه شجاعت انسانی، پرچمداری یگانه بوده و پیشوایی این عرصه از آن او بوده.

نهراسیدن از خطرها و قدم نهادن در عرصه‌های دشوار زندگی و حق‌طلبی و ایستادگی بر آرمان‌های انسانی جز با شجاعت معنا نمی‌یابد. حماسه حسینی حماسه‌ای برخاسته از پایگاه شجاعت انسانی است.

زندگی حسین (ع) در تمام مراحل، لبریز از صحنه‌های بروز شجاعت در جلوه‌های مختلف آن است. ادامه صلح حسن(ع) و ایستادن در برابر معاویه پس از به شهادت رساندن حجربن عدی و یارانش و افشا کردن ماهیت امویان در آن دوران سخت دهشتناک از نمونه‌های والای شجاعت حسینی است.

حسین(ع) در سخت‌ترین صحنه‌های زندگی و آزمایش‌های الهی با شجاعت و دلیری، با سختی‌ها و مشکلات و امتحان ها و ابتلائات روبرو شد. در روز عاشورا زمانی که او را به گردن نهادن به حکومت یزید دعوت کردند و اینکه اگر به امویان سر بسپارد، عافیت و رفاهت را در پی دارد، با شجاعت تمام بنا به نقل طبری فرمود: «لاَ وَ اللهِ لاَ أُعْطِیهِمْ بِیَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ، وَ لاَ أَقِرُّ إِقْرَارَ الْعَبِیدِ: به خدا سوگند که نه مانند ذلیلان تسلیم می شوم و نه مانند بردگان گردن می نهم.»

هیچ چیز برای ستم‌پیشگان و متجاوزان به حقوق و حرمت مردمان خطرناک‌تر از تربیت انسان‌های شجاع نیست و مدرسه حسینی، مدرسه تربیت چنین انسان‌هایی است. یکی از وجوه  درس‌آموز کربلا و عاشورا، راه‌ها و انتخاب‌ها در آن است. اشخاص مختلف و گروه‌های اجتماعی گوناگون، در این ماجرا خود را در برابر دوراهی‌ها و چندراهی‌ها یافته و دست به انتخاب زده‌اند، دوراهی‌هایی که رودرروی هم قرار داشتند: دنیا و آخرت، انسانیت و حیوانیت، صعود و سقوط، بهشت و دوزخ و … و چند راهی‌هایی که انتخاب هر یک، شخص و گروه را به نتایجی مجزا و منازلی متفاوت می‌رساند.

راهی که حسین(ع) برگزید و مسیری که طی کرد و راهی که پیروان او برگزیدند و او را همراهی کردند، راهى است روشن به بلنداى انسانیت و راهى که یزید برگزید و مسیرى که او طى کرد و راهى که پیروان او برگزیدند و او را همراهى کردند، راهی است تاریک به حضیض حیوانیت و این دو راه پیوسته در برابر همگان قرار دارد.

انتهای پیام

کد خبر : 66157
تاريخ ثبت خبر : 30 فروردین 1397
ساعت بارگزاری خبر : 21:33
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)